ایران و بردگی مدرن ؟!
عباس رحمتی
زندگی در ایران با مردمی که میخواهند مدرن زنگی کنند ولی قوانین را برایشان تصویب کرده اند که در زمان برده داری و برده فروشی نوشته شده است هنوز جرم را با شتر و اسب و قاطر محاسبه میکنند ولی سرانش مرسدس بنز و پرشه های آخرین مدل را سوار میشوند جامعه ای که قوانین ش بیش از هزار سال عقبتر است و سرانش با تفکراتشان جامعه را به همان زمان کشانده اند نام نظام را جمهوری گذاشته اند ولی مردم هر روز بیشتر از گذشته سرکوب میشوند و خبری از آن مدینه فاضله نیست ، می خواهند جامعه را کاملا به جامعه ولایی بکشانند ولی مردم تن به این خفت نمی دهند ایران را با قوانین اسلامی در زیر سر نگه داشته اند و آتش زیر خاکستر را با بودجه هنگفت کشور کنترل می کنند هر از چندی این آتش شعله میکشد ولی ولایت فقیه همچنان با سرکوب و اختناق حکم میراند ، سر میبرد ، اعدام می کند تا حکومت اسلامی را جهانی کند ، زندگی که هر لحظه اش همراه با وحشت باشد یعنی بیهوده زیستن و گسترش آسیب های اجتماعی ، نظامی که همیشه بدنبال قدرت و قدرت نمایی بوده است ولی همچنان بی ثبات و ناپایدار است ، جز اسلحه و سر نیزه و طناب دار چیز دیگری را نمی شناسد > طناب داری که سی و پنج سال است از کار نیفاده است و این نظام جنایتکار از آن کمال استفاده را کرده است بطوری که به قول رهبرش رکورد زده است این رکود در در پرتاب وزنه در میدانهای مسابقه نیست ، در بالا بردن باتوم و شوک دستی و وزنه و... و زدن آن بروی سر مردم است ، این رکورد دراعدام و خونریزی است ! موتور آدم کشی یک لحظه در طول این سی و سال از کار نیفتاده و مرتب کار کرده است و این نه در یک دوره خاص که در تمامی دوران چه دردوران سازندگی و چه اصلاحات و چه در دوران ریاست جمهوری برگزیده ولایت فقیه و چه در حاضر در دوران دولت اعتدال ( تدبیر و امید ) جمهوری اسلامی در تمامی دوران رکورد دار کشتار و جنایت بوده است و نه تنها هیچگونه تغییری در روشهای سرکوبگرانه خود نداده است که در هر مرحله و سر فضلی بر این سرکویها افزوده است . در جریان جنبش سبز که آمادگی کامل برای سرکوب میلیونی مردم را نداشت با کمک روسیه و قرض گیری چماقداران عرب و آفریقایی و ...و از یک طرف و از طرف دیگر با رهنمودهای مماشاتگرانه رهبران جنبش سبز، و هدایت کردن مردم به سمت خانه هایشان ، رژیم توانست خود را باز یابد و با وارد کردن بیگانگان سیاه و سفید و سلاحهای خارجی برای سرکوب داخلی آمادگی کامل را بدست آورد !چنانکه ولایتی وزیرخارجه اختصاصی ولایت فقیه گفته بود از پس این یکی هم بخوبی بر میائیم یعنی ، ما در سرکوب رکود داریم و رکود این یکی هم مال خودمان است !تردیدی نیست که رژیم در طول این سالها تمامی نیروی خود را برای سرکوب میلیونی انسانها بکار برده است و چیزی که برای او ارزش ندارد جان مردم است .از همان روزهای اول انقلاب گویی که مردم را چون برده خریده اند و هرچه ناکرده بود در جامعه پیاده کردند . در سالهای 60، داستان متفاوت بود. بسیاری از کودکان و نوجوانان راهی جبهه جنگ می شدند، تا در نقش مین روب، راه را برای رسیدن به قدس از طریق کربلا صاف کنند رضایی فرمانده سپاه گفته بود ما بجای الاغ از بسیجیها برای مین روبی استفاده میکنیم و این کار را با کمال پررویی کردند . و لی دانش آموزانی هم بودند که در 5 مهر، با شعار "مرگ بر خمینی"، تندیس خیالی خمینی را در هم شکسته بودند و به جوخه های اعدام و تخت های شکنجه سپرده می شدند . در ادامه ، اعدامها همچنان در حال تکرار است . و جنگ با اچ آی وی هم در ایران شروع شد که آنهم نا موفق بود قربانی اول این یکی هم کودکان کار بودند ،بنا به گفته وزیر بهداشت جمهوری اسلامی، میزان شیوع ابتلا به ایدز در بین کودکان کار 45 برابر کل جامعه است، و بنا به گفته مسئولان وزارت کار، 24 درصد کودکان کار خیابانی هرگز مدرسه نرفتهاند و تنها 34 درصد آنان در حال حاضر مشغول تحصیل هستند، آمار آخری درایران حاکی که بیش از چهار میلیون کودک به مدرسه نمی رود و تعداد دانش آموزان ترک تحصیلی همچنان رو به افزایش است! مینو محرز در تحقیقاتی ( ابتلا کودکان به ایدز ) نتیجه می گیرد که بیشترین راه ابتلا، تجاوز به کودکان، هم بین دختران هم پسران بوده است و در میان کودکان سنین بالاتر هم اعتیاد و تزریق مواد یکی دیگر از راههای انتقال ویروس اچ آی وی ( ایدز ) است.
در دوران خاتمی آخوند علیزاده بعنوان رئیس دادگستری کرج تجارت سکس براه انداخته بود و دختران ایرانی را به خلیفه های امارات می فروخت و بطور گسترده سکس صادر میکرد ، با وجود لو رفتن این مسئله ولی خاتمی با مهارت کامل این موضوع را لاپوشی کرد تا قضیه از تب و تاب افتاده و همچون قتل ها زنجیره ای مشخص نمیشود ماجرا به کجا ختم شد ، سرنوشت علیزاده با این جنایت بزرگ به کجا کشیده شد آیا باز ارتقای شغل یافت ؟ باز در جریان زلزله بم ، سپاه پاسداران ، دختران جوان و نوجوان را از زیر آوار بیرون می آورند و به امارات صادر میکنند و کسی به این آدم فروشی و این جنایت اعتراضی نکرد، فروش ارگانهای بدن از کلیه فروشی تا خون و... برای گذران زندگی به روش عادی در ایران تبدیل شده است .
محرومیت از تحصیل
و حالا در آغاز سال تحصیلی بسیاری از خانواده ها با مشکلات عدیده از جمله هزینه سرسام آور تحصیل روبرو هستند. همزمان، بسیاری از کودکان کار و خیابان، به علل بسیار مشخص و روشن از ورود به مدارس و آموزش محروم هستند. حدود ۴ میلیون کودک و نوجوان ساکن ایران به مدرسه نمیروند. وضعیت این گروه بزرگ بازمانده از تحصیل که در میان آنها کودکان کار، بچههای مهاجر افغان، دخترانی که در سنین کم ازدواج کردهاند و دیگر دختران و پسران محروم از تحصیل به چشم میخورد، یکی از آسیبهای بزرگ جامعه امروز ایران است.
در کشوری با پیشینه ۱۸۰ ساله آموزش جدید و ۱۰۰ سال پس از تصویب قانون تعلیمات عمومی و اجباری و نیز درآمد نفتی کلان هنوز ۲۵ درصد افراد در سن تحصیل یا هیچگاه به مدرسه نمیروند یا پیش از ۱۸ سالگی و بدون کسب مهارتهای لازم برای ورود به بازاز کار دنیای درس و مدرسه را رها میکنند.
در زمان تصویب قانون تعلیمات اجباری در ۱۲۹۰ سخن از آموزش ابتدایی اجباری بود. اکنون پس از یک قرن کشور ما هنوز نتوانسته است به این هدف اولیه آموزشی خود یعنی آموزش حداقلی همگانی ۸ ساله (پایان دوره اول متوسطه) دست یابد. هر چند حتی این هدف دستنیافته هم در شرایط کنونی پاسخگوی نیازهای اقتصاد و بازار کار در دنیای امروز نیست.
وظیفه مردم ایران چیست ؟ مردم بارها بشکلهای مختلف برای گرفتن حق خود به خیابانها آمده اند ولی هیچگاه از این تلاشها نتیجه ی دلخواه عادیشان نشده است چرا ؟ بقول معروف کجای کار لنگ میزند آیا باید تعداد بیشتری به خیابانها میامدند ؟ آیا باید به تشکیلاتی وصل می بودند ؟ آیا باید بیشتر در خیابانها می ماندند ؟ آیا رهبری مشخصی ندارند ؟ آیا ضعف در نداشتن یک تشکیلاتی مردمی است که عدم حضورش در ایران اصلی ترین ضعف است ؟
تنها راه مقاومت و مبارزه با این هیولای ایدئولوژیک و مذهبی آمدن به خیابانها ست و ماندن و زهر چشم ندادن است ! ستار بهشتی این کار را با دادن خونش ثابت کرد، چون او شرایط کنونی را جز بردگی ، چیز دیگری نمی دانست .
ستار بهشتی یکی از وبلاگ نویسان که زندگی در جمهوری اسلامی جز بردگی چیز دیگری نمی دانست در زیر شکنجه های وحشیانه جان خود را فدای آزادی مردم کرد چه به درستی و با شجاعت کامل گفته بود:
…ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد.
"تنها نگران مادرم هستم. من حتی اگر همین حالا{ماموران} بیایند و بگویند که می خواهیم طناب دار را بر گردنت بیاویزیم، میگویم مردن شرف دارد به این زندگی و به این ننگ زندگی کردن؛ چون ما زندگی نمی کنیم، بردگی می کنیم، بندگی میکنیم.”
2
پس از این كه چنگيزِ مغول ، ايران را اشغال ميكند به پسرش طغرل كه فرماندهى ، جنگجويان را به عهده داشت ميگويد:" پسرم ،ديگر جنگ پس است و از حالا به بعد ،بايد به آبادانى در اين سرزمين پهناور پرداخت " چنگيز به او گفته بود ولى يادت نرود كه ايرانيان را نبايد هيچوقت شكمشان را سير كرد و برعكس شكم عربها را هميشه سير نگه دار !
خمينى زمانى كه ايران را در اشغال خود ديد به شكل ديگرى به مردم ایران توهين كرد او كه در پاريس ميگفت برق و آب را مجانى مي كنيم مشخص بود چيزى از اقتصاد نمى دانست، بخاطر همين از همان آغاز به ايرانى ها گفت اقتصاد مال خر است ( يعنى مال خودم و خودى هاى خود ) ! خمينى چون چيزى از اقتصاد نمى دانست كارى براى اقتصاد ایران نكرد او هم به خوبی ميدانست كه نبايد شكم ايرانى ها سير نگه داشت و آگاهانه خط چنگيز را در پيش گرفت با به راه انداختن جنگ درون مرزی و ادامه اش با جنگ برون مرزی در رویاهایش میخواست همچون چگیز مغول کشور گشایی کند و با فتح كربلا و قدس انقلاب اسلامی را هم صادر کند و با همین کج فهمی هایش كشور را با بن بست كامل مواجه كرد و براحتى در همان قدم اول ، پا در خراب كردن اقتصاد ايران جلو گذاشت و بجای سازندگی و آبادانی کشور را در جنگ فرسایشی فرو برد و مردم را بدنبال روزمرگيهايشان فرستاد .
در طول اين سى و پنج سال اقتصاد ايران ، بسیار بحران زا و تورم زا شد و هيچگاه نخواسته و نتوانسه اند تورم را مهار كنند . جنگ ايران و عراق بهره هايش بیشتر نصيب ج اسلامى شد و بخاطر همين بود كه خمينى آنرا نعمت ميدانست زیرا رژیمی که برنامه نداشته باشد با جنگ می تواند می تواند هرکاری را بر علیه مردم انجام دهد . در طول هشت سال جنگ خانمانسوز با بهانه هاي مختلف مردم را سرکوب کردند کارگران و دانشجویان دستگیر کردند و تا آنجا پیش رفتن که مردم را به بردگى مدرن كشاندند ! مردم يا بايد در صفهاى طولانى مي بودند و يا بايد در جنگ ناخواسته شركت میكردند و اگر كسانى هم نمى خواستن جنگ كنند از كارهاى دولتى اخراج ميشدند ، ورزشکاران را بجای ورزش به جبهه ها می کشاندند و هر طور که می توانستند برای آنها پرونده سازی می کردند [1] حاصل اين جنگ خانمانسوز يك ميليون كشته از دو طرف بود ، هزاران نفر معلول ميليونها آواره و چند صد ميليارد دلار خسارت به دو كشور [2]، حاصل قدرت طلبي رهبرانشان شد ، آخوندها حتا كسانى را كه در جنگها شركت كرده بودند و معلول جنگى محسوب ميشدند، آزار میدادند و خيلى از آنها را به صف كشيدن براى رمزگىهایشان عادت داده بودند و با ديده تحقير به آنها نگاه کرده و ميكنند بطور كه در حال حاضر تعداد زيادى از ناراضيان کشور را تشكيل ميدهند . همانطور كه گفتم ايرانى هايى كه در جنگ شركت نمي كردند از تمامى امكانات دولتي محروم بودند و حق هيچگونه اعتراضى نداشتند چون میگفتند ، جنگ است و اقتصاد ورشکسته ! از طرفی دزدیهای بی حد و حساب سردمداران رژیم اجازه رسیدگی به مشکلات مردم را نمی دهد ! اقتصاد ايران را چنان بحرانزا كردند كه مردم با يك شيفت کاری معمولي دستشان به دهانشان نمى رسيد و بايد به دنبال شغل دوم و شايد سوم هم مي بودند و این روش زندگی همچنان ادامه دارد . اين همان سياستي مغولي بود که استراتژی رزیم را تشکیل میداده و میدهد ! قبل از جنگ هم بهتر از اين نبود در جنوب تهران فقر بيداد ميكرد در همان سالها هنوز حلبى آبادها و گود عربها تا سالهاى سال وجود داشت و با خراب كردن اين محله ها ،مردم پابرهنه خیابان خواب و کارتون خواب شدند و این آوارگی به سراسر شهر كشيده شد . مردم ، هرجا مي توانستند دست و پايى ميزدند تا لقمه نانى بدست آورند چون اقتصاد فقط مال خرها بود و مردم از آن سهمى نداشتند . در همان سالهاى اول انقلاب در خاتون آباد[3] ( اطراف جنوب شرقى تهران ) زنى را ديدم كه در كوره خانه آجر پزى كار ميكرد او از استان خراسان آمده بود در حين اينكه حامله بود روزانه مي بايد هفت هزار خشت ميزد ، دولت ج اسلامى سهم بچه توى شكمش را هم خورده بود و به او چيزى نمي داد ، وقتى از او ميپرسيدى چرا با اين وضعيت اينقدر كار ميكنى ؟ ميگفت : مجبورم تن به اين بردگى بدهم ، چون نیاز دارم !
اين بردگى همچنان تا به امروز ادامه دارد ، همين چند هفته پيش بود، فيلمى در فيس بوك و توئیتر مرتب " شِر" ميشد ، كه مانند بردگى از همان نوع اوايل انقلاب بود در فيلم ،شيرين ، دختر بچه اى كه درس را رها كرده و بخاطر بيمارى پدرش كانتين ها و سطل هاى آشغال را ميگشت تا بتواند داروهاى پدر را تهيه كند نشان میداد . اخیرا باز دیدیم که مادری برای فروش پسرش آگهی داده است تا در قبال فروش پسرش بتواند آلونکی برای ادامه زندگی اش بخرد! [3] راستى چرا بعد از سي و پنج سال در كشورى كه مردمش روى نفت و گاز زندگى ميكنند گرسنگی و بدنبالش بردگی مدرن حرف اول را می زند ؟ در اين نظام اسلامى نمونه هاى زيادى از بردگى مدرن ديده ميشود. در كشورى كه مردم روى گاز و نفت زندگى ميكنند باز بانوي ايرانى رامي بينيم كه براى لقمه نانى حاضر شده است در ازاى راست كردن هركيلو ميخ فقط ٧٥٠ هزار تومان مزد دريافت كند ! در كشورى كه اين همه سرمايه وجود دارد چرا بايد زنانش چنين تحقير شوند و يا چرا كودكان و نوجوانانش بايد درس را رها كرده و به هرگونه بردگى تن در دهند ؟ جواب مشخص است ، دولتهاى ج اسلامى ، يكى پس از ديگرى، پولهاى باد آورده را به جيب ميزنند تا به دولت نهم و و دهم ( احمدى نژاد ) ميرسد كه به اندازه تمامى دولتهاى گذشته يعنى ٨٠٠ ميليارد دلار پول از فروش نفت بدست مياورد ولي بردگى در ايران همچنان ادامه ميابد، چرا ؟ چون خامنه اى و احمدى نژاد و هزار فاميلشان ٦٠٠ ميليارد دلارش را به جيب زده اند و با بالا رفتن قيمت نفت ، باز وضعیت اقتصادی تغییری نمی کند . باید گفت ، تا آقازاده های پروشه سوار و آخوندهای مفت خور در راس کار هستند نه نتها تغييري در وضعيت زندگى مردم ايران بوجود مي آید كه بدتر از گذشته فشارهای بيشترى رابايد تحمل كنند ! اگر زد و بند ولايت فقيه و رئيس جمهور برگزیده اش نبود كه قضيه " كش " پيدا ميكرد و براى مردم روشن ميشد چقدر دزدی و غارت صورت گرفته است ! اگر اين دوزديها نبود كه مردم در رفاه كامل زندگى ميكردند و به چنين بردگى مدرنى در ايران تن نمى دادند .
تعويق حقوق كارگران براى مهار اعتراضات :
در بخش صنعتي هم اوضاع كارگران بدتر آن است كه تصور ميشود، كارگران صنعت نفت ايران در آبادان در گرماى بالاي ٥٠ درجه با رطوبت ٩٥ درجه كار ميكنند ولى حقوقى دريافت نمى كنند و يا اینکه حقوق كارگران از شش ماه تا يكسال و نيم به تعويق ميافتد ، كارگرانى كه ٩٥ در صد اقتصاد كشور را بردوش دارند در حين حال با آنها هم مانند يك برده برخورد ميكنند ، شرايط سخت كارگرى ، حقوق كم و به تعويق افتادن حقوق آنها در سراسر سال توهينى است به قشر كارگران صنعت نفت و پتروشيمى . كارگران با شرايط بدى آب و هوا و حتا گاهى شرايط كشنده ماهها بدون حقوق زندگى خود را مي گذارانند ! كار در چنين شرايطى با حقوقى برابر ٧٥٠ هزار تومان خود زير خط فقر مطلق است و از اينها بدتر كارگران قراردادى هستند كه پيش از دوبرابر كمتر يعنى ٤٠٠ هزار تومان حقوق دريافت ميكنند ، خط فقر در ايران زير يك ميليون تومان است .
قوانين ضد كارگرى، قوانین بردگی!
قانون كار مربوط به مناطق بد آب و هوا ميگويد : ماده سي وچهار اين قانون يعنى اختيار دارد اخراج كارگر از سوي هيئت رسيدگى موجه شناخته نشود ، كار فرما را مقيد خواهد كرد تا كارگر را به كار بر گردانده و حقوق بلاتكليفى وى را بپردازد و يا آنكه در قبال هر سال خدمت (٤٥ روز) وى را به عنوان خسارت اخراج بپردازد ، يعنى كارفرما را اختيار تام داده اند كه با كارگر هر گونه برخوردي را انجام دهد او را اخراج كند ، حقوق آنرا نپردازد و هر زمانى خواست او را با ٤٥ روز حقوق اخراج كند ! يعنى اگر كسي ٥ سال كار كرده كار فرما مي تواند با ٥ يا ٦ ميليون تومان ، كارگر را اخراج كند. اين قانون كار ج اسلامى است كه در چنين روزگارى و با گرانی های مفرط ،چنین قوانینی بردگى مدرن محسوب ميشود با چنين قوانىنی براحتى كارگران زحمتكش را مي توانند اخراج كنند و يا زمانى كه كار مي كنند حقوق عقب افتاده او از چهار ماه تا يكسال معمولى عنوان ميشود و كسي نيست حقوق اين كارگران را بپردازد ، باید گفت نه تنها حقوق او را پرداخت نمی کنند که برای او در مواردی حکم شلاق می برند و گاهی اوقات دست و پای گارگران را زیر شکنجه خرد میکنند .
تنها راه پيروزى كارگران اعتصاب است :
٥ مرداد ١٣٩٣ بعد از يك ماه كارگران پارس جنوبى حدود ٥٠ كارگر پارس جنوبى به سر كار خود بر گشتند ، اين كارگران ١٤ ماه حقوقشان عقب افتاده بود . كارگران كه با پيمانكار كارمي كنند ( يعنى نه بيمه و نه بازنشستگى دارند ) ولي براحتي ١٤ ماه حقوق آنها عقب مي افتد ، بعد از مدتى كارفرما با ٢ ماه حقوق آنها موافقت ميكند ، چرا ؟ ولي كارگران اعتراضی نمی کنند ! گارگران ما بايد ياد بگيرند و از حقوق شان دفاع کنند كسي كه ميخواهند به چنين وضعيتى ادامه دهد مسلما کارفرمایان از این وضعیت سوءاستفاده میکنند ، بايد اعتراض و يا اعتصاب كنند تا به حقوق واقعی خود دست یابند ؟ نمونه زیر این واقعیت را نشان میدهد .
پيمانكاران قراردادهاى كارگران رسمى را به بدست كارگران نمى دهند ولي با اعتراضات كارگران در مرداد ٩٣ پيمانكاران موافقت كردن يك نسخه از قراردادهاى
آنها را در اختيارشان قرار دهند. پيمانكاران اكثرن در مناطق پارس جنوبى از سپاه پاسداران هستند ، كارفرمايان نظامى كه حالا بعد از جنگ تمام مناطق نفت خيز ايران را در اختيار خود قرار داده اند ، چنين ناجوانمردانه كارگران را به صلابه بسته اند !
در هيچ جاى دنيا چنين نبوده و نيست كه قراردادها يكطرفه امضاء شود و حتا يك نسخه از قرار داد در دست كارگر قرار نگيرد ! يعنى در مناطق ويژه گوئيا فقط كارگر متعهد است و نه كارفرما ! براى همين هم كارگران را از همان قدم اول در اختيار خود قرار داده اند و نسخه اى را به او هم نمى دهند .بعضى از كارگران با خودِ شركتهاى پيمانكار قرارداد بسته اند .
با نگاهى به نامه يك كارگر پارس جنوبى به عمق قوانين ضد كارگرى پي مي بريم ، اين كارگر مي نويسد : حدود ٢٠ ماه است كه از قرارداد پيمانكارى شده ايم و با ما قرارداد مدت ِموقت بسته اند ولى نه مزايايى داريم و نه حقوق بهترشده، تازه خراب تر هم شده وضعيت حقوق آبدارچى ما از حقوق ما بهتر است ، آنها پنج شنبه ها سر كار نمى روند ولى ما كه به اصطلاح كارمند هستيم بايد برويم (سرِكار) اگر درس نمى خوانديم و به دانشگاه نمى رفتيم وضعمان بهتر بود ، لااقل حقوق مان مثل آبدارچى بود . اين كارگران كه تعداد شان ٤٠ هزار نفر است با قرارداد هاى موقتى زندگى مي كنند كاركنان پتروشيمى بندر امام يعنى از هيچ مزايايى و حقوق ثابتى بر خوردار نيستند بيمه ى درمانى پاداش و سودى از كارخانه و... خبرى از اينها هم نيست ! اين كارگران ، هميشه بايد نگرانى اخراجشان از كارخانه را داشته باشند.
به يك نامه كارگر شركت نفت ايران ، جايى كه سران رژيم ، خصوصا رهبرى اش ازاين شركت، مولتى ميليارد شده است ، توجه كنيد اين نامه در نوزده شهريور ١٣٩٣ نوشته شده است : اقا جان ما ديگه رو نداريم با بچه مون بخاطر يك بستنی از(جلوی ) سوپرى محله رد بشم ، مجبوريم پشت چادر نمون قايم بشيم ولي بچه ،ميگه هوا بيرون سرده بريم تو مغازه گرم بشيم ! واقعن خجالت داره در شركت نفت كار كنى ولى نتونى يك بستنى با حقوق قرارداد مستقيم بخرى ! آيا همه ، همينطور حقوق و پاداش و بهرورى ميگيرند ؟ عدالت ج اسلامى براى همه همينطوره ؟
حقوق كارگران در مناطق بد آب و هوا !
كارگران قرار داد مستقيم خانگيران : سلام برهمه كارگران ، ما فكر ميكرديم خانگيران دور افتاده دربيابان (فقط ) حقوقهاى ٧٠٠ هزار تومان (با) ٥٠ كيلومتر دور از شهر (چنين است ) حالا مي نبنيم شما هم ميناليد ، ما به جزء خدا در اين منطقه كسي را نداريم ، يك مسئول پيدا خواهد شد ، بگه اين حقوق كارى ما كارمندان رسمى ميشه ،ميشه ! حقوق حداكثر ٧٢ هزار تومان است و بدى آب وهوا ٢٢ در صد از پايه حقوق كه ميشود ١٥٤ هزار تومان، اضافه بر حقوق ٧٢٤ هزار تومان يعنى زير خط فقر مطلق !با گرانى سرسام آور در ايران ، اين چيزى جز بردگى مدرن نيست !
كارگران پتروشيمى بندر امام صدر در اسفند ٩٢ اعتصاب كردند ، چرا ؟ چون مدير عامل كارگران همين ٢٢ درصد را كه مي بايد پرداخت ميكرد ، پرداخت نكرد و كارگران اعتصاب كردند ولى ادامه ندادند ! سوال اين جاست چرا كارگران با اين شركت سختگير ادامه مى دهند و چرا اعتصاب و اعتراضات خود را ادامه نمى دهند آيا منتظر معجزه هستند ؟ اختناق و سركوب و گرسنگى از طرف رژيم ضد كارگری ، جواب اين اعتراضات است ولى راه ديگري وجود دارد ، تنها راه نجات كارگران اعتصاب است وگرنه در شرايط اختناق كنونى زنجير هاى پايشان را هم از دست خواهند داد ! آخر سال ٩٢ به كارگران شركت گفتند عيدي كارمندان را به شما ميدهيم چون عيدى كارمندان كمتر از كارگران است و مزاياى ديگرى هم ندارند! با اين وضع باز هم هيچ اعتراضى از جانب كارگران نشد ، يعنى عيدي كه كمتر از نوروزى كارگران بود را پذيرفتند ! در نوروز ٩٢ هم عيدى دو سوم كارگران پالايشگاه را ندادند و باز هيچ صدايى از كسى بلند نشد ، چون نه تشكيلاتى پشت سر كارگران است و نه اختيارى براى اعتراض !
ايلنا نوشته بود : " حدود هزار كارگر در پالايشگاه آبادان و حدود سه هزار كارگر ديگر در شركت فلات قاره فعاليت دارند كه پس از مدتى تلاش صنعتى توانسته اند از شر قرارداد پيمانى خلاص شوند و با وزارت نفت قرارداد مستقيم امضاء كرده اند اما نه تنها هيچ گونه مزايايى به حقوق آنان اضافه نشد بلكه مشمول عيدي كارمندى هم نيز نشدند و شركت هم با قرار دادى ضد كارگرى همچون برده ها با كارگران برخورد ميكند یعنی هر زمانى كه بخواهد آنها را اخراج ميكند كارگرانى چون < مهدى آل پويه - عباس غلامى - سيامك ملك > برگه ى استعفاء را امضاء نكرده اند چون تمامى مزاياى گذشته آنها را باز پس نداده اند، حق بيمه و حق شب كارى و پنجشنبه كارى و قرارداد هاى موقت مهمترين آسيب به كارگران است . ارتقاى قراردادهاى كارگرى كارگران را متحد و متشكل ميكند و به اين بردگى پايان ميدهد . اتحاد کارگران می تواند تنها راه حل برای ادامه زندگی کارگران در ایران کنونی باشد اگر تمامی کارگران باهم اعتصاب کنند رژیم را در چنین شرایطی که تحریمها تنگتر هم می شود به زانو در خواهد آورد.
[1] علی کریمی : عضو تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ درباره راه حل پیشنهادی خود برای رسیدن فوتبالیستها به حق و حقوق مندرج در قراردادها گفت: کفاشیان باید جدی باشد. میبینید که تعداد پروندههای انضباطی ما از تعداد پاسهای بارسلونا در یک بازی بیشتر است!
[2] منتظری در کتاب خاطراتش از خسارات را دویست میلیارد دلاری خسارات جنگ می نویسد.
[3] http://www.iranpressnews.com/source/178739.htm آگهی آدم فروشی
منبع:پژواک ایران