PEZHVAKEIRAN.COM تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر
 

تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر
به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش ۱ 

فرهاد فردا

واکنش به مرگ مرتضی‌ پاشایی و سخنان اخیر اقای مسعود بهنود *، دو پدیده ظاهراً از هم مجزا هستند. یک پدیده در ایران با شرکت عمد‌تاً نسل جوان اتفاق می‌‌افتد، و پدیده دیگر، بیانات و نظرات فردی از نسل پدران این جوانان در خارج از کشور است. به نظر من اما نزدیکی‌ و هم خانواده‌ گی‌ عجیبی‌ میا‌‌ن این دو پدیده وجود دارد. سخنان اقای بهنود بیان نظری هستی‌ اجتماعی است که تبلور عملی‌ خود را در واکنش به مرگ مرتضی‌ پاشایی نشان داد. البته دوستانی عزیز و محترمی پیامد مرگ پاشایی را تنها در دستگاه سرکوب امنیتی جستجو کردند** و در رابطه با سخنان اقای بهنود، افرادی نیز به تاکید ایشان در رابطه با مذهب شیعه که در دنیای اقای بهنود "روشنفکر شیعه" معنی‌ می‌یابد را بر ایشان خرده گرفتند.  

پیش‌درآمد: اروپا از اواخر قرن نهم، آرام آرام از زیر مخروبه‌های فروپاشی روم قد علم کرد. این تغییرات در ابتدا خیلی‌ بطئی اما در طول قرن‌ها با شکل گیری شهر‌های "آزاد" در کنار شهر‌های کلیسایی که تا مدتها روستا‌های بزرگ فئودالی بودند، مبتنی‌ بر تقسیم کار پدید آمدند. عناصری که در طول بیش از هزار سال سنگ پایه‌های فرهنگ امروزی را پدید آوردند از نظر مادی مبتنی‌ بر تقسیم کار است که به طور خلاصه، از جمله بر اصناف صنعت گر‌، و تجار که به شکلی‌ گاه آرام و گاه خونین به مبارزه با هم و مبارزه مشترک آنان با فئودالها و قدرت کلیسا مشغول بودند، استوار است. از نظر ساختار سیاسی عمد‌تاً این شهر‌ها تحت حاکمیت "قدرت مطلقه مترقی" بودند و از نظر حقوقی در ابتدا قوانین جاری در میا‌‌ن اصناف و تجار و در طول زمان هر چه بیشتر به قوانین دگردیسه شده حقوقی رومی متکی‌ بودند . از نظر ایدئولوژی اگر چه در ابتدا در قالب فرقه‌های های مذهبی‌ مسیحیت خود را بروز میداد، از یک طرف تحت تاثیر بقایای فلسفه یونانی که توسط متفکرین مسلمان یا یهودی به لاتین ترجمه و تفسیر شده بود قرار داشتند و یا تحت تاثیر روابط شهری و نبرد منافع اقشار شهر‌های آزاد که خود سر چشمه فرهنگ و هنر نوین بودند، قرار داشتند. تقسیم کار تنها محدود به شهر‌ها نبود، بلکه تولید دهقانی که شهر‌های آزاد را با مواد اولیه تغذیه می‌‌کرد، و تجارت فرا محلی و عمد‌تاً فرا منطقه‌ای و حتی جهانی‌ نیز از عناصر ضروری این تقسیم کار بودند. طبقه مدرن سرمایه دار با پیدایش راه‌های آبی و کشف راه‌های دریایی و ایجاد انباشت اولیه، از درون اصناف پا گرفتند. وجود تقسیم کار درونی‌، به کار از همان ابتدا نقشی‌ محوری داد و آن را در طول زمان هر چه بیشتر از پوسته طبیعی جدا کرد و آن را در مرکز ثقل هستی‌ اجتماعی قرار داد، به شکلی که کار حتی مفهومی‌ "ارزشی" یافت: "ارزش مصرفی"، "ارزش مبادله‌ای " و "ارزش اخلاقی‌". تفکر، خرد و هنر بر این پایه و بنیان مادی با تکیه بر فلسفه و هنر یونان، رنسانس، در امتداد آن با جدا کردن بند ناف خود از مذهب، به درخت تنومند و ریشه دار جنبش روشنگری بدل شد. کلیسا و قدرت آن با آغاز فروپاشی فئودالیسم در زیر آتش نبرد‌های اجتماعی، تفکری و فرقه‌های مسیحی‌ روز به روز از قدرتش کاسته شد. کالوینیسم بیان به رسمیت شناختن حاکمیت کار بر طبیعت ( و منبعث از آن ماورأ طبیعت) حتی در حیطه تفکر مذهبی‌ بود. 

در جوامع آسیایی اما، روستا و تولید روستایی اساس ماندگاری و پایداری اجتماعی بود، تولیدی که پوسته طبیعی آن، آنچنان ضخیم بود که هسته اصلی‌ آن یعنی‌ کار بشری را همیشه از نظر اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژی در چنبره تنگ خود پنهان می‌‌کرد. شهر‌ها عمد‌تاً مرکز اداری و نظامی و دیوان سالاری بودند و تقسیم کار در آن یا بنا بر نیاز‌های نظامی و دولتی بود و یا متکی‌ بر راههای تجاری به مانند راه ابریشم که یا به علت جنگ‌ها،  قرن‌ها دستخوش مشکلات بودند و یا این راه‌ها در دوره پایانی با پیدایش راههای آبی و دریایی، ضرورت خود را از دست دادند و مضمحل شدند. باید توجه کرد که شریان اقتصادی بسیاری از این امپراتوریهای شرقی‌، عنصری "وارداتی" و "خارجی‌" یعنی‌ خارج از حیطه تقسیم کار درونی‌ بودند (آیا راز منشور کوروش در رابطه با آزادی یهودیان از یوغ بابل در این حقیقت نهفته نیست؟)

تولید روستایی، طبیعت به خصوص آب و آب رسانی را به یک ضرورت تبدیل می‌‌کند. این تولید اما با خود سکنا گزینی را نیز ضروری می‌کند که خود این جوامع را به شکلی‌ ممتد در معرض خطر قبایل و دستجات پیرامونی قرار میداد. اگر آب رسانی و حاکمیت زمین به عنوان بستر اصلی‌ طبیعت، سر چشمه بروز قدرت فرا زمینی‌ دولت بود، خطر حمله این قبایل پیرامونی ضامن تداوم و تشدید این قدر قدرتی‌ فرا زمینی‌ شد. در زمینه ساختار سیاسی، دولت مستبد متکی‌ بر دیوان سالاران و نیروی نظامی حاکمیت بلامنازع داشت و از نظر ایدئولوژی، دین و مذهب به مانند همان بلایان طبیعی بر زندگی‌ حاکم بودند و تفکر و خرد تا آن جا که جنبه ابزاری برای حفظ و تداوم منافع قدرت نداشت، به مانند تقسیم کار شهری، لحظه‌ای، گذرا، غیر فراگیر و غیر مستقل بودند. کار در این جوامع نتوانست خود را از پوسته طبیعت جدا کند و خرد در تاریکی‌ حاکمیت دین و مذهب تنها کرم شب تابی باقی‌ ماند که دارای تاریخ "مستقل" خود نشد. کشف راه‌های آبی به دماغه آفریقا توسط پرتغالی‌ها و سپس کشف آمریکا، ضرورت وجودی این راه‌های زمینی‌ را خشگاند و زمینه اضمحلال سریع جوامع و امپراتوریهای متکی‌ به آن را پدید آورد و در پیامد آن امپراطوری عثمانی، صفوی به اعماق تاریخ فرو رفتند و عظمت شهر‌های شمالی‌ ایتالیا رنگ باخت. یهود کشی سازمانیافته دولتی پا به عرصه وجود گذاشت.

******************

 طبقات و اقشار اجتماعی در ایران در طول یک سده اخیر به علت تغییرات اجتماعی جهشی منبعث از جهان سرمایه داری و اقتصاد جهانی‌ بطور مداوم دستخوش شکستگی، گسست و رشد متضاد و ناموزون بوده‌اند. مضاف بر این، تغییرات و پیچ‌های ناگهانی تاریخی‌ و سیاسی نیز به این شکستگی ساختاری ابعاد‌ای فراگیر داده‌اند. همهٔ طبقات و اقشار اجتماعی در ایران دچار کمبود تسلسل تاریخیند. نقش و قدرت دولت مبتنی‌ بر روابط اجتماعی دگردیسه شده نوع مالکیت آسیایی که به دولت نقشی‌ فرا زمینی‌ و استبدادی میدهد، پیشی‌ گرفتن و ارجحیت شکل مالکیت سرمایه داری بر روابط تولیدی آن، قرار نداشتن کار به شکلی‌ بی‌ واسطه در مرکز ثقل روابط اجتماعی، خلا حرکتی‌ ریشه دار و تداوم دار، همتراز با جنبش روشنگری اروپا در بستر تاریخی، مستقل نبودن حوزه تفکر و خرد از مذهب و نقش مذهب در شکل گیری رابطه دولت-ملت از جمله موانع بیشمار تکوین طبقات و اقشار به شکل کلاسیک آن در ایران هستند. این نواقص ساختاری، موانع بزرگی‌ برای شکل گیری آگاهی‌ و کنش در رابطه با منافع و دورنماهای مربوط به هر قشر و طبقه اجتماعی است. هر گاه که این نیروهای اجتماعی آغازی نو را زمزمه کردند، بسان دانه‌های گندم در زیر سنگ آسیاب هستی‌ برتر و تعیین کننده مادی جهانی‌ له‌ و یا از نظر سیاسی به دست گزمگان شیخ و شاه قلع و قمع شدند و تنها نیم تنه‌ای از آن آنان باقی‌ ماند. سکون و جهش‌های ویران کننده ناخواسته در کویر اجتماعی و سیاسی ایران، هیچ طبقه و قشری را از معایب مختل کننده مفهومی‌ آن بی‌ نسیب نگذاشته است. یافتن مدلی‌ برای بررسی هستی‌ شناسی‌ اجتماعی خصوصیات و ویژه گی‌‌های این نیروهای اجتماعی کاری با نتیجه‌ای بی‌ نهایت مأیوس کننده است.

 

بسیاری از عناصر تشکیل دهنده این اقشار و طبقات به شکل ذراتی سیال، تحت تاثیر زمین لرزه‌های اجتماعی، و یا تنش ناگهانی سیاسی-اقتصادی، جداره‌ها و پوسته‌های رخنه پذیر میا‌‌ن این صفبندی‌های اجتماعی را در می‌‌نوردند. و یا با توجه به وزنه اجتماعی نیروها و طبقات اجتماعی به نسبت نقش آنان در اشغال فضای اجتماعی، گاهاً تحت تاثیر اهداف و خواسته‌های بس متضاد این نیروها قرار دارند.  این ویژه گی‌ مانع بزرگی‌ برای شکل گیری شخصیت و نقش آن در گذارِ زمان در رابطه با وظایف مربوط به خاستگاه طبقاتی فرد است. بسیارند خان زادگانی که ناخواسته به کارمندان دون پایه و یا دهقانزاده گانی که تحت تاثیر طوفانهای موسمی و یا لرزش‌های ناگهانی به سکان داران دیوان سالار بدل شده‌اند. با نیم نگاهی‌ میتوان دید که چگونه غنی دیروزی، فردا به خانه بدوشی محتاج بدل شده است و یا فقیری و بی‌ چیزی که بر حسب رابطه و یا پرتاب به کانون‌های قدرت به متمولی پر نفوذ تغییر موقعیت داده است. این ویژه گی‌ اجتماعی، شناخت نقش فردیت در رابطه با منافع طبقات و اقشار را بسیار دشوار می‌کند و میتواند خرد کنکاش گر‌ را به نتایجی بس گمراه کننده بکشاند.

از طرفی‌ دیگر، به دلیل این که هستی‌ اجتماعی، عقیم و مرده نیست و وجود رابط را - میا‌‌ن امروز و فردای عینیت اجتماعی - به یک ضرورت بدل می‌‌کند، با کمرنگ شدن مفهومی‌ طبقات و اقشار، نقش واسطه هر چه بیشتر شکلی‌ فردی می‌یابد و در اوج پیچ‌های تاریخی‌ نقش فردیت را ممتاز می‌کند: هر چه قدر طبقات و اقشار از نظر مفهومی‌ کمرنگتر می‌‌شوند و ویژه گی‌ انباشته از ناخالصی و آلودگی مختل کننده مفهومی‌ بارز تر می‌‌شود، به همان نسبت بار و وزنه فرد به عنوان "رابط" در گره گاه‌های تاریخی‌ برجسته می‌‌شود. یافتن چنین فردی میتواند برای ما به مثابه مدلی‌ برای هستی‌ شناسی‌ قشر و یا طبقه‌ای اجتماعی، در شناخت روند تاریخی‌ کنونی و نقش ویژه طبقات و یا اقشار در عینیت اجتماعی کمکی‌ پر ارزش باشد

در میا‌‌ن زنده گان کنش گر‌، به ندرت می‌‌توان فردی را یافت که زندگی‌ فردی و سیاسی او تجلی‌ بارز لایه‌های نسبتا مرفه قشر متوسط باشد، فردی که زندگی‌ فردی و سیاسی او تجلی‌ تسلسلی باور نکردنی باشد. هیچ دورانی در سده گذشته به مانند سه دهه اخیر دارای تلاطمات، چرخش و طوفانهای اجتماعی و یا سیاسی نبوده است. بر اثر این زمین لرزهای اجتماعی، افراد بسیاری حالشان با دیروزشان خنسیتی ندارد. کنش‌های گاه سهمگین نیروهای اجتماعی و یا دگرگونیهای مادی اجتماعی و جهانی‌، عناصر کنش گر‌ را از جناحی و جبهه‌ای به جبهه دیگر پرتاب کرده است. در صحنه سیاست ایران شاید بتوان به ندرت فردی را یافت که فردیت او در رابطه با کنش اجتماعی، تبلور مفهومی‌ یک قشر یا طبقه مشخص اجتماعی باشد و بتواند علیرغم همهٔ طوفانهای داخلی‌ و جهانی‌ در طول این چند دهه، نوعی ثابت قدمی‌ حیرت انگیز و غریب را نمایندگی کند. اقای بهنود از این نظر منحصر به فرد هستند.

نزدیکی‌ به کانون‌های قدرت که برخاسته از یک نوع تحسین درونی‌ نهادینه شده قشر متوسط مرفه است و لازمه استمرار شکوفایی، آن هم در اقتصادی که همهٔ امکانات آن قبل از هر چیز، زاییدهٔ نفت است که در دست کانون‌های قدرت به عنوان ملک شخصی‌ قلمداد می‌‌شود و چگونگی‌ سرنوشت عناصر این قشر عمد‌تاً فقط منوط به چگونگی‌ راه یافتن به این امکان، معنی‌ می‌‌یابد. سیطره مطلق کانونهای قدرت و دولت و در عین حال همزمان خطر انفجار باروتهای اجتماعی که مختل کننده رشد و شکوفایی است، از یک طرف نزدیکی‌ با این کانونها را ضروری می‌‌کند و از طرفی‌ آرزوی کم شدن این سیطره که عامل بروز واکنش‌های بنیان کن اجتماعی است را در چارچوب "ممکن ها" که خود منوط به توافق این کانون‌ها است، را سبب می‌‌شود. عناصر این قشر استاد شنا آرام در کناره رودخانه خروشان می‌‌شوند.

ناتمام

فرهاد فردا

۲۹.۱۱.۲۰۱۴


* http://www.youtube.com/watch?v=zFqwnEzx_JA

 

* ایرج مصداقی به گواه سابقه سیاسی و کار بی‌ وقفه و خستگی ناپذیر در افشای جنایات و ترفند‌های سازمان‌های مخوف امنیتی رژیم حاکم بر ایران، برای اکثر کنش گران سیاسی مخالف رژیم ایران، چهره‌ای بس اشنا و دوست داشتنی است. صراحت در سخن و صداقت در کلام از مشخصات بارز این داغدار "زیباترین فرزندان آفتاب و باد" می‌‌باشد. در رابطه با ترفند‌های رژیم حاکم بر ایران، ایرج مصداقی کارشناسی چیره دست است. این نقطه قوت اما میتواند در رابطه با تحلیل هستی‌ شناسی‌ اجتماعی خود به مانعی بدل شود. بررسی یک پدیده اجتماعی و محدود کردن آن به برنامه‌های سازمانیافته هر چند مهم امنیتی، میتواند خود به معضلی و مانعی در راه شناخت تبدیل شود و قدرت و حرکت دشمن را مطلق جلوه دهد. برای درک رفتارها و کنش‌های اجتماعی، درک روند شکل گیری تاریخی‌ ساختار‌های اجتماعی، نقش و منافع اقشار و طبقات اجتماعی، کنش طبقات و نیروهای درگیر و درک کلیت هستی‌ اجتماعی کلیدی هستند.

http://www.youtube.com/watch?v=KhkQF۳VC۱GI

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب فرهاد فردا در سایت پژواک ایران 

*قربانیان جنایت جنگی، ابزاری برای تعمیق جنگی جنایتکارانه  [2015 Sep] 
*یونان: چرخ پنجم درشکه به بیرون پرتاب می‌‌شود  [2015 Aug] 
*خاور میانه، نشانه‌های چرخشی استراتژیک  [2015 Aug] 
*دلایل ورود آشکار ترکیه به باتلاق نظامی  [2015 Jul] 
*تکوین پاکستان وافغانستان دیگری در غرب ایران؟  [2015 Jul] 
*آلمان، فرانسه، یونان، تکرار یک هشدار  [2015 Jul] 
*ائتلاف بزرگ در مجلس یونان  [2015 Jul] 
*رابطه نتیجه همه پرسی‌ در یونان و تسلیم مضاعف سیریزا  [2015 Jul] 
*"خطر اتحاد "سکولارها" و "اسلامیستها"  [2015 Jun] 
*بحران اروپا و بناپارتیسم  [2015 Feb] 
*خاطره آن نیمروز تابستان و کودکان خیابان  [2015 Feb] 
*دشواری وظیفه  [2015 Feb] 
*از ورسای تا وایمار: یونان، قناری معدن  [2015 Feb] 
* سیریزا، آخرین خاکریز سرمایه در بستر نظام پارلمانتاریستی  [2015 Feb] 
*ناقوس‌های تعمیق بحران به صدا درمیایند!  [2015 Jan] 
*گام به گام در سراشیب فروپاشی  [2015 Jan] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش  [2014 Dec] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش ۱ [2014 Nov] 
*سرمایه داری، «مردی که بر پلنگ سوار است»  [2014 Nov] 
*لطفا به همان سمت که چراغ میزنید بپیچید، روی سخنم با شما است اقای قراگوزلو بخش ۱ و ۲  [2014 Oct] 
*قتلهای مرموز در ترکیه  [2014 Oct] 
*چه خوابی‌ برای کردها دیده‌اند؟  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۳ و پایانی  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۲  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران  [2014 Oct] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد! (۲)   [2013 Dec] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد!   [2013 Dec] 
*در توضیح «کمونیسم زمخت آسیایی و مشق دموکراسی»  [2013 Mar] 
*فاجعه آلمان (۳)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان (۲)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان  [2013 Feb]