نقدی بر فرهنگ بهتان و بدعت گذاری
عبدالستار دوشوکی
گویند مــُلا را دو بـُز بود، یکی از آن دو بگریخت. مــُلا هر چند کوشید گرفتن آن نتوانست، بر گشت و بـُز بسته را بـزدن گرفت. سبب پرسیدند، گفت شما ندانید اگر این بسته نبود از دیگری چابکتر می گریخت! این همان مصداق کلام مولانا است که می گوید: حرف قران را ضریران معدنند / خـر نبینند و به پالان بر زنند. در عصر پسامـُدرن امروز این حکایت تنی چند از "سکولاریست های نو" که دستشان به دامن مذهبیون حاکم بر ایران نمی رسد می باشد که با استدلالی نسبتا ً مشابه شلاق انتقاد و تازیانه بهتان را بر پیکر "سکولاریست های قدیمی" و دگراندیشان مخالف با بدعت گذاری در واژه ها فرود می آورند. اگرچه اندکی از دوستان وابسته به شبکه ء سکولارهای سبز با عطوفت و مهربانی بیشتری برخورد کرده اند که مستحق سپاسگزاری و قابل تحسین است.
متسفانه تیتر مندرجه در سایت سکولاریسم نو تحت عنوان " عبدالستار دوشوکی: چرا با سکولاريسم نو مخالفم" مرا بیاد تیترهای تحریک آمیز روزنامه های "تابلوید" و جنجالی غربی می اندازد که برای افزایش تیراژ تیتر صفحه اول را بصورت جنجالی می نویسند؛ علیرغم اینکه بنده با اعتقاد راسخ به اینکه سخن را زیوری جز راستی نیست بارها بوضوح آشکار کرده ام که من نه تنها با سکولاریسم مخالف نیستم بلکه خود را سکولار دمکرات دانسته و جدایی نهاد دین از نهاد حکومت را یکی از ارکان ضروری و اساسی دمکراسی می دانم. مخالفت من با فرهنگ بدعت گذاری در واژه های جهانشمول و شناخته شده نظیر سکولاریسم، دمکراسی، سوسیالیسم و حقوق بشر و چسباندن پیشوند و پسوند به آنها است.
عباراتی نظیر "سوسیالیسم انسانی"، "حقوق بشر اسلامی"، "سکولاریسم نو" جزوء اختراعات پاره ای از ایرانیان در هنر واژه سازی هستند، که خود را تافته جدا بافته محسوب می کنند، و مقوله های عام، شناخته شده تاریخی ـ سیاسی و حقوقی را با الحاق پسوند انحصاری می کنند. حال اگر کسی به ابداع صیغه "سوسیالیسم انسانی" اعتراض وارد کند، او را متهم خواهند کرد که نه تنها با سوسیالیسم بلکه با انسانیت نیز مخالف می باشد. مخالفان واژه "حقوق بشر اسلامی" ء من درآوردی لاریجانی نیز متهم به مخالفت با حقوق بشر و اسلام می شوند، و هکذا! سکولاریسم یکی از ارکان اصلی و پایه ها و ستون بنیادین عمارت دمکراسی است. همانگونه که دمکراسی بدون حقوق بشر، رفع تبعیض، تساوی جنسی و قومی، آزادی بیان و احزاب و غیره ناقص است؛ دمکراسی بدون سکولاریسم نیز ابتر است و معنا ندارد.
سکولاریسم بمثابه دست آورد جوامع آزاد بشری برای نیل به مـُدرنیته یک مقوله مشخص و شناخته شده تاریخی ـ سیاسی است که معنا و مفهوم معینی در علوم سیاسی و اجتماعی دارد. چرا باید برای واژه ء مشخصی که برای همه جهانیان شناخته شده است، پیشوند و پسوند بگذاریم که مایه سردرگمی و سوءتفاهم بشود؟ زیرا جنگ ز الفاظ خیزد و ز معانی آشتی، و معنی سکولاریسم کاملا ً مشخص است. بقول شادروان مهرداد مشایخی روشنفکر ایرانی باید از زاویه جهانی به مسایل ملی ایران فکر کند. همانگونه که نمی توان در مقوله مدون حقوق بشر دستکاری کرد و مثلا آن را حقوق بشر اسلامی نامید. در مورد بقیه ارکان دمکراسی از جمله سکولاریسم نیز این قانون جهانشمول چه در کلام و چه در عمل و تعریف باید صدق کند. سکولاریسم یعنی جدایی نهاد دین از نهاد حکومت. ارائه بازتعریف جدید از سکولاریسم به سبک و سیاق دیرینه ایرانیان با افزودن واژه هایی نظیر "نو" و شمولیت "ایدئولوژی" به آن نه تنها باعث فاصله گیری از انگاره های آکادمیک ، سامانه های نظری و علوم سیاسی دانشگاهی و دمکراسی تجربه شده در ممالک دمکراتیک، بلکه قدم گذاشتن در جاده سردرگمی، تحریف و سراسیمگی لغوی می باشد، و باید از آن اکیدا ً پرهیز نمود.
ایدئولوژی به مجموعهای از باورها، عقاید و ایدهها اطلاق میشود که بعنوان منبع توجیه اعمال، رفتار و انتظارات یک فرد و یا گروه عمل میکند. ایدئولوژی از دیدگاه معرفت شناسی می تواند بار منفی داشته باشد نظیر ایدئولوژی طالبانی، فاشیسم، ناسیونالیسم افراطی، کمونیسم تامگرا، تشیع ولائی؛ و یا بار خنثی و یا مثبت نظیر ایدئولوژی لیبرال دمکراسی، سوسیال دمکراسی، لیبرالیسم و غیره. ورود ایدئولوژی ها با بار منفی در حوزه قدرت و حکومت بسیار فاجعه بار خواهد بود، در حالیکه ایدئولوژی های نوع دوم مجاز هستند که در صحنه دمکراسی حضور داشته باشند و مشروط به رعایت کامل اصول دمکراسی از جمله اصل سکولاریسم، از طریق انتخابات آزاد قوه مجریه و یا مقننه را برای مدت معینی تصاحب کنند. در کنار یکدیگر قرار دادن ایدئولوژی طالبانی از یک سو و ایدئولوژی لیبرالیسم از سوی دیگر در یک بقچه ذهنی یا حتی قالب قانونی معیوب؛ و ممنوع الورود کردن هر دو به حوزه سیاست و حکومت در کشورهای دمکراتیک و آزاد جهان تجربه نشده است. اشکالی که بر واژه "سکولاریسم نو" و تعریف بدعتی آن وارد است دقیقا ً همین است که سکولاریسم بمعنای جدائی هر نوع ایدئولوژی از حیطه سیاست و حکومت نیست؛ و اضافه نمودن ایدئولوژی در کنار دین، بدعت جدیدی است. یک سیستم دمکراتیک با قانون اساسی مبتنی بر سکولاریسم و دمکراسی اجازه دخالت ایدئولوژی های تامگرا و انحصارطلب ضد دمکراتیک در قانون اساسی را نمی دهد. در این راستا عوامل بازدارنده استبداد ایدئولوژیک ارکان و اصول مختلف دمکراسی هستند. واژه سکولاریسم فقط عدم دخالت ایدئولوژی مذهبی (دین) در حکومت را تصریح می کنند و بس، و تسّری و تعمیم معنای لغوی آن به همه ایدئولوژی ها، غیر علمی و مغایر با عینیت موجود در کشورهای دمکراتیک می باشد. اگرچه قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر، نهادها، فرهنگ غالب و ساختار دمکراتیک یک سیستم آزاد اجازه ورود ایدئولوژی های افراطی و ضد انسانی غیر دمکراتیک را به حیطه حکومتی نمی دهند، اما این ضمانت لازم الاجرا و ضروری در "قباله" سکولاریسم مکتوب نشده است.
علاوه بر دو مورد انتقادات وارده در رابطه با الحاق پسوند "نو" به واژه جهانشمول "سکولاریسم" و عمومیت دادن آن به هر نوع " ایدئولوژی"، انتقاد سوم نیز به شیوه و اسلوب "مذهب ستیز" و جدل برانگیز تزریق مقوله سکولاریسم به جامعه و گفتمان انتزاعی و خصومت آمیز با روشنفکران مذهبی مربوط می شود. انتقاد چهارم با شیوه برخورد عصبی و عتاب گونه و تحقیرآمیز به منتقدین ارتباط دارد. بهر روی تجربه حکومت دینی در ایران بسیار مصیبت بار بوده است. بهمین دلیل برخی از عوامفریبان ممکن است اینگونه تلقین کنند که بعد از جمهوری اسلامی یک حکومت "ضد دینی" تحت عنوان سکولاریسم بر سر کار بیاید. در نتیجه وظیفه همه سکولارها است که با سعه صدر و روشنگری به توده ها بفهمانند که یک سیستم سکولار با احترام به باورهای مردم، به حکومت اجازه نمی دهد تا در دین و امور مذهبی دینداران دخالت کند و بل العکس، و نه برعکس! در پایان باید یادآوری کرد کم عمق خواندن منطق منتقدین و اینکه آنها با منطقی در همریخته و ژولیده و ناسنجیده و بدلیل فقدان دانش کافی در زمینه تخصصی سکولاریسم و دمکراسی "بدآموزی" می کنند، عکس العملی مناسب به پرسش های مطرح شده و رفع ابهامات نیست. دلایل قوی باید و معنوی / نه رگهای گردن به حجت قوی. هر فرد ایرانی محق است تا در مورد سرنوشت خود و موضوعاتی نظیر دمکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر، مساوات و غیره آزادانه، و بدون ترس از عتاب "از ما بهتران" اظهار نظر کند. شارحان و واصفان سکولاریسم باید با رعایت احترام و بزرگ منشی در عرصه کلام و عمل، علاوه بر حذر از بهتان و بدعت، "خوانندگان" و مردم را بر مسند داوری بنشانند. زیرا دمکراسی یعنی حاکمیت و داوری مردم؛ و سکولاریسم یکی از اجزاء و ارکان لاینفک آن می باشد. چگونه می توان اعتماد مردم را برای ایجاد آلترناتیو سکولار ـ دمکرات و به اصطلاح کنگره ملی جلب نمود، اگر مردم را لایق نشستن بر کرسی داوری ندانیم؟
عبدالستار دوشوکی
جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰
doshoki@gmail.com
پاورقی پایانی در سوگ دکتر مهرداد مشایخی
دکتر مهرداد مشایخی انسانی آزاده، بسیار متین، فرهیخته، سکولار و آگاه بود. در بین سیاسیون و تحلیل گران برای وی احترام ویژه ای قائل بودم. بعد از اینکه چند بار با وی در مورد همگرائی ملی از طریق تلفن صحبت کردم، احترام من نسبت به این انسان گرانقدر و اندیشمند چندین برابر شد. رفتن او فقدان بزرگی برای جامعه ایرانی است. درگذشت او را به خانواده محترم، بازماندگان، یاران، همفکران و عموم مردم ایران بخصوص اپوزیسیون برونمرزی سکولار دمکرات از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم. روانش شاد و یادش گرامی باد!
منبع:پژواک ایران