PEZHVAKEIRAN.COM بهشت؟! _ نه ،ممنون!
 

بهشت؟! _ نه ،ممنون!
ع .ریحانی


مكتب اوشو ، عرفان يا ضد عرفان (1)باگوان راجنیش اوشو ، فیلسوف و عارف معاصر هند ( ١٩٣١ /١٩٩٠ ) است که نظریات جنجالی او در مورد خدا ،انسان ،اجتماع ، سکس و غیرە بسیار شهرت دارند
او از کودکی روحیەای سرکش داشت و همیشە می خواست به جای تمکین به رای و نظر دیگران ،خود راستی و درستی هر چیزی را بیازماید . او در میان انسانهای معنویت گرای غربی طرفداران زیادی دارد . پیروان اوشو را "سانیاسین" می گویند
در سال ۱۹۹۱ یک روزنامه با نفوذ هندی نام اوشو را در کنار افرادی مانند گوتاما بودا و مهاتما گاندی، در میان ده نفری که بیشتر تغییر را در سرنوشت هند ایجاد کرده بودند، درج کرد
اوشو در سال١٩٨١به آمریکا مهاجرت کرد و به همراه هوادارانش زمینهایی خریداری کرد و یک شهر را که "راجنیش پورام" نام گرفت ،بنا کرد
در آمریکا نظریاتش اقبال روزافزون یافت اما با مخالفت سرسخت متعصبان مذهبی و سیاسیون روبرو شد . سرانجام او به جرم نقض قانون مهاجرت آمریکا دستگیر و اخراج شد .او به هند بازگشت و در سال ١٩٩٠ در همانجا درگذشت متن زیر پاسخ اوشو به سوال یکی از شاگردانش به نام "نیودانا" ست . او از اوشو دربارەء بهشت سوال می کند و اوشو پاسخی عجیب و طنزآمیز می دهد این متن را به همەء کسانی تقدیم می کنم که قصد دارند با غل و زنجیر انسان ها را به بهشت ببرند . یا آنها که که می خواهند جامعەء بی طبقەء توحیدی برای کسانی که از " بند از بند گسستنشان " جان سالم بد در می برند ، بسازند
به همەء خشکه مقدسهای قدیس مآب چندش آور که دنیا را از بوی گندشان آکنده اند
اشوی عزیز! وقتی "مسیح" به بهشت آسمان رفت ، تنها بود. وقتی "محمد" به معراج رفت ، سوار بر اسبش بود . استاد عزیز! می خواستم بدانم شما چطور به آنجا می روید؟ با اتوموبیلتان؟!
اوشو: "نیودانا"! سوالی که از من پرسیدی ،سوال پیچیدەای است . سوال آسانی نیست . اول از همە باید بگویم که من راه "مسیح" و "محمد" را دنبال نمی کنم . راه من در جهت عکس آنهاست . آنها به ملکوت آسمان رفتند . اما اگر بخواهم با تو روراست باشم ، باید بگویم که بهشت اصلا برای من جالب نیست . به جهنم بیشتر علاقە دارم . چون که تمام آدم های زیبا آنجا هستند : شاعران ،نقاشان . موزیسین ها و کسانی که خلاقیت های عظیمی از خود نشان دادند و همهء آنهایی که در زندگی شان درخشیدند . همهء آنها سر از جهنم در آوردند ، نه بهشت . در بهشت فقط آلوهای خشک و انسان های پوسیده یافت می شود . حتی برای یک لحظه هم نمی توانم آنها را تحمل کنم . فکرش را بکن که آدم های خشکه مقدس دورت را گرفتە باشند ، تهوع آور است . بهشت دیگر جای خوبی برای رفتن نیست .اگر می خواهی "لئون تولستوی" ، "برتراند راسل" و "آلبرت انشتین" را ملاقات کنی ، اگر می خواهی "بودا" ، "لئون تزو" و "چوانگ تزو" را ببینی ، اگر می خواهی با "داستایوسکی" ، "آنتوان چخوف" و "تورگینف" آشنا شوی , اگر می خواهی با "ون گوگ" و "پیکاسو" ملاقات کنی ، جایی که باید بروی دوزخ است نه بهشت .
من جایی که "مسیح" رفت و جایی که "محمد" با اسبش رفت ، نمی روم . آن راه را دنبال نمی کنم . هر باری که دربارهء بهشت چیزهایی شنیدەام برایم زیاد جالب نبوده است . برای مثال آنجا آب نیست چون همهء رودخانه ها از شیر و عسل ساختە شدەاند . اما من در شیر و عسل که نمی توانم دوش بگیرم ! آن هم آن شیر عتیقە ،حالا باید دیگر تبدیل بە ماست شدە باشد ،یا کرە ! دیگر گندیدە است . نمی شود یک کوکا کولا نوشید . هیچ نوشیدنی خنکی وجود ندارد ، فقط همان شیر و عسل وحشتناک. فکرش را بکن ! از زمان های بسیار قدیم ، انبوهی آدم خشک مقدس که کلا کم حمام می کنند ، در آن رودخانه ها مدام شنا بکنند . آن را به لجن بکشند .
مقدس ها همیشه مخالف چیز نو هستند . و همهء چیز هایی که بر روی زمین مطبوع و خوشآیند هستند ،همە نو هستند ، در آن شش روزی که خدا جهان را خلق کرد ، آفریدە نشدە اند . در آفرینش هیچ خبری از شامپو ، صابون یا ژل مو نبودە است . در آن شش روز هیچ کدام از اینها خلق نشد ، همهء اینها توسط انسان خلق شد . تمام آسایش و رفاه توسط انسان خلق شد . خدا جهان را عملا در بی نظمی و آشفتگی رها کرد . از طرف دیگر ،خب در شش روز هم نمی توان کار زیادی انجام داد ! مقدس ها در بهشت چکار می کنند ؟ هرگز نشنیدەام که یک آدم با هوش به بهشت برود . اگر می خواهی همراه آدم های با هوش ،خلاق و نابغە باشی ، همە را در جهنم پیدا می کنی . دانشمندان بزرگ ، تکنسین های بزرگ تا به حال جهنم را به طور کامل تغییر دادە اند . خیلی وقت است که دیگر کتاب مقدسی نوشتە نشدە است ، به همین خاطر کسی نمی داند که آنجا چقدر چیزها عوض شدە است .
جهنم دیگر آن جهنم سابق نیست . آنجا به زیباترین مکان تبدیل شده است چون که همەء انسان های بزرگ آنجا هستند . مردم به سمت دوزخ با ترس و هراس می روند ،با تنش و اضطراب و سوء ظن . من با آرامش به آنجا می روم : بسیاری از پیروان من همین حالا هم آنجا هستند . قبل از رفتنم بسیاری دیگر را هم می فرستم تا همه چیز را برای رسیدن من آماده کنند . یک جمعیت تشکیل می دهیم . تشکیل جمعیت با حضور خدا بسیار مشکل است . با شیطان یک جوری می شود کنار آمد . شاید هم پیرو من شد ! بنابراین ، "نیودانا" ! اگر فکر می کنی می خواهی به بهشت بروی... رهایش کن . تو با من می آیی . او این سوال را پرسید ،چون من در بارەء "مسیح" و "محمد" و دیگران حرف می زنم ، فکر کرده که راه آنها را دنبال می کنم .
نه ، "محمد" و "مسیح" هر دو از این که بە آنجا رفتند ،پشیمان شدند اما در بهشت راه خروجی وجود ندارد . در آن جاودان هستی . .اگر وارد شوی دیگر نمی توانی خارج شوی . این دو بدبخت نمی دانستند دارند اشتباهی به آنجا می روند . اما وقتی ما به جهنم رسیدیم ، سعی می کنیم یک راه خروج اضطراری برای بهشت درست کنیم تا آدم های درستی که به طور اشتباهی آنجا رفتند را نجات دهیم . چنین آدم هایی آنجا زیاد نیستند . فقط تعداد کمی هستند که به صورت اشتباهی به آنجا وارد شدند و ارزشش را دارد که از آنجا آزادشان کنیم . بعضی از آدم ها به بهشت رفتند بدون اینکە موقعیت آنجا را درک کنند ، اکنون پشیمانند .اما هیچکس برای آزادی آنها از آنجا کاری نکردە است . این آدم ها فکر می کردند می توانند که تو را هم نجات دهند . حالا در آن وضعیت گیر کردە اند و هیچکس هم نیست که به آنها کمک کند . من نقشەای دارم .
اول خودمان در دوزخ مستقر می شویم و بعد به کمک انسانهای مهربانی می رویم که در بهشت ، در محاصرەء خشکه مقدس ها ، در عذابند . مقدسها انسانهای مردەای هستند که در زندگی شان تنها یک چیز یادگرفتەاند : "چطور می شود زندگی نکرد" . تنها یاد گرفتەاند که چطوردر این دنیای سرزندە می شود مثل مرده بود!
کسانی که عاشق زندگی هستند ، از آن لذت می برند ، عاشق رقصیدن و آواز خواندن هستند ،برای آنها مکان مناسب ،دوزخ است . آنجاست که می توانند همەء انسانهای مهم را ببینند . همەء شورشیان و عصیانگران . همهء کسانی که باور نکردند که خدا به این صورت دنیا را درست کردە و خواستند که بهترش کنند ، همهء آنها را می شود در جهنم پیدا کرد . و اینها آدم هایی نیستند که دست روی دست بگذارند . آنها جهنم را آباد کردەاند . به طور کامل تغییرش دادەاند : رستوران ، دیسکو و ... و هیچ محدودیت نژادی ، ملیتی و مذهبی وجود ندارد : فقط شادی وجود دارد .و همهء آن چیزهایی که راجع به آتش بی پایان شنیدی ،دیگر وجود ندارد : آن آتشها را برای به راه انداختن قطارها و کارخانه ها به کار گرفتەاند . همهء چیزهایی که راجع به جهنم شنیدی، دیگر واقعیت ندارد

ع . ریحانی

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب ع .ریحانی در سایت پژواک ایران 

*خوشرقصی برای آمریکایی ها ؟!؟  [2015 Sep] 
*آقای توتونچیان! شرافت را در لحظەء اکنونت بجو  [2015 Jan] 
*آقای جنتی ! من راز طول عمر شما را می دانم !  [2014 Oct] 
*چرا گزارش 92 و 93 در راستای مبارزه با جمهوری اسلامی است ؟  [2014 Sep] 
*فرقه ها خطرناکند  [2014 Sep] 
*چماق به دستان ولایت  [2014 Jul] 
*من آن سپیدی خاکسترم  [2014 Jun] 
*شرمتان باد ز هنگامەء رسوایی خویش  [2014 May] 
*بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت  [2014 Jan] 
*آقای رجوی! این جام زهر را سر بکشید  [2014 Jan] 
*حسین بازجوی مجاهدین، نسخهء کوچکی از حرامزادگی کیهان  [2013 Dec] 
*سخنی با امیر صیاحی  [2013 Nov] 
* تو این را دروغ و فسانه مدان  [2013 Nov] 
*بهشت؟! _ نه ،ممنون!  [2013 Nov] 
*و کلمە بود هیچ نبود . و آن کلمە «دروغ» بود   [2013 Oct] 
*ترسم که اشک در غم ما پردە در شود  [2013 Oct] 
*انشعاب از سازمان مجاهدین؛ نامه ای به ایرج مصداقی  [2013 Oct] 
* آقای یغمایی! این شعر را از دفترتان پاک کنید  [2013 Sep] 
*آقای «قهرمان» ! لطفا دیگر قهرمان نباشید‎  [2013 Sep] 
*آقای رجوی ! اموال اشرف چقدر می ارزد؟  [2013 Sep] 
* سر پیالە بپوشان کە خرقە پوش آمد   [2013 Aug] 
*آقای توتونچیان! آدم بە زندان نمی رود کە تبدیل بە بازجو بشود  [2013 Aug] 
*چرا اصرار دارید خودتان را مضحکە کنید؟  [2013 Aug]