PEZHVAKEIRAN.COM برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب
 

برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب
علی شاکری زند

 بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛  راه امروز و آینده‌ی ایران 

از ۱۴ آبانماه ۵۷، یک روز پیش از انتصباب ارتشبد اظهاری به نخست‌وزیری، که محمـدرضا شاه پیام تاریخی خود خطاب به «ملت عزیز ایران» را ایراد کرد، تا آذرماه که دیدارهای او برای تشکیل دولتی بر یک اَساس جدید آغاز شد، پیامی که در آن «برقراری حکومت قانون» وعده داده شده بود، بطوری که «یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید»، هر کس هدفی را دنبال می کرد.

در تهران محمـدرضا شاه سرگرم رایزنی برای تعیین نخست‌وزیر جدید غیر نظامی بود و حتی‌المقدور از میان یاران مصدق و کسانی که به ملی بودن (پیروی از راه مصدق) مشهوربودند. نامهای آنان در در درجه ی اول شامل دکتر صدیقی، دکتر سنجابی، دکتر بختیار و مهندس بازرگان می شد که تیمسار مقدم رییس ساواک مأموریت یافته بود با آنان تماس برقرارسازد. درست در همان روز ۱۴ آبانماه، روز سخنرانی شاه نیز بود که دکتر سنجابی در پاریس اعلامیه‌ی معروف سه ماده‌ای خود را به خمینی داد و منتشرساخت. البته بنا به گفته‌ی خود او در خاطراتش آن متن را یک شب پیشتر از پیام محمـدرضا شاه، در حاشیه‌ی یک مهمانی به شام در منزل دوستانی در پاریس نوشته‌بوده است. اما معلوم نیست حتی اگر آن پیام را هم شنیده بود، بجز آن که کرد می‌کرد. تقریبا همزمان با او مهندس بازرگان نیز روز ۱۹ آبانماه به پاریس رسیده بود و او نیز با خمینی دیدار کرده‌بود.

در پاریس اطرافیان خمینی، که روز ششم اکتبر، نیمه‌ی مهرماه، به این شهر وارد شده‌بود، و در رأس آنها ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر و صادق قطب‌زاده برای مقاصد خویش او را دور کرده‌بودند. آنها مدعی آزادیخواهی بودند اما همه چیز حکایت از آن داشت که آزادی را تنها برای خود می‌خواستند چون افکار خمینی که در کتاب ولایت فقیه یا «حکومت اسلامی» بیان شده‌بود و به صراحت حاکی از برقراری یک «حکومت اسلامی» جزمی و سفت و سخت یا همان استبداد دینی بود، از کسی پنهان نبود، بویژه از آنها. بطور خلاصه آنان سرگرم توطئه علیه موفقیت تحولات مثبت دموکراتیک در ایران بودند. بیش از همه ابراهیم یزدی، به اعتراف خود او، مشوق خمینی در سرنگونی نظام مشروطه و برقراری یک «حکومت اسلامی» بود.

او در کتاب خاطرات خود از مدت اقامت در نوفل لوشاتو۱، می‌گوید خمینی صبح ها در كوچه باغهای نو فل لوشاتو قدم می زد.

«در بعضی از روزها من هم ایشان را همراهی میکردم و در ضمن راه رفتن درباره‌ی مسائل گوناگون صحبت میکردیم. بیاد دارم که یکی از این مسائل روابط ایشان با سایر علما و مراجع بود. یک بار به ایشان گفتم حالا شما رهبر این انقلاب هستید ...»

«حالا از موضع یک رهبر، با سایر مراجع رفتارهای خود را دوستانه و صمیمانه تنظیم کنید. ایشان سخنان مرا تأیید کردند. موضوع دیگری که در این گفتگوهای صبحگاهی مطرح کردم این بود که آقا حالا دنیا خوب میداند که ملت ایران و شما چه نمی‌خواهید، ولی نمی‌داند چه می‌خواهید. اینکه بگوییم شاه برود کافی نیست. شاه باید برود، اما چگونه؟ و به‌علاوه با رفتن او کشور با خلاء روبه‌رو می‌شود، ما چه برنامه‌ای برای بعد از رفتن او داریم؟ کلیات نظراتم و ضرورت داشتن برنامه‌ی راهبردی را، بیان کردم ایشان آنها را منطقی و عملی دانستند و از من خواستند آنها را تنظیم کنم۲

۳-تدوین برنامه ی راهبردی: مراحل سه گانه

«پس از این گفتگو های صبحگاهان، رئوس این برنامه راهبردی را در دو بخش، در سه صفحه تدوین کردم. ایشان روی همان متن خطی من اصلاحاتی کردند که در کپی متن‌ها کاملاً دیده می‌شود. (پیوستها). این برنامه، بدون ویرایش متن، به [این] شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش اول- رئوس برنامه

در شرایط کنونی جنبش، با رشد سریع مبارزات مردم و تزلزل بیش از پیش(نظام سلطنتی [و البته، نه مشروطه ی سلطنتی!]) رژیم شاه، وصول به هدف اولیه حرکت اسلامی که خلع شاه و استقرار حکومت (جمهوری) اسلامی مورد نظر مردم می‌باشد، طبق برنامه در مراحل زیر انجام پذیر میباشد.

مرحله اول ـ تشکیل یک گروه و یا شورای جمعی. جهت بررسی وضعیت کنونی جنبش، ایجاد روابط و بررسی و تهیه تدارکات به منظور اجرای مرحله دوم.

مرحله دوم ـ تاسیس و اعلام دولت موقت. تا در صورت خلع و فرار شاه و امکان دردست گرفتن قدرت سیاسی و جلوگیری از خلاء قدرت سیاسی، عمل نماید.

وظیفه این دولت موقت انجام: ۱ـ رفراندم درباره تعیین تکلیف رژیم سلطنتی. ۲ـ اجرای انتخابات به منظور تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید. ۳ـ انجام انتخابات بر اساس قانون اساسی جدید و انتقال قدرت به منتخبین جدید.

مرحله سوم ـ تاسیس حکومت (جمهوری) اسلامی بر اساس قانون اساسی جدید.

* * * * *

به طوری که در اصل نسخه‌ی خطی (در پیوستها) دیده‌می‌شود، در این برنامه‌ی پیشنهادی تنها یک تغییر داده‌شده‌است. در متن پیشنهادی آمده‌بود:

تأسیس حکومت جمهوری اسلامی بر اساس قانون اساسی جدید. در متن اصلاح‌شده کلمه جمهوری خط خورده‌است. یک اصلاح هم در سطح [سطر؟] اول شده‌است و آن حذف«نظام سلطنتی» بود که بعد از صحبت به همان صورت پیشنهادی باقی ماند. برخی از اصلاحات خط خود آقای خمینی است و برخی خط حاج سید احمدآقا.

در مورد حکومت اسلامی بحث شد که مفهومی عامتر از جمهوری اسلامی است؛ با «جمهوری اسلامی» در واقع ما نوع «حکومت اسلامی» مورد نظر و قبول را مشخص می‌کنیم، که خود یک گام به جلوست. اما این بحث به جایی نرسید و من هم تسلیم نظر حاج احمدآقا شدم.

اجرای این برنامه را در سه مرحله پیشنهاد کردم. گام اول یا مرحله ی اول، تأسیس و تشکیل شورای انقلاب بود. ضرورت چنین شورایی از قبل هم احساس و مطرح شده بود. آقای مهندس بازرگان در نامه خود به آقای خمینی در شهریور ۱۳۵۷، قبل از سفر ما به نوفل لوشاتو ضرورت تشکیل چنین شورایی را مطرح کرده بودند. در پیامها و نامه های ارسالی از ایران نیز به این ضرورت اشاره شده بود. اما ترکیب این شورا، اختیارات و وظایف آن چه باید باشد، رابطه اش با احزاب سیاسی و گروهها و با رهبری چه خواهد بود؟ روشن نبودند. در پیشنهاد تشکیل شورای رهبری، به شرح زیر، به برخی از این نکات توجه شده است:

بخش دوم- تشكیل شورای موقت رهبری

به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران [؟] که نسبت به آقای خمینی ابراز شده است و در جهت تحقق اهداف مراحل کنونی مبارزه، شورایی به شرح زیر از طرف آقای خمینی تعیین میگردد ۳.

بعد از آنکه برنامه‌ی راهبردی تنظیم نهایی شد، در مرحله‌ی اول لازم بود شورای انقلاب تشکیل شود. آقای خمینی گفتند که به جز چند نفری، از جمله آقایان دکتر سحابی و مهندس بازرگان و خود من از اشخاص سیاسی افراد زیادی را نمیشناسند. بنابراین سه نفر آقایان بهشتی، مطهری و هاشمی را معین کردند که افراد را شناسایی و معرفی کنند تا برای عضویت در شورای انقلاب و دولت موقت منصوب شوند. قرار شد به این افراد خبر داده شود که به پاریس بیایند.

در اولین گام برای اجرای برنامه ی سیاسی راهبردی و تشکیل شورای انقلاب، لازم بود رهبران جنبش در داخل ایران برای گفتگو و تبادل نظر به پاریس بیایند. این رهبران به پاریس فرا خوانده شدند. اولین فردی که از گروه سه نفری به پاریس آمد، مرحوم آیتالله مطهری بود. پس از ایشان، مرحوم مهندس بازرگان و همزمان، دكتر سنجابی و دكتر بهشتی، سپس آیتالله موسوی اردبیلی و مهندس سحابی به پاریس آمد۴

«دیدار آیت الله مطهری

«یکی از اولین روحانیانی که به پاریس فراخوانده شد، مرحوم آیت الله مطهری بود. آیت الله خمینی برای مرحوم مطهری احترام فراوانی قائل بود.

پس از ورود شهید مطهری به پاریس به تفصیل درباره ی برنامه‌ی سیاسی با ایشان صحبت کردم. یک کپی از متن تهیه شده را به ایشان دادم. اولین گام ضروری در اجرای این برنامه، تشکیل شورای انقلاب بود. مرحوم مطهری از تدوین این برنامه ابراز خوشحالی بسیار کرد و چندین بار از من تشکر کرد۵

آنها قدرت را، و تمام قدرت را می خواستند

اما نمی دانستند آنرا تحت چه شکلی به مردم ارائه دهند!

«در مورد مرحله ی دوم، بعد از شورای انقلاب، در باره تشکیل و معرفی دولت موقت و ضرورت تدوین قانون اساسی نیز با هم صحبت کردیم. برای ایشان هم توضیح دادم که چرا ما باید پیشنویس قانون اساسی جدید را تهیه کنیم. واژه های «حكومت اسلامی»، «جمهوری اسلامی»، بسیار گنگ، مبهم و نارسا هستند. اگر چه آقای خمینی در مصاحبه‌های خود از آنها به کرات نام برده است. اما بارها خبرنگاران پرسیده اند منظور از جمهوری اسلامی چیست؟ آقای خمینی جوابهای خیلی کلی داده‌اند، که به هیچ وجه کافی نیست. برای روشن شدن این مفاهیم بعضی‌ها گفته‌اند، که خود آقای خمینی آن را تعریف کنند. بعضی گفته‌اند که با دعوت آقای خمینی، یک همایش با شرکت علمای حوزه و دانشگاه تشکیل و موضوعات بررسی شوند. برای مرحوم مطهری توضیح دادم که چرا با این دو راه حل مخالفم. راه حل اول را نه تنها ناکافی، بلکه گمراه کننده میدانستم. تعریف سیاسی واژه جمهوری اسلامی یک چیز است و تعریف حقوقی آن مقوله دیگری است. تشکیل همایش هم، با توجه به کثرت نظرات و آراء و عقاید، ما را به ورطه‌ی خطرناکی میکشاند و تجربه های گذشته هم نشان میدهد که رسیدن به یک توافق و اجماع در این نوع همایش ها اگر غیرممکن نباشد، بسیار مشکل است. بنابراین تنها راه حل عملی و کم ضرر، تدوین پیشنویس قانون اساسی جدید است. هر نظامی با قانون اساسی آن تعریف میشود. برای تسریع امور میتوانیم این پیشنویس را تدوین کنیم و سپس یک مجلس مؤسسان منتخب مردم آن را بررسی و نهایی کند. به مرحوم مطهری توضیح دادم که آقای خمینی این پیشنهاد را پذیرفته اند و آقای دكتر حبیبی مسؤول تهیه ی آن شده اند و ایشان هم با چند نفر در حال تدوین آن هستند. دو یا سه جلسه هم همراه آقای مطهری با آقای خمینی گفتگو کردیم. این مسائل مجدداً مطرح شد، آقای مطهری اسامی اشخاص مورد نظر خود را گفتند، که همه مورد تأیید قرار گفت. در مورد دولت موقت هم مرحوم مطهری ضمن تأیید اصل برنامه اظهار داشت که مهندس بازرگان شایسته‌ترین فرد برای این پست است۶.»  

«سفر مهندس بازرگان

«پس از آنکه برنامه سیاسی آقای خمینی به شرحی که گذشت مشخص شد و روی کاغذ آمد، چگونگی اجرای آن مطرح گردید. با وجود این از چند نفری، از جمله آقایان مهندس بازرگان و دكتر سحابی اسم بردند و از من خواستند که به آقای مهندس بازرگان خبر بدهم تا به پاریس بیایند. هنگامی که دعوت از آقای مهندس بازرگان به پاریس عنوان شد، مرحوم اشراقی ضمن تأیید شخصیت علمی و اسلامی و سیاسی مهندس بازرگان برخی از ایرادات خود را به ایشان نیز مطرح ساخت. از جمله این که مهندس بازرگان در کتاب « راه طی شده»مطالبی در باره قیامت و روح نوشته است که به نظر آقای اشراقی ایراد دارد. ایراد دیگر ایشان به مهندس بازرگان این بود که گویا در شب هفت مرحوم دكتر شریعتی در مشهد (تیرماه ۱۳۵۶) یا در سخنرانی آفات توحید در مسجد قبا، برای اولین بار در یک سخنرانی عمومی، مهندس بازرگان نام آقای خمینی را با تجلیل یاد میکند. جمعیت حاضر بلافاصله سه بار صلوات میفرستند. مهندس بازرگان اعتراض میکند و میگوید چرا برای پیامبر یک صلوات و برای ایشان سه صلوات میفرستید. این برخورد مهندس بازرگان در جو سیاسی آن روزها، مورد اعتراض برخی از روحانیان جوان و تند قرار میگیرد که و گزارش آن برای آقای خمینی به نجف نیز فرستاده شده‌بود۷.

تفسیر یزدی در این باره

کیش شخصیت در بدوی ترین شکل آن

«در مورد صلوات فرستادن برای آقای خمینی، مطلبی نبود که آقای مهندس بازرگان به آن اعتراض کنند و به نظر من اگر نمیکردند بهتر بود. اما به هرحال این کار خوب یا بد شده بود و به گوش آقا هم رسیده بود. بعضیها هم که با مهندس بازرگان و نهضت آزادی نظر خوشی نداشتند، آن را مرتب مطرح میساختند و برخورد «عاطفی و احساسی» با مسأله میکردند۸

قابل توجه خواننده ی محترم: درست در زمانی که محمـدرضا شاه به این نتیجه می‌رسد که باید دست از حکومت فردی که چاپلوسان و مجیزگویان در سایه‌ی آن یک کیش ۸ ساخته‌بودند بکشد، و أمثال صدیقی و بختیار در صدد مهار آن در قانون اساسی بودند، در پاریس، در مشهد و در تهران گروهی که در کسوت «مخالف» این وضع عمل می‌کنند، به مخالفت با استبداد تظاهر می‌کنند و گویا اعتراضشان به شاه علیه «خودکامگی» است، خود به ساختن کیش شخصیت دیگری اشتغال دارند که قانون اساسی مشروطه را حتی لفظاً هم قبول ندارد و هیچ قانون دیگری را، مگر آنچه را خود قانون می‌نامد، به رسمیت نمی شناسد، و جز به دیکتاتوری و خودکامگی مطلق رضایت نمی‌دهد!

و یزدی همینجا اضافه می کند

«برخورد من با مسأله توأم با احتیاط بود. رهبری انقلاب اسلامی در آخرین مراحل با آقای خمینی و به تبع از آن با روحانیت بود. روحانیت به جز افراد معدودی تا آنجا که به یاد دارم نظر مساعدی نسبت به روشنفكران دینی و حرکت اسلامی دانشگاهی نداشته‌است۹.»

همو می افزاید:

«نگرانی من این بود که این حساسیت‌ها مشکل ایجاد کند. از آن طرف برخورد مهندس بازرگان با مسائل سیاسی روند خاصی را داشت که انعکاس روحیه‌ی ایشان بود و این روحیه و برخورد با مسائل سیاسی با روش آقای خمینی و جوانان تند و آتشین آن روزها، هماهنگی چندانی نداشت. این تفاوت در برخوردها و موضعگیریها درباره‌ی اهداف راهبردی حرکت، به خصوص هدفهای سلبی یعنی مبارزه با استبداد (؟) و نظام سلطنتی نبود. بلکه در شیوه‌های عمل بود۱۰

یزدی که حاضر نیست از حکومت اسلامی و رهبری بلامنازع خمینی یک انگشت پایین بیاید از مراد دیرین خود بازرگان نیز ناراضی است:

 «بیانیه‌های نهضت آزادی داخل که از اوائل سال ۵۷ شروع شده‌بود و نامه‌ی مهندس به آقای خمینی در شهریور ۱۳۵۷ نگرش سیاسی او را نشان میداد، که حاکی از اعتقاد به شیوه‌ی پیشرفت تدریجی و سنگر به سنگر بود. این اعلامیه‌های نهضت با واکنش‌های منفی به خصوص از جانب برخی از جوانها روبه‌رو شده بود. حتی نهضت آزادی خارج از کشور مجبور به موضعگیری و تا حدی جدا کردن خط سیاسی و حساب خود از نهضت آزادی داخل کشورگردید۱۱

یزدی از بازرگان انتظار دارد که مانند اَمثال او گوسفندوار از خمینی پیروی و اطاعت کند:

مسأله‌ی دیگر که نگران‌کننده بود برخورد مهندس با آقای خمینی بود.

«در مورد رهبر انقلاب ما با هم اختلاف نظر داشتیم. نهضت آزادی داخل، رهبری آقای خمینی را در حد یک مرجع عالیقدر و بزرگ قبول داشت و از به کار گرفتن عنوان «امام» برای ایشان، خودداری می‌کرد. در حالی که برخورد شاخه‌ی نهضت در اروپا، با آقای خمینی غلوآمیز و افراطی بود. شاخه نهضت در آمریکا، یک برخورد بینابینی و متعادل داشت. عنوان امام را برای آقا با مفهوم خاص سیاسی آن به کارمی‌برد۱۲

مفهوم خاص سیاسی ایدئولوژیک چیزی جز کیش شخصیت برای یک دیکتاتور می‌توانست باشد؟

آنها برای فریب مردمی که آخوند را برای مدیریت کشور توانا و شایسته نمی‌دانستند به‌شخص خوشنامی که سابقه‌ی مدیریت در أمور کشوری هم داشته باشد و مردم نیز او را بشناسند احتیاج داشتند و در عین حال می‌خواستند او نیز مانند خودشان تسلیم خمینی باشد! بازرگان را که هم در خلع ید دولت ایران از شرکت نفت انگلیس و ایران رییس هیأت خلع ید بوده، و هم در یکی از دولت های مصدق مدتی معاون وزیر بوده، دارای آن مزایا می دیدند اما او مانند آنان دست بسته تسلیم خمینی نبود.

«این مسائل موجب نگرانی و نتیجتاً تردید من شده‌بود که آیا مهندس بازرگان می‌تواند در این مجموعه و در این مرحله نقش عمده و اساسی را بر عهده بگیرد؟ از طرف دیگر برای اجرای برنامه‌ی سیاسی آقای خمینی معرفی نخست وزیر اجتناب‌ناپذیر بود و آقای خمینی چه کسی را میتوانست معرفی کند که مورد قبول عموم باشد؟ آقای خمینی چندین بار به صداقت و دیانت بازرگان اشاره کرده بود.... از هیچ یک از اطرافیان آقای خمینی هم من مطلبی که حاکی از اکراه و یا مخالفت با بازرگان باشد ندیدم و نشنیدم. تنها از جانب «جبهه ملی» [سوم] و خبرنامه آنها در اروپا بود که تحریکاتی میشد و از آنجا که برخی از روحانیان جوان از جمله شیخ محمـد منتظری، از نزدیک با این گروه کار میکردند، در هماهنگی با آنها ابراز مخالفت میشد، به هرحال با توجه به کل جریان و مسائل و شتاب حرکت می‌باید اقدام میشد۱۳

«به هر حال هیچ کدام اینها ایراداتی نبودند که مانع دعوت آقای مهندس بازرگان برای سفر به پاریس بشود۱۴

یزدی بازرگان را یکی از استادان خود، بلکه اولین آنها، درمرامی که دنبال می‌کرد می‌دانست. درباره‌ی او ازجمله می‌گوید:

«آشنایی من با مهندس بازرگان از حدود سال ۱۳۲۶ یا جلوتر از مسجد هدایت، در خیابان استانبول و سخنرانیهای انجمن اسلامی دانشجویان آغاز میشود.... هنگامی که مهندس بازرگان سخنرانی«كار در اسلام» را در این مدرسه ایراد کرد، من مسؤول و ناظم جلسه بودم. برای نسل جوان بعد از شهریور ۲۰ انجمنهای اسلامی دانشجویان و کار فکری مهندس بازرگان به همراه شخصیت‌هایی نظیر آیت الله طالقانی و دكتر یدالله سحابی بسیار ارزنده، آموزنده و سازنده بوده‌است۱۵

و می افزاید: «... بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۵۲ وقتی نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و مهندس بازرگان از اعضاء و مؤسسین و رهبران فعال آن بود، به نهضت پیوستم و از نزدیک با مهندس کار می‌کردم۱۶

«... در شهریور ۱۳۴۹ (؟) (درواقع در۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۰)، اولین تظاهرات علنی وسیع در میدان جلالیه را با کمک دوستان نهضت مقاومت ملی...تدارک دیده و برگزار کردیم... در همان ماه من از ایران خارج شدم. در تمام مدتی که در خارج بودم تماسم با مهندس گاه و بیگاه برقرار بود و مکاتباتی با هم داشتیم۱۷

«...»

«اینک بعد از ۱۷ سال مجدداً ایشان را می‌دیدم... دیدار مهندس برای من واقعاً مسرتبخش بود. طول سالیان دراز فعالیتهای مشترک یک نوع رابطه و وابستگی عاطفی ایجاد کرده بود۱۸

اما می‌بینیم که از همان روزها بوی قدرت یزدی را چنان در خمینی «ذوب» کرده‌بود که می‌کوشید چَمِّ استاد دیرینش «بازرگان» را از بدو ورودش به پاریس به دست بگیرد و او را «اداره کند» تا خارج از خط عمل ‌نکند. می گوید:

«به ایشان توصیه کردم که از فرودگاه یکسره به نوفل‌لوشاتو بیایند و از ایشان خواهش کردم که تا دیدار و ملاقات با هم با مطبوعات و خبرگزاری‌ها مصاحبه‌ای نکنند. «این درخواست من به چند دلیل بود:

اولاًـ ایشان از نظرات و برنامه‌های آقای خمینی مطلع نبودند و برای شخصیتی در سطح ایشان مناسب نبود که بدون چنین اطلاعاتی اظهار نظر بکنند.

ثانیاًـ اظهارنظرهای احتمالاً متضاد ایشان با سخنان و برنامه های آقا می‌توانست مضر باشد»[!]

ثالثاًـ صداقت و صراحت مهندس در طرح مسائل سیاسی از یک طرف و شیطنت و موذی‌گریهای مغرضانه خبرگزاریها و مطبوعات می‌توانست زیرکانه مورد بهره‌‌‌برداریهای دشمنان قرار گیرد.

رابعاًـ بر اساس برنامه‌هایی که گفته‌شد نظر من این بود که هرقدر آقای مهندس بازرگان بی‌سروصدا میآمدند و میرفتند بهتر و مفیدتر بود۱۹.»[!]

مانند یک مجری بی‌اِراده و بی‌عقیده، یعنی آلت فعل!

«آقای مهندس بازرگان حدود دو هفته بعد از ورود ما به فرانسه، در۱۹ مهرماه۵۷، همراه با آقای ناصر میناچی، به پاریس آمدند و از فرودگاه به منزل كریم خداپناهی رفتند و من برای دیدار ایشان و توضیح برنامه‌های آقای خمینی برای ایشان به پاریس رفتم۲۰

بعدا «آقای مهندس بازرگان هم اتاقی در همان مهمانسرا]در نوفل لوشاتو] رفتند.»

«قرار شد دیداری با اعضای فعال نهضت آزادی در خارج از کشور نیز دیدارکنند. بخش اصلی برنامه ایشان دیدار با آقای خمینی و تحلیل اوضاع داخلی ایران و ارائه نظرات وپیشنهادات به ایشان و بالاخره اطلاع از نظرات و برنامه‌های آقای خمینی بود۲۱

«با مهندس هم قبل و هم بعد از دیدار با آقای خمینی بحث و گفتگوهای مفصلی داشتیم. مهندس بازرگان نظرات خود را به تفصیل شرح داد. ایشان معتقد بودند که رژیم به بن‌بست رسیده است، خزانه خالی است، اقتصاد ورشکسته است، اداره چنین مملکتی واقعاً مشکل است و نیاز به یک معجزه دارد. مخالفان رژیم اگر دولت را در دست بگیرند و مسؤولیت مستقیم اداره‌ی مملکت را بپذیرند، مفتضح خواهندشد، به خصوص که دشمنان خارجی، آمریکاییها و غربیها هرگز حاضر نخواهندشد امکاناتی را که در اختیار رژیم شاه هست در اختیار چنین دولتی بگذارند. رژیم فعلی که تمامی امکانات و حمایت داخلی و خارجی را دارد نتوانسته‌است مشکلات را مهار کند. و اگر ما قبول مسؤولیت کنیم، نمیتوانیم وضع اقتصادی را جمع و جور کنیم و تمامی کاسه‌کوزه‌ها را بر سر انقلاب خواهند شکست و انقلاب را در افکار عمومی داخل و خارج بدنام می‌کنند. به همین دلیل مهندس عمیقاً اعتقاد داشت که باید یک برنامه درازمدت داشت و سنگر به سنگر جلو رفت و به تدریج خود را آماده ساخت. بازرگان رفتن شاه را در این مرحله از مبارزه قطعی می‌دانست اما آیا سلطنت هم از بین خواهدرفت یا نه. مردد بود و شک داشت. باور نداشت که ادامه‌ی مبارزه در آن اوضاع ممکن است منجر به سقوط سلطنت شود و تمامی برنامه‌های زودرس خود را در چهارچوب این احتمال قرار داده بود۲۲

می بینیم که در نقل نظریات بازرگان یکبار هم از مشروطیت نام نمی‌برد، و تنها سلطنت را می‌شناسد و بس.

او، در نقل قول از بازرگان نیز همه جا مشروطه را سلطنتمی‌ نامد، گویی مشروطه، ولو در دوران بیست‌وپنجساله‌ی حکومت فردی، که بسیاری از نهادهای مدرن آن، بویژه قانون مدنی کم‌نظیر مشروطه  و بویژه دادگستری و... آن همچنان برقرار بوده و کار می‌کرده، برای او معنایی جز همان سلطنت مطلقه‌ی دوران قاجار نداشته‌است. و از شهریور بیست تا ۱۳۳۲ نیز که همه‌ی آزادیهای قانونی، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی اصناف، آزادی احزاب، با احزاب متعدد -  دورانی که بازرگان هم یک بار در دولت مصدق معاون وزیر بوده و هم رییس هیئت خلع‌ید از شرکت نفت انگلیس و ایران نیز بوده - وجود نداشته و فقط سلطنت استبدادی صرف برقرار بوده‌است.

از این گذشته، دربالا دیدیم که از «کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» نام می برد. پرسش این است که چنین کودتایی تجاوز به چه نهادی بوده؟ اگر نظام کشور جز سلطنت چیز دیگری نبود اعتراض به  کدام کودتاست؟ حال بگوییم که پس از کودتا «حکومت فردی» برقرار شده؛ این بدین معناست که برخی از حقوق ملت، خ=حقوق مصرح در قانون اساسی، نادیده گرفته شده؛ اما اصل مشروطه که باطل اعلام نشده که بتوان کل نظام در آن بیست‌وپنج‌ساله را در نهاد سلطنت خلاصه کرد. نتیجه اینکه قصد حضرات برچیدن کل مشروطه بود؛ قصدی که عوامفریبانه آن را زیر عنوان مخالفت با سلطنت بیان می‌کردند. 

می گوید:

«من هم تحلیلهای خودم را برای مهندس شرح دادم. اما در مورد حرکت گام به گام با نظر ایشان موافق نبودم. بحث من این بود که اگر ما، یعنی حرکت اسلامی، در خلاء، یعنی به دور از تأثیرات و فعل و انفعالات نیروهای دیگر (رژیم شاه و قدرتهای خارجی، به خصوص آمریکا) قرارداشتیم و عمل می‌کردیم، برنامه سنگر به سنگر ممکن و مطلوب بود و احتمالاً ما را به هدف میرساند. اما چنین نیست. در صحنه و میدان عمل غیر از نیروهای ملت، نیروهای دشمن هم فعال بودند. آن نیروها نیز برای خود حسابها و برنامه‌هایی داشتند. دراین مرحله، نیروهای دشمن در موضع ضعف قرار گرفته‌اند و نیروهای ملت درموضع تهاجمی هستند اگر ما در این مرحله با کوبیدن ضربات پی در پی دشمن را سرکوب نسازیم و به او مجال بدهیم، دشمن از وضعیت فعلی بیرون خواهدآمد و با آرایش سیاسی ـ نظامی جدید تعادل نیروها را به نفع خود بر هم خواهد زد و چه بسا دیگر نتوانیم فرصت فعلی را پیدا کنیم. ینها محورهای بحث ما بود. من برنامه‌های سیاسی راهبردی تعیین شده آقای خمینی را برای ایشان شرح دادم. مهندس برنامه را پذیرفت و آن را تأیید کرد، اما احساس کردم هنوز قانع نشده‌است.  ۲۳

او با زبان خاص خود امکانات دیگر را، که مهمترین، و پس از سخنرانی شاه، محتملترین آنها، پیروزی نیروهای ملی و دموکراتیکی بود که به دنبال احیاء کامل مشروطه بودند، و اندی بعد در دولت بختیار ظاهر شد، «نیروهای دشمن» می‌نامد، چه در چنته‌ی سیاسی او جز نیروی اسلامی و «نیروی دشمن»، یعنی هر نیرویی که سد راه تحقق «نیروی اسلامی» مورد نظرش می‌شد، چیز دیگری یافت نمی‌شد. اما این نگاه یزدی به حوادث در آن زمان در عین حال بطور ناخواسته تکذیب ادعای کسانی است که خودداری از همکاری با بختیار را به این بهانه که «بختیار شانسی ندارد» توجیه می کردند.

«اینها محورهای بحث ما بود. من برنامه‌های سیاسی راهبردی تعیین شده آقای خمینی را برای ایشان شرح دادم. مهندس برنامه را پذیرفت و آن را تأیید کرد، اما احساس کردم هنوز قانع نشده‌است.

«دیدار مهندس بازرگان با آقای خمینی

«در این سفر مهندس دو بار با آقای خمینی ملاقات کرد.»

«...»

«.آقای خمینی احترام خاصی برای مهندس قائل شدند. بعد از سلام و علیک و تعارفات و پذیرائی، آقای مهندس بازرگان شرح مختصری از وضع ایران دادند و سپس نظریاتی را که به تعبیر خودشان جمع‌بندی نظریات سایر دوستان در ایران از جمله آیت الله شریعتمداری بود، بیان داشتند.»

«...»

« محور صحبتهای ایشان کلاً مطالب همان نامه‌ای بود که در اوایل شهریور ۱۳۵۷ از تهران برای آقای خمینی به نجف فرستاده بود

در گفتگوی حضوری، مهندس بازرگان مطالب همان نامه را با شرح و بسط بیشتر مطرح کرد.»

آقای خمینی نظرات آقای مهندس را در خطمشی سنگر به سنگر نپذیرفت و گفت که اگر ما مجال بدهیم که دشمن از این مهلکه خلاص شود دیگر معلوم نیست بتوانیم چنین فرصتی را به دست آوریم. موضع آقای خمینی همانی بود که در یکی از سخنرانیهای خود در زیر چادر بیان کرده بود. و آن اینکه اکنون ملت گریبان شاه را به دست آورده و گردنش را چسبیده است نباید آن را ول کند، اگر یک فشار بیشتر بیاوریم کارش تمام میشود ۲۴

«در خلال این دیدارها، آقای مهندس جلسات و صحبتهایی هم با اعضای شورای مركزی نهضت آزادی ایران ـ شاخهی اروپا و آمریكا نمودند. اعضای شورای نهضت در اروپا ایرادات و انتقادات خود را درباره پاره‌ای از مسائل و موضعگیریهای نهضت در داخل ایران بیان داشتند. در برخی از این انتقادات شورای آمریکا نیز نظر مشترک داشت. همچنین اعلامیهای را که نهضت آزادی ایران خارج كشور در مورد موضعگیری‌ها‌ی نهضت در داخل منتشر کرده‌بود مورد بحث و بررسی قرار گرفت۲۵

«آقای مهندس بازرگان پس از دیدارهای پاریس، به اتفاق میناچی به لندن سفر کردند.... با مسؤولان دفاتر صلیب سرخ و عفو بین‌الملل در لندن، دیدارکردند. هم چنین شنیدیم با روزنامه ایران پست هم مصاحبه‌ای کردند. این روزنامه را یک گروه ایرانی در لندن به فارسی منتشر می‌کردند و به گروه‌های سیاسی غیراسلامی وابسته بود و ما با آنها با رابطه‌ای نداشتیم. دوستان نهضت در اروپا مصاحبه‌ی آقای مهندس بازرگان با این روزنامه را به هیچ وجه درست ندانستند. مسلماً آقای مهندس با وابستگی سیاسی این نشریه آشنایی نداشتند. علاوه بر این برخی از صحبتهای آقای مهندس بازرگان به نظر من، بحث انگیز و مضر بود و نتوانستم بفهمم که چرا آقای مهندس بازرگان مثلاً درباره دكتر امینی می باید آنچنان موضعگیری کنند. متأسفانه یادداشتی از آن مصاحبه در دسترسم نیست و مطالب آن را به یاد ندارم. این مصاحبه و موضعگیری آقای مهندس برخی از دوستان را نسبت به درک ایشان از «وضعیت انقلابی» جامعه درآن مرحله دو دل کرد و موجب نگرانی شد۲۶

از همین زمان می‌بینیم که آزادی عقیده و بیان در میان این جمع چه جایگاه والایی داشته‌است!

«آقای مهندس از لندن به پاریس برگشتند. یک یا دو روزی در پاریس ماندند و فرصت ملاقات دیگری با آقای خمینی دست نداد.»

«در این فرصت با آقای مهندس صحبت بیشتری شد که مواضع خود را قاطع و صریح کنند. [!]

«مسأله‌ی مصاحبه با ایران پست را مطرح و اعتراض کردم. در مورد صدور اعلامیه و بیان مواضع با صراحت، آن را موکول به برگشت به تهران و مشورت با دوستان نهضتی کردند. من اگر چه قانع نشدم اما دیگر حرفی نزدم. چه طور است که آقای مهندس بازرگان در مصاحبه با ایران پست، بدون مشورت با دوستان نهضتی موضعگیریهایی می کنند که قابل قبول نیست و من کمترین تردیدی نداشتم که دوستان نهضتی در داخل نمیتوانستند با آن موافق باشند. اما در مواردی که موضع نهضت در داخل و خارج روشن است، اعلام آن را به مشورت دوستان داخل موکول می‌سازند. علت این امر برای من روشن نبود. شاید به این دلیل بود که آقای مهندس نمی‌خواستند تحت فشار جو دست به این کار بزنند.

به هر حال در آن زمان من شخصاً با آن موضعگیریها موافق نبودم۲۷

«..»|

«بعد از بازگشت آقای مهندس بازرگان به ایران، ارتباط تلفنی و مبادله خبر و نظر ادامه داشت. در روز سه شنبه ۵ بهمن‌ماه ۱۳۵۷... آقای مهندس در تلفن اظهار داشتند:

«۳ـ درباره‌ی خبر و مصاحبه‌ی منتشر شده در صدای آمریكا گفتند: صدای آمریكا از بازرگان سؤال كرده‌است كه عكس‌العمل و مقاومت بختیار بعد از اعلام حكومت موقت اسلامی چه خواهدبود؟ بازرگان جواب داده است كه او (بختیار) از در مخالفت در نخواهد آمد. او مرد وطن‌دوست ملی و منطقی است. چنین كاری را انجام نخواهد داد۲۸.

البته حسن ظن بازرگان درباره‌ی بختیار و تآیید ایراندوستی او از شناخت دیرینه ی آن دو از یکدیگر ناشی می شد، اما درباره‌ی واکنش بختیار نسبت به اعلام چنین دولتی دیدیم که درست نبود و بختیار با اعلام تشکیل دولت شرعی بازرگان در تهران پس از بازگشت خمینی و بنا به حکم او، آن را به رسمیت نشناخت و استعفا نداد و او هم به نوبه‌ی خود از راه ادب گفت می‌توانم آن را به عنوان «دولت سایه» تلقی کنم.

در مورد نگاه واقعی بازرگان درباره ی خمینی جا دارد که این سخن او را که بختیار از قول او نقل کرده یادآوری کنیم.

می دانیم که بازرگان پس از بازگشت از پاریس، با بختیار دیدارهایی داشته است، بخصوص درباره ی تدارک سفر مشترکشان به پاریس برای دیدار بختیار با خمینی در پاریس.

در یکی از این دیدارها که پیرامون مقدمات سفر گفت‌وگویی طولانی، به مدت یک ساعت‌ونیم و در خانه‌ی دکتر علی‌اکبر سیاسی، داشتند، بختیار در کتابش، یکرنگی، می نویسد: «و در پاسخ همه‌ی نظریاتی که من ارائه می‌دادم ، پاسخ بازرگان، بلاااستثناء این بود:

«همه‌ی آنچه می گویی درست است.»

و اضافه می کند که به او گفت

«پس چرا نباید بر سر یک راه مشترک توافق کنیم؟»

و خود توضیح می دهد که اگرچه بر سر اُصول گفت‌وگوی ما به مشکلی برخورد نمی ‌کرد، اطلاعاتی که در دست داشتم ما را در عمل کمتر به هم نزدیک می‌ساخت.

می گوید:

ـ «شنیده‌ام قصد دارد تو را به ریاست دولتش منصوب کند. آیا مطمئنی که بتوانی با او کار کنی؟»

ـ «آسان نخواهدبود؛ او مانند من و تو فکر نمی‌کند.»

ـ «ما هم مانند یکدیگر نمی اندیشیم، اما امکان تفاهم بر سر چند نکته برایمان وجوددارد.»

ـ «درست است؛ اما کار بسیار دشواری است، بخصوص در این جو هیجان‌زده. »

و سپس توضیحی می دهد که می‌توان اینگونه خلاصه کرد: با ادامه‌ی بحث به این نتیجه رسیدم که بازرگان تصور کرده که او منصوبش می‌کند و سپس برای اشتعال به اُمور دینی‌اش به قم می‌رود و او را راحت می‌گذارد.

و دو روز بعد حکم نخست‌وریری او را صادر کرد. و اضافه می کند که "برای من علی‌السویه بود".

و سپس می گوید:

«بازرگان درباره ی سرورش گفت:

«اما این مرد چه جا‌نور درنده‌ای است

سپس می گوید به نظامی ها دستوردادم اگر کسی ادعای وزارت کرد او را بازداشت کنند و به بازرگان نیز اطلاع دادم من کسی نیستم که تسلیم شوم: مجلس را منحل می‌کنم و انتخابات آزاد برگذارمی‌کنم و اگر هم اکثریت نداشتم توانسته‌ام بدون دادوقال انتقال قدرت را انجام دهم. «...»

برای من نشانه‌ی یک رهبر کشور این نیست که از دیگران «بهتر» است یا نه؛ بلکه او باید در هر أوضاع و احوالی، بویژه دشوار، آرامش روحی کامل خود را حفظ کند۲۹.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ یزدی،خاطرات، جلد سوم،  ۱۱۱ روز در نوفل لوشاتو، ص. ۱۴۸.

از این پس همه‌ی ارجاعات  به این کتاب، بدون ارجاع به نام «یزدی» و تنها با ذکر شماره‌ی صفحه خواهدبود.

۲ - ص. ۱۲۸ـ۱۲۷.

۳ - ص. ۱۲۹.

۴ - ص. ۱۳۶ـ۱۲۸.

۵ - ص. ۱۳۶.

۶ - صص ۱۵۳ـ۱۵۱.

۷ - صص. ۱۵۶ـ۱۵۵.

۸ - ص. ۱۵۶.

۹ - ص. ۱۵۷.

۱۰ - پیشین.

۱۱ - پیشین.

۱۲ - پیشین.

۱۳ - ص.۱۵۸.

۱۴ - پیشین.

۱۵ - ص.۱۵۹.

۱۶ - ص. ۱۶۰.

۱۷ - صص. ۱۶۱ـ۱۶۰.

۱۸ - ص.۱۶۱.

۱۹ - صص. ۱۵۹ـ۱۵۸.

۲۰ - پیشین.

۲۱ - ص. ۱۶۲.

۲۲ - ص. ۱۶۲.

۲۳ - صص.۱۶۳ـ۱۶۲.

۲۴ - ص. ۱۶۴.

۲۵ - ص. ۱۶۶.

۲۶ - ص. ۱۷۱.

۲۷ صص. ۱۷۲ـ۱۷۱.

۲۸ - ص. ۱۷۲.

۲۹ - شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمه‌ی مهشید امیرشاهی، صص. ۲۱۹ـ ۲۱۷.

 

منبع:پژواک ایران


علی شاکری زند

فهرست مطالب علی شاکری زند در سایت پژواک ایران 

*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش ۲۲ ـ ج)  [2024 Apr] 
* نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! (بخش چهارم - ب) سخنرانی دکتر مصدق و الهیار صالح در اجلاس شورای امنیت [2024 Apr] 
*به مناسبت درگذشت دکتر محمـد مصدق، گاستون فورنیه  [2024 Mar] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ (بخش سوم)  [2024 Jan] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش بیستم)  [2024 Jan] 
*شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن  [2023 Dec] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»!  سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ [2023 Dec] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/بخش هجدهم- الف  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش شانزدهم  [2023 Oct] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش پانزدهم -ج  [2023 Sep] 
* برگهایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پانزدهم ـ ب  [2023 Sep] 
* جمهوری اسلامی حکومتی مرده است! اما چرا برچیده‌ نمی‌شود؟ بخش اول: یک نظام رو به موت  [2023 Sep] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار (بخش پانزدهم ـ الف) بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Aug] 
*آخرین نخست وزیر نظام مشروطه ایران، متن سخنان علی شاکری زند بر مزار شاپور بختیار  [2023 Aug] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش چهاردهم  [2023 Jul] 
*دعوت پادشاه از شاپور بختیار برای دیدار با او برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش سیزدهم) [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش دوازدهم)  [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش یازدهم)، علی شاکری زند  [2023 Jun] 
*باز هم تشدید اعدام‌ها  [2023 Jun] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش دهم  [2023 Jun] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش نهم ـ ب)  [2023 May] 
*چگونه منشور ننویسیم!/ بخش دوم  [2023 May] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپوربخش نهم – الف بختیار*  [2023 May] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش هشتم ـ ب)  بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Apr] 
*همبستگی برای ایران استیا ایران برای همبستگی است؟  [2023 Apr] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*، بخش هفتم  - ب: اعلامیه‌ سه ماده‌ای کریم سنجابی در پاریس و ولایت فقیه خمینی [2023 Apr] 
*منشوری برای اهالی کره‌‏ی ماه  [2023 Mar] 
*برگهایی اززندگی سیاسی دکترشاپور بختیارـ بخش ششم  [2023 Mar] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پنجم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Mar] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش چهارم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Feb] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار، بخش سوم: فعالیت در تجدید سازمان جبهه ملی ایران  [2023 Feb] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* (بحش دوم)  [2023 Jan] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار ـ جوانی، تحصیلات، مبارزه با نازیسم  [2023 Jan] 
*دولت موقت در تبعید و ضرورت حیاتی آن در شرایط کنونی  [2022 Dec] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر، مفهوم «ملت»، پادزهری در برابر واژه‌ ایدئولوژیک «امت اسلام» و فتیشیسم قومی (بخش سوم)  [2022 Aug] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر  [2022 Aug] 
*آیا جمهوری اسلامی مشروعیتی داشته که ازدست داده؟ غباربرانگیختن در مسیر حرکت واقعی [2022 Jul] 
* اتحادعملِ همه ی نیروهای ملی از مشروطه خواه تا جمهوریخواه  اسم رمز پیروزی اتحاد است [2022 May] 
*درباره ی نهضت مقاومت ملی ایران*  [2022 May] 
*خمینی چگونه به قدرت رسید؟ آیا این فاجعه اجتناب‌ناپذیر بود؟ ضرورت بیان کامل حقیقت به جای حاشیه‌نویسی!   [2022 Apr] 
*منوچهر هزارخانی: مرگی از هر جهت اندوهبار  [2022 Mar] 
*آیا فدراسیون روسیه و اتحاد شوروی سابق ماهیتاً یکی نیستند؟   [2022 Mar] 
*پوتین اوکرایین و روسیه، همه چیز اینجا شروع می شود  [2022 Mar] 
*احیاءِ «عظمت گذشته ی» امپراتوری روس؟ کدام عظمت؟  [2022 Mar] 
* در حاشیه عملیات تروریستی اخیرِ داعش  [2022 Feb] 
*برای دوری از انحرافات و انشعابات در جبهه ملی ضرورت بازگشت به اصالت نهضت ملی  [2022 Jan] 
*اتحادعمل برای نجات کشور از زوال! * انتظار تا کی و برای چه؟  [2021 Dec] 
* راه انتخاب میان سلطنت مشروطه و جمهوری از دید شاپور بختیار  [2021 Oct] 
*بحران سیاسی کشور و راه اتحاد عمل همه ی ایراندوستان دموکرات، پیش بینی بختیار نزدیک است  [2021 Aug] 
*شاپور بختیار و توتالیتاریسم، گریزی به رساله ی دکتری او  [2021 Jul] 
* اثرات متقابل مخالفان فعال رژیم و مردم غیرمتشکل: یک فرآیند دینامیک  [2021 Jun] 
*سر و ته، یک کرباس  [2021 Jun] 
*نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ملی بخش سوم   [2021 Mar] 
* نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)  [2021 Mar] 
* به مناسبت ۲۲ بهمن ماه، نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ی ملی  [2021 Feb] 
*ملاحظاتی درباره‌ متن حقوقی امانتی استاد محمـدرضا شجریان  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟   [2021 Jan] 
*هموطنان بی مسئولیتی که در برابر امام جماران به امامزاده ی کاخ سفید دخیل بسته بودند یتیم شدند  [2020 Nov] 
*رادیکالیزاسیون دینی جوانان پناهنده و نقش حس ملی  [2020 Nov] 
*دولت موقت و چارچوب قانونی کارهای آن  [2020 Oct] 
*«علوم اجتماعی اسلامی» چه صیغه ای است؟   [2020 Aug] 
*جمهوری اسلامی کابوسی باورنکردنی بیست ونهمین سالگرد قتل شاپور بختیار و دستیار وی سروش کتیبه  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش سوم: دیگرِ تجربه‌های عملی اپوزیسیون  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش دوم: کدام استثناء؟  [2020 Jul] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟   [2020 Jul] 
* آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک جمعی است (بخش دوم) • ضرورت قواعد مشترک همکاری و همگامی برای اپوزیسیون دموکرات ایران [2020 Jun] 
*آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک کار جمعی است  [2020 Jun] 
*ایران هرگز نخواهد مرد!   [2020 May] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار  [2020 Apr] 
*نمایش از این پس بی اثر «انتخابات»، پرده دری از فریب «اصولگرا ـ اصلاح طلب»  [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار* ۳۹ـ تدارکات و ترتیبات سالیوان برای ایجاد پیوند میان ارتش و نمایندگان خمینی   [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*  [2020 Mar] 
*بحثی در مقاله‌ی : خطای بختیار، پایان بازرگان  [2020 Feb] 
*تحریم انتخابات را به کارزار همصدایی علیه اساس رژیم و رفراندم برضد آن بدل کنیم   [2020 Feb] 
*منطق جمهوری اسلامی: تحریک دیگران؛ تحقیرشدن؛ واکنش به تحقیرشدن کشته شدن قاسم سلیمانی تحقیری بزرگ برای نظام و چالشی خطرناک برای کشور بود [2020 Jan] 
*تحریم یکصدای نمایش انتخابات: ضرورتی سیاسی، نه انتخاباتی!   [2019 Dec] 
*انبار باروتی بنام ایران  ضرورت حادهمآهنگی و آشتی میان همه ی هواداران حاکمیت ملی [2019 Nov] 
*شورای دوران گــُـذار یا مدیریت بی‍گــُـدار برای «اقوام و ملیت های ساکن ایران» !   [2019 Oct] 
* بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم (۲)  [2019 Sep] 
*بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم بخش یکم: مشروعیت نظام‌های سیاسی و رابطه‌ نهاد انتخابات با آن [2019 Sep] 
*بیست و هشت سال پس از قتل شاپور بختیار پراکندگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و راه پیروزی بر آن   [2019 Aug] 
* بحران در روابط ایران و آمریکا:‏ یا زمان قدرت نمایی شاگرد جادوگرها  [2019 Jul] 
* زند ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟  ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟ ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه بخش دوم ادعای درونی بودن اسلام و ...!  [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ‏ ایرانیت کدام است؟   [2019 Jun] 
*جمهوری اسلامی:‏ یک نظام تروریست، با همه‌ی اجزاء و بازوانش   [2019 Apr] 
*اتحادِ عمل آری؛ ‏ اما برای چه منظور؟ و از کدام راه؟   [2019 Apr] 
*جامعه‌ ایران از سر گندیده است  [2019 Mar] 
*این نظام رفتنی است ما نیستیم که می گوییم؛ آنها خود می دانند!  [2019 Feb] 
*در میان مخالفان جمهوری اسلامی اختلاف ها از کجا سرچشمه می گیرد؟  [2019 Jan] 
*ما نمی بایست سنگر قانون اساسی را رها می کردیم   [2019 Jan] 
*ملاحظاتی درباره ی رساله ی دکترای شاپور بختیار  [2018 Nov] 
*جمهوری، یا مشروطه ی پادشاهی؟ بحث بر سر چیست؟  [2018 Nov] 
* با اعتصاب عمومی نباید بازی کرد   [2018 Oct] 
* مجازات شلاق برای معلمان کشور !   [2018 Oct] 
*مرگ امیرانتظام فرصتی برای آب تطهیر بر سر انقلابیون دیروز و اصلاح‌طلبان امروز!  [2018 Aug] 
* اقتصادی ویران؛ نتیجه ی تحریم ها، یا اثر ورشکستگی به تقصیر   [2018 Aug] 
*آزادی گرفتنی است نه دادنی  [2018 Jul] 
*چرا جمهوری اسلامی رفتنی است وظیفه‌ی ما برای وقوع بهترین صورت این فرآیند چیست* [2018 May] 
*از بحث عدم‌ مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید (بخش دوم)،  [2018 Apr] 
*از بحث عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید  [2018 Mar] 
*همه‌پرسی، به چه منظور، چگونه، در چه زمان، و به دست کدام حکومت ؟   [2018 Feb] 
*جدایی دین از حکومت یا حکومتِ لاییک*  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری* بخش چهارم  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش سوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش دوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری ، بخش یکم  [2017 Dec] 
* افسانه‌ی حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به ‏ توصیه‌ی شاپور بختیار بخش چهارم   [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش سوم)  جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران  [2017 Nov] 
* علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش دوم)  [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش یکم)  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـلاحات کاذب، بخش سوم: موضع نیروهای سیاسی دیگر  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـــلاحــات کاذب «تقسیم اراضی ... با تمرکز جمعیت می تواند عواقب وخیم‌تری...»   [2017 Oct] 
*دکتر مصدق ‏ و اصـلاحـات کاذب یا یکی از ریشه‌های عمده‌ی ضدِانقلاب‌اسلامی ‏  [2017 Oct] 
*از مرگ هیچکس شاد نباید شد اما...  [2017 Sep] 
* سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد بخش دوم   [2017 Jul] 
*سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد  [2017 Jul] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟ قسمت دوم  [2017 Jun] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟  [2017 May] 
* تحریم انتخابات ساده گیری مبارزه نیست ‏  [2017 May] 
*گفتید جمهوریت؟ کدام جمهوریت؟   [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ (بخش دوم)  [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ «انتخابات» کاذب را هرچه یکصدا تر تحریم کنیم ! [2017 Apr] 
*انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛ نامه ی سرگشاده به نامزدها و رأی دهندگان به آنان*   [2017 Apr] 
* ضرورت گام هایی کوتاه و سنجیده برای اتحاد آزادیخواهان واقعی  ورشکستگی اخلاقی کامل نظام حاکم و نشانه هایی از آغاز فروپاشی آن [2017 Mar] 
*کسانی که تروریست‌ها و خرابکاران را مردم می‌نامند! (بخش دوم)  [2017 Mar] 
* نوبت خطرکردن بختیار برای نجات کشور از سقوط در پرتگاهی که به سوی آن می رفت (بخش سوم)  [2017 Feb] 
*آیا نظام مشروطه منسوخ شده بود؟ جلوگیری از نخست ‌وزیری صدیقی و نوبت خطرکردن بختیار (بخش دوم)  [2017 Feb] 
* به مناسبت سی و هشتمین سال تشکیل دولت ملی بختیار ‏  [2017 Feb] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش چهارم و پایانی)  [2016 Oct] 
* نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش سوم)  [2016 Oct] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه بخش دوم   [2016 Sep] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه؛ به مناسبت بیست و پنجمین سال ‏ قتل شاپور بختیار  [2016 Sep] 
* منشاء هراس شدید نظام از مردم ! (بخش پایانی) بخش دوم  [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم ! بخش دوم، بهره ی الف   [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم !  نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند [2016 Jun] 
*رژیم راًی مردم را برای نمایش و کسب مشروعیت می خواهد  [2016 Feb] 
* در حاشیه ی عملیات تروریستی اخیرِ داعش   [2016 Jan] 
*نکاتی از زندگی خسرو شاکری زند و سبب درگذشت وی  [2015 Oct] 
*توسل به دروغ و فریب برای پوشاندن تسلیم به توافقنامه ای خفت بار  [2015 Apr] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف سکولاریسم نو(۳)  [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف   [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف «سکولاریسم نو»  [2014 Dec] 
*دولت اسرائیل، یا یک یاغی جهانی که در پی اجرای «راه حل نهایی» برای مردم فلسطین است  [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب (بخش دوم) چگونگی پذیرش تشکیل دولت ملی از سوی دکتر شاپور بختیار [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب  [2014 Jul] 
*ملاحظاتی پيرامون مقاله «بازرگان، روحانيت و بختيار»، بخش سوم (قسمت دوم)  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت؛ ملاحظاتی پیرامون مقاله‌‌‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱- بخش سوم تیرخلاص  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت- بخش دوم  [2013 Sep] 
*ملاحظاتی پیرامون مقاله‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱ بخش اول روحانیت درنهضت ملی [2013 Sep] 
*مصر بار دیگر به پا می خیزد با تهدید به نافرمانی مدنی در مصر اولین سنگر توتالیتاریسم اسلامگرا فرو می ریزد [2013 Jul] 
*درباره‌ی پرچم ملی ایران  [2013 Jan] 
*آیا صلحجویان نسل های جدید اسرائیل خواهند توانست ماجراجویی رهبران سنتی جنگ طلب خود را مهار کنند و از فکر حمله به ایران بازدارند   [2012 Apr] 
*پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی   [2011 Nov] 
*افشاء یک تحریف بزرگ تاریخی پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه‌ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی و عده ای از رهبران آن  [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  چه کسانی از نام مصدق و بختیار می ترسند و چرا؟ بخش دوم 2ـ دنباله ی" راه توده" و مصدق [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار (۲)  [2011 Aug] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  [2011 Aug] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصول کار و منش آنان (بخش دوم ـ ب)  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  بخش نخست ـ ب [2011 Mar] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن( بخش دوم)   تصفیه ها در جمهوری اسلامی از همان آغاز کار [2010 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن(٭)   [2010 Mar] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش دوم)  [2010 Jan] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش نخستین)  [2010 Jan] 
*چه کسانی از علائم شیر و خورشید پرچم ملی ایران می ترسند؟  [2009 Aug]