PEZHVAKEIRAN.COM من آن سپیدی خاکسترم
 

من آن سپیدی خاکسترم
ع .ریحانی

خسرو رفت و مداحان و شیپورچیان ، عروج او را به کهکشان ها جار زدند . خونش " در امتداد جاری شرف و آرمان " به خون حنیف و یاران آمیخت و در رسای آرمانش دهان ها باز شد و تکبیر ها گفتە شد . این حکایت کسی است کە می رود . اما اگر خسرو می ماند و از دست دژخیمان می گریخت و آوارگی و غربت پیشە می کرد و به به جلال پر شکوه " ولایت اعظم " انتقادی روا می داشت . به ناگهان و در یک لحظە تبدیل به مزدور و خائنی می شد کە در همان حالی که در اوین به زندانیان تجاوز می کردە وتیر خلاص می زدە و همدست دژخیم اوین بودە ، در آمریکا با سعید امامی مشغول طرح ریزی قتل های زنجیرەای بودە و همزمان در فرانسە با سفارت رژیم مشغول توطئە چینی بودە و در همان زمان در عراق برای قتل و عام ساکنان لیبرتی زمینە چینی می کردە است.

این ایدئولوژی مرگ است . این تقدیس مرگ و تهدید زندگی است . چرا کە زندگی در شریان نقد و انتقاد و تغییر معنا می‌یابد . مردگان برای رجوی بی آزارند . آنها سیاهی لشکرهایی هستند که صد و بیست هزارشان را به جیب ریختە است . در ایدئولوژی رجوی مرگ بهتر از زندگی است . مردەء تو بهتر از زندەء توست . چرا کە تا زمانی کە زندەای ، ممکن است که سوال کنی ، زبان به انتقاد بگشایی ، نا فرمانی کنی . مسیح گفتە بود : " خدا ، خدای زندگان است . " اما خدای " فرقهء رجویە " ، خدای مردگان است . اگر خسرو زندە می ماند و می گریخت و آوارگی پیشە می کرد و در برابر موج اشتباهات دستگاه پر جلال وجبروت " مقام معظم رهبری " زبان به انتقاد می گشود ، بلایی بر سرش می آوردند کە روزی صد مرتبە اعدام و شلاق را در اوین آرزو می کرد . چرا کە شلاق تهمت و تحقیر دوست ، بسا سوزندە تر و کشندە تر از شلاق دژخیم است . " دکتر براهنی " در شعری به نام  " سپیدی خاکستر " سرگذشت کسی را بازگو می کند کە از مرگ نجات می یابد در حالیکە همراهانش می میرند و حالا هر گاو گند چالە دهانی ، آتش فشانی خشمی می شود کە . : " چرا نمردی ؟ " و او فریادش به آسمان می رود کە

چرا نمردم!!؟؟

مردم

به هر قدم ، سر هر کوچە ، پیچ هر بازار

هزار بار و هزاران بار

ولی

من آن سپیدی خاکسترم

که ماندەام

و ته نشین شدەام

که باد سرد بیاید

که باد سرد بیاید

که باد سرد بیاید

که نا امیدی و ماندن همیشە دشوار است

بلە ! اگر" خسرو"ها یک بار اعدام شدند و رفتند و خلاص شدند . "ایرج" ها هزار و بار و هزاران بار مردند . آنجا کە همراهی در کنارشان پر پر شد ، اینجا کە دوستی قدیمی زبان به ژاژ خواهی گشود . آنجا که شلاقی بر پیکر عزیزی فرود آمد ، اینجا کە از زبان یاری قدیمی تهمتی شگفت بیرون زد . آنجا کە جوانی بر سر آرمانی پر پر شد ، اینجا کە آرمانی بر سر منفعت کثیفی ذبح شد ... به هر قدم ، سر هر کوچه پیچ هر بازار ... هزار بار و هزاران بار جارچیان دوبارە شیپور بر گرفتند، بیایید کە خونی تازە رسید . قابهای خالی دیرگاهیست منتظرند . "مقام معظم رهبری" برای پیام بعدی اش ، برای یاوه گوییهای بعدی اش، نفسی گرفتە است . خیل مسخ شدگان "ولایت" بانگ برداشتند : تکبیر برادران

 

آنکە ماند اما ، در ظلمت شبی چنین شگفت ، به سوگواری نشست

هیچ کس او را "برادر " خطاب نکرد

 

ع ریحانی

 

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب ع .ریحانی در سایت پژواک ایران 

*خوشرقصی برای آمریکایی ها ؟!؟  [2015 Sep] 
*آقای توتونچیان! شرافت را در لحظەء اکنونت بجو  [2015 Jan] 
*آقای جنتی ! من راز طول عمر شما را می دانم !  [2014 Oct] 
*چرا گزارش 92 و 93 در راستای مبارزه با جمهوری اسلامی است ؟  [2014 Sep] 
*فرقه ها خطرناکند  [2014 Sep] 
*چماق به دستان ولایت  [2014 Jul] 
*من آن سپیدی خاکسترم  [2014 Jun] 
*شرمتان باد ز هنگامەء رسوایی خویش  [2014 May] 
*بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت  [2014 Jan] 
*آقای رجوی! این جام زهر را سر بکشید  [2014 Jan] 
*حسین بازجوی مجاهدین، نسخهء کوچکی از حرامزادگی کیهان  [2013 Dec] 
*سخنی با امیر صیاحی  [2013 Nov] 
* تو این را دروغ و فسانه مدان  [2013 Nov] 
*بهشت؟! _ نه ،ممنون!  [2013 Nov] 
*و کلمە بود هیچ نبود . و آن کلمە «دروغ» بود   [2013 Oct] 
*ترسم که اشک در غم ما پردە در شود  [2013 Oct] 
*انشعاب از سازمان مجاهدین؛ نامه ای به ایرج مصداقی  [2013 Oct] 
* آقای یغمایی! این شعر را از دفترتان پاک کنید  [2013 Sep] 
*آقای «قهرمان» ! لطفا دیگر قهرمان نباشید‎  [2013 Sep] 
*آقای رجوی ! اموال اشرف چقدر می ارزد؟  [2013 Sep] 
* سر پیالە بپوشان کە خرقە پوش آمد   [2013 Aug] 
*آقای توتونچیان! آدم بە زندان نمی رود کە تبدیل بە بازجو بشود  [2013 Aug] 
*چرا اصرار دارید خودتان را مضحکە کنید؟  [2013 Aug]