PEZHVAKEIRAN.COM پاسخ به زبان ساده ( در نقد سنگ خاران نوشته علی ناظر)
 

پاسخ به زبان ساده ( در نقد سنگ خاران نوشته علی ناظر)
ناصر آبادانی

 

من یک هوادار سازمان مجاهدین هستم. و سعی میکنم در این نوشته به نقد نوشته آقای ناظر بپردازم.

اخیرا مطالبی توسط بعضی از دوستان بر علیه سازمان مجاهدین نوشته میشود ،که در بهترین حالت، حکم صادر کردن است .

افراد و سازمان های بسیاری با مینیمم تضادها در جنبش سرنگونی قرار دارند . پس بسیار روشن است که آنچه من نوعی بدون درگیری عمده ای در صحنه عمل (سیاسی ،نظامی ، امنیتی ، اطلاعآتی )با حد اقل تضادها در گوشه خانه مبادرت به آن میکنم(،در اینجا نوشتن ) با جریانی سیاسی در اینجا (مجاهدین )که در یک صحنه پراکتیک عملی کاملا سیاسی ،نظامی امنیتی و اطلاعآتی در گیر است فرق میکند ،یک جریان سیاسی برای تداوم امر مبارزه میبایست توان پاسخ دادن به بسیاری از تضادها را در صحنه عمل داشته باشد ، و گر نه در برخورد با غول آخوندی و شبکه وسیح اطلاعآتی و امنیتی آن خرد و از صحنه مبارزه حذف می شود . چنانچه که بسیار شدند نمونه آخر آن داستان سردار مدحی است ،و گرد آوردن بسیاری از افراد وسازمانهای سرنگونی طلب گرد خود.و ۲ سالی این نمایش زمان برد

تا ماهیت عمل مشخص شود . بعداز این مقدمه کوتاه سعی میکنم گفته های آقای ناظر را با عنوان سنگ خارا مورد بررسی قرارداده و به حد فهم خود پاسخ دهم ،

- حرف مشترک :

من به شخصه خیلی خوشحال میشوم که از زبان دیگران و بلاخص دوستان نقدی جان دار و صریح به سازمان مجاهدین ببینم، و از آنهم استقبال میکنم، ولی تنها با صرف گفتن اینکه مجاهدین فلان جا اشتباه کردند

و یا بهمان جا باید اینکار را میکردند مساله حل نمیشود . چرا که همچنان که در بالا گفتم، ما در دو صحنه عمل کاملا متفاوت با تضادهای کاملا متفاوت قرار داریم، برای اینکه ببینیم این نوشته طولانی آقای ناظر چقدر میتواند

خواسته ما را برآورده کند پاراگراف به پاراگراف نوشته ایشان را دنبال میکنیم ،

۱- آن چیز که عیان است :

حکم اول ، همه چیز آنچنان عیان و آشکار است که بسیاری از دلسوزان برای ایران به این نتیجه رسیدند که نرود میخ آهنین بر سنگ ،مجاهدین آن میکنند که مسعود گفت نه کمتر نه بیشتر ،ولی خوشبختانه آقای ناظر با این حکم مخالف است ،

ولی آیا صرف دلسوزی برای ایران هرچند فعال در صحنه سایبری و یا نوشتاری ،میتواند تضادهای دامن گیر یک سازمان سیاسی نظامی در گیر با رژیم آخوندی را در همه عرصهها حل و فصل نمیاد .

آخر این دل سوزان یکی مثل من ، به دلیل دوری از صحنه عمل ،در جریان کلیه تضاد های فی مابین مجاهدین و رژیم و همچنین مماشات گران غربی ،قرار ندارند ،آن نظری که آن دلسوز میدهد بیشتر ذهنی است ، تا محتواهی و پراکتیک .

خود آقای ناظر به عنوان گرداننده یک سایت میتواند گواه خوبی برای این مدعا باشد ، که حتا یک کامنت بی ادبانه با یک اسم مستعار، که به نام هوادار مجاهدین مطرح میشد چنان او را از کوره درمی برد که پاسخ گوهی مسوولین مجاهدین را خواستار میشد.

درصورتی که او به خوبی میتوانست بفهمد که پشت این نام مستعار هرکسی میتواند باشد ، ولی به همین راحتی آقای ناظر دق و دلیش را سر مجاهدین درمی آورد .

-

۲- رفیق :

حکمی تکراری همچون حکم اول . مجاهدین از کلمه رفیق اباء دارند چون هیچ کس را که دگر اندیش آنها باشد رفیق نمیدانند، ظاهر قرار است مجاهدین هر کلمه ای که برای دوستان بار معنی خواستی دارد ال و بل برای مجاهدین هم باید همان بار معنی را داشته باشد ، و گر نه مجاهدین، هیچ بویی از رابطه دوطرفه رفاقت نبردند ،

خوب ،از آنجا یی که رفیق رابطه یی دوطرفه است ،همچنان که آقای ناظر گفت ،باید پاسخ دهند در طول این دوران سخت مبارزه به غیر از انعکاس بعضی از اخبار مجاهدین و جمع آوری چند لیست امضاء چکار کردند ، و اگر یادی از مجاهدین هم بوده بیشترتختهه بوده تا تحلیل پیروزیها و موفقیتها ،مثلان پروسه طولانی بیرون آمدن از لیست تروریستی،چه اتحادیه اروپا ،انگلیس ،فرانسه یا امریکا .کجا یادی بوده ،نشان دهد. تبریک که جای خود دارد ،این رفقا کیا نند و کجایند ؟ چرا در این مواقع از این فرزندان خلق حمایت نمیکنند و به توضیح و تشریح پروسه مبارزه نمیپردازند ، چنانچه درنقد دهها صفحه نوشته میشود همچون همین نوشته آقای ناظر ،ولی در باره پیروزیها هیچ !این چه فرزندان خلقی است که تاکنون کاری درخور انجام ندادند این چه فرزند خلقی است که از کلمه رفیق اباء دارد و آن میکند که مسعود می گوید ،نه کمتر نه بیشتر ، کمی به سایتهای این رفیقان در بعد از در آمدن از لیست کذایی سیاه بیاندازیم تا معنی رفاقت را بهتر بفهمیم ، بماند خیلی از همین رفیقان بیرون آمدن مجاهدین از لیست را نه به عملکرد جان فرسا مجاهدین که حاصل یک بازی سیاسی قلمداد کردند.

.

۳ - اصل انتقاد از خود و انتقاد پذیری :

با اصول پایه یی آنچه آقای ناظر گفت موافقم، ولی برابر آنچه آقای ناظر گفتند ،آیا صرفآ با انتقاد از خود است که یک سازمان سیاسی می تواند به حیات خود ادامه دهد؟ ، پس اگر اکثر سازمانها و احزاب سیاسی ایران به شکلی ،منحل ،منشعب یا نابودشدند ،تنها حاصل انجام ندادن این اصل بوده است؟ . بی شک جواب آقای ناظر هم بی این سوال منفی است بسیار پارامترهای دیگر هم لازم است ،تا در جنگی تمام عیار با رژیمی خونخوار ،جریانی بتواند دوام بیاورد .ولی ندیدن آثارو علائمی از انتقاد پذیری در خارج ،از خود سازمان و شورا برایم رسا نیست ، چگونه میشود ارزیابی کرد ،که یک انتقاد، در کوتاه مدت چه تاثیری یا بازتابی در یک سازمان سیاسی دارد ، و آیا این انتقادات چقدر اصولی و بر اساس شناخت از کلیه ها تضادها میباشد ، برای صحت و سقم این قضیه و درست بودن این انتقادات بهترین راه بررسی همین انتقاد نامه آقای ناظر است.

۴- هرچه میخواهد دل تنگت بگو:

کلمه های <نیش زدن> < زخم زدن > < خنجر از پشت زدن > اینها کلماتی است که ظاهرن مجاهدین وقتی به انتقادات پاسخ نمیدهند !! به مخاطبین عملا فهمانده اند که «سعه صدر» دارند،، بلکه فهمانده اند که «انتقاد پذیر» هم هستند ،من که متوجه نشدم ، ولی ظاهران وقتی کسی این کلمات را بکار میبرد معنی حده اقل و اولیه آن این است که پاسخ داده است ، ولی این پاسخ مورد پسند منتقد قرار نگرفته است .اما چرا و چه گونه در ذهن شخصی مثل آقای ناظر کسانی که کلمات بالا را بکار میبرند به منتقدین خود هر چند در گیومه ، میفهما ند انتقاد پذیر هستند ؟ چون بلافاصله آقای ناظر اعلام میکند :«نیش زدن» یک واژه منفی است، «زخم زدن» هم همینطور، و به مراتب شدید تر «خنجر از پشت زدن». این واژه ها با نگاه و دیدگاهی «انتقاد پذیرانه» ادا نمی شوند. خبر از کم تحملی می دهد. پس با یک درجه تخفیف در این حکم قطعی <<انتقاد ناپذیر >> (متاسفانه مجاهدین بر این باورند که اگر به «نیش زدن» ها، به «زخم زدن» ها، و یا به «خنجر از پشت زدن» ها،، پاسخ نگویند،) مواجه هستیم .این پاراگراف پر از تناقض است ،، بین انتقاد پذیرهست و نیست .ولی حد اقل یک تخفیفی هم دارد ، نشان کم تحملی !!!

5 - جنگ نیابتی : حده اقل در مورد خودم با جرعت میتوانم بگویم که شخصان مبادرت به انجام این مهم گرفتم، و مسوولیت پذیر آن هم هستم، ولی بسیار دوستدارم بدانم که چرا وچگونه حکم صادر میشود که اعضای و یا هواداران مجاهدین همیشه امر به دستور هستند ،این چه پنداری است که درذهن بعضی از آقایان شکل گرفته است ، و ظاهر زدودانی نیست ، ولی راستی آقای ناظر هیچ شناختی از معقولیت مدیریت ،چه در حیطه یک اداره ،یا سازمان سیاسی داشته اند ، یا نه ؟ ولی ،،حد اقل مدیریت یک سایت را بعهده داشتند ،و برای اداره آن حد اقل پرنسیپها لازم است ،

۶- آسیب پذیری :

گفته یی از مسعود رجوی است در باب ضرورت جبهه همبستگی ملی و پارامترهای آن .

۷ - پشت پرده :

چیز خواستی در این پاراگراف نبوده جز اینکه به توصیه دوستان عمل نکرده و چون مسعود رجوی می خواهد به وظیفه تاریخی خود عمل کند .که جای خوشحالی است .

۸ - جانگ روانی ،پاسخ به افترا و پرسشها :

من با پرسش و پاسخ مجاهدین چه در سیما چه در هر جای دیگری موفق هستم،

ولی با حکم اولی که (بدون شک مجاهدین خطا بسیار داشته اند) مخالف هستم، همان تر که میدانی و خود هم گفتی عمده مانور رژیم و اضداد مقاومت نه اشتباه مجاهدین بر محور دروغ و شانتاژ اطلاعآتی و امنیتی همچون شیعه کشی کرد کشی همکاری با صدام ،بمب در حرم امام رضا ، کشتار حجاج در مکه و کشتن کشیشان مسیحی است ،که ۳ فقره آخر به دلیل جنگ درونی گرگها و بیرون آمدن حقیقت از صحنه شانتاژها یا نقدها بیرون آماده است ،،،

۹ - باورها -

آقای ناظر می گوید که مجاهدین باید باورها و نظرهای خود را تعریف و باز تعریف کنند چون با اتکا به همین مواضع باورها است که می تواند افراد و فعالین سیاسی را از کج فهمی راهکارها و راهبردها در بیاورد . چون این کار میتواند فعالین سیاسی را از کج فهمی و نهایتا از انحراف از مسیر اصولی باز می دارد.فکر میکنم مجاهدین هم دارند همین کار را میکنند ، برای همین در مسیر مبارزه ساخت با رژیم دد منش آخوندی برقرار و ثابت بماند ولی ظاهر دیگر سازمانها که منفعل ،یا منشعب یا منحل شدند باید به توصیه آقای ناظر گوش کنند ، پس اشکال این دلسوزان، فعالین ، ایران چیست ؟ آری اعلام جبهه همبستگی با توجه به توضیحات داده شده توسط مسعود رجوی برای عدم تشکیل آن در ۱۰ سال پیش بر همین اساس است ، شما خود به شخصه چندنفر یا چند سازمان می شناسید که به وظیفه تاریخی خود اقدام کردند ؟ حداقل در حرف ، اعلام پیوستن به جبهه همبستگی ملی کردند، مقدماتش را هم که گفتند خود فراهم میکنند ، و ۳ اصل ساده هم بیشتر ندارد ، راستی آقای ناظر خود شخصان اقدام کردید ؟

۱۰ - مبارزه قهرآمیز :

آقای ناظر به نظرگاه امریکا در رابطه با حمایتش از نیروی نظامی در جبهه نبرد سوریه و لیبی اشاره کرده است ،و باز هم اعلام کرده است که امریکا مبارزه مجاهدین با رژیم را جنبه تروریستی دانسته و به هم،این منظور در لیست تروریستی گنجانده است ولی آقای ناظر فعلان به امر مماشات و صحت و سقم این بهانه، امریکا که چرا سازمان را در لیست تروریستی گذاشته کار ندارد ، !؟ و به آن نمیپردازد . چون بدیهی است این کار مستلزم بر شمردن موارد شکل گیری این لیست و چگونگی اتحاد گرگها برای سربریدن مقاومت است،ولی به راحتی از آن میگذرد ، ولی زیاد لازم نیست معطل بمانیم که دلیل ،آقای ناظررا بدانیم و اینکه چرا خیلی سریع از این مطلب میگذرد ، توجه کنید :،( و اگر «مبارز» مسلح نخواهد به این ساز و دستگاه تن بدهد، آمریکا لیست تروریستی و شرایط ورود و خروج را پیش روی مبارز می گذارد. بنا به این پیش فرض، «مبارز» بر سر دو گزینه قرار می گیرد - یا مجبور است تن به این شرایط بدهد و یا از آنها روی گردانده و در لیست بماند. نتیجه اینکه حال که مجاهدین از لیست خارج شده اند، بخاطر این بوده که تن به این خواست آمریکا داده اند. به نظر من، این برداشتی عجولانه است)اینکه این شرایط امریکا به دیگر جریانهایی که در لیست هستند هم ،مربوط ،می شود یا نه ؟ حتما در این تحلیل آگهی ناظر نمیگنجد ،آقای ناظر ۲ شق را در خسوس بیرون آمدن مجاهدین از لیست اعلام میکند ،که ظاهرا آقای ناظر با شق اول یعنی همان تن دادن به خواست امریکا میباشد، نه مبارزه بیش از ده سال برای خروج از لیست ،، چرا که دوستان آقای ناظر یا همان دلسوزان و فعالین علت بیرون آمدن مجاهدین را شق اول میداند ولی آقای ناظر میگوید فعالان عجله نکنید، به همین سادگی از اتحاد گرگها برای سر بریدن مقاومت ،میگزراد ، تا راحتر بتواند،پذیرش یکی از دو شق را که همان منظور شق اول توسط مجاهدین است را جا بیاندازد ،،،و باز هم به سادگی تلویحا آن را یک امر سیاسی دانسته ، و اشاره یی به پای مردی مجاهدین یا به قول آقای ناظر فرزندان خلق، در مبارزه با گرگها و استفاده از مینومهای فضای حقوقی ،سیاسی نمیکند،،

برای اینکه مقاله طولانی نشود قسمت اول را در اینجا به پایان میرسانم، در صورت درج آن در سایت پژواک ایران مبادرت به ارسال قسمت دوم میکنم،

با تشکر ناصر آبادانی

 

منبع:پژواک ایران