اگرچه قیام مردمی در ایران بسیار وسیع تر از قیام ملت سودان بر علیه دیکتاتوری عمر البشیر بود. خیزش موفقیت آمیز مردم سودان نیز همانند انقلاب های تونس و الجزایر بدون وجود رهبر و یا شورای رهبری به سر منزل مقصود رسید. در زمان "بهار عربی" عمر البشیر ادعا می کرد که برخلاف بقیه کشورهای عربی مردم سودان همگی عاشق و طرفدار نظام خود هستند. دقیقا شبیه ادعایی که جمهوری اسلامی دارد. اگرچه این آغاز پیروزی انقلاب سودان است و نه ختم آن. زیرا اگرچه دیکتاتور سقوط کرد, اما پروسه دوساله با ارتش و مخالفت با نقش سیاسی مکرر آن مشخص نیست که چه سرانجامی خواهد داشت. اما می توان گفت دیکتاتور سقوط کرد, اما تا دمکراسی هنوز راه نپیموده وجود دارد.
بعقیده نگارنده عمر البشیر یکی از قسی القلب ترین دیکتاتورهای جهان اسلام بود که حتی توسط دیوان کیفری بین المللی لاهه به اتهام جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی تحت تعقیب بود. ده سال پیش دادستان دیوان کیفری بین المللی در بیانیه ای اعلام کرد در زندان ها و اردوگاه ها نیروهای البشیر مردان را می کشند و به زنان تجاوز می کنند.
امروز روز پایان این دیکتاتور وحشتناک است که با سران بسیاری از کشورهای استبدادزده از جمله روسیه رابطه بسیار خوبی داشت. هفته گذشته نیز عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیس جمهور الجزایر، در پی هفته ها تظاهرات گسترده ضددولتی کناره گیری خود از قدرت را اعلام کرد. و پیش از آن نیز دیکتاتورهای فراوانی با خیزش های مردمی سقوط کردند. اکثریت قاطع قیام های موفق و مردمی کشورهای مختلف منطقه نه "رهبر" داشتند و نه "شورای رهبری" و نه دهها رادیو تلویزیون ماهواره ای اپوزیسیون که سودای رهبری انقلاب در سر بپرورانند.
سوال بسیار بدیهی این است که آیا برای پیروزی اعتراضات و قیام مردمی, وجود یک فرد یا شورای رهبری, آنگونه که برخی از هموطنان ادعا میکنند, ضروری است؟ یا بر اساس مستندات عینی و شواهد میدانی, وجود یک رهبری خودخوانده یا خودگمارده برای هدایت و مدیریت قیام مردمی ضروری الزامی نیست؟ براستی چه تشابهات یا اختلافاتی قیام ناکام مردم ایران بر علیه استبداد جمهوری اسلامی را در مقایسه با قیامهای موفقیت آمیز دیگر ملل متمایز می کند؟ در درجه اول در سودان و دردیگر کشورها جناحی بنام اصلاح طلب وجود نداشت که مردم را تحت بهانههایی نظیر انتخاب بین بد و بدتر سرگرم کنند و به استمرار نظام کمک کنند. ثانیا در بین تبعیدیان سودانی و دیگر کشورها, اصلاح طلبان بظاهر مخالف وجود نداشتند تا در طی هر چهار سال بین انتخابات ریاست جمهوری با ابراز مخالفت و مقاله نویسی و مصاحبه و غیره کسب اعتبار کنند؛ اما در زمان انتخابات با هزینه کردن آن مردم را تشویق بکنند برای جلوگیری از خطر "بدتر" به بد رای بدهند و به پای صندوق ها بکشانند. یا بعبارتی با هدفمندی خاص و با در اختیار گرفتن میکروفون رسانه های مختلف و بظاهر مخالف یا "بیطرف" و "حرفه ای" مردم را از ترس عقرب جراره به آغوش مار کذایی غاشیه سوق دهند.
نکته مهم دیگر اینکه در سودان, مخالفان معترض نه رهبر خاص و یا مدعی رهبری بخصوصی داشتند و نه دعوایی برای رهبری بود. لهذا آنها فارغ از دعواهای درونی برای رهبری, متحدانه در مقابل دیکتاتور ایستادند و یکسره فریاد برآوردند که دیکتاتور باید برود؛ که رفت! نکته ظریف دیگر اینکه دولت سودان موفق نشده بود که حول پروژه های عوامفریبانه و دروغین نظیر "گفتمان سودانگرایی" از بخشی ار حاکمیت یا نیروهای امنیتی سودان برای حفظ تمامیت ارضی کشور حمایت کنند, و آدرس اشتباهی به مردم بدهند. کمااینکه طرفداران جمهوری اسلامی در لباس مخالف, پروژه های سپاه و سازمان های امنیتی را تحت عنوان "ایرانگرایی" و حمایت از سپاه برای جلوگیری از فروپاشی کشور در رادیو تلویزیون های بظاهر مخالف تبلیغ می کنند. کارء زار ما ایرانیان بدانجا کشیده است که مثلا رئیس یک تلویزیون فارسی زبان مخالف, با برایان هوک دیدار می کند و خواهان تروریست خواندن سپاه می شود, اما همزمان تلویزیون خود را در اختیار حامیان سپاه تحت عناوین فریبنده و جذاب نظیر " گفتمان ایرانگرایی" مورد تائید نظام جمهوری اسلامی قرار می دهد.
تا زمانی که ما این سردرگمی راهبردی نسبت به اصطلاح ضرورت وجود "رهبری" و این ابهام و دوپهلویی هدفمند را مورد کالبدشکافی و آسیب شناسی علمی قرار ندهیم و خط مشی روشن و مشخصی را اتخاذ نکنیم, نفوذ جمهوری اسلامی در دورن اپوزیسیون و رسانه ها مانع اتحاد ضروری ملت ایران بر علیه جمهوری اسلامی خواهد شد. سوال اینجاست چطور شد اکثریت ملت ها بدون رهبری مشخص, اما با خیزش مردمی مستمر, موفق شدند دیکتاتورها را به زیر بکشند, اما به ما اینگونه القاء می کنند که بدون ایجاد "رهبری" امکان سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد؟
در نتیجه بقول رودکی که می گفت "هر که ناموزد ز چرخ روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار" باید از چرخ روزگار در کشورهای دیگر و از تجارب ملل همسایه و دور بیاموزیم که با شترسواری دولا دولا ره بجایی نمی بریم. اتلاف وقت با اصلاح طلبان, دور باطل ایجاد شوراهای رهبری, اجازه حضور و نفوذ به طرفداران رژیم تحت عناوین فریبنده "ایرانگرایی سپاه" و میدان دادن به تبلیغات مکارانه اصلاح طلبان در رسانه های برونمرزی, و زیاده خواهی جناحی و جنگ های سیاسی غوغاسالارانه حیدری نعمتی و مطلق اندیشی گروهی , عواملی هستند که ما را از بقیه ملل موفق متمایز می کند. زمان آن فرارسیده تا با تواضع و فروتنی بپذیریم که با این کارنامه ناکام نباید با غروری کاذب مدعی شویم: "هنر نزد ایرانیان است و بس". کمی از هنر سودانیها, الجزایریها, تونسیها, مصریها و دیگران هم یاد بگیریم.
به تاریخ روزی یک دیکتاتور دیگر نیز سقوط کرد, و ما ایرانیان هنوز اندرخم یک کوچه ایم
زنی سفیدپوش، سمبل حامیان انقلاب
به دنبال انتشار تصویری از یک زن سودانی معترض در شبکههای اجتماعی، یک فعال سودانی حقوق زنان تاکید میکند زندگی زنان کشورش در دهههای اخیر به صورت بنیادین تغییر کرده است و آنها حالا فریاد انقلاب سر میدهند.
به گزارش ایسنا، به نوشته روزنامه واشنگتن پست، جمعیتی از معترضان سودانی که اکثرشان زنان هستند، گردن کشیدهاند و تلفنهایشان را بالا گرفتهاند تا لحظهای که یک زن روی سقف خودرویی ایستاده و برای دیگران سخنرانی میکند، ثبت کنند. پیراهن سفیدش با آسمان خارطوم در آن وقت عصر تضاد دارد. او دست راستش را بلند کرده و جمعیت را در سر دادن شعار رهبری میکند.
واشنگتن پست قادر به تایید هویت این زن نیست اما الکریب میگوید پوشش این زن حامل پیامی است. پایگاه بازفید و تعدادی از وبسایتهای خبری عربزبان او را "علاء صلاح"، دانشجوی ۲۲ ساله رشته مهندسی و معماری معرفی کردند.
به گفته الکریب، پیراهن سفید نخی او پوشش زنان سودان در محل کار است. او میگوید: این سمبل یک زن شاغل است؛ یک زن سودانی که قادر به انجام هر کاری است اما همچنان به فرهنگ خودش احترام میگذارد. گوشوارههای او هم جزو زیورآلات سنتی سودان است که مادربزرگ من هم دارد و تمام زنان سودانی از آن دارند و آنها را به دخترانشان میدهند. بر روی گونه راست او هم خطهای سیاه رنگ به چشم میخورد. این احتمالا شبیهسازی زخمهای صورت قهرمانان برجسته از گذشته سودان است.
اعتراضات سودانیها در ماههای اخیر با شکایت از افزایش هزینههای زندگی و مواد غذایی آغاز شده و به سرعت به درخواست برای استعفای عمر البشیر، رئیسجمهوری سودان تبدیل شد. البشیر از ۱۹۸۹ (حدود ۳۰ سال) قدرت را به دست دارد و سالهاست دادگاه بینالمللی کیفری به اتهام ارتکاب جرایم علیه بشریت و نسلکشی در صدد بازداشت اوست. معترضان از ارتش میخواهند تا حمایت از البشیر را متوقف کند و هدف اکثر شعارهای آنان سربازان هستند. معترضان شعار میدهند: "سودان به پا خاست، ارتش به پا میخیزد."
زنان در خط مقدم اعتراضات سودان هستند. هلا الکریب، فعال سودانی حقوق زنان معتقد است: زنان سودانی در حالی که با قوانین محدودکنندهای مواجه هستند که نوع پوشش و اینکه کجا میتوانند بروند را به آنها دیکته میکند، اما زندگیشان به صورت بنیادین در دهههای اخیر تغییر کرده است. آنها برای اینکه خودشان هستند، تحت پیگرد قرار میگیرند. از آنها بابت پوشیدن شلوار انتقاد میشود. جان آنها تهدید میشود.
زنی که این تصویر را گرفته است، به سیانان گفت بانویی که روی سقف آن خودرو ایستاده است نماد تمام زنان و دختران سودانی است و او تمام زنان و دختران تحصنکننده را ترغیب میکرد. او گفت: آن زن قصه زنان سودانی را میگوید. او بینظیر است.