PEZHVAKEIRAN.COM رابطه نتیجه همه پرسی‌ در یونان و تسلیم مضاعف سیریزا
 

رابطه نتیجه همه پرسی‌ در یونان و تسلیم مضاعف سیریزا
فرهاد فردا

من در نوشته‌های مربوط به یونان به چند نکته توجه ویژه داشتم که برای ورود به بررسی شرایط کنونی یونان، نگاهی‌ گذرا به این نکات به توضیح موضوع کمک می‌کند:

1. اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، آغاز پایان "دوران طلایی" سرمایه داری بعد از جنگ و بن‌بست "رشد درونی‌" بر پایه "تولید انبوه بر اساس کار انبوه" بود. انقلاب تکنولوژی سوم، انقلاب کامپیوتری و زاتالیت، برای اولین بار در تاریخ سرمایه داری، "تولید انبوه بر اساس کار کمتر" را پایه ریزی کرد. اگر انقلابات صنعتی‌ گذشته، با از میا‌‌ن بردن اشکال قدیمی‌ تولید، منجر به افزایش دامنه تولید توسط تشدید دامنه کار انبوه می‌‌شدند، اینبار روش جدید، اشکال قدیمی‌ تولید را مضمحل کرد، ولی‌ برای تولید انبوه در نسبت با آن، به نیروی کار زنده کمتری نیازمند بود. در ادامه این روند نرخ سود و قیمت کالا، توسط پیشرفته‌ترین اشکال و ابزار تولید، تعیین می‌شدند و نه اشکال متوسط و یا عقب مانده آن. در پرتو این انقلاب صنعتی‌، عصر جهانی‌ شدن سرمایه تولیدی و نیروهای مولده پا به عرصه گیتی‌ گذاشت.

2. بحران ۲۰۰۸ نقطه پایان سیاست اقتصادی بود که "برتن وودز ۲ " و گاها "چرمنی" (چین-آلمان) نامیده شده است.سیاست اقتصادی که وجود کشورهای تولید کننده و وام پرداز از طرفی‌ و وجود کشورهای بدهکار و مصرف کننده از طرفی‌ دیگر، شرط ضروری استمرار آن بود: چین و آلمان در یک طرف تولید کننده و وام دهنده، آمریکا و کشورهای پیرامونی اروپا مصرف کننده و وام گیرنده. بحران ۲۰۰۸ این سیستم را که از اوایل ۱۹۹۰ برای مدت تقریبا ۲ دههٔ منجر به رشد سرمایه داری و انکشاف سیستم تولید، مبادله و بانکی‌ جهانی‌ شد، کمک می‌رساند، مضمحل کرد. این سیستم تنها در پرتو بست جغرافیایی بازار ( فروپاشی بلوک شرق و ادغام چین در اقتصاد سرمایه داری جهانی‌)، بست بازار مصرفی، تولید انبوه بر اساس نیروی کار ارزان و رشد نجومی سیستم مالی‌ و وام میسر بود. رشد بدهکاری دولتی، مؤسسات خصوصی و به ویژه شخصی‌ برای اشباع نیاز‌های مصرفی از شروط وجودی و نتایج این سیستم بودند.

3. بحران ۲۰۰۸، نقطه عطفی در تاریخ نظام سرمایه داری بود: دولت‌ها و بانک‌های مرکزی بیش از پیش نقش پزشکی‌ را عهده دار شدند، که بیمار در حال احتضاری را که بخش‌های از سیستم "طبیعی" آن از کار افتاده بودند را توسط سیستم و ابزار "مصنوعی" زنده نگاه دارند: برتری نقش سیاست و دستگاه سیاسی بر "دستهای نامرئی" سیستم اقتصادی شرط ضروری استمرار و بلاواسطه سیستم سرمایداری شد. ایست و سکون ناگهانی مبادله میا‌‌ن بانکها و بی‌ اعتمادی میا‌‌ن آنها، ورشکستگی و فروپاشی پروژههای ساختمانی و شرکتهای آن، ورشکستگی شرکتهای بیمه، با سرعتی در تاریخ بی‌ همتا (طبق بررسیهای پرفسور اشنگرین) به بخش تولید و مبادله جهانی‌ سرایت کرد و در ادامه آن در سه ماه آخر ۲۰۰۸ و سه ماهه اول ۲۰۰۹ منجر به فروپاشی سیستم مبادله جهانی‌ شد ( نزدیک به ۳۶% مبادله بر روی اقیانوس کاهش یافت). بحران ۲۰۰۸ آغازگر عصر رکود تاریخی‌ شد، که پاسخ به آن را نه در حیطه اقتصاد، بلکه باید در ساختار سیاسی و در تداوم آن در کنش توده‌های میلیاردی جستجو کرد ( "توده‌ها حتی در شکلی‌ خنثی، افرینندگان تاریخ هستند" گئورگ لوکاچ، نقل به مضمون).

4. بانک‌ها و مؤسسات بزرگ دارای "اهمیت سیستماتیک" توسط دولت‌ها نجات یافتند، این امر بدهکاریهای "خصوصی" را "اجتماعی" کرد. دولت چین که بر اثر سقوط صادرات که منجر به بیکاری ناگهانی ۲۳ میلیون نفر در طول چند ماه شده بود، با سرمایه گذاری بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار در صدد تداوم چرخه تولید بر آمد ( رشد باد کنکی سیستم وام و بازار بورس و سقوط ۳۰ % آن در طول ماه گذشته در چین از نتایج همین سرمایه گذاری هستند). با بالا رفتن نجومی بدهکاری دولتی در طول ۲ سال (ژاپن ۳۶%، آمریکا ۳۴%، کشورهای حوزه پولی‌ یورو ۲۲%). بانکها و سرمایه گذاران خصوصی برای رهایی از مخمصه راهبردهای وامی، به مانند " carry trade" اوراق بهادار کشورهای پیرامونی اروپا را به بازار سرریز کردند، که خود منجر به تحمیل نرخ بهره بانکی‌ هر چه بیشتر به این کشورها شد.

5. واحد پولی‌ یورو، که نتیجه ضرورتهای اقتصادی -روندی که از اواخر دهه ۵۰ و "وحدت فولاد" میا‌‌ن آلمان و فرانسه آغاز شده بود و ادغام هر چه بیشتر اقتصاد اروپا در پرتو جهانی‌ شدن-، و سیاسی -از جمله پیش شرط توافق بر سر وحدت دو آلمان، و یا رقابت با آمریکا و دلار بود، از همان ابتدا با تناقضات عدیده دست بگریبان بود: اتحاد واحد پولی‌ دولتهای مستقل با تفاوتهای فاحش و غیر قابل حل بازدهی اقتصادی. ورود هر چه بیشتر چین به بازار اروپا نی‌ مزید بر علت شد و روز به روز بر نقش کشورهای پیرامونی در تولید و صادرات کاست. در اکثر کشورهای مرکزی از جمله آلمان، این صادرات رشد معکوس داشته‌اند. این واحد پولی‌ اگر چه در ابتدا، به دسترسی ساده‌تر این کشورها به منابع مالی‌ منجر شد، ولی‌ از همان آغاز موجب کسری مبادله این کشورها به ویژه یونان با کشورهای مرکزی اروپا شد ( برای نمونه امروزه یونان ۸۰% گوشت مصرفی خود و بخش بزرگی‌ از گوجه مورد نیاز خود را از این کشورها از جمله هلند وارد می‌‌کند). این واحد پولی‌ مشترک برای کشورهای پیرامونی به طور همه جانبه نقشی‌ تورمی ایفا کرد و موجب بالا رفتن هزینه تولید و مزد در این کشورها شد. بازدهی قوی کشورهای مرکزی به تقویت ارزش این واحد پولی‌ مثلا در مقایسه با دراخما، واحد پولی‌ سابق یونان شد. برای کشورهای مرکزی ‌اما این پول واحد، نقش تورم منفی‌ را ایفا نمود. بازدهی پایین کشورهای پیرامونی از ارزش یورو می کاست، برای نمونه در مقایسه با مارک آلمانی برای آلمان. وجود یورو به تنهایی برای اقتصاد آلمان نقش یک "مارشال پلان" جدید را ایفا کرد. کشورهای پیرامونی از جمله یونان به گروگان یورو بدل شدند. در گذشته این کشورها با پایین آوردن ارزش واحد پولی‌ خود، کم و بیش بازدهی پایین رقابتی‌ خود را ترمیم می کردند ( برای نمونه یونان با پایین آوردن قیمت دراخما تا نزدیک به ۸۰% در طول نزدیک به دو دهه، در دوره‌های متوالی در مقایسه با آلمان دارای تراز مثبت اقتصادی بود).

 

 

6. همزمان با این شرایط، رفرمهای ضد اجتماعی در دوران حاکمیت حزب سوسیال دموکرات و سبز‌ها در آلمان که منجر به پایین آمدن هزینه تولید و دستمزد شدند و نقش مخرب اتحادیه‌های کارگری بر سر حفظ "موقعیت مکانی" تولید در رقابت جهانی‌، اروپا را به بازار صادرات آلمان بدل کرد. روند رفرمهای ضد اجتماعی در اکثر کشورهای مرکزی خود را گسترش داد و دره رقابتی‌ میا‌‌ن این کشورها با کشورهای پیرامونی اروپا را عمیقتر کرد. 

7. آلمان در پرتو روند یک دهه، که با واحد پولی‌ یورو و رفرمهای ضد اجتماعی، شروع شده بود، با بحران ۲۰۰۸ به قدرت برتر اروپا با سمتگیری هژمونی بدل شد ( هژمونی از این نظر که در حیطه سیاست داخلی‌ و خارجی و ایدئولوژیی، و نحوه تحلیل تحلیلگران آموزشی اموزشگاه تا مدارس عالی‌، دانشگاه‌ها و میرزا بنویسان رسانه ها، خط دهنده آلمان شد).

8. با بروز تناقضات روش‌های مقابله با بحران ۲۰۰۸ در ماه می‌‌۲۰۱۰ در یونان، کلیه تناقضات واحد پولی‌ یورو شروع به سرریز شدن کردند: وجود یورو در کنار دولتهای مستقل ملی‌ با بازدهی‌های اقتصادی متناقض، تنها تا زمانی ممکن بود که قبل از همه، منافع الیگارشی مالی‌ و طبقه سرمایه در کلیت آن از قدرت برتری و هژمونی آلمان سود می‌بردند. سفره‌ای پهن بود که برای همهٔ طبقه حاکم سهمی برای دسترسی وجود داشت. و یا برای نمونه، سرمایه مالی و طبقه سرمایه دار فرانسه  به تنهایی توان مصاف با مقاومت کارگران و مزدبگیران را نداشت، رفرمهای ضد اجتماعی در آلمان و تبلیغ "تک بعدی بودن جهان"، کمک بسیار بزرگی‌ برای طبقه حاکم در فرانسه بود. در رقابت با قدرتهای دیگر و ایجاد فرصت در کشور‌های دیگر جهان، این کشورها قبول کرده بودند که قایق‌ها و کشتیهای خود را در پس بادبان کشتی آلمان شناور کنند. با تشدید بحران در یونان این صفبندی دچار تناقضات جدیدتر می‌‌شود ( سخنان امروز مسئول صندوق بین‌المللی پول در رابطه با کاهش بدهکاری یونان و یا سخنان وزرا و رئیس جمهور فرانسه دارای تناقض آشکار با برنامه‌های مرکل و شویبله هستند).

9.    سرمایه داری میا‌‌ن دو راه حل و تلاش برای برون رفت از بحران نوسان می‌کند: تورم منفی‌ و تورم مثبت. کشورهای دارای تراز مثبت اقتصادی، خواهان پیشبرد روش تورم منفی‌ هستند (آلمان، اتریش، هلند، فنلاند). کشورهای جنوبی و مرکزی اتحادیه اروپا  (حتی فرانسه) که دارای تراز منفی‌ اقتصادی هستند در تداوم هرچه بیشتر بحران، هرچه علنی تر به روش اقتصادی تورم مثبت تمایل خواهند یافت. این روش مورد حمایت رئیس جمهور آمریکا، بخش بزرگی‌ از اقتصاد دانان بنام به مانند کریستوفر پیسریدس، پًل کروگمن و ژوزف ستیگلیتز است. تا کنون در اروپا، راه حل تورم منفی‌ که بیان منافع آلمان و تا حدودی هلند، اتریش و فنلاند است، با تکیه بر قدرت عظیم ثباتبخش خود و با تمرکز بر نقطه مشترک با الیگارشی مالی‌ در کشورهای دارای تراز منفی‌ اقتصادی، یعنی‌ حمله افسار گسیخته به دست اوردهای اکثریت مردم در یونان، خطی‌ جا افتاده بود. با رشد تناقضات در یونان، ما شاهد بروز اختلافات میا‌‌ن این کشورها هستیم. آلمان و فرانسه در آینده بیان این دو قطب و روش خواهند بود. یکی‌ از درخواستهای هواداران سیاست تورم اقتصادی مثبت، کاستن یا برش بدهکاری‌های یونان است.

10.             یونان به مثابه مدل اجتماعی برای پرتاب سطح زندگی‌ زحمتکشان در تمام اروپا به قبل از ۱۰۰ سال پیش عمل می‌‌کند. سیریزا که در پی‌ ورشکستگی احزاب فاسد قدیمی‌ سکّاندار کشور یونان شد، درخواستی فراتر از هواداران روش تورم اقتصادی مثبت ندارد و آماده است، هرگونه حمله به دستاوردهای اجتماعی را خود سازمان دهد، به شرطی که از بدهکاری یونان کاسته شود و یونان بار دیگر برای سرمایه داران جاذبه یابد. سیریزا در تلاش است تا با تعمیق شکاف میا‌‌ن هواداران این دو روش، نارضایتی‌ عمومی‌ در یونان را به بخشی از نیروی هواداران روش تورم مثبت اقتصادی بدل کند. هواداران این هر دو روش اما، در این نکته وجه اشترک دارند، که هزینه تولید و سطح دست مزدها را در اروپا و در عرصه جهانی‌ پایین بیاورند که در قالب تداوم و گسترش "رفرم" در یونان فرموله می‌‌شود که معنی‌ جز تباهی برای اکثریت مردم ندارد.

http://www.festival4sce.org/wp-content/uploads/2014/11/Greece2014.jpg 

11.                 از ۱۱۰ میلیارد یورو که بعدها به ۲۴۰ میلیارد یورو گسترش یافت که نام تهوع آور "طرح نجات" مالی‌ را بر خود نهاده بود، تنها ۱۰ تا ۱۱% آن در اختیار دولت یونان قرار گرفت، ۳۴ میلیارد یورو مستقیماً به بانکها (عمد‌تاً سرمایه‌های آلمانی و فرانسوی) پرداخت شد، تا در برنامه "کاهش بدهکاری" یونان مشارکت کنند. ۴۸ میلیارد یورو به بانک‌های یونانی داده شد تا پابرجا بمانند ( بخش عظیمی‌ از این پول را سرمایه داران در هفته‌ها و ماه‌های گذشته به محبت و لطف رفتار سیریزا از کشور خارج و به بانک‌های کشور‌های مرکزی منتقل کرده‌اند). ۱۴۰ میلیارد یورو برای بازخرید اوراق بهادار دولت یونان به سرمایه داران خصوصی پرداخت شد. در حقیقت، بانک‌های عمد‌تاً آلمانی و فرانسوی و سرمایه‌های خصوصی نجات داده شدند. برای بازپرداخت، ۵ سال است که شرایطی را برای زحمتکشان یونان فراهم کرده‌اند که تنها با دوران اشغال نظامی توسط آلمان نازی قابل مقایسه است.

http://www.theguardian.com/world/2015/jun/29/where-did-the-greek-bailout-money-go

 

12. معضل یونان تنها از منظر اقتصادی حائز اهمیت نیست، بلکه از نظر درگیری و رقابت در حیطه جغرافیا سیاسی نیز بسیار حائز اهمیت است، به خصوص در شرایط تعمیق بحران در رابطه با اوکراین. یونان در نزدیکی‌ اسرائیل، لبنان، سوریه و ترکیه از یکطرف و از طرف دیگر، به علت قرار داشتن در حیطه و نزدیکی‌ بالکان، در کشمکش‌های سیاسی میا‌‌ن اروپا، آمریکا، چین و بویژه روسیه نقش ممتازی دارد. یونان عضو ناتو است. در صورت گریزاندن یونان از اتحادیه اروپا، احتمال  هر گونه نزدیکی‌ به روسیه، یونان تخته پرشی برای روسیه به بالکان خواهد شد که بسیاری از کشورهای بالکان تاریخا خود را به دلایل گوناگون، به روسیه نزدیک می‌‌دانند.

13. آلمان زمانی‌ نه چندان دور ضامن ثبات اتحادیه اروپا بود. اما اینک ما در آغاز روندی قرار داریم که آلمان در پی‌ آمد آن، به بزرگترین عامل بی‌ثباتی این اتحادیه بدل می‌شود: هر نوع عقب نشینی آلمان از مواضع خود، هژمونی آلمان را با خطر جدی مواجه می‌کند. پرسش اساسی‌ این است: در اروپا هژمونی چه کشوری اعمال می‌شود؟ هژمونی که تا بحال در کشورهای پیرامونی زمین سوخته بر جا گذاشته است و برای سرمایه آلمانی، سفره ثروت پهن کرده است. این موضوع برای آلمان آنقدر مهم است، که حتی اخراج یونان را بر ذره‌ای عقب نشینی از مواضع خود ترجیح میدهد. فرانسه اما، نه راه پیش دارد و نه راه پس. در پشت سر نیروهای فاشیستی "جبهه ملی‌"، که برای قدرت خیز برداشته اند و در جناح روبرو آن در پشت سر طبقه کارگری که منتظر فرصتی است که همهٔ رشته‌ها را پنبه کند. این ضعف هم حاکمان فرانسه را به آلمان نزدیک می‌‌کند و هم دور. برای اجرای "رفرم"‌های خانمانسوز، آلمان متحد مناسبی است، ولی‌ هر گونه کوتاهی در مقابل آلمان در فرصت ایجاد شده در پرتو بحران یونان، در شرایط تراز منفی‌ اقتصادی، عاملی است که فرانسه را از آلمان دور و در مقابل آن قرار می‌‌دهد. موضع صندوق بین‌المللی پول و آمریکا نیز در ترغیب فرانسه در تقابل با سیاست آلمان عمل می‌کند. اتحادیه اروپا در آینده، حتی در صورت خروج یونان از این اتحادیه، نه در پیرامون، بلکه در ستونهای اصلی‌ این پًل، یعنی‌ میا‌‌ن فرانسه و آلمان فرو خواهد ریخت.

14. من کماکان به مانند هفته‌های آغازین بحران در یونان در ۵ سال پیش، پیشبرد این خط ریاضت اقتصادی مهلک را در چارچوب پارلمانتاریسم ناممکن میدانم. اگر یونان به خاکریز جنبش عمومی‌ طبقه کارگر و جوانان برای سازماندهی یک ضد حمله به الیگارشی مالی به گستره اروپا بدل نشود و سیریزا، چپهای هوادر "جنبش جاری" و اتحادیه‌ها کارگری با کارشکنی خود موجب تولد دیرپا این نوزاد شوند، فاشیستها و ارتش یونان کار را یکسره خواهند کرد، این تجربه تاکنونی تمامی جنبش‌های طبقاتی در شرایط انقلابی‌ و یا بی‌ واسطه پیشا انقلابی‌ است. 

http://archiverosa.blogspot.de/2010/05/blog-post_23.html

********************************

در ۱۹ ژوئن این سال یعنی‌ در ماه گذشته، مقاله‌ا‌ی در نشریه سرمایه داران آلمان "هندلس بلات"، از نقشه‌ای بیشرمانه و مهلک پرده برداشت، که خود بیان این راز مگو، بیانگر وجود تناقضات در میا‌‌ن طیفهای طبقه حاکم در رابطه با چگونگی‌ برخورد با سیریزا است. این مقاله دارای این تیتر بود: "سقوط الکسیس تسیپراس". این مقاله که گویا نویسنده آن در آمریکا است، به بیان این موضوع میپردازد که محتمل‌ترین سناریو، نه اخراج و یا خروج یونان از اتحادیه است، بلکه سرنگونی سیریزا هدف عاجل می‌‌باشد. . در ۲۸ ژوئن پًل کروگمن نیز در نوشته‌ای نقشه اصلی‌ را سرنگونی سیریزا و ایجاد شرایط برای انتخابات مجدد ارزیابی می‌کند. (البته نویسنده این سطور، در مقاله‌ا‌ی در چندماه گذشته با تکیه به علائم موجود این خطر را هشدار داده بود)

http://www.handelsblatt.com/politik/international/wie-geht-es-weiter-in-griechenland-der-fall-von-alexis-tsipras/11940688.html

http://krugman.blogs.nytimes.com/2015/06/28/grisis/?_r=0

با توجه به این هدف و با تشدید کارشکنی در یونان توسط ترویکا (صندوق بین‌المللی پول، کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا) و تحت نظارت مرکل و شویبله برای نیل به این مقصود، سیریزا بر سر دو راهی‌ انقشاش درونی‌، تقابل با پایه‌های خود و مردم، که بخشی از سناریو "regim change" الیگارشی مالی‌ بود، قرار گرفت. الکسیس تسیپراس دست به یک مانور سیاسی زد: همه پرسی‌.

در شرایط شکست در همه پرسی‌ و انتخابات مجدد، با تشکیل یک کابینه مشترک با احزاب فاسد قدیمی‌ و یا تشکیل یک دولت تکنوکرات، پیشبرد فرامین الیگارشی مالی‌ با "نتیجه همه پرسی‌" توجیه می‌‌شد، و در شرایط پیروزی، با تکیه به این همه پرسی‌، جنبش اجتماعی را به سرباز پیاده هواداران سیاست اقتصادی تورم مثبت بدل کند. 

نتیجه همه پرسی‌ را میتوان به شکلی‌ دیگر هم تحلیل کرد: یونان به شرایط انقلابی‌ قدم گذاشته است!

در همه پرسی‌ تاریخی‌ روز یکشنبه‌ طبقه کارگر یونان به برنامه خفتبار و بربرمنشانه الیگارشی مالی‌ جهانی‌ پاسخی صریح و روشن داد. درک این پاسخ، کلید درک معما چگونگی‌ واکنش سیریزا است. سیریزا به مانند اسلاف خود در پیچ های تند تاریخی‌ و بر خلاف توّهم افرینیهای "چپ" هوادار "جنبش جاری" به سرعت هر چه بیشتر به راست در غلتید. طبق افسانه پردازیهای این "چپ" قدرت مدار، ‌طبقه کارگر "نیروی فشار" است و با تعرض از پایین میتواند "رهبران" را مجبور به گرایش به "چپ" کند. سیریزا اما برخلاف این توّهم پراکنی،  کاملا کلاسیک و قانونمند عمل کرد. درگیر میا‌‌ن ضربات سهمگین چکش بر سندان‌، سیریزا وحشتزده از عکس‌العمل توده های کار و جوانان در قدم اول،  وزیر امور مالی‌ یانیس واروفاکیس که خوشایند الیگارشی مالی‌ نبود را تعویض کرد و در بیانیه و نشست مشترکی با احزاب ورشکسته قدیمی‌ در صدد دلربایی از الیگارشی مالی‌ برآمد. تسیپراس به راهی‌ قدم گذاشته است که ابرت و شایدمن و دکتر آلنده قبلا تجربه کرده‌اند. تفاوت او با گذشته گانش در این است که آنها در پیوند با جنبش کلاسیک کارگری بودند و اکسیژنی که تنفس میکردند‌ آغشته به سّم پست مدرنیسم نبود: ابرت در وحشت از جنبش فزاینده کارگری‌به دسته های مسلح راست پناه برد که پایه های اس‌اس و اس‌ ا در آینده شدند و خود او بعد از این خوش خدمتی از دادگاهی‌ به دادگاه دیگر زجرکش شد. دکتر آلنده از وحشت درخواست و تلاش طبقه کارگر برای تسلیح عمومی‌ به ارتش که به تعبیر او "خلق در اونیفرم" بود‌ تکیه کرد و به شکلی‌ تراژیک توسط همین ارتش کشته شد. امیدوارم که سرنوشت رهبران سیریزا پایانی چنین غم‌انگیز نداشته باشد...

 فرهاد فردا

۲۰۱۵/۰۷/۰۹

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب فرهاد فردا در سایت پژواک ایران 

*قربانیان جنایت جنگی، ابزاری برای تعمیق جنگی جنایتکارانه  [2015 Sep] 
*یونان: چرخ پنجم درشکه به بیرون پرتاب می‌‌شود  [2015 Aug] 
*خاور میانه، نشانه‌های چرخشی استراتژیک  [2015 Aug] 
*دلایل ورود آشکار ترکیه به باتلاق نظامی  [2015 Jul] 
*تکوین پاکستان وافغانستان دیگری در غرب ایران؟  [2015 Jul] 
*آلمان، فرانسه، یونان، تکرار یک هشدار  [2015 Jul] 
*ائتلاف بزرگ در مجلس یونان  [2015 Jul] 
*رابطه نتیجه همه پرسی‌ در یونان و تسلیم مضاعف سیریزا  [2015 Jul] 
*"خطر اتحاد "سکولارها" و "اسلامیستها"  [2015 Jun] 
*بحران اروپا و بناپارتیسم  [2015 Feb] 
*خاطره آن نیمروز تابستان و کودکان خیابان  [2015 Feb] 
*دشواری وظیفه  [2015 Feb] 
*از ورسای تا وایمار: یونان، قناری معدن  [2015 Feb] 
* سیریزا، آخرین خاکریز سرمایه در بستر نظام پارلمانتاریستی  [2015 Feb] 
*ناقوس‌های تعمیق بحران به صدا درمیایند!  [2015 Jan] 
*گام به گام در سراشیب فروپاشی  [2015 Jan] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش  [2014 Dec] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش ۱ [2014 Nov] 
*سرمایه داری، «مردی که بر پلنگ سوار است»  [2014 Nov] 
*لطفا به همان سمت که چراغ میزنید بپیچید، روی سخنم با شما است اقای قراگوزلو بخش ۱ و ۲  [2014 Oct] 
*قتلهای مرموز در ترکیه  [2014 Oct] 
*چه خوابی‌ برای کردها دیده‌اند؟  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۳ و پایانی  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۲  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران  [2014 Oct] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد! (۲)   [2013 Dec] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد!   [2013 Dec] 
*در توضیح «کمونیسم زمخت آسیایی و مشق دموکراسی»  [2013 Mar] 
*فاجعه آلمان (۳)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان (۲)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان  [2013 Feb]