PEZHVAKEIRAN.COM و کلمە بود هیچ نبود . و آن کلمە «دروغ» بود
 

و کلمە بود هیچ نبود . و آن کلمە «دروغ» بود
ع .ریحانی

 
در فرهنگ ولایت مداری ، ارزشها و ضد ارزشها در میزان نفع یا ضرری که برای ولایت حاکم دارند ،تعریف و تعیین می شوند. دروغ ،اشکالی ندارد اگر به مصلحت نظام باشد .ا ین "نظام" که هر چیزی را با آن طراز می کنند و می سنجند در شخص رهبر یا ولایت تبلور می یابد . منافع شخص مستبد ، ارزشها و ضد ارزشها را تبینن می کند . در چنین نظامهای ایدئولوژیکی دیگر  توجه به نفس آن ارزش یا ضد ارزش هیچ اعتبار و اهمیتی  ندارد.
 
در سایت وزین" آفتابکاران"  مقالەای خواندم از شخصی به نام "سیاوش جعفری " ‍(از قرار معلوم نام مستعار ی‍‍کی از مسئولان مچاهدین است) که در مورد "سعید جمالی" (هادی افشار) نوشتە است . او در این مقالە همان حرفهای کلیشەای و تهوع آور و تهمتهایی که واقعا در شگفتم که چطور از رویشان می شود تکرار کنند را قلمی کردە است.
 
 
 
اما نکته قابل توجه در این نوشته این است که شخص نویسندە آقای سعید جمالی را همراه و همدست آمریکاییها در تیف دانستە است که برای آنها خوش خدمتی کردە است . ظاهرا حرفی علیە ایشان پیدا نکردەاند و دستشان خالیست . البتە دستهای خالی را هم فقط می توان بر سر کوبید . هر کسی که حتی برای یک ساعت در کمپ "تیف" بوده ،چارەای جز خندیدن به این یاوه گویی ها ندارد.
 
سعید جمالی ( هادی افشار) در کمپ "تیف" از دو جهت تحت فشار خرد کنندە بود .یک طرف کسانی که قصد رفتن به ایران را داشتند و سعید جمالی را که حافظ مرزبندی با رژیم  بود ، مزدور مجاهدین یا منافق می نامیدند . از طرف دیگر سعید تحت فشار آمریکاییها که حفاظت کمپ را بر عهدە داشتند قرار داشت. او را به زندان " ابوغریب " تبعید کردند . ماهها در سلول انفرادی در شرایط سخت و سهمگین نگه داشتند ."سعید" بیش از  چهار بار دست به اعتصاب غذاهای طولانی زد و سرانجام هم اورا به کمپی  محصور و ایزوله تبعید کردند و تا زمان بستە شدن " کمپ تیف" در آنجا بود . به آن کمپ " آتن" می گفتند . سعید به همراه چند نفر دیگر به جرم راه انداختن اعتراض و اعتصاب علیه آمریکاییها به آنجا تبعید شد . او با تمام توانش از حق و حقوق ما دفاع کرد و در برابر آمریکاییها ایستاد و بهایش را هم با تمام وجودش پرداخت . حداقل من خودم دو بار به چشم دیدم که روی زمین او را کشان کشان به سلول انفرادی بردند . می دانید اینها چە زمانی اتفاق افتاد؟ همان موقع که رهبر عقیدتی ، جناب مسعود رجوی به مجاهدین پیام داد که : صاحبخانه جدید از این به بعد آمریکاست ، با او وحدت کار کنید . بعد هم مثال "لنین " را زد که گویا به وزیر خارجەاش گفتە اگر لازم باشد برای حفاظت از انقلاب در دیدار امپریالیستها دامن هم بپوشد . بلە ،درست همان زمانی بود که آقای رجوی دستور تشکیلاتی داد که هر طور شدە دل نیروهای آمریکایی را به دست بیاورید . البتە آنها سنگدل بودند ، هر کاری که کردیم ، هر چقدر برایشان مهمانی ترتیب دادیم و خوش رقصی کردیم ، هر چقدر برایشان نمایش طنز و دلقک بازی در آوردیم ، موهایمان را رنگ کردیم و خودمان را در چشم آنها جوان و برنا نشان دادیم ، هر چقدر که "دامن" پوشیدیم ،افاقە نکرد . آخر سر هم همە را یکجا به ارتش مالکی تحویل داد و رفت.
 
حالا ایشان در این مقاله مدعی هستند که سعید جمالی برای آمریکاییها خوش رقصی کردە است ! شما باشید دستگاه و قیح تبلیغاتی این حضرات را با چه کسی مقایسە می کنید؟ گوبلز؟! هرگز من چنین کاری نمی کنم.
اینها را فقط می شود با صدامیان مقایسە کرد . "سعید الصحاف" برازندەء قوارەء ایشان است . سعید الصحاف آخرین وزیر اطلاع رسانی صدام بود . بالای پشت بام خانەاش می رفت و رجز خوانی می کرد . وقتی سربازان آمریکایی در بغداد قدم می زدند و پسر بچەها بر روی عکس دیکتاتور می شاشیدند ، ایشان با اعتماد به نفس عجیبی می گفت: " نیروهای ائتلاف را در ناصریە زمینگیر کردەایم" . جالب است که تنها دو تلویزیون حرفهای او را جدی می گرفتند و در اخبار جنگ به پرت و پلا گویی های او استناد می کردند : یکی تلویزیون رژیم جمهوری اسلامی و دیگری تلویزیون مجاهدین ! این دو تلویزیون حرفهای سعید الصحاف را با آب و تاب نقل می کردند . وقتی بغداد سقوط کرد، همین مرد یاوه گو خودش را به نیروهای آمریکایی تسلیم کرد و از آنها خواهش کرد کە او را دستگیر کنند و گرنه مردم عراق او را می کشند . ولی نیروهای آمریکایی از دستگیر کردنش تا مدتها امتناع می کردند و می گفتند که اسم او در آن لیست صد نفرەای که آنها برای دستگیری دراختیار دارند ، نیست .
 
بله ، شما را تنها باید با "سعید الصحاف "مقایسە کرد ، نه با گوبلز و نه با کس دیگری . سعید الصحاف و صدامیان برازندەء قوارەء شما هستند . شما  نوع دروغ گویی تان را هم از آنها آموختەاید.
 
از پیش " سعید الصحاف" می خواستید دموکراسی برای مردم ایران به ارمغان بیاورید . انگار در بغداد صدام حسین کلاس درس دموکراسی دایر کردە بود ! بگذریم . اینها مهم نیست ،مهم این است که مهر تابان ایران زمین را به میمنت و مبارکی به تهران ببریم .
 
انشاءالله تعالی
 
ع .ریحانی
 
.
 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب ع .ریحانی در سایت پژواک ایران 

*خوشرقصی برای آمریکایی ها ؟!؟  [2015 Sep] 
*آقای توتونچیان! شرافت را در لحظەء اکنونت بجو  [2015 Jan] 
*آقای جنتی ! من راز طول عمر شما را می دانم !  [2014 Oct] 
*چرا گزارش 92 و 93 در راستای مبارزه با جمهوری اسلامی است ؟  [2014 Sep] 
*فرقه ها خطرناکند  [2014 Sep] 
*چماق به دستان ولایت  [2014 Jul] 
*من آن سپیدی خاکسترم  [2014 Jun] 
*شرمتان باد ز هنگامەء رسوایی خویش  [2014 May] 
*بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت  [2014 Jan] 
*آقای رجوی! این جام زهر را سر بکشید  [2014 Jan] 
*حسین بازجوی مجاهدین، نسخهء کوچکی از حرامزادگی کیهان  [2013 Dec] 
*سخنی با امیر صیاحی  [2013 Nov] 
* تو این را دروغ و فسانه مدان  [2013 Nov] 
*بهشت؟! _ نه ،ممنون!  [2013 Nov] 
*و کلمە بود هیچ نبود . و آن کلمە «دروغ» بود   [2013 Oct] 
*ترسم که اشک در غم ما پردە در شود  [2013 Oct] 
*انشعاب از سازمان مجاهدین؛ نامه ای به ایرج مصداقی  [2013 Oct] 
* آقای یغمایی! این شعر را از دفترتان پاک کنید  [2013 Sep] 
*آقای «قهرمان» ! لطفا دیگر قهرمان نباشید‎  [2013 Sep] 
*آقای رجوی ! اموال اشرف چقدر می ارزد؟  [2013 Sep] 
* سر پیالە بپوشان کە خرقە پوش آمد   [2013 Aug] 
*آقای توتونچیان! آدم بە زندان نمی رود کە تبدیل بە بازجو بشود  [2013 Aug] 
*چرا اصرار دارید خودتان را مضحکە کنید؟  [2013 Aug]