PEZHVAKEIRAN.COM پاسخ به زبان ساده (قسمت چهارم)
 

پاسخ به زبان ساده (قسمت چهارم)
ناصر آبادانی

 
چاه و چاله ۲۷-
یکی از ایراداتی که به مجاهدین گرفته می شود، تفکرات «ارتجاعی»-مذهبی آنها است. باورمندی آنها به «رهبر عقیدتی» است، به «خودمحوری» آنها است>> این پاراگراف فقط عنوان جدیدی دارد ،اگر نه,تکرار همان گفته های قبلی است،
رهبری خود محور؟ ؟ تفکرات «ارتجاعی»-مذهبی ؟ «رهبر عقیدتی؟ آخر چگونه میشود نگاه رژیم آخوندی به زن ارتجاعی باشد ،نگاه مجاهدین هم ارتجاعی ؟ تنها سازمان سیاسی ایرانی و شاید در جهان که کلیه امورات جدی سیاسی آن بر کاکل زنان میگردد،چگونه میشود قوانین اجرا شده بر مردم ایران را اسلامی ارتجاعی دانست و قوانین تصویب شده در شورا را که حتا دین رسمی را ملقا میداند، ارتجاعی دانست؟ ، . مگر میشود نگاه رژیم آخوندی به مذهب را ارتجاعی خواند و نگاه مجاهدین را نیز هم،؟ مثل این می ماند که بعلت تجربه حکومتهای فاشیست مارکسیستی از پل پت گرفته تا استالین ، انور خوجه ،و بسیاری دیگر را مترادف مارکسیسم لننیسم بدانیم.
 
پارامترهای جانبی۲۸-
مجاهدین بخاطر «عملگرا» شدنشان در طی این 33 سال، و با توجه به این تز که «کس نخارد...»، نمی توانند سطح عملکردهای خود را به آن اندازه پایین بکشانند که دیگر سازمانها فعال هستند >> با خواندن این پاراگراف جدی بگویم خنده ام گرفت چطور میشود کسی از سازمان بخواهد،سطح عملکردهای خود را به آن اندازه پایین بکشانند که دیگر سازمانها فعال هستند، تا آنها از پیوستن به جبجه همبستگی نهراسند، ، اتفاقن در این جاست که یک سازمان بزرگ ،بزرگیش را نشان میدهد ، و دستش را صمیمانه به سمت کلیه افراد و سازمان های سیاسی ،مخسوسان سازمانهای چپ ، که به قول آقای ناظر سرتاپای سازمان شان از ده عضو و کادر فراتر نمیرود، دراز میکند ، و اعلام میکند الزامات تشکیل جبهه با ما
میتوانید مصوبات شورا را هم نپذیرد ، ولی بیائید. اگر دیگران مشکل دارند ،به هر شکل و به هر نحو،چرا باید مشکل به فرهنگ حاکم بر مجاهدین و شورا برگردد ،و نه این دلسوزان و فعا لین ؟
شخصیتهای منفرد و مستقل۲۹-
شخصیتها، و فعالین مستقل و منفرد، این تناقضات را با خود حمل نمی کنند. از آنها لزوما انتظار نمی رود که همسنگ و هم سطح یک سازمان و یا «مبارز خلق» فعال باشند و کارکرد داشته باشند. در عین حال، فعال منفرد مستقل، از پارامتری برخوردار است که نمی تواند آن را در روی این میز بازی سیاسی (بی در و پیکر)، به قمار بگذارد. «شرافت سیاسی»، «استقلال فکری» و «آلوده نشدن» به تحزب گرایی. فعالین مستقل و منفرد از معروف شدن به «زیر بلیط» فلان حزب رفتن، می هراسند.،مانی اولیه این پارگراف این است ،مرگ بر حزب و سازمان ، آخر مگر میشود کمبودها ، ناتوانیها ، در انزوا نشستنها ، و کوته بینی افراد را شرافت سیاسی نامید ، و الودشودناشان را به تحزب گردن مجاهدین انداخت ،
من یک پیشنهاد دارم ،آقای ناظر گفت سازمان باید سطح عملکردهای خود را به آن اندازه پایین بکشانند که دیگران به آن برسند، من میگویم سازمان خودش را خودش را منحل کند تا از آن جلو بزند ، چطور است ،این بهتر نیست؟<< بسیاری از شخصیتها که دردی بجز آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی ندارند، از اینکه در اتاق و سالنی با خانم مریم رجوی بنشینند وقتیکه حضار برایش سوت می زنند و مهرتابانش می خوانند، و شعار می دهند «خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست»، گریزانند.>> برای مو ضعگیری در مورد لیست که با مجاهدین در یک سالن قرار ندارند، ، که از شعارها وحشت کند ، هنوز گز نکرده پاره میکند .صحبت پذیرش رهبری مجاهدین نیست ،صحبت شرکت کردن در روند سرنگونیست، که فعا لین و دلسوزان به هر بهانه ای از آن سر باز میزند تا همچنان ،مستقل و منفرد بمانند.و دور هر میز که می خواهند یبنشینند ، چرا که از آنها انتظار نمیرود همسنگ و هم سطح یک سازمان و یا مبارز خلق فعال باشند ،ولی حتما به راحتی میتواند بدون احساس مسئولیت تمام دستاوردهای یک سازمان را بی پشتوانه به زیر سوال ببرند، بدون اینکه برای گفته های خود دلیلی بیاورند ، همچنان که در این نوشته عریض و طویل میبینیم،
خشت اول ۳۰
«خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج». با توجه به این واقعیت این بخش از سخنان آقای رجوی را مورد توجه قرار دهیم. « حالا بعد از یک دهه تمام موانع ترساننده به کناری زده شده» و «حالا دیگر تمام موانع مرتفع شده، و هیچ مانعی بر سر راه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی در عرصه سیاسی برای افراد و جریانهای سیاسی ایران نیست ..... یعنی زمان برای این آزمایش بزرگ در این رابطه هم فرا رسیده است». به راستی منظور آقای رجوی از این جملات چیست؟ گیر سه پیچ که میگویند همین است ! دعوت نکنی ،میشوی خود محور ،دعوت کنی ، میگه حتمن کاسه ای زیر نیم کاسه است ، منظور آقای رجوی چیست ؟ دیگر چه گونه یک سازمان سیاسی بزرگ و سراسری دستان خود را جهت همیاری به سوی مردم و نیروهای آزادیخوا دراز کند. کجای این دیوار کج است ؟ که قرار است تاثریا هم کج رود ، مسعود رجوی با درک تمام شرایط مجددا فراخوان جبهه همبستگی دارد، ، اشکالش چیست ؟ هرچه باشد در مجاهدین نیست، در طرف مقابل است ،تغیر دوران فرا رسیده است ، نیروی فعال و مستقل باید ترس خود را از اینکه ممکن است شخصیت آنها تحت تاثیر شعارها قرار بگیرند دور بریزند ، و به خود اعتماد کنند .و فعالانه در تشکیل جبهه همبستگی شرکت کنند .
حرف که مالیات ندارد ۳۱-
بسیاری معتقدند که آقای رجوی فقط یک «پُز سیاسی» گرفته است، و نباید آن را جدی گرفت، و ادامه می دهند که غیر از آن ده سال که «جبهه»ای شکل نگرفت، میبینید این نمونه یی از انتقادات است، واقعن این انتقاد به کی وارد است ؟ چه کسی خود را به هر دری میزند که این جبهه تشکیل نشود ، و به هر بندی آویزان میشود ، آن هم بندی سست، و باز هم : حتی مسوولین کمیسیون های شورا هم دست به قلم نبرده و به «بیا بیا»ی آقای رجوی لبیک نگفته اند.آقای ناظر شورا خودش دعوت کننده است ، نه طرف خطاب، ،طرف خطاب شما فعالین و دلسوزان هستید، رفیق عزیز. شاید حرف آقای ناظر این است که شورا باید به التماس بیفتد و مدام فریاد بزند ، «بیا بیا»تا شاید ما هم شنیدیم و لبیک گفتیم ،آن هم شاید ،چون باز هم باید بنشینم و ببینم، کاسه یی زیر نیم کاسه است یا نه ؟
طرحی نو۳۲-
، در این پاراگراف آقای ناظر ،طرح شورای ملی رضا پهلوی را آلترناتیو طرح جبهه ملی میداند ، بدون شک این طرح که حاصل چندین بار نوشته وباز نویسی شده در فضای مجازی است و خود آقای ناظر به درستی به بعضی از تناقضات ساختاری را آن اشاره کرده است ، در بهترین حالت باید آلترناتیو ایران فردا باشد ،نه آلترناتیو طرح جبهه همبستگی ملی . چون جبهه ملی که شورا و مسوول آن فراخوان داده است ،هنوز تشکیل نشده تا طرحی داده باشند ، جزییات طرح منوط به تشکیل جبهه ملی است . نمیشود که هم سلطنت طلب بود و هم ادای جمهوری خواهی در آورد . همین الان که کمی تب بعضیها از آن شدت و حدت اولیه پایین آمده است،سرو صدا هم در آمده است به صحبتهای دکتر سکویی از سلطنت طلبهای دو آتشه توجه کنید .
«اتهام»۳۳-
در بخشهای پیشین بر این نکته تأکید داشتم که مشکل سرنگونی، کمبود طرح و پیشنهاد و منشور و رهبر و سازمان و تشکیلات و شعار های رنگارنگ نیست؛>> این گفته آقای ناظر است . من بر خلاف ایشان مشکل اصلی را در همین میبینیم و نگاه سادانگارانه به آن ؟! اتفاق باید به این اش در هم جوش به دقت بیشتری نگریست ، کسی که طرح میدهد کیست؟ و چه طرحی را پیشنهاد میدهد ؟و چه کسانی پشت این طرح هستند؟ امروز هرکسی و به هر شکل بدون پشتوانه سیاسی تنها با اتکا به صفحهای مجازی اینتر نتی طرحی را حواله مردم میکند ،از مانیفست اکبر گنجی بگیر تا شورای ۸۱ ،اتحاد جمهوریخواهان ،و اینک طرح شورای ملی رضا پهلوی . که اگر خوب بنگرید افراد مشترک در دسته های مختلف با اسامی مختلف وارد میشوند.<<نهادهای سیاسی برای خالی نبودن عریضه، و برای پر کردن خلأ، و برای پاسخ ندادن به اینکه چرا در این 33 سال نتوانسته اند رژیم را سرنگون کنند>> به این میگویند بهترین تیتر ! همه را یک کاسه کرد و عنوان اتهام را برای آن برگزید.
اقبال۳۴-
منشور پیشنهادی» با برخوردی شایان توجه روبرو شده است. ده ها سازمان (نه چندان قدر قدرت و به لحاظ بُرش سیاسی معتبر، و اکثرا با گرایش به سلطنت طلبی)، و چندین تجمع و سایت و رسانه (از همان جنس)، و بیش از ده هزار نفر زن و مرد، از این منشور حمایت کرده اند>> .
کُنه پیشنهاد۳۵-
ین منشور بر چند پایه اصلی استوار است. اول و مهمتر از همه، «از همه نیروهایی که بر یافتن راهی به دور از خشونت و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید دارند» دعوت می کند تا «برای گذار دموکراتیک از رژیم جمهوری اسلامی» به یکدیگر بپیوندند.
راه و هدف۳۶
این گذار دموکراتیک از طریق «سازمان دادن نهادی ملی و دموکراتیک» (نهاد هنوز شکل نگرفته و نوپا است)، و در راستای «برقراری حاکمیت ملت ایران»، پیشنهاد می شود.
موانع تغییر۳۷
چنانکه در بالا مرور شد، این پیشنهاد با تأکید بر حاکمیت ملت، به درستی به موانع واقعی که بر سر راه قرار دارند اشاره می کند - نظام حاکم، «حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود مردم ایران را سلب کرده»، و چون «فعالیت احزاب سیاسی، نهادها و سازمان های مردمی» وجود واقعی و ملموس ندارند، و «سرکوب هرگونه گردهمایی یا اعتصاب و ممنوعیت رسانه های غیر وابسته به حاکمیت، امکان برگزاری یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه را ناممکن کرده است»، «تصور اینکه می توان این نظام را از راه برگزاری انتخابات نمایشی و بطور تدریجی اصلاح کرد، توهمی بیش نیست» در عین حال، و با اذعان به تمامی این موانع واقعی، و واقف بودن به ماهیت ددمنش نظام حاکم، و اینکه نمی توان از طرق قانونی و حقوقی تغییر ایجاد کرد، چرا که «قانون اساسی آن، ابزاری برای تمرکز تمامی قدرت در دست یک نفر بنام ولی فقیه»، دیگر بار بر «پرهیز از هرگونه خشونت» «برای گذار دموکراتیک» اصرار می ورزد.
تناقضی آشکار۳۸
من به عمد کامل این چند پاراگراف آوردم .تا نشان دهم منتقد ما با توجه به اشراف کامل بر تناقضات ساختاری آن دل خود را به این خوش میکند ،که ( ده ها سازمان (نه چندان قدر قدرت و به لحاظ بُرش سیاسی معتبر، و اکثرا با گرایش به سلطنت طلبی)، و چندین تجمع و سایت و رسانه (از همان جنس)، و بیش از ده هزار نفر زن و مرد، از این منشور حمایت کرده اند) و باید اضافه میکرد که اکثر امضاها به اسم مستعار ، آقای نوری اعلا در این مورد نوشته دارد ، (
این منشور بر چند پایه اصلی استوار است. اول و مهمتر از همه، «از همه نیروهایی که بر یافتن راهی به دور از خشونت و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید دارند» دعوت می کند تا «برای گذار دموکراتیک از رژیم جمهوری اسلامی» به یکدیگر بپیوندند. ) اگر همین حرف را مسوول شورا بگوید ، در ذهن آقای ناظر ،(چون ایشان از قبل در ذهن خود مجاهدین را به گونه یی ترسیم کرده است که تحت هیچ شرایطی قائل به شریک کردن دیگران در مبارزه با رژیم نیست ) هر گونه دعوت یا فراخوانی را دل بر سستی و فتور سازمان میبینید نه در ذهنیت از قبل چیده شده .میگوید اها ... حتمن میخواهند آنها را از عراق بیرون بیاندازند ، یا مبارزی مسلحانه را میخواهند کنار بگذارند یا.... اگر به آقای ناظر بگویم که دوست عزیز این خودت بودی که گفتی این رژیم است که شرایط مبارزه را به مبارز تحمیل میکند ، و برگرد نوشته خودت را بخوان ، فایده یی ندارد . چون ایشان قصد ندارد نوشته خودرا دوباره بخواند، همان طور که قبلا گفتم،خود آقای ناظر به تناقضات ساختاری این طرح اشاره کردند ، تنها اضافه میکنم از دل این همه تناقض چیزی جز در خود فرو رفتن به وجود نمیاورد ، و دوباره دلسرد شدن جامعه ایرانی ! نمیشود آرمانهای سیاسی خود را بر باد گره زاد و امید باروری داشت ، باید درس بگیریم.
دلم میخواهد به آقای ناظر بگویم چقدر خوشحال هستم که ایشان به حرف دوستان خود گوش ندادند و این نوشته را انتشار دادند، در آخر تیتر وار بعضی از انتقادات اعلام شده را میاورم تا نگاهی دوباره به آن شود
در آخر از سایت پژواک ایران بابت درج این نوشته نه بسیار پخته ،تشکر میکنم، و شایان یاداوری مجدد است که به علت غلطهای املایی که امکان دارد در متن باشد از همه پوزش میخواهم، چون نوشتن بعضی از حروف متشابه با امکانات گوگل بسیار ساخت بود، و من مجبور بودم, تا بعضی وقتا از خیر آن کلمه بگذارم ،
با تشکر بسیار ناصر آبادانی
اا اجازه می خواهم به این «امکان خجسته» لبیک بگویم و در یک سری نوشتار به کارکرد ها، عملکردها، و آینده نگری های این سازمان و در مواردی به خود ایشان انتقاد کنم.می دانم که انتقاد به مسعود و مریم رجوی گناهی نابخشودنی است، و در زمانی نه چندان دور حتی نمی شد به خط موجود شورای ملی مقاومت در قبال با اشرف، انتقاد کرد (مثلا ماده الحاقی مصوبه شورا در 1388)، چه برسد به خود رهبری مجاهدین و شخص مسعود رجوی.
--------------------------------------------------------------------------------------------------


در بخش بعدی (و در صورت امکان و مشاهد تغییری ملموس در«تنظیم رابطه»ها)به برخی از این «انتقاد»ها، و محتوای سخنان آقای رجوی پیرامون جبهه، و اینکه راهبرد تشکیل جبهه چه می تواند باشد می پردازم.


----------------------------------------------------------------------------------------------------
حرف مشترک



آنچه در زیر می آید فقط حرف های من نیستند.خیلی های دیگر هم که عداوتی با مجاهدین ندارند، و خوشنودی، سرفرازی و پایداری مجاهدین را خواهانند، اما به لحاظ سیاسی/عقیدتی در مواردی در تقاطع اندیشه ورزی قرار دارند، آنچه در زیر آمده است را با جملات متفاوت، مقدمه و مؤخره متفاوت، و انشاء متفاوت، اما با محتوا و مفهومی (نسبتا)مشترک، شاید نه به این عیانی، ولی حتما در محفل ها و نشست های گروهی بیان می کنند.
----------------------------------------------------------------------------------------------
رخی از دلسوزان برای ایران، به این نتیجه رسیده اند که آنچیز که عیان است چه حاجت به بیان است. از دیدگاه این هموطنان خود مجاهدین می دانند که دگر اندیشان به آنها بسیار انتقاد دارند، اما از آنجایی که مجاهدین خود محورند و همیشه فکر می کنند که راه و کارشان ردخور نداشته و همیشه درست است، نه به انتقاد گوش می دهند، نه به گله و گلایه توجه دارند، و نه بر راهکارهای متفاوت تأمل می کنند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ر اینجا واژه رفیق بکار برده شده است.این واژه خود به تنهایی بحث انگیز است.بسیاری مجاهدین را «رفیق» نمی دانند. بسیاری دیگر با این استدلال که «رفاقت»رابطه ای دو طرفه است،
--------------------------------------------------------------------------------------
ن یکی از اصول پایه هر سازمان رادیکال و مردمی است. هیچ سازمان رادیکالی نمی تواند پویا و رو به رشد باشد مگر در درون از خود انتقاد کرده، و در بیرون از خود، انتقاد پذیر باشد.مجاهدین تا آنجا که از یارانشان شنیده ام، به بخش اول پایبند مانده اند (عده ای با این هم مخالفند و معتقدند که در درون سازمان هم انتقاد از خود به یک واژه صوری مبدل شده است – از آنجا که در درون نبوده ام ، نمی توانم در رد و یا قبول این امر ارائه طریق کنم، اما منطقا بر این باورم که سازمان نمی توانست به حیات خود ادامه بدهد اگر نشانی از امر انتقاد در درون سازمان وجود نداشت).در عین حال، آثار و علائمی از «انتقاد پذیری» در خارج از خود سازمان (و حتی شورای ملی مقاومت)دیده نمی شود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
متاسفانه مجاهدین بر این باورند که اگر به «نیش زدن» ها، به «زخم زدن» ها، و یا به «خنجر از پشت زدن» ها پاسخ نگویند، نه تنها به مخاطبین عملا فهمانده اند که «سعه صدر» دارند، بلکه فهمانده اند که «انتقاد پذیر» هم هستند. واقعیت اما خود را در انتخاب واژه ها نمایان می کند. «نیش زدن» یک واژه منفی است، «زخم زدن» هم همینطور، و به مراتب شدید تر «خنجر از پشت زدن». این واژه ها با نگاه و دیدگاهی «انتقاد پذیرانه» ادا نمی شوند. خبر از کم تحملی می دهد.
---------------------------------------------------------------------------------------
در چندین سال اخیر رسم بر این بوده که به مجاهدین انتقادی می شده، و هوادارن آنها به آن پاسخ می داده اند. برخی از این پاسخ ها متین و درخور تأمل و بسیاری دیگر، ناپسند، پر از پرخاش و ناسزا و تهمت و افترا. اما هرچه که بوده اند و به هر نحوی که پاسخ داده شده اند،
---------------------------------------------------------------------------------------------
شت پرده



یکی دو روز پیش جندی از عزیزان پیشنهاد کردند که به انتشار این سلسله نوشتار ادامه ندهم، به همین خاطر کمی تأمل کردم تا به این بخش از سخنان آقای مسعود رجوی (در بالا) برخوردم که « از این بابت گفتم که به لحاظ تاریخی چیز ناگفته ای نمانده باشد و ما از هیچ چیز دریغ نکرده باشیم...»
-----------------------------------------------------------------------------------------
بدون شک مجاهدین خطا بسیار داشته اند،
-----------------------------------------------------------------------
واقعیت این است که اتکاء به مواضع و باورها بنا به برداشتهای شخصی و یا پرنسیب های تاریخی و نهادینه شده، می تواند افراد و فعالین سیاسی را از کج فهمی راهکار ها و راهبردها، و نهایتا از انحراف از مسیر اصولی بازدارد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
نا به پیش گفتارهای وزارت خارجه آمریکا، حرکت و فعالیت های سرنگونی طلبانه مجاهدین جنبه تروریستی داشته و به همان منظور نام آنها در لیست گنجانده شده است (فعلا به امر مماشات و صحت و سقم این بهانهء آمریکا نمی پردازیم).
------------------------------------------------------------------------------------------------
ر عین حال، و هرچند که این پارامتر (اشرف)توانسته در بسیاری از موارد راهگشا باشد، اما در انظار جهانی و آنالیست های حرفه ای، حضور و حمایت کمرنگ «ایرانی»ها در گردهمایی هایی که به مناسبت دفاع از اشرف و «مبارزه قهرآمیز» شکل می گرفت، تأثیرات مثبت و درازمدت ارتش آزادیبخش، اشرف، و مجاهدین را دائما به زیر علامت سوال می برد، و سایه شک بر «ملی»بودن آن می انداخت (حتی خروج مجاهدین از لیست با سکوت روبرو شده است).
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------


 

منبع:پژواک ایران