PEZHVAKEIRAN.COM سر بسته با مصداقی...
 

سر بسته با مصداقی...
ناصر آبادانی

 

هر زمان که عشق اشارتی به شما کرد، در پی او بشتابید،هر چند که راه او سخت و ناهموار باشد.

و هر زمان که بال های عشق شما را در بر گرفت،خود را به او بسپارید ،هر چند که تیغ های پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند.

و هر زمان که عشق با شما سخن گوید ،او را باور کنید ،هر چند دعوت او رویای شما را چون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند ،زیرا که عشق چنان که شما را تاج بر سر می نهد به صلیب نیز میکشد و چنان که شما را می رویاند ، شاخ و برگ شما را هرس می کند. ( جبران خلیل جبران )

 

دور از نظر ندارم که چون گذشته پس از انتشار این نامه در«محکمه»های دربسته ودربازازطرح هیچ اتهام حتی سخیفی علیه من کوتاهی نخواهد شد.من با این نوع از فرهنگ سیاسی آشنا هستم.

 

اما چنانچه در گذشته امتحان شده این حملات تأثیری در من و راهی که برگزیده ام ندارد و نه مانع کاری که می

کنم میشود و نه می تواند مرا از طریق انصاف خارج کند و به ضدیت های کور وادارد.تنها عزمم را جزم تر می

کند و اراده ام را بیشتر صیقل می دهد وموضعم را مستحکم تر می کند.

هیچ کس این چنین به تخریب خود بر نخواست ، که تو خود برخواستی.

قبل از اینکه بخواهم به مطالب مندرج در" کیفر خواست" یا نامه بپردازم لازهم است نگاهی کوتاه به جوابیه آقای مصداقی و به آقای رضائی یکی از مسئولان سازمان مجاهدین بیندازم،نامه ای که صحت این حرف قدیمی است که هر کسی را بهر کاری ساخته اند،اینجاست که ،کسی که خود را همه کاره بداند ،هیچ کاره می شود، و در چاه توهمی که  خود کنده است فرو می افتد،

آقای مصداقی می نویسد: ""سازمان مجاهدین خلق در دیماه ۱۳۸۸ و در بحبوحه‌ی اعتراضات مردمی به صورت نمایشی تظاهراتی را در «اشرف» در ارتباط با «عاشورا» به راه انداخت و به گونه‌ای جلوه داد که گویا تظاهرات مزبور در ایران انجام گرفته و مردم شعارهای کوبنده‌ای را علیه رژیم و خامنه‌ای و ... داده‌اند!

 

همان موقع به خاطر احساس مسئولیتی که در ارتباط با جنبش مردم در داخل کشور داشتم مقاله‌ی زیر را نوشته و جهت نشان دادن حسن نیتم، برای مجاهدین ارسال و در آن تأکید کردم که چنانچه در عرض ۲۴ ساعت کلیپ‌های جعلی مربوطه را از روی یوتیوب برندارید اقدام به انتشار مقاله‌ام خواهم کرد.

و بعد ادامه میدهد: سازمان مجاهدین خلق در یک فرار به جلو بدون ذکر جزئیات و اشاره به نامه‌های من به منظور مخدوش کردن افکار عمومی و به ویژه انحراف اذهان هواداران این سازمان که در جریان ماوقع نیستند و مجاهدین از ناآگاهی آن‌ها سوء استفاده می‌کنند....

آقای مصداقی عزیز جوشکاری روی زمین و "آنهم در محدوده کارهای کوچک با جوشکاری در ژرفاء و عمق زیاد، هم ابزارش فرق میکند هم نحوه جوشکاری و هم نحوه تنفسش ، اینجا تنها نمیخواهی چند میله کوچک را به هم جوش دهی تا فرضأ جلوی دله دزدی آقا"امیرفرشاد" را بگیری، یا در مورد هوشنگ اسدی و شکنجه گران رژیم بنویسی ،که این به نوبه خود در حد یک فرد، کار سترگی است ،و بسیار مغتنم و من شخصأ به آن ارج میگذارم، اما مبارزه با رژیم ضد بشری خمینی در دریایی بس فراخ تر وعمیق تر و در گستره تضاد های بی شمار تری رخ می دهد ،که صحنه رویا رویی هاست، هر چقدر این رویاروی ها بیشتر و گسترده‌تر باشد لاجرم تاکتیک ها و ترفندها با توجه به حوزه فعالیت آن نیرو یا سازمان بیشتر و گستردهتر می شود،در جریان یک مبارزه سیاسی یا نظامی ،هر نیرویی تلاش می کند با استفاده از شرایط و پتانسیل های خود مسیر مبارزه و نبرد بر علیه دیکتاتوری فاشیستی را سمت و سو دهد ،و تا نابودی آن دست به تاکتیک ها و روش های مختلف بزند. و این یک اصل عام و جهان شمول چه در جنگها و چه در نبردها با دشمن ورژیم های فاشیستی است، اگر اینجا قرار است یقه کسی گرفته شود ،‌ یقه‌ این کسی است ،که تهدید به افشاگری کرده است ،نه مجاهدین، که ظاهرأ در آن مقطع حرمت نگه داشته و این تهدید به افشاگری را که کمک به رژیم فاشیستی حاکم بر میهن مان بوده‌را بر ملا نکرده است، ،ولی خوب این خودت بودی که لو دادی در راستای منافع رژیم اقدام کرده اید، لازم به توضیح است که این تاکتیکها و روشها نه در شرایط برابرمثلأ در سیستمهای دمکرات است، بلکه در شرایط کاملأ نابرابر ،از یک طرف اپوزسیون کاملأ درگیر و زیر ضرب و از طرف دیگر سفاکترین و مهیل ترین رژیم تاریخ بشری است . حالا در این وضعیت و در یک جنگ نا برابر نیرویی می خواهد از ظرفیت ها و پتانسیل های خود برای رادیکال کردن مبارزات مردم کشورمان استفاده کند و یک نفر مانند آقای مصداقی پیدا شود و تهدید به افشاگری کند، آیا اسم این عمل مسئؤلیت پذیری است؟یا چیز دیگر.

می گویند در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم متفقین طرحی را برای حمله به ارتش نازی طراحی می کنند، چگونگی این طرح این بود که متفقین قصد داشتند به یک منطقه تحت نفوذ آلمانها حمله کنند ،که نقطه ای مهم و استراتژیک محسوب میشد ،لذا آلمانها با تمام قوا از آن منطقه پاسداری و حفاظت می کردنند ،متفقین برای جابجایی این نیروها دست به ترفندی می زنند ،که تجمع نیرویی آلمانها را در آن نقطه به هم بزنند، لذا بر اساس یک طرح ،لباس یک ژنرال ارتش متفقین را تن یک جسد کرده و در آب می اندازند و طوری طراحی میکنند که این ژنرال بر اثر سقوط هواپیمایش در دریا کشته شده و آن را نزدیک محل استقرار آلمان ها رها می کنند، و در جیب این ژنرال طرح حمله به یک نقطه دیگری، غیر از آنچه که در سر داشتند و طراحی کرده بودند ، می گذارند ، در نهایت ارتش نازی فریب این ترفند را خورده و برای حفاظت از آن منطقه تجمع نیرویی خود را به هم میزنند،  و همین جا به جایی باعث شکست آلمان ها و پیروزی متفقین می شود، حالا فرض کنید شخصی مانند آقای مصداقی به این ترفند متفقین پی می برد ، و متفقین را تهدید به افشاگری می کرد، و التیماتوم میداد که اگر ظرف ۲۴ ساعت از این طرح دست بر ندارید من آن را افشاء می کنم، و می گویم ،که اولأ این جسدی که پیدا کردید ژنرال نیست ،بلکه سرباز است، دومأ این نقشه حمله هم یک کلک است ، و از نظر اخلاقی این صحیح نیست ، و شما باید رعایت پرنسیپ های اخلاقی را بکنید، و گر نه من چنین می کنم یا چنان می کنم، در این حالت به این کار در عرف نظامی نه مسئولیت پذیری که عنوان ستون پنجم دشمن تلقی میگردد، حالا تصور کنید مجاهدین ظرف این دو سال هیچ اشاره ای به این عمل ناشایستی که مصداقی به آن افتخار میکند ،نکرده‌اند، و آرام بدون آنکه کسی در آن مقطع متوجه شود آن کاری را که مصداقی خواسته بود انجام دادند، چون تبعات یک همچو ن کاری، نه از موضع مسئولییت پذیری و دلسوزی، که می توانست ضربه جبران ناپذیری به مبارزات مردم ایران بزند، و از کجا معلوم این کارها را نکرده باشند ، چون بی گمان با کینه ای که آقای مصداقی در جان و تنش پنهان کرده بود ،این ظن میرود که امکان دارد این ترفندها و حضور فعال مجاهدین در عرصه اجتمایی موجب پیروزی آنهاوبلطبع‌ملت‌ایران شود ، وظاهرأ مصداقی این را نمی خواست،و‌به‌ دنبال‌‌ تغییررفتار‌مجاهدین به‌خاطر‌تحمیل شرایط‌ ،حتمأ‌ از‌سوی‌ رژیم‌و‌همپیمانانش‌ را‌مد‌ نظر‌داشته بود‌،وگر‌نه‌چه‌ کسی‌ شرایط‌ ‌رابه‌ مجاهدین‌ تحمیل‌ می‌کند‌ و‌چه‌ کسی‌ امید‌ کاذب‌ می‌بندد،نگاه کنید « نیاز داشتم همه جوانب را بسنجم خیلی اوقات امید کاذبی داشتم که شرایط بگونه ای به شما تحمیل شود که مجبور به تغیر دیدگاهها و رفتارتان شوید اما آن روز فرا نرسید"» واز‌اینکه‌آن‌شرایط‌ نرسیده‌آزرده‌ خاطر‌شده‌ و لذا مصداقی زیر پوش مسئولییت پذیری یک شانس مبارزاتی را از از نیروی درگیر با نظام جهل وجنایت گرفته و به آن هم افتخار میکند.ومجدأ‌این‌نوشته‌ را‌ه‌صدر‌جدول‌ سایت‌ خود میآورد .و«همنشین‌بهار‌به‌دنبال‌کشف‌و‌حجاب‌این‌نامه‌است،"اگر یکی از اهداف وی این بوده که نامه سرگشاده ایرج مصداقی را دور بزند موفق نشده است. نامه مزبور مستقل از نویسنده اش زنده است و تازه دارد کشف حجاب می‌کند.»»‌‌خوش خیالی‌هم‌چیز‌خوبیه‌ها‌۰۰۰۰

 

...

بر میگردیم به نامه آقای مصداقی

"" ریشه ماجرا بر میگردد در باره حمید برهون که از مجاهدین جدا شده بود. تکیه من روی از مجاهدین جدا شده بود است دقت کنید چگونه جدا شده!

""نامه ۲۸۰  تن از جداشدگان به وکلا و عشایرعراقی"

ما که از درون حصارهای این فرقه تروریستی آمدهایم اذعان میکنیم که بسیاری از افرادی که هماکنون در کمپ اشرف ماندهاند، با میل خود نبوده و به زور و اجبار آنجا نگه داشته شدهاند. مهمترین عامل اسارت آنان، رهبران کج اندیش و بدطینت سازمان میباشند که متأسفانه به دلیل برخورد انفعالی صلیب سرخ و برخورد حمایت آمیز اشغالگران، تاکنون موفق گردیده اند این تعداد را از تصمیم گیری آزادانه و مختارانه درباره سرنوشت خود باز دارند. با علم به این واقعیت است که از مردم و دولت عراق خواهان آن هستیم که بساط این گروه را از کشور خود برچینند و دست عناصر اصلی و رهبری کننده را از سر سایر نیروها کوتاه کنند، و صدها تن از اشخاصی که همانند ما میتوانند از عفو داده شده از سوی جمهوری اسلامی بهرهمند گردند را به خانوادههایشان بازگردانند.""

نام حمید برهون در ردیف ۹۲ قرار دارد و نام ابراهیم خدابنده در ردیف ۱.خودتان‌ قضاوت‌ کنید.

 

و آقای مصداقی تنها به  آسانی می گوید از مجاهدین جدا شده ،ظاهرأ همه آزدند بر علیه مجاهدین هرچه دل تنگ رژیم می خواهد بگویند و حتی نامه سرگشاده ا ی ،که من تکه ای از درخواست آنان ،که به "عفو داده شده از سوی جمهوری اسلامی بهرهمند گردند را به خانوادههایشان بازگردانند."" را گذاشتم، این آشکار آقای برهون است ،در پنهان چه خدمات و همکاری هایی که با رژیم می کند را،خودتان می توانید حدس بزنید .هر چی نباشد این رژیم ،رژیم عفو و بخشش است !! باید قدر موهبتی که به آن دست یازیده اند را تبلیغ کنند و از مزایای آن استفاده کند وبرای اینکه کماکان از این عفو ورحمت  استفاده کند می بایست، این چنین چنگ به روی بهترین فرزندان خلق بکشند ، وحامیانی  چون مصداقی پیدا کنند .و ادامه می دهد که:"مجاهدین " متاسفانه مرزهای اخلاقی را زیر پا گذاشته بودید،و گزارش درونی حمید برهون <که اتفاقأ واقعی نبودو در اثر تلقینات شما و جو سنگین "اشرف "نوشته شده بود انتشار دادید. او که در استخر زندان اوین شنا کرده اظهار ندامت کرده بود....ص ۱۱ ـــ >> اگر بخواهیم این مسئله را آنچنان که آقای مصداقی ساده گرفته ما هم بگریم داستان اینچنین میشود، که "برهونی در دوران زندان تواب می شود بعد از آزادی دوباره به سمت مجاهدین می آید و مجاهدین با آگاهی یا گفته های خودش با آغوش بازاز او  پذیرایی میکنند ، و بعد دوباره تواب می شود و به سمت رژیم میرود ،و هرچه دل تنگش میخواهد می گوید ،راستی ،یادتان هست آقای مصداقی قبلأ در مورد بعضی از این سنخ آقایان چه گفته بود؟ "که این نامه را به خاطر دل کسانی می نویسد  ،با نام و عشق شما ،جوانی و نوجوانی خود را در زندان سپری کردند، و وقتی به سمت شما آمدند با بی مهری عجیب و باور نکردنی شما مواجه شدند" ص۹ــ حداقل میتوانیم در اینجا بگوییم که آقای مصداقی وقتی اینچنین قاطعانه می گوید"که اتفاقأ واقعی نبود"زیاد درست نمی گوید .مخصوصأوقتی خودش تاکید میکند " وضعیت او در زندان بدتر از دیگر زندانیانی که به شما پیوستند نبود،"" ص ۱۲ـ حالا خودتان قضاوت کنید  چه کسی جواب این تناقض را می دهد ؟؟پس می بینی با بی مهری مواجه نشده اند، بلکه حتی بدتر از برهونی نیز به مجاهدین پیوستند، پس این نشان می دهد بر خلاف گفته قبلی‌شما علاوه بر اینکه با بی مهری مواجه نشده اند ،مورد استقبال هم قرار گرفته اند، و ملاک مجاهدین نه سابقه تواب شدن بوده ،بلکه چگونگی طی مسیر در آینده مورد نظر بوده است طبیعتأ وقتی همچو فردی مجددأ می خواهد در یک سازمان سیاسی ،نظامی درگیر با رژیم فعالیت کند ،سوابق او باید مورد بررسی قرار بگیرد، و مورد چک های امنیتی قرار گیرد، چون در اینجا بحث مبارزه و زندگی دیگر رزمندگان نیز در میان است ، ساده انگاری ،موجب سریعأ از هم پاشیدن آن سازمان یا دستگاه می شود شما که همچو چیزی را که نمیخواهید

 من اجازه نداشتم همانند "وادادگان"، نشست های شما با توسل به سلسله هویت های دروغین سکوتم در مقابل اعمال شما " توجیه کنم.و تنها به فکر قربانیان رژیم خمینی و خامنه ای ...باشم و با مایه از رنج و عذاب آنها رویداد های درون مجاهدین را انکار یا توجیه کنم،" این حرفهای آدمی است که در اول نامه خود ادعا می کند می خواهد انصاف را رعایت کند، واقعأ نمی شود شرم را در هر کسی سراغ گرفت، چون کیمیایی است ،که به هر کس ندهندش.مجاهدین و رژیم خمینی را یک کاسه میکند ،و تازه ادعا میکند می دانم .حالا باید تبعات  حرفهای حق را بشنوم !! چون من تنها کسی هستم که هم جنایت خمینی را افشاء می کنم هم "وادادگان" و جنایت رجوی را ! و به تنهایی همه خوبی ها را به جیب خود می ریزد، خوب من چه چیزی در برابر این "پاک باخته" میتوانم بگویم، خوب است که از جاده انصاف بیرون نمی خواهد برود، اگر می خواست برود دیگه چی می گفت؟

 از کسی که این چنین توهین و افترا به بهترین فرزندان خلق می زند ، چه انتظاری باید داشته باشیم ، کسانی را که بیش از سه دهه با خونخوار ترین رژیم تاریخ بشری چنگ در چنگ است را، "وادادگان" می گوید که به دروغ و با سلسله هویت سازی دروغین به حیات مبارزاتی خود ادامه می دهند،

چگونه می شود گفته پاراگراف اول نامه یا بهتر است بگویم ادعا نامه او را  باور کرد که این کار: " نه می تواند مرا از طریق انصاف خارج کند و به ضدیت های کور وادارد.""

مصداقی ادامه ،می دهد :حالا فکر می کنم بدون نوشتن این نامه رسالتی را که بر دوش داشتم انجام نداده ام،و آنچه را که تا حالا انجام داده ام بر خواسته از دل و وجدان نبوده است ،گویی که به تعهدی که با عزیزانم در" راه رو مرگ" بسته بودم و افادار نبوده ام.

مصداقی در راهرو مرگ چرا به فکر تعهد بوده ،و چرا این تعهد را داده؟ طبیعی است ،که این تعهد نه در "راهرو مرگ " که بعد از پشت سر گذاشتن راهرو مرگ بوده است، در راهرو مرگ همچنان که از اسمش پیداست تنها چیزی که آدم به آن فکر میکند ،پروسه مرگ و چگونگی آن است ، تعهد مربوط به بعد از رهایی است، ،همانطور که از فحوای نوشته بر می آید مصداقی در مورد کارهایی صحبت می کند که تاکنون از دل جان نبوده است ، مصداقی چه کاری را از راهرو مرگ تاکنون با دل و جان انجام نداده است؟ مشخص است در رابطه با رژیم نبوده است ، چرا که ،همان طورکه در سیاهه کارهایش آنرا اعلام کرده ،تاکنون هرچه از دستش بر آمده انجام‌داده‌است ، پس آن چیزی را که تا حالا با دل جان انجام نداده در مورد مجاهدین بوده ،که با این ادعانامه آن را انجام داده ، حالا میتوانیم بهتر بفهمیم که این تعهد را به چه کسانی داده است ؟

چون حداقل می توانیم مطمئن باشیم که این تعهد را به شهدا نداده است ،چون خود مصداقی قبلأ گفته بود که آنان با عشق و نام مسعود ،به زیر تخت شکنجه اعدام میرفتند.آیا‌آقای‌‌مصداقی‌در‌"راهرو‌مرگ"به‌این نتیجه رسیده بود که مسبب این اعدامها مسعود رجوی بوده است، و از راه رفته پشیمان شده‌ است . آیا این تعهد بابت پشیمانی خودش بوده است ؟  

پایان قسمت دوم

 با احترام ناصر آبادانی

منبع:پژواک ایران