PEZHVAKEIRAN.COM خوشبختانه من یک نقادم
 

خوشبختانه من یک نقادم
ناصر آبادانی

چه اشکال داره؟ من نقد میکنم پس هستم. از نظر من یک سازمان ،در این جا سازمان سیاسی مورد نظر است . باید بی در و پیکر باشه ، وقتی تصمیمی در رأس گرفته میشه دیگراعضا ومسوولین اصلان نباید به آن تصمیم که گاهی هم جمعی است اعتنایی بکنند ، باید خودشان هم بتوانند خط دیگری را انتخاب کرده و اعلام نمایند، چون همان طور که آقای ناظر گفتند: (می دانیم) که مسئولین مجاهدین خارج از خط صحبت نمی کنند. اگر خط این باشد که علیه مسلح شدن موضع بگیرند، جملگی مسئولین یک پاسخ را می دهند، و اگر باید از مبارزه قهرآمیز دفاع کنند، عضوی نیست که خارج از خط صحبت کند. . اگر تصمیم گرفته شود که به ارتش آزادیبخش ملی ایران، گفته شود ارتش آزادی، همگی آن را ارتش آزادی می خوانند،

باید چیزی دندان گیر و جگر حال بیار بگویند ، حالا میخواهد هر چیزی باشد ، باید حد اقل چند درجه هم شده باموضع سازمان مطبوعشان زاویه داشته باشند ، باید نشان دهند که خارج از خط هم میشه صحبت کرد ، اصلان این خودش نشان دموکراسی است ، میگید نه ،نگاه کن : (می دانیم) که خانم رجوی هم اگر صحبتی می کنند، خارج از خط سازمانی و شورایی نیست.وقتی آقای ناظر میگویند (میدانیم ) منظورش این است که همه می دانند،و مو لای درزش نمیره! معنی دیگر حرف آقای ناظر این است که ایشان ،بسیاری از رهبران سیاسی سازمانهای سیاسی دیگر را میشناسدکه وقتی صحبت می کنند لازم نیست که قبلش سازمانشان به جمع بندی مشخصی برسد ،

آنها میتوانند هرچه دل تنگشان میخواهد بگویند، سازمان معنی ندارد،برای همین است که نصف مقاله آقای ناظر (خوشبختم ) به این امر اختصاص داده شده است ، تا به دانیم که چه قدر (میداند) :مريم رجوی در کنفرانس پاريس(17 نوامبر 2012) با تأکید بر این که «زمان سرنگونی ملاها در ايران فرا رسيده است»، در پایان سخنان خود گفتند: «خوشبختانه در روزهای اخير شاهد رويکردی تازه يی از جانب دولت فرانسه هستيم که تصميم به به رسميت شناختن ائتلاف اپوزيسيون سوريه و همچنين کمک تسليحاتی به ارتش آزاد سوريه گرفته است. اين قدمی است برای شروع يک سياست تازه و اميدواريم که ساير دولتها نيز همين مسير را در پيش گيرد..» ،

داستان این است که کشورهای (بیگانه) که تاکنون ساکت نشستند تا رژیم اسد به کمک دیگر کشورهای (بیگانه) مانند رژیم آخوندی ، روسیه ,چین و عراق تا میتواند بر سر مردم بینوای سوریه بمب بریزند و مردم سوریه هم دنده شان نرم با تیر کمان هم شده از خودشان دفاع کنند چون اگر از (بیگانگان ) کمک بگیرند ، کسی هست که نه دستی در آتش دارم،(د ) و جایم(ش) هم در اروپا بسیار خوش است،آن راسرنگونی نمیداند در هر صورت ایشان فرضیاتی دارد ، فرض محال هم محال نیست؟ همچنان که در مثال مناقشه نیست؟و باید کسی باشه که به این فرضیات پاسخ بده اگر نه چندسال هم باید پشت درب این سوال می مانند .مثلان حتا توان این فرض را دارد که جلوی سوالهای آتی و نهیب زدن به خود را بگیرد میبینید کار چه قدر ساده است یقه ام را به همین سادگی از دست خودم بیرون می آورم، ،اما اینکه انتظار داشته باشید من مثلان برای این حرف:آقای ابوالقاسم (محسن) رضایی، در رابطه با نکته ای پیرامون پذیرش افسران ارتش آزادیبخش به «خلع سلاح»، پاسخی درخور تأمل دادند که نقل به مضمون آن می شود «تهیه اسلحه مشکل مبارزان نیست. این مقوله همیشه و براحتی قابل حل است». تکرار می کنم این جملات نقل به مضمون است، اما به لحاظ محتوا در همین چارچوب پاسخ داده شد.)

هورا بکشم و مقاله پشت مقاله بنویسم یا حتا یک تشکر خشک خالی برای بیرون آمدن از لیست تروریستی بگم سخت در اشتباهید،من منتظر هستم ببینم که مجاهدین تا کجا توان بیرون آمدن از درگیری در جبهه های مختلف را دارد ، مثلان میتواند از تله عراق که رژیم و امریکا برایش کار گذاشتند بیرون بیاید یا نه؟ چون دوبار کشتار ساکنین اشرف که اتفاقن خیلی اتفاقی وزیر دفاع امریکا هم آنجا بود برایم کافی نیست تا آنها را موفق در این نبرد نابرابر بدانم،از تله فرانسه از از تله لیست تروریستی ،از هزاران تله یی که رژیم دد منش با آدمهای رنگارنگش در این ۳۳سال برایش کار گذاشتند بیرون بیا ید .

برای من مهم است که بدانم این حرف مریم رجوی معنی اش چیست؟

برای لحظه ای فرض بگیریم فرانسه و بریتانیا و... اعلام کنند که شورای ملی مقاومت ایران، و ارتش آزادی (آزادیبخش ملی و یا هر واژه جدید دیگری) را به عنوان آلترناتیو، به رسمیت می شناسند. به نظر من این دستاورد شایان توجهی است (البته اگر تا به آن روز بتوانند جبهه همبستگی ملی را به راه انداخته و به روح مرده این جبهه جانی تازه بدمند). حمایت سیاسی شرط لازم سرنگونی است، هر چند که کافی نیست.

حال کمی فراتر برویم و فرض بگیریم که همین دول - دولت فخیمه، دولت فرانسه، دولت آمریکا بخواهند به این ارتش و شورا و جبهه «کمک تسلیحاتی» کنند.و آیا :آیا به راستی خانم رجوی از چنین حمایتی استقبال کرده، و برای مبارزات مردمی و سازمان مجاهدین احساس «خوشبختی» می کنند، و یا مانند چند سال پیش آقای رضایی، می گویند که ما خودمان بلدیم ابزار سرنگونی را مهیا کنیم، فقط سد راه مردم نشوید؟ راستش اینکه من (ناظر ) اصلان گوشم به شعار های استراتژیک مجاهدین در خسوس سرنگونی بدهکار نیست، من به این همه اتفاقاتی که در حول سازمان مجاهدین میافتاد هم اهمیتی نمی دهم ، چون اگر میدادم تا حالا شما مقالاتی در این مورد دیده بودید، من یک نقاد هستم ،وظیفه نقاد هم همین است که فقط نقاط ضعف را بگوید ،نقاط قوت به من مربوط نیست ، تازه نقد کردن مجاهدین تنها کار من نیست ،کار سرکار خانوم آذر ماجدی که در راس یک سازمان مشقشقه هم هست نیز هم میباشد ، نگاه کنید چگونه نقد میکند :
"سازمان مجاهدین که "مفتخرانه" در ارتش دولت صدام حسین می جنگید، در لیست تروریستها قرار گرفت. از زمان حمله وحشیانه آمریکا و موتلفینش به عراق، مجاهدین به پابوسی دولتهای غرب و آمریکا رفت؛ طی سالهای اخیر بارها و بارها خوش خدمتی خود را به آمریکا ثابت کرد؛ بسیاری اسناد حاکی از همکاری نزدیک مجاهدین با سازمان امنیت آمریکا و اسرائیل منتشر شده است.** و بالاخره بدنبال این خوش خدمتی ها، ریختن میلیونها دلار بجیب سیاستمداران، ژورنالیست ها و شرکت های لابی در واشنگتن، نام این سازمان از لیست تروریسم حذف شد.

سایت مجاهدین بر این خبر تائید گذاشته است که مجاهدین از باصطلاح "ارتش آزاد سوریه" تقاضا کرده که دو پایگاه در مرز سوریه و لبنان ایجاد کند و در کنار آنها با ارتش دولت بشار اسد بجنگد. سازمان مجاهدین طی سی سال گذشته هر زمان به مزدور یک نظام یا یک سیستم سرکوبگر و جنایتکار بدل شده است: حکومت و ارتش صدام، حکومت و سازمان های امنیت آمریکا و اسرائیل، و اکنون مزدور ناتو. این سکت مذهبی مزدور را باید در مقابل مردم و نزد جهانیان افشاء و طرد کرد. مجاهدین با تمام این تقلاهای کثیفی که انجام می دهد...... یک سازمان باند سیاهی بیش نیست. مجاهدین هیچ جنبش اجتماعی در جامعه ایران را نمایندگی نمی کند و نمی تواند آلترناتیو حکومتی در ایران باشد؛ سازمانی برای اجرای یک سناریوی سیاه هست........ دامن زدن به جنگ و کشتار در سوریه،......
مجاهدین باید بعنوان یک سازمان باند سیاهی از طرف اپوزیسیون کمونیست و چپ انقلابی و از جانب مردم بپاخاسته ایران و منطقه طرد و منزوی شوند."منظور سرکار خانوم آذر ماجدی این است که علت در لیست تروریستی رفتن مجاهدین نه از مماشات غرب با رژیم بلکه از این بود که :"سازمان مجاهدین که "مفتخرانه" در ارتش دولت صدام حسین می جنگید، آخه یکی نیست به این بی انصاف بگه سرکار الیه، استنادات شما حتا با استنادات دادگاه های امریکا هم فرق میکند، یکی نیست به این سرکار خانوم بهگه عزیز دل رفیق،، مجاهدین حده اقل چندسال قبلش،به ادعا دولت؛" امپریالیستی"امریکا آن هم به خاطر عملیاتی که برعلیه اتباع امریکاهی انجام داده بود ،در لیست قرار گرفته بود، نه به خاطر این که در ارتش صدام مفتخرانه میجنگید . ولی خوب چه میشه گفت ،قلم در دست بعضی از کمونیستهای است که از جایگاه رژیم هم فراتر به پر و بال مجاهدین میچسبند ، تاشاید هر چه زودتر این پر و بال بشکند ، و صبوحی هر چند از خون فرزندان خلق نوش جان کند ، راستی اگر مجاهدین چه در فرضیات آقای ناظر و چه در احتجاجات خانوم ماجدی مزدور شرق و غرب هستند دیگر فرزندان خلق چه معنی میدهد ، ولی میخواهم در آخر به یاد آقای ناظر بیاندازم "کس نخارد " حاصل هژمونی بی برو برگرد ،مجاهدین در صحنه پر تلاتم وپر کشش مبارزات مجاهدین چه در صحنه داخلی و خارجی است ،همین هژمونی است که چون در اشل یک سازمان تراز معمول حادث میشود از ذهن و درک بعضیها خارج است و همه چیز را باشاقول خودشان اندازه میگیرند . اگر نبود پیکر نحیف ولی شیر اوژن زنان مجاهد در فرانسه که به آتش کشیده شد ، اگر نبود دلاویرها و ایستادگی ها زنان و مردان مجاهد در برابر دو رژیم وحشی مالکی و خمینی و همسویی امریکابا آنها ،شا ید باید چشم میدوختیمبه فرضیاتی که آقای ناظر از آن وحشت دارد، آری آقای ناظر ،در غیاب مجاهدین است که چشمها به سوی امریکا است ، باور ندارد؟؟ نگاه کنید که از دل شورای پراگ و شورای رضا پهلوی چه از آب ادر میاید؟ نگاه کن !

 

با احترام ناصر آبادانی

 

 

منبع:پژواک ایران