«تروریستها» - بخش سوم
علی ناظر
به بحث اصلی یعنی قرار گرفتن نام مجاهدین در لیست تروریستی، جوانب، و راهکارهای مقابله با آن بازگردیم.
در بخش دوم، اشاره شد که کلیه تزهای مقابله با «گلوبال تروریسم»، «جنگی دراز مدت برای مقابله با تروریسم»، و استفاده دراز مدت از رسانه ها پس از حمله به برجهای دوقلو در نیویورک (11 سپتامبر 2001) مورد بررسی قرار گرفتند. می دانیم که سازمان مجاهدین سالها پیش از این تزها به لیست تروریستی وزارتخارجه اضافه شده است. بنا به این واقعیت، علت و یا علل چنین تصمیم، می بایست فراتر از «مبارزه با تروریسم» باشد.
برای شناختی روشن تر از «چرایی» این تصمیم باید به رخدادها در
در گزارش وزارتخارجه آمریکا (1990) که در
«پس از پایان جنگ ایران-عراق، عراق حمایت خود از سازمانهای مخالف رژیم اسلامی، از جمله مجاهدین خلق، را کاهش داد. اطلاعات و شایعات متعددی از حمایت عراق گروه تروریستی پ.ک.ک در ترکیه خبر می دهد.»
واژه هایی که در این گزارش بکار گرفته شده شایان تأمل است. در این گزارش روی دو نکته تکیه شده است، اول اینکه مجاهدین «گروه مخالف» رژیم هستند. و دوم اینکه از زد و بندی بین دولت عراق (صدام حسین) و رژیم اسلامی خبر می دهد. توجه داشته باشیم که این گزارش پیش از ورود نام مجاهدین به لیست تهیه شده است.
حال به گزارش همین وزارتخارجه در 1994 دقت کنیم (2):
«دولت عراق به تعداد زیادی از گروه ها و افراد تروریست، از جمله ای، ان.او – مستقر در لبنان، مجاهدین خلق، که مخالف دولت تهران است، ابو عباس (جبهه آزادبخش فلسطین)، و... مأوا و پناهگاه داده است». چنانکه روشن است، مجاهدین به ناگاه تروریست می شوند، و به دنبال مأوا و پناهگاه هستند.
در اینجا دو نکته شایان تأمل است. اول، تفاوت لحن و استفاده واژه ها در این دو گزارش است، و دیگر اینکه چرا واژه ها و لحن تغییر کرده است، بخصوص که پس از سال 1988 (عملیات فروغ جاویدان)، ارتش آزادی بخش ملی اقدام به هیچ عملیات تهاجمی نکرده بود، که باعث شود لحن وزارتخارجه آمریکا تغییر کرده و ترم «مخالفین رژیم» به «تروریست» تبدیل شود.
بدون شک، مشکل را باید در جای دیگری جست.
در این بخش و بخشهای بعدی، با مروری به نقل قولهای سران رژیم و رخدادها درخاورمیانه دردهه های 80 و 90 میلادی، سعی می شود تا به دلیل این تغییر لحن برسیم.
16 اردیبهشت 1
2
8 فروردین 1
4 خرداد 1
29 خرداد 1
12 تير 1
29 تیر 1
پس از آنهمه شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی»، و پخش «کلید بهشت» بین نوجوانانی که از روی میدان مین به سوی قتلگاه خود «یا مهدی» گویان رفته بودند، پذیرش قطعنامه و تن دادن به آتش بس، بی شک خمینی را به حقارت کشانده بود، اما حقارت خمینی، آنطور که خودش در همین «بیانیه» اذعان می کند، «با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور» بوده، و در مقطع کنونی «به مصلحت انقلاب و نظام» بود.
بدون شک، جمهوری اسلامی پیش از ورود به این فاز، پروسه مذاکره و معامله با غرب را آغاز کرده بود، که تبعات آن بعدها و بصورت قطره ای و پراکنده تا بهمین امروز، خودنمایی می کند.
28 شهریور 1
شایان ذکر اینکه، بنا به خبری از رادیو بغداد، سه روز پیش از این گزارش منوجهر متکی – معاون وزیر خارجه وقت، در رأس هیأتی برای دیدار رسمی وارد بغداد می شود (25 شهریور). و سه هفته پیش از آن (5 شهریور) ایرنا از قول منبعی در وزارتخارجه خبر می دهد که صدام حسین 6 نامه رسمی به رفسنجانی ارسال کرده، و یک هفته بعد (4 مهر) کیهان هوایی می نویسد «به دنبال مذاکرات وزرای خارجه ایران و عراق و توافقهای به عمل آمده.... به دستور دولت عراق، محل استقرار عناصر وابسته به سازمان به اصطلاح مجاهدین از نواحی شیلر و پنجوین، به اطراف بغداد انتقال یافت». و یکهفته بعد، در 11 مهر، به نقل از رادیو زحمتکشان می نویسد که عراق قول داده است که مانع فعالیت آنان (مجاهدین) بشود. هفته نامه کیهان هوایی گامی فراتر برداشته و می نویسد که «گزارشها حاکی از آن است که احتمال تحویل مجاهدین به ایران افزایش یافته است.... دست کم بخشی از اعضای سازمان تحویل ایران خواهند شد.» و بالاخره سی ان ان در 29 مهر اعلام می کند «عراق در حال بیرون راندن اعضای گروه اصلی مخالف ایران، مجاهدین خلق است» (8). بخاطر داشته باشیم که این شایعات در باره داد وستد ها بین عراق و رژیم، سالها پیش از اینکه نام مجاهدین وارد لیست شده و «تروریست» نامیده شوند، گزارش می شده است.
26 دی 1
خمینی جام زهر را سرکشید تا ارتجاع و جهانخواران بتوانند در یک جبهه مشترک، خاورمیانه را بسوی اسلامیزه شدن سوق بدهند.
خمینی در بیانیه 29 تیر 67 خود با اشاره به حادثه مکه می گوید «حادثه مکه منشا تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشه کن شدن نظامهای فاسد کشورهای اسلامی و طرد روحانی نماها خواهد بود.» (9) و بالاخره به آنچه امروز بر همگان در عراق و لبنان و یمن و بحرین و... روشن شده است چنین اشاره می کند «من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند» (10).
اگر خمینی جنگ را یک موهبت الهی می نامید، صلح برای جمهوری اسلامی، موهبتی ناخواسته و زمینی بود. جمهوری اسلامی پس از اینکه خیالش از جانب «جنگ» که مانند وبالی بر گردنش سنگینی می کرد، راحت شد، استراتژی «صدور انقلاب» خود را از چند زاویه مختلف به مورد اجرا گذاشت.
· از یک سو کمر همت به اخراج مجاهدین از عراق، و محدود کردن حوزه فعالیت مجاهدین بست؛
· با استفاده از «ترور و گروگانگیری» در دل سیاستگزاران غربی «رعب و وحشت» ایجاد کرده و خواستهای خود را پیش می برد
· در معاملاتی که سرمایه ملی به تاراج گذاشته شده بود کام سیاستگزارانی که از تروریسم نمی هراسیدند را شیرین می کرد
· با بدیل سازی در مقابل الفتح و عرفات، منافع اسرائیل را هدف قرار داد و در نتیجه خود را طرف مذاکره مستقیم اسرائیل قرار داد.
در بخش های بعدی به این نکات خواهم پرداخت
ادامه دارد
علی ناظر 8 مرداد 1
منبع:دیدگاه
