باز هم مطلبی سُست، خسته کننده و تکراری (boring) و متاسفانه بیش از پیش تاسف آور تحت عنوان " علائم نخواستن جمهوری اسلامی" از اکبر گنجی در صفحه اول خبرنامه گویا منتشر شد. این مطلب تکراری بدون کوچکترین اشارهای به موضوع دردآور روز یعنی اعدام (کشتن) جنایتکارانه شهید خلق نوید افکاری هدفمندانه به مسائل حاشیهای میپردازد تا با دادن آدرس اشتباه فقط شورای نگهبان و قوه قضاییه را مقصر جلوه دهد. چرا؟ فکر کنیم چرا؟
اعتراف میکنم که عادتا بعد از کلیک کردن با اکراه بر روی لینک مطلب اکبر گنجی، وقتی صفحه متن مطلب ظاهر میشود، بلافاصله دستم اتوماتیک وار بر روی بخش قرمز جدول یا نگاره "رای دهید" میرود. آن هم بدون خواندن حتی جمله نخستین نوشتار ء قابل پیش بینی، تا به آن با آمیزهای از پیش آگاهی ذهنی و نیمه خودآگاهی اتوماتیک وار طبق روال همیشگی رای منفی قرمز بدهم. زیرا خواندن مطالب گنجی مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن است. البته شواهد آماری فراوانی در سایت گویا وجود دارد که انگیزه ناخودآگاه بنده در این واکنش آنی منحصر به فرد ء اینجانب نیست؛ و اینکه صدها خواننده خبرنامه گویا به احتمال زیاد به همان اندازه به این تکرار مکررات رفتاری "رای منفی دادن" عادت کردهاند که اکبر گنجی به تکرار مکررات هذیانه گونه ضد غربی و ضد آمریکایی خودش عادت کرده است و تحت هر بهانهای همان مطالب قدیمی منسوخ و هکف و عبث را قی کرده و بالا میآورد. آنهم مثلا با ژست محققی و با آروق فندوقی از نوع روشنفکر دینی که علیرغم هزاران کیلومتر فاصله از "ام القرای جهان اسلام" هنوز بند ناف خود را از آن نبریده است. افکار عبث، ملالتآور و خسته کنندهای که تاریخ مصرف آنها دیریست که سپری شده است.
لابد از نگارنده ایراد میگیرید که شایسته هیچ انسانی نیست بدون کوچکترین درکی از مطلب به آن رای منفی بدهد. اگر معیار و متراژ قضاوت کننده، ترازوی انصاف یا دمکراسی از ره بیغرضی و بینظری و یکسان نگری باشد، باید دستها را بعنوان تسلیم بالا برد و بقول آمریکاییها به گناه خویش معترف شد. یا بعبارتی (guilty as charged). اما باید از خود پرسید آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟ یا برای اثبات صحت و سقم ادعاهای تکراری چهل ساله "چوپان دروغگو" باید اول تحقیق کرد و سپس قضاوت؟ مگر انسان عمر نوح دارد که در اتلاف آن اینگونه حَاتم الّطائی وار بخشندگی کند؟ آنچه که اکبر گنجی میگوید حادث تحقیق و راستگویی نیست، بلکه بقول فرنگیها حاصل درازگویی و اطناب (pleonastic circumlocution) است در باد.
وانگهی به مصداق آن غزل معروف حافظ که از دست "زهدفروشان" عنان به میکده داد و گفت که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن. فریاد "آی گرگ" ء چوپان دروغگو نیز واجب است نشنیدن. قصدم هرگز اسائه ادب به آقای گنجی نیست اما آش این ادعای بی پایه که آمریکا میخواهد ایران را کلنگی بکند یا رژیم دست نشانده خویش در آن بنشاند، آنقدر شور و بیمزه و تکراری شده است که بقول مذهبیون فی قاموس المعانی فقط میتوان آن را به داستان سرایی چوپان دروغگو تشبیه کرد تا حق مطلب ادا شود. یا وگرنه همین ادعای گنجی را مسئولین نظام از جمله حسن روحانی و محمدجواد ظریف بارها تکرار کردهاند. حال عدهای شناخته شده نظیر آقای گنجی و "شرکاء"ی استمرارطلب در خارج از کشور با زیرکی سنگ نظام را به سینه میزنند و رندانه با "نو بسته بندی"، اشانتیون جذاب تبلیغات نظام و هراس افکنی گیرا را بصورت مجانی و برای بازاریابی تحویل عوام میدهند تا در اذهان آنان فروپاشی نظام با فروپاشی ایران مساوی تلقی گردد. هدف اصلی این تبلیغات گسترده و هدفمند پاشیدن بذر تردید و انفعال در افکار عمومی در جلوگیری از اتحاد برای سرنگونی نظام میباشد. البته هستند دخیل بستگانی که دانههای تسبیح گنجی را به نخ میکشند. آنهم علیرغم اینکه حتی دونالد ترامپ بارها پیشنهاد مذاکره داده و گفته است که میخواهد با ایران به توافق برسد تا ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بعد از مذاکره و تفاهم، همانند کره شمالی به عظمت و شکوه برسد (make Iran great again).
ایشان در بند دهم مطلب پیشین خودشان تحت عنوان " توافق منصفانه ترامپ با جمهوری اسلامی ظرف یک هفته" ظاهرا به نقل از کلیه تحلیلگران جدی آمریکایی دقیقا همانند سران رژیم مدعیست "که هدف تحریمها سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق فشار بر مردم و شوراندن آنان علیه جمهوری اسلامی است". عجبا، میبایست بجای واژه "چوپان دروغگو" از اصطلاح "دایه مهربانتر از مادر" در مورد این " پهلوان رینگ خالی" و دلواپس تبعیدی استفاده کرد که در آمریکا اقامت دارد و جایزههای نیم میلیونی میگیرد و باز هم بقول مذهبیون "آش یزید را میخورد و برای امام حسین سینه میزند". یا بقول حافظ "بخورد بادهات و سنگ به جام اندازد". البته تجاهل و تنفر ایشان فقط در غرب ستیزی بنیادگرایانه و بیمارگونه خلاصه نمیشود. از پُستهای ضدآمریکایی و پارانوئیدگونه، پشت سر هم و مکرر وی در صفحات مجازیاش اینگونه بر میآید که احتمالا مبتلا به "اختلال وسواسی جبری" شده است. نگارنده بیش از ۱۴ سال پیش مواضع تفرقه برانگیز ""خودی و غیر خودی" ایشان را در مقالهای در سایت گویا به چالش کشیدم. بیش از ۶ ماه پیش نیز اظهار فضل کرامات کاملا نادرست و توهم گونه ایشان در مورد ویروس کرونا را نیز زیر میکرسکوپ نقد قرار دادم. اما همانگونه که به نقل از لقمان حکیم در گلستان سعدی آمده است: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن، زیرا نرود میخ آهنین در سنگ. و کلام آخر اینکه حقا از کوتهی ماست که دیوار امثال گنجیها و بقیه استمرارطلبان بلند است که همکاران سابق آنها اینگونه ناجوانمردانه فرزندان ملت را اعدام میکنند.
عبدالستار دوشوکی
دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
doshoki@gmail.com