PEZHVAKEIRAN.COM یکی منو بگیره !
 

یکی منو بگیره !
ناصر آبادانی

فکر نمیکنم آقای یغمایی جدی باشد ،چگونه میشود ،وقتی کسی با خودش جدی نیست با دیگران جدی باشد .

نگاه کنید :

هم حدیث جدا شدنها و بریدنها و منفعل شدنها واقعی است و هم خیانت جماعتی از بریدگان و جدا شدگان به مردم وسرنوشت مردم ایران با پیوستن به ملایان حقیقت دارد.

در هر طیف دسته هائی وجود دارند و اگر کسی همت کند و بتواند آمار درستی از این همه ارائه کند، و مهمتر اینکه صاحب خردی بتواند دلیل و پایه و مایه این همه جدا شدن،بریدن،و متاسفانه در کنار اینها از وادی جدا شدن و بریدن در برخی موارد به وادی همکاری با رژیم رفتن را به دست آورد،

خوب یغما عزیز خودت به حمد الله صاحب خرد که هستی ، همت هم که ماشالله دارید دستی در آتش هم داشتی ، حواله دادن به د یگران چه معنی میدهد؟

مگر اینکه آدم با این همه موصفات و سجایا و معلومات به دانسته ها و داشته های خود هم باور نداشته باشد ، و یا خودش ،خود را جدی نگیرد ، و در فضایی تهی به دنبال کسی یا کسانی باشد ، که خواسته او را عملی کنند ، آقای یغما عزیز به شما قول میدهم که اگر خود آستین بالا بزنی تنها نمیمانی ،اینقدر هواخوا ه آن هم از نوع ویژه اش پیدا کنی که حد نداشته باشد ، که دیگر نیاز داشته باشی فریاد بزنی ،یکی منو بگیره ! من سرشار از اخبار و اطلاعات هستم ،

این را مطمئن هستم که بهتر از من میدانی ! که جنایتی که رژیم آخوندی کرده است روی ایلغار مغول را سفید کرده است . و به همین دلیل دهشتناکی رژیم آخوندی ، مبارزه با آن هم به مراتب جدی تر ،سختر و پیچیده‌تر است ،پس لذا فکر نمیکنم آقای یغمایی خیلی صادق باشند ، چگونه می شود وقتی که کسی با خودش صادق نیست با دیگران صادق باشد.

نگاه کنید :

در طول تاریخ معاصر ایران و شاید تاریخ گذشته، هرگز شاهد چنین موجهای بریدن و جدا شدن و منفعل شدن و نیز در طیفی، به خدمت دشمن خون آشام مردم ایران در آمدن یعنی خیانت نبوده ایم.شاید کارنامه حزب توده ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد و موج انفعال و بریدگی و در موارد قابل توجهی خیانت، شاهد خوبی باشد ولی هرگزبا کم و کیف نیروها با نیروهائی که از سازمان مجاهدین و ارتش آزادی بخش جدا شده اند و یا به خدمت دشمن در آمده اند قابل مقایسه نیست.

آقای یغمای عزیز ،مورخ که هستی ، تاریخ گذشته را هم که مطالعه کرده اید،این را در جوابیه پر مغزت ! به آقای بنی طرف که مقاله ش، در سایت وزین !!اخبار روز درج شده بود، فهمیدم، (من حدود بیست سال روی تاریخ ایران کار کرده ام )ولی باز هم لازم به یاداوری است ،که تمام احزاب و سازمانهای سیاسی که در زمان شاه فعالیت می کردند ،و استخواندار شان یعنی حزب توده که به قول خودت (کارنامه حزب توده ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد و موج انفعال و بریدگی و در موارد قابل توجهی خیانت، شاهد خوبی باشد)در مصا ف با خمینی، دیگر بریدگی و انفعال به فرد یا افراد خلاصه نمیشد بلکه به تمامیت حزب و نهایتا نابودی حزب‌راه‌برده‌است،‌آنهم حزبی که در کنار آخوندها قرار گرفته بود تا صفوف ضد امپریالیستی رژیم را تقویت کند آن هم با قربانی کردن سایر نیرو ها و سازمانها ،و شاید مهمترین هدیه ای که به رژیم آخوندی داد همان قربانی کردن سازمان چریک های فدائی خلق بود

که اول آن را به دوپاره تقسیم کرد وآنگاه لقمه بزرگ را با خود به قعر جهنم آخوندی برد،

،در کنار این دو سازمان و حزب میشود ازسازمان ها و احزاب دیگر هم نام برد که در مصاف با رژیم خمینی به مرز انحتاد و انحلال رسیدند،تاحتا بعضی شان به حد یک سایت اینترنتی رسیدند ، بنا برین بی انصافی است ،اگر یک مورخ، این چنین شتاب زده تاریخ معاصر را نفی یا نادیده بگیرد ،چون که در این موارد دیگر تنها نمی شود از لفظ جدا شده یا بریده استفاده کرد ، تنها واژهای که می شود مورد استفاده قرار گیرد ،کلمه منقرض است ،منقرض ،،

برگردیم دوباره به حرفهای آقای یغمایی :ماجرا از همان سال شصت از همان اولین روزها در کنار مقاومتها و تیر بارانها و کشتارهای خمینی ،با بریدن و به مصاحبه کشاندن تعدادی از اعضای تیمهای عملیاتی شروع شد وادامه یافت و اوج آن پس از حمله آمریکا به عراق وماجرای کمپ تیف و بریدن و پیوستن چند صد تن به جمهوری اسلامی خود را نشان داد و هم اکنون نیز دهها تن از کسانی که به ملایان پیوسته اندصفحات رسانه های رژیم یا رسانه های وابسته به آنان را پر کرده اند. اینها تمام حقیقت دارد.خوب‌از‌صدها‌تن‌جداشده‌،دهاتن‌به‌رژیم‌سرویس‌می‌دهند،آن‌نودها‌تن‌را‌فراموش‌کردی‌؟

آقای یغمایی طوری این جمله ""اینها تمام حقیقت دارد ""،را بیان میکند ،که انگاری سر مگویی را آشکار میکند ،، و انگاری قرار بوده است در مبارزه‌ای با این اشل و در این ابعاد و با رژیمی این چنین دد منش که تمام هم و غم خود را برای نابودی مجاهدین گذشته است ریزش یا همکاری با رژیم هم در آن نداشته باشد ، و قراراست همه تا آخر بر سر عهد و پیمان خودشان بمانند ،، مبارزه آن هم با چنین رژیمی و در این ابعاد، تبعات خاص خود را دارد ،تا کنون در طول تاریخ ایران این چنین مبا رزه سهمگینی بین یک اپوزیسون از یک طرف و یک رژیم دد منش که به ابزار ثروت و قدرت و مذهب ،دست رسی دارد اتفاق نیافتاده است ، طوری که علاوه بر اینها برای نابودی آنها دست به دامن کشورهای همسایه و کشور های خارجی بشود ،،ببین خودت گفتی: ""اوج آن پس از حمله آمریکا به عراق،"" ولی نگفتی حمله به قرارگاه های ارتش آزدی بخش ،،چون "" تیف "" حاصل حمله توأمان چند ابر قدرت نظامی بود ، که این هم حاصل یک دسیسه و همکاری رژیم با امریکا در حمله به عراق بود ،

""ماجرا از همان سال شصت از همان اولین روزها در کنار مقاومتها و تیر بارانها و کشتارهای خمینی ،با بریدن و به مصاحبه کشاندن تعدادی از اعضای تیمهای عملیاتی شروع شد "" و اینقدر این مصاحبه ها ادامه داشت تا اینکه برای رژیم مصاحبه کنند ه نماند ، و لاجرم رژیم بر حق خمینی مصاحبه کننده کم آورد و شروع کرد به انفجار در حرم امام رضا و کشتن کشیشان، تا دوباره کمبود مصاحبه کننده را جبران نماید ،،وتعدادیی چند را به تلویزون جمهوری مقدس اسلامی بیاورد ، تا در فردای تاریخ دست من مورخ پر باشد ، و بتوانم با کمال شهامت بگویم ، اینها تمام حقیقت دارد ،،،

و حالا صحنه را خوب توجه کنید : ""در سوی دیگر اپوزیسیونی که خود را آلترناتیو بلا تردید می داند واین محصولات روزگاری در خدمت او بوده اند ایستاده است صحنه را اندکی بنگریم و خوب خوب توجه کنیم""

الف:

آنانکه به خدمت ملایان یعنی دشمن شماره یک مردم ایران در آمده اند از آنجا که میدانند یک تکه از هویت یعنی هویت آلوده ملایان به قبای هرکه بچسبد بوی تعفنش از دور آزار دهنده است و باعث فرار میشود تمام کوششان این است که :

خود را جدا شده و معترض و منتقد، یعنی در صفوف جدا شدگان و معترضان خاموش یا غیر خاموشی که به رژیم نپیوسته اند جا بزنند تا حرفشان برد داشته باشد. اینکه حرفهای آنها یعنی خائنان، یعنی همکاران عملی رژیم،چقدر واقعی است یا غیر واقعی موضوعی دیگر است اما این حضرات میدانند حرف حتی واقعی آنها هم به دلیل آلوده شدن آنها با رژیم ، و چون سلاحی در خدمت اهداف آخوندهاست چندان بردی نخواهد داشت.

آقای یغمایی عزیز ، چرا لقمه را دوره سرت میچرخونی ،حرفت را راحت بزن ، آخه مگه میشه یک جا بگی این رژیم جنایات کار است ، و فریاد بزنی ""یک تکه از هویت یعنی هویت آلوده ملایان به قبای هرکه بچسبد بوی تعفنش از دور آزار دهنده است و باعث فرار میشود""بعد به صرف گفتن یک سری حرفا که از آنسوی گفته میشود بگویی: حرف حتی واقعی آنها هم به دلیل آلوده شدن آنها با رژیم ، و چون سلاحی در خدمت اهداف آخوندهاست چندان بردی نخواهد داشت.، خوب دوست عزیز حرف واقعی را تو بگو ! ببینیم تو چه چیزی در آستین دآری ، آخر نمیشود که هم رژیم آلوده و کثیف و جنیاتکار باشد وهم یقه یکی دیگر را بگیری که چرا آنها جدا شدند ، و حالا که جدا شدند حتمن تو مشکل داری ! ،

میگی نه منو ببین:

بعنوان مثال خود من، با اینکه دلایل اعتراض و انتقاد و جدا شدن یا آنطوری که آنها میگویند بریدن، برای من کاملا روشن است و می توانم مفصل توضیح بدهم اکثرا خاموشند و اگر تا همین حالا چیزی هم نوشته اند در بخش اصلی،از موضع خیر بوده است هر چند فرهنگ و اخلاق و سنت حاکم بر کنشهای طرفی که خود را آلترناتیو میشناسد این را قبول ندارد و ترجیح او، اگر این جماعت به خدمت ملایان در نیامده! وبا تحلیل و تفسیرهای مرسوم نسوخته اند و خیال آنها را را راحت نکرده اند،سکوت مطلق معترضان است تا او کار خودش را بکند.

والا دیگه این نوبر است ،آقای یغمایی عزیز ،،اعتراض تو این است که چرا در مورد شما سکوت پیشه کردند و جواب نوشتهای پر نیش و کنایه ات را نمی دهند، ویا""اگر تا همین حالا چیزی هم نوشته اند در بخش اصلی،از موضع خیر بوده است ""حالا این را باور کنیم یا بند " ج " را نگاه کن :

<< ا ما درناکی قضیه وقتی با مضحکه همراه میشود که میبینیم در موارد بسیار زیاد تمام تلاش و کوشش آلترناتیو و اپوزیسیون مربوطه این است که جدا شدگان را و معترضان را با انواع لطایف الحیل و افشاگری و مچ گیری و تکنیکها و تاکتیکهای خاص خود وسر هم کردن اسناد و مدارک تکراری و اینکه نوشته شما در ایران دیدبان و ایران اینترلینک و فلان سایت وزارت اطلاعات منتشر شده و اینکه اینها به نفع حکومت است کوشش میکند همه را به صف خائنان و مزدوران براند و خیال خود را راحت کند.>> حق با آقای یغمایی است ،واقعن قضیه مضحک شده ،، شما خواننده عزیز هم دارید مثل من فکرمی کنید،،که کدام حرف آقای یغمایی را جدی بگیریم ،این حرفش که میگه این "آلترناتیو و اپوزیسیون "با انواع لطایف الحیل و افشاگری و مچ گیری و تکنیکها و تاکتیکهای خاص خود وسر هم کردن اسناد و مدارک تکراری"" مزدوران رژیم را افشا میکند یا ""آنانکه به خدمت ملایان یعنی دشمن شماره یک مردم ایران در آمده اند از آنجا که میدانند یک تکه از هویت یعنی هویت آلوده ملایان به قبای هرکه بچسبد بوی تعفنش از دور آزار دهنده است و باعث فرار میشود" آیا آقای یغمایی بگونه ای مزدوران رژیم را که مقاومت ایران آنها را افشا میکند از زیر ضرب بیرون نمی آورد،و یا این حرف در مورد خودش : جدا شدگان و معترضان و منتقدان، که حتما و بدون پرده پوشی از سازمان مجاهدین و ارتش آزادی و..بریده اند، بعنوان مثال خود من، با اینکه دلایل اعتراض و انتقاد و جدا شدن یا آنطوری که آنها میگویند بریدن، برای من کاملا روشن است و می توانم مفصل توضیح بدهم اکثرا خاموشند و اگر تا همین حالا چیزی هم نوشته اند در بخش اصلی،از موضع خیر بوده است ،

مشکل آقای یغمایی این است که به حرف های خودش هم پایبند نیست ، در بالا حد اقل در مورد خودش می گوید در مورد من سکوت میکنند ولی یک بند پایین تر می گوید :""معترض و منتقد و جدا شده و بریده ای که مشروع باشد یا قابل تحمل، وجود ندارد هر چه هست خائن و مزدور و اطلاعاتی با جیره و مواجب یا بی جیره و مواجب میباشد.""

واقعن باید این حرف آقای یغمایی را جدی گرفت ؟؟؟یا فقط صرفن می خواهد چیزی گفته باشد ،و صفحه ای پر شده باشد .تا ""رژیم و به رژیم پیوستگان از این قضیه شادمان بشوند و بقول معروف با دم مبارک گردو بشکنند ""

بقیه مقا له هم آه و ناله تکراری است ،پس راستش آقای یغمایی عزیز بفرماید انتقاد کنید، من یکی خرسند می شوم ، بگم بگم ،دردی دوا نمیکند ،

با احترام ناصر آبادانی

 

 


من شاعر نيستم .

از کوچه پس کوچه شعر گذر نکرده ام.
من می سرايم ،هرچه که به ذهنم هجوم برد ،
با قلم بر کاغذ می فشارم .
اصلا به کسی چه ، شعرم وزن دارد يا ندارد.
من مبارز نيستم
از دهليزهای پيچ در ييچ سياست هم گذر نکرده ا م ،
اصلا به کسی چه من سفر کردم يا نکردم .
چيزی که من زيا د دارم وقت است .
کتاب های زيادی را ورق می زنم ،
ورقهای زيادی را خط خطی ميکنم ،
سايتهای زيادی را جستجو می کنم ،
اصلا به کسی چه من وقتم را صرف اين کارها ميکنم.
من اصلا هيچ کار بزرگی نکرده ام ،
من اصلا هيچ کتابی در سياهه خود رقم نزده ام،
اصلا به کسی چه من می نويسم يا نمی نويسم.ــ
[من تنها دو دست دارم ،
که تازه يکی از آنها را هميشه خدا به دفاع جلوی صورتم گرفته ام،]
اين رو کی بود گفت ؟
اصلا به من چه!
من اصلا برای کارهای بزرگ زاده نشدم ،
من باید روحم راصیقل دهم .
اها فهمیدم 
من باید انسان را بسرایم 
در مفهوم تجرد خویش 
این بهترین کار است 
از عهده آن بر می آیم...
،

ناصر آبادانی

 

منبع:پژواک ایران