حجاب ، دروغ و آزادی های يواشکی
شهلا شفیق
در ايران، با وجود پول هنگفتی که صاحبان قدرت صرف تبليغ برای حجاب می کنند وبا وجود کاربرد انواع مجازات برای نافرمانان، هر سال تعداد زنانی که از نظم تحميلی سرپيچی می کنند بيشتر می شود. موفقيت صفحه اينترنتی " آزادی های يواشکی" بيانی از اين مقاومت هر روزه است که دهه هاست جريان دارد. آيا اين مکان مجازی را می توان امکانی واقعی برای اعتراضاتی که از بدحجابی فراتر می روند به حساب آورد ؟
برای تامل در اين پرسش، مثالی را برمی گزينم از يکی از جستارهای پیشینم زیر عنوان " زنان تحت حجاب، در برابر قانون شريعت" که در سال ۱۹۹۵ ( نزديک به بيست سال پيش ) به زبان فرانسه به چاپ رسيد. دريغا که هنوز به روز است.
دريای با حجاب
ميلان کوندرا ، در رمان " کندی"، حول و حوش صحنه ای در کنار استخر می نويسد: « وقتي آدمها با مايو در آب ميپرند، حتی اگر شيرجه رونده غمگين باشد، نفس شادی در اين ژست متبلور است. اما وقتی شخصی با لباس به آب ميپرد چيز ديگری است. فقط كسی با لباس خود را به آب مياندازد كه قصد غرق كردن خود را دارد»
حال در باره وضع و حال زن های ايرانی که ناگزيرند با حجاب به آب بزنند ، آنهم در در ساحل هایی که حاکمان با کشيدن پرده حجابدارشان کرده اند چه بايد گفت؟
در همخوانی با تامل کوندرا، بی گمان می توانم بگويم که تصوير زنی پيچيده در حجاب ، دست و پا زنان درون آب، نه تنها تجسمی از شادی بر نمی انگيزد، بلکه بيشتر بيانگر احساس خفگی زنی است که انگار دارد غرق می شود. همين وجه ، به نحوی متناقض ، معنی ديگری به این منظره می بخشد و آن را همچون دست و و پا زدنی برای غلبه بر مرگ جلوه گر می سازد ؛ کنشی آميخته با لذتی غمبار، آنگاه که آب از حجاب درمیگذرد و پوست را نوازش می دهد. زنان ايرانی به لطایفالحیل اين کشمکش با حجاب را به نمايش می گذارند و از نظمی که حجاب نمايندگیش می کند سر می پيچند. اگر جمهوری اسلامی از مذهب ايدهئولوژی حکومتی ساخته و حجاب را پرچم آن قرار داده، گسترش روزافزون پديده "بد حجابی" در ايران، پديده ای است که تمامی تناقضهای زندگی تحت حکومت تمام گرای اسلامی را در خود دارد. در نبود آزادی های حداقل برای اعتراض، شيوه های غير مستقيم " نه گفتن" باب می شود. بد حجابی شاخص ترين آنهاست.
پس جنگ و گريز ميان حاکمان و بد حجابان پايان ناپذيراست. در عین حال، اين جنگ امکان کنترل شهروندان و تحکيم ساز و کارهای سلطه را برای حاکمان فراهم می کند. بعلاوه امکان می دهد که آنها هر روز حضور وسيع قوای سرکوب را به مردم ياد آوری کنند .
در جمهوری اسلامی، همچون دیگر نظامهای تمام گرا، اصل بر بی قدرت کردن شهروندان است. سلطه دروغ از کارآترين ابزارهای پيشبرد اين اصل است. از اينجاست دو گانگی بيماری زا میان رفتار و گفتار آدمیان در فضای خصوصی و عمومی که سلطه استبداد در ايران همواره مشوق آن بوده، اما تحت جمهوری اسلامی بس عميق و فراگير گشته است . از آنجا که ايدهئولوژی حکومتی با تحميل الگوهای رفتاری، آزادی های شخصی را به جرم بدل کرده ، حريم خصوصی خانه ها به فضای سياسی تابو شکنی بدل گشته وعرصه اجتماع مکان خود سانسوری و ريا شده است . «بدحجابی» ، خواسته و ناخواسته اين فرهنگ ريا را به چالش می کشد. "آزادی های يواشکی" گامی ديگر در شکستن سلطه دروغ و سانسور است. مرزهای تحمیل شده را در می نوردد و اراده نه گفتن به نظم تمام گرا را آشکارا نشان میدهد.
شهلا شفيق
خرداد ۱۳۹۳ ۱۹ ژوئن ۲۰۱۴
منبع:پژواک ایران