اما علیرغم قضا و قدر، یک فاصله نحس ۱۳ متری، آنگونه که در تصویر گوگل میبینید، بین هتل ملنیوم (محل برگزاری کنفرانس حزب مشروطه) و هتل هالیدی این (محل جدید برگزاری کنفرانس شورای مدیریت گذار) در منطقه گلوستر لندن باقی مانده بود. سیزده متر فاصله بسیار کمی بود تا برخی از شرکت کنندگان غیر متعصب که قبیلهای فکر نمیکنند به راحتی از این کنفرانس به آن کنفرانس تردد میکردند؛ و جمهوری اسلامی باعث شد ترافیک و پل ترددی، اگرچه کوچک و محدود اما نمادین بین دو کنفرانس مخالفین بوجود بیاید. البته هنوز زود است که بنویسم " عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد".
شوربختانه علیرغم نزدیک شدن اتفاقی در جنب و جوار یکدیگر، در سپهر ناهمگون اپوزیسیون، فاصله لعنتی۱۳ متری بیشتر به فاصله ۱۳ سال نوری میماند تا مسافتی کوچک از این سوی خیابان تا بدان سوی خیابان. و متاسفانه این دو طیف عمده مشروطه خواه و جمهوریخواه اپوزیسیون علیرغم فاصله اندک ء مکانی، گویا چهل سال از یکدیگر فاصله دارند؛ و عمری نیز باقی نمانده و اینگونه به نظر میرسد که این دو خط موازی هرگز به هم نمیرسند مگر آنکه خدا بخواهد. چه کسی میداند شاید هم خدا با جمهوری اسلامی است که این فاصله ۱۳ متری را حفظ کرده است. نکته ظریف و قابل تامل دیگری که از چشمها پنهان نماند این بود که ظاهرا این دو کنفرانس موافقت کرده بودند نمایندگانی بعنوان میهمان به نشست یکدیگر بفرستند که قابل تحسین است. افرادی از کنفرانس شورای مدیریت گذار (از هئیت دبیران و مشاوران) از جمله جناب آقایان دکتر شهریار آهی و دکتر علیرضا نوری زاده در سخنرانیها و پنلهای کنفرانس حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) اجازه حضور و سخنرانی یافتند. اما ظاهرا به مسئولین حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) این فرصت متقابل در کنفرانس شورای مدیریت گذار داده نشد.
در پایان باید آرزو کرد که این فاصلههای سیزده متری به سه متر تقلیل یابد تا نحسی آن دامنگیر ابدی اپوزیسیون نشود. بقول زنده یاد سهراب سپهری ما مسافر بادهای ناهموار هستیم، اما از این سوی خیابان به آنسوی خیابان عبور باید کرد. در جایی خواندم "عبوری که سپهری از آن دم میزند، بدین معنی است که باید با تلخیها درافتاد و ناملایمات را در هم شکست و فردای روشن جامعه انسانی را برای نسلهای آینده یادآور شد. او میخواست با همگان هم سو شود و تاریکیها را به ودای فراموشی بسپارد. به همین دلیل گفت:
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی، سایهاش را بفروشد به زمین
رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ