PEZHVAKEIRAN.COM آلمان، فرانسه، یونان، تکرار یک هشدار
 

آلمان، فرانسه، یونان، تکرار یک هشدار
فرهاد فردا

 

تجربه سیریزا و برخورد "چپ" هوادر "جنبش جاری" موضوعی نیست که بتوان از آن به سادگی‌ گذشت. یونان بهترین مدل کوچک اجتماعی-سیاسی است که در آن "در همتنیدگی اجزا کلیت" جهان سرمایه داری تبلور یافته است. چرخش سیریزا در کمتر از چند روز، گرد و غباری نیست که بتوان به سادگی‌ در زیر فرش پنهان کرد. در همین چند ماه قبل، رادیکالهای در شکل و نه در محتوا ما، همانها که در چند سال قبل، جنبش سبز را "انقلاب" مینامیدند، از قدرت گیری سیریزا چنان به وجد آماده بودند، که در برج عاج، خود را رهبران پرولتاریا ایران متصور کرده و به عنوان منادیان "برنامه دنیای بهتر" پیامهای مشمئز کننده برای سیریزا ارسال می‌‌کردند. و یا بخشی از آنها که در پشت بادبان رنگ باخته زورق رادیکالهای فرانسوی حرکت میکردند، قدرت گیری سیریزا را آغازی نوین تبلیغ مینمودند، بی‌ آنکه خود بدانند، همراه با رادیکالهای "چپ" فرانسوی، که حلقه‌های حفاظتی منافع امپریالیسم فرانسه هستند، در فرموله کردن این منافع، سیریزا را نیرو تغییر دهنده صف آرائی و توازن قوا در اروپا وانمود می‌‌کردند. البته که سیریزا برای امپریالیسم فرانسه نیروی تغییر دهنده صف آرایی تلقی‌ می‌‌شد.

اگر احزاب کرد، سرنوشت سیاسی خود را در منطقه با خوابها و امیال امپریالیسم آمریکا گره زده‌اند، سیریزا در یونان خود را به وسیله و ابزار امپریالیسم فرانسه بدل می‌‌کند. با این تفاوت که در اینجا صاحبخانه آلمان است و نه یک قدرت درجه هشتم منطقه‌ای. مگر آلمان به همین سادگی‌ صاحبخانه شده است؟ مگر دو جنگ خانمانسوز، فاشیسم و نابودی یهودیان اروپا یک "سانحه" بود و برای چه هدفی‌؟ هیچ یک از مسائل و معضلات تاریخی‌ که آلمان را به آن مسیر پرتاب کردند، حل نشده‌اند، برعکس، رشد نیروهای مولده، آن معضلات را چندین برابر بزرگتر کرده‌اند. شباهت‌های شرایط امروزی آلمان با شرایط آلمان میا‌‌ن سالهای ۱۸۷۱ و ۱۹۱۴ در اروپا شگفت انگیزند. اگر در آن زمان پرسش‌ها منبعث از سطح رشد نیروهای مولده و حرکت سرمایه، در حیطه جغرافیا سیاسی و در جهت افقی طرح می‌‌شدند، امروزه به علت جهانی‌ شدن کیفی‌ این نیروها و درونی‌ شدن مناسبات سرمایه، این پرسش‌ها هر چه بیشتر در شکل و محتوا پرسشهایی اقتصادی شده‌اند. آلمان بعد از ترمیم خرابیهای جنگ، قدم به جهانی‌ می‌گذاشت که قبلا تقسیم شده بود. معضل تاریخی‌ آلمان، قدرت تولیدی نیرومند آن، وابستگی به مواد خام و بازار فروش، به معضل تاریخی‌ دیگر آلمان که معروف به "موقعیت میانه" است، بیش از پیش شکل و محتوای اقتصادی داده است. اگر نگاه بیسمارک در آن زمان معطوف به آن بود که با تعمیق شکاف میا‌‌ن قدرتهای آن روز اروپا، فرانسه، اتریش-مجارستان، روسیه و انگلستان، موقعیت برتری اما شکننده آلمان را در اروپا مستحکم کند و تحت تاثیر دینامیسم رها شده و نقش دستگاه دولت مدرن در اقتصاد و توسعه صنعتی‌ به ویژه در روند جنگ داخلی‌ آمریکا شمالی‌ ، اقتصاد و صنعت آلمان را سازمان دهد، امروزه تحت شرایط منبعث از رقابت جهانی‌، دستگاه سیاسی "ملت صادرات" و "قهرمان صادرات جهانی‌" در همهٔ مسائل اساسی‌ اقتصادی و سیاسی، تحت تاثیر اقتصاد جهانی‌ است.  در تداوم وحدت آلمان بعد از جنگ پروس و فرانسه در سال ۱۸۷۱، آلمان به قدرت برتر در اروپا بدل شد. "معضل آلمان"، دقیقا در همین نکته نهفته بود: آلمان آنقدر قوی بود که قدرت برتر باشد، آلمان اما آنقدر قوی نبود که قدرت هگمونیال ( تحمیل کننده هژمونی) در اروپا باشد، برای تبدیل به این قدرت در اروپا، فعال شدن و گسترش نقش در حیطه جهانی‌، هم تعیین کننده سرنوشت آلمان و هم تعیین کننده سرنوشت سیاسی بیسمارک بود. با وحدت آلمان در اوایل سالهای ۹۰ و پیش شرط آن، واحد پولی‌ یورو، که خواسته محوری فرانسه و میتران بود و در بستر سیستم اقتصادی "چرمنی" آلمان به قدرت برتر اروپا بدل شد. اساس این سیستم تا آنجا که به آلمان مربوط است، بر ۲ پایه استوار بود: صدور سرمایه و صدور تولیدات صنعتی‌. تحت شرایط حاکمیت اقتصاد جهانی‌، پیش شرط ضروری این سیستم، هزینه تولید و مزد پایین و خداحافظی با "بازار داخلی‌" بود. بحران سال ۲۰۰۸ پایه‌های این سیستم را مضمحل کرد و تناقضات آن را به سطح کشاند. "طرح نجات" در این بحران، نقش برتر آلمان را مستحکم کرد و به آن سمت و سو‌ هگمونیال داد. دره عمیق میا‌‌ن کشورهای دارای تراز مثبت و منفی‌ اقتصادی، نگاه آلمان را هر چه بیشتر به امکانات اقتصادی خارج از حوزه اروپا معطوف کرد، تا با تکیه بر آن، موقعیت خود را در اروپا تحکیم تر کند. "معضل آلمان" بار دیگر قدم به قدم جلوه کرد. دره عمیق اقتصادی، دیر یا زود نیروهای گریز از مرکز را در کشورهای جنوبی، آزاد خواهد کرد. اگر در ابتدا، هر کشوری، کشور ضعیفتر و حلقه ضعیفتر در این زنجیره‌ را "مقصر" جلوه می‌‌دهد، دیر نیست، که این کشورها زیر پرچمی‌، مشترکاً در مقابل آلمان صف آرائی کنند. مناسب‌ترین پرچم، پرچم کشور فرانسه است. این آن روندی است که در یونان شروع شده است.  

دگردیسی سیریزا به یک حزب "سوسیال دمکرات"، آن هم در طول چند ساعت، قبل از همه بیانگر هویت اجتماعی این نیروها، تحت شرایط شدت یابی‌ تصادمات اجتماعی و سیاسی است. پاسخ "نه" طبقه کارگر در یونان در همه پرسی‌ تاریخی روز یکشنبه‌، ضربه پتکی بود، که سیریزا را به وحشت انداخت. این "نه"، بیان روشن آن بود که طبقه کارگر دیگر به این بسنده نمی‌‌کند که نقش "نیروی فشار" را بازی کند. این اولین نشانه‌های بروز استقلال طبقاتی کافی‌ بود تا رهبران سیریزا که برنامه‌ای جز مانور در بازار مکاره سیاست نداشتند، را در برابر تصمیمی سرنوشت ساز قرار دهد. دیروز الکسیس تسیپراس اذعان کرد که اشتباه کرده است. به عبارت دیگر، سیریزا قصد داشت در مانور سیاسی. طبقه کارگر یونان را به سرباز پیاده و گماشته کشور و نیروهایی بدل کند، که دارای درد مشترک با ساختار سیاسی یونان هستند. پهلوانان و قهرمانان دروغین، شبانه، قبل از آن که به گروگان جنگی نخواسته بدل شوند، از سنگر‌ها گریختند، و به جبهه مقابل پناه بردند. این یکی‌ از درس‌های تجربه گرانبهای یونان است: کارگران، به عنوان گماشته و "نیروی فشار" در دعوا و مانور قدرت اری، به عنوان نیروی مستقل برای تغییر مناسباتی که این قدرت بر آنها استوار است، هرگز!  در همهٔ کشورها، رهبران و سازمانهای "چپ" برآمده از لایه‌های مرفه قشر میانی در اولین رویت نشانه‌های استقلال طبقاتی، سرباز فراری خواهند شد و تغییر جبهه می‌‌دهند.

تغییر جبهه اما، سروران جبهه جدید را راضی‌ نمی‌‌کند، رهبران مفلوک فراری باید "صداقت" خود را "ثابت" کنند و تا دهان در باتلاق غوطه ور شوند و بلوط را از آتش بیاورند. روند آغاز شده بر سر یک دو راهی‌ قرار گرفته شده است: "جنگ مطلق" آلمان یا تمکین و "تسلیم مطلق" و بدون شرط را می‌پذیرد، و یا به جدایی و انقشاش در اروپا میانجامد. شرایط توازن قوا برای صف آرائی رودرو فرانسه با آلمان هنوز آماده نیست، پس امکان اول محتمل است: آلمان لیست درخواستها را طولانی تر می‌کند و یونان مدلی‌ برای درس عبرت دیگران می‌‌شود که از زیاده خواهی‌ بپرهیزند. این درس عبرت هم شامل رقبا می‌‌شود و هم شامل طبقه کارگر و جوانان معترض در سطح اروپا و در قدم اول در یونان.  

دومین درس این تجربه گرانبها این است، در نبردهای طبقاتی عقب نشینی که پرنسیب‌ها را بزیر  برد، میوه ممنوع‌ای است که راه به انحطاط کامل را می‌‌گشاید. 

سیریزا، با پشتیبانی فرانسه توپ را به زمین آلمان انداخت، آلمان توپ را با تمام قدرت به زمین رقیب می‌اندازد. رقبای آلمان با دست‌های سیریزا در بازی شطرنج، آلمان را کیش کردند، آلمان اما برای درس عبرت دیگران، حریف را حداقل در این گام، با توجه به تناسب قوا، کیش و مات می‌‌کند. عقب نشینی قدم به قدم سیریزا و کرنش آن در برابر خواسته‌های افزایش یابنده آلمان، به سود آلمان است، کوچکترین تعلل سیریزا در این زمینه و اتلاف وقت به هر دلیل، به معنی‌ اخراج یا خروج یونان از این اتحادیه است که باز هم در این مرحله بسود آلمان است. از نظر سیاسی، رقبا مرعوب می‌‌شوند و از نظر اقتصادی، آلمان یقه خود را از ضمانتهای بیشتر در باتلاق بحران یونان آزاد می‌‌کند. خروج یونان که موجب تورم نجومی در آن کشور می‌شود، میدان غارت برای سرمایه‌های آلمانی می‌شود، از فرودگاه ها، تا بنادر و موسسات دولتی، به قیمت ناچیز نسیب آنها می‌‌گردد. درخواست شویبله مبنی بر اینکه، دارایی‌های واقعی یونان به ارزش ۵۰ میلیارد یورو به مجمع معتمدین برای فروش و بازپرداخت بدهی‌های یونان محول شود، جهت و مسیر امیال آلمان را آشکار می‌‌کند. سیریزا با دخیل بستن به امامزاده فرانسه، و با خیانت به پشتیبانان خیابانی خود، سقف حفاظتی خود را خراب کرد و به طعمه بدل شد، بی‌ پناه در برابر انتقام شعله ورشده امپریالیسم آلمان!

آلمان با فرانسه و سیریزا در این نکته با هم هم نظر هستند: آزمایش جنبش اجتماعی یونان باید در محدوده آن کشور باقی‌ بماند و نباید به کشورهای دیگر گسترش پیدا کند. شدت این خطر، نقش اساسی‌ در اتحاد و یا انقشاش میا‌‌ن آنان بازی می‌‌کند.   

طبقه کارگر یونان بعد از خیانت سیریزا که موجب گیج سری و سردرگمی و خشم پراکنده شد، با خطرات متفاوت از جهت‌های گوناگون مواجه است. فاشیستهای "طلوع طلایی" سعی‌ خواهند کرد، تسلیم سیریزا را به "افسانه توطئه خنجر" مارکسیسم بدل کنند و خلأ ایجاد شده را با تکیه بر سازمان خود، اعضای خود در پلیس و دستگاه سرکوب و اداری پر کنند. خطر کودتا و یا اعلام "شرایط اضطراری" توسط ارتش یکی‌ دیگر از خطراتی است که در آینده نه چندان دور، برای جنبش اجتماعی در یونان وجود دارد. حزب کمونیست استالینیستی یونان، اگر چه مخالف ریاضت اقتصادی است، اما این حزب چنان غوطه ور در ناسیونالیسم است که آن را به خطری برای طبقه کارگر بدل می‌کند. در عصر جهانی‌ شدن، طالب بازگشت به دوران حاکمیت دولت ملی‌ و خروج از زندان اتحادیه اروپا است. نگاه این حزب به گذشته است. راه نجات طبقه کارگر یونان، گسترش مبارزه به پهنه اروپا است و بزرگترین متحدینش، اکثریت زحمتکشان و جوانان اروپا هستند. ناسیونالیسم خطرناک‌ترین سمی است که طبقه کارگر یونان را از هر طرف تحدید می‌‌کند. تعمیق و تکوین استقلال طبقاتی، پادزهر این سّم است. اولین جوانه‌های باشکوه این استقلال در روز همه پرسی‌ خود را نشان دادند.   

فرهاد فردا 

۲۰۱۵/۰۷/۱۲

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب فرهاد فردا در سایت پژواک ایران 

*قربانیان جنایت جنگی، ابزاری برای تعمیق جنگی جنایتکارانه  [2015 Sep] 
*یونان: چرخ پنجم درشکه به بیرون پرتاب می‌‌شود  [2015 Aug] 
*خاور میانه، نشانه‌های چرخشی استراتژیک  [2015 Aug] 
*دلایل ورود آشکار ترکیه به باتلاق نظامی  [2015 Jul] 
*تکوین پاکستان وافغانستان دیگری در غرب ایران؟  [2015 Jul] 
*آلمان، فرانسه، یونان، تکرار یک هشدار  [2015 Jul] 
*ائتلاف بزرگ در مجلس یونان  [2015 Jul] 
*رابطه نتیجه همه پرسی‌ در یونان و تسلیم مضاعف سیریزا  [2015 Jul] 
*"خطر اتحاد "سکولارها" و "اسلامیستها"  [2015 Jun] 
*بحران اروپا و بناپارتیسم  [2015 Feb] 
*خاطره آن نیمروز تابستان و کودکان خیابان  [2015 Feb] 
*دشواری وظیفه  [2015 Feb] 
*از ورسای تا وایمار: یونان، قناری معدن  [2015 Feb] 
* سیریزا، آخرین خاکریز سرمایه در بستر نظام پارلمانتاریستی  [2015 Feb] 
*ناقوس‌های تعمیق بحران به صدا درمیایند!  [2015 Jan] 
*گام به گام در سراشیب فروپاشی  [2015 Jan] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش  [2014 Dec] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش ۱ [2014 Nov] 
*سرمایه داری، «مردی که بر پلنگ سوار است»  [2014 Nov] 
*لطفا به همان سمت که چراغ میزنید بپیچید، روی سخنم با شما است اقای قراگوزلو بخش ۱ و ۲  [2014 Oct] 
*قتلهای مرموز در ترکیه  [2014 Oct] 
*چه خوابی‌ برای کردها دیده‌اند؟  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۳ و پایانی  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۲  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران  [2014 Oct] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد! (۲)   [2013 Dec] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد!   [2013 Dec] 
*در توضیح «کمونیسم زمخت آسیایی و مشق دموکراسی»  [2013 Mar] 
*فاجعه آلمان (۳)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان (۲)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان  [2013 Feb]