PEZHVAKEIRAN.COM اشتباه محاسبه – تبیین، شکل و محتوا
 

اشتباه محاسبه – تبیین، شکل و محتوا
علی ناظر

 لطفا برای مطالعه بخش اول «اشتباه محاسبه - مفتی، مفتی» به سایت شخصی من (بحران) مراجعه کنید (http://www.irancrises.net).

 در این سلسله نوشتار،بررسی کلیه «فاکتها» نه بخاطر مچ گیری و درگیری ذهنی و یا ناچیز تلقی دادن مساله، بلکه تنها هدف، «تنزل» «حتی المقدور» «درصد تلفات» است.
برای رؤیت «نمودار» همراه، با کیفیت بالاتر، لطفا روی فایل پ.د.اف کلیک کنید

  آقای رجوی در 5 ابان 91 می گویند «یک وقت داریم ما از مکانیسم ها صحبت می کنیم، یک وقت داریم یک چیزی را تبیین و تحلیل می کنیم. مکانیزمش را من الان نمی دانم. اول، باید آدم از تبیین رد بشود، بعد در یک تحقیق علمی و منطقی برود سراغ مکانیزم ها.»

 به سوال اول ایشان بر می گردیم. اگر رژیم پای جنگ بیاید، آیا سرنگون می شود؟
پاسخ آقای رجوی و یارانشان مثبت است «چون رژیمش را می دانیم که خیلی پوسیده است».

برای پرهیز از «اشتباه محاسبه» لازم است که کمی به عقب برگردیم و معنا و رابطه «تبیین»، «شناخت» و «مکانیزم» را بازگو کنیم. به نظر من نمی توان یک مقوله ای را تبیین کرد، مگر اینکه از آن مقوله «شناخت» داشته باشیم. نمی توان «تبیین» کرد، مگر اینکه «قواعد» کار تعریف شده باشد. تعریف قواعد هم تنها از عهده «علم» بر می آید. آقای رجوی در سلسله گفتار خود «تبیین» (جلد 5 ص18)، می گویند که «علم تنها به مسائلی میتواند پاسخ بدهد که در حیطه  ی تجربه باشد... مسائلی که جنبه ی آرمانی، ارزشی و تبیینی دارند، تماما در حیطه ی فلسفه هستند». از آنجا که سوال فوق که آقای رجوی مطرح کرده اند، جنبه فلسفی و خلص نظری ندارد، بلکه مقوله ای است «مادی»، پاسخ به سوال را باید در حوزه «علم» جستجو کرد.

 بنابراین و در اینجا، واژه تبیین را باید در دستگاه «بیان روشن و واضح» داده ها و فاکتها، بر مبنای «شناخت» ما از «تجارب» پیشین تعریف کرد. راهکارهای پیشین، دستاوردهای پیشین، و البته شناخت از «نقاط ضعف» و «نقاط قوت» پیشین، همگی می توانند به «تبیین» آنچه می خواهد انچام بپذیرد (و البته هدف)، یاری برساند.

 در کتابچه «روش (فن) صحیح تفکر چگونه است؟» از جزوات آموزشی مجاهدین چاپ 1358 (ص9)، چنین آمده است «"طرح و فهم درست سوال نصف جواب است."» و ادامه می دهد: «در این رابطه ما نخست باید دریابیم و مشخص کنیم که موضوع فکر ما یعنی چیزی که میبایست در باره آن فکر کنیم، یا باصطلاح سوژه مورد نظر ما از چه مقوله ای است. و به عبارت دیگر بکدام بخش از واقعیت تعلق دارد؟ روشن است که این تشخیص ابتدا، بصورتی کلی بعمل می آید.... تا به روشنی تعیین کنیم که با کدام بخش از واقعیت سروکار داریم. مقولات عام و کلی، بخشهای خاص و جزئی تر را در بر می گیرند.» بنابراین رهنمود، گام اول، «تشخیص سوژه» است. در گام دوم «"ارزیابی و صلاحیت" باید واقع گرایانه صورت گیرد و نبایست با دید مطلق گرایانه به مساله نگاه کرد». گام سوم روش درست فکر کردن «تعیین هدف» است. «نباید در ابهام حرکت کنیم بلکه باید بروشنی دریابیم که بدنبال چه هستیم» (ص12) جزوه ادامه می دهد «باید به ترتیبی صحیح عمل کرد و قانون و روش کلی را متناسب با آن مرحله بکار بست». این جزوه گام چهارم را «ارزیابی معلومات» تعیین می کند. «باید ببینیم که برای رسیدن به این هدف چه چیزهایی در دست است... باید مجهولات را بر اساس معلومات و با استفاده از آنها کشف کنیم، اینها عناصری هستند که بدون آنها قادر به تفکر نخواهیم بود» جزوه در تعریف «تجزیه» ادامه می دهد «باید عناصر متشکله، وجوه و جنبه ها و تضاد های اصلی و فرعی و رابطه علت و معلولی آن با دیگر پدیده های محیط و نیز روابط متقابل عناصر متشکله درونی آن را بشناسیم» این جزوه یادآوری می کند که «آشنایی هرچه بیشتر با قانون "تضاد"، کار ما را در جریان تفکر بسیار تسهیل می کند و بآن جنبه علمی می بخشد»، و تأکید دارد که «این قوانین، حاکم بر تحول پدیده های مادی هستند... موضوع تفکر هرچه باشد، یا مستقیما یک مابه ازاء عینی دارد و یا به طرزی پیچیده و غیر مستقیم با واقعیت عینی در رابطه می باشد». و نهایتا نتیجه می گیرد که «تفکر ما برای رسیدن به شناخت صحیح از موضوع و یا از هر یک از جنبه های متشکله موضوع، چه جریان و چه مراحلی را بایست طی کند؟».

 برای این منظور «باید معلومات و اطلاعات (فاکتهای) موجودمان را جمع آوری و در صورت لزوم (در رابطه با پدیده های پیچیده) آنها را دسته بندی... و بر اساس آنها پاسخی ابتدائی برای سوال پیدا کنیم (فرضیه)»

 در جزوه آموزشی دیگری، «رهنمودهایی در باره کار ایدئولوژی» چنین می آید «در مواردی "نمی دانیم" و یا "نمی توانیم بدانیم" گفتن، نشانه ی اوج خردمندی است، و الا معلوم می شود، که با یک خودبینی بطلمیوسی، خود را به غلط در مرکز کائنات پنداشته، و به این ترتیب توانمندی ذهنی و فکری بشری را، با نادیده گرفتن حدود و ابعاد آن، لوث و مبتذل ساخته ایم» (ص 44). در همانجا به لنین ارجاع کرده که می گوید «نه، می دانیم و نه، می توانیم بدانیم، زیرا شرایط دانستن را نداریم...» این جزوه چنین نتیجه گیری می کند «با هشیاری در برابر تهدیدات زیان بار و آسیب زننده، درصد تلفات، حتی المقدور تنزل می کند».

 حال به سوال اول برمی گردیم. می دانیم که رژیم خیلی پوسیده است. اما این، فقط و فقط یک «فاکت» است، و نه بیشتر. اما چنانکه در بالا آمد، برای «شناخت علمی» باید تمام «فاکت ها» را بررسی کرد. بررسی کلیه «فاکتها» نه بخاطر مچ گیری و درگیری ذهنی و یا ناچیز تلقی دادن مساله، بلکه تنها هدف «تنزل» «حتی المقدور» «درصد تلفات» است.

 فاکتها

 جزوه «شناخت» مجاهدین (انتشار 1/2/1355)، با چنین جمله ای آغاز می شود «شناشائی صحیح منشأ عمل و اقدام صحیح است». در این باره 4 نکته را برجسته می کند: اصول سمت یابی، تشخیص نقاط ضعف در خود، شناخت از علم مبارزه و علل شکست مبارزات گذشته خودمان، و تحلیل مسائل اجتماعی.

 فاکتها به نظر من، می بایست در این 4 مقوله مورد ارزیابی قرار بگیرند. لیست کردن فاکتها، نه تنها به تدوین و تحلیل «مکانیزم»، بلکه به «تبیین» هدف، یاری می رساند. جزوه «شناخت» رهنمود می دهد که «شناسایی صحیح به ما نشان می دهد که چه راهی را انتخاب کنیم» (ص2).

 در رابطه با سوال آقای رجوی، لازم است از خود بپرسیم که از چه چیزی می خواهیم شناخت صحیح داشته باشیم؟ طبیعتا، آن پدیده و سوژه ای که مورد نظر ما است. در اینجا «جنگ» است که می خواهد به سرنگونی رژیم منتهی شود. مطمئنا منظور ایشان مبارزه قهرآمیز چریک شهری نیست، بلکه «جنگ کلاسیک» به معنی اخص کلمه است؟

حال برای شناسایی (اولیه) «فاکتها» چند سوال مطرح می شود:

منظور از «جنگ» چیست؟ آیا منظور «جنگ» است یا «نبرد»؟ برای من این دو واژه با هم متفاوت هستند. نبردهای متعدد یک جنگ را تشکیل می دهند. بطور مثال، عملیات پیروزمند چلچراغ یک نبرد بود. به همین دلیل، پیروزی در آن نبرد نتوانست رژیم را سرنگون کند، چرا که اهداف آن تاکتیکی بود، و نه استراتژیک. با توجه به این مثال، دو باره به این سوال می پردازم که منظور از جنگ چیست؟ هویت این جنگ چیست؟

 

در (نمودار بالا) مدل های متفاوت بررسی شده اند. آیا منظور از جنگ، حمله هوایی محدود، برای انهدام تأسیسات اتمی است؟ آیا حملات هوایی نا محدود، برای انهدام تأسیسات اتمی، و پایگاه های موشکی در نظر است؟ آیا حملات هوایی نامحدود، همراه با پیاده کردن نیروی زمینی است؟ و.... نقش آفرینی و رابطه بین یکانها با این «جنگ» عمدا در نظر گرفته نشده است.

در اینجا، هر کدام از این «جنگ» ها، بازتاب ها، راندمان ها، و سرانجامی ویژه و مشخص خود را دارد.

در همین چارچوب، به سوال دیگری بر می خوریم، زمانبندی برای این «جنگ» چند روز، هفته، ماه، و یا سال در نظر گرفته شده است؟

 در نتیجه، حمله هوایی محدود برای چه مدت؟ حمله هوایی محدود، از چه کانال و با استفاده از حریم فضایی چه کشوری؟ حمله هوایی محدود، برای چه مدت، از چه کانالی، و توسط چه کشوری؟ حمله هوایی محدود، برای چه مدت، از چه کانال هایی، و توسط چه کشورهایی؟

هدف از مطرح کردن این پرسش ها، تعیین مکانیزم نیست، بلکه تبیین یک «عمل» است. می خواهیم این «عمل» را بشناسیم تا بتوانیم «عکس العمل» را تبیین کنیم (هنوز به مکانیزم نپرداخته ایم). می خواهیم بدانیم، بررسی کنیم، مکاشفه کنیم که چه «عملی» می خواهد انجام شود، تا بتوانیم بگوییم که چه «نتیجه» ای پیش خواهد آمد.

شناخت، و برداشت صحیح از داده ها (فاکت ها)، به ما در تنظیم درست بین شکل و محتوا یاری می رساند. لیکن، بدون پرداختن به طبیعت و ویژگی های یک «عمل»، نمی توان به «شناخت» درستی از آن عمل رسید. بدون شناخت، نمی توان «ظرف» مناسب برای محتوایی که می خواهیم در آن «ظرف» نگاهداری کنیم، را تهیه کرد.

با توجه به این نکات، و برای دوری از «اشتباه محاسبه»، و با توجه به فراخوان آقای رجوی به جوانان در داخل، برای «برپا» خواستن، و تشکیل «یکان» های ارتش آزادی، و در چارچوب تنظیم و هماهنگی «شکل و محتوا»، اولین سوال این است که آیا ظرف لازم برای سازماندهی، ساماندهی و به سرانجام رساندن پیروزمندانه این «یکان»های نوپا وجود دارد؟ رابطه این «یکان»های نوپا، با مقوله «جنگ»، و دخالت بیگانگان چه خواهد بود؟ با توجه به رهنمود جزوه «شناخت» که در بالا اشاره شد، پرداختن به نکات مبهمی چون: سمت و سوی این «یکان» ها چیست؟ نسبت کیفیت نقاط ضعف و نقاط قوت کدام است؟ تحلیل از مبارزات و علل شکست مبارزات گذشته، با توجه به شناخت فاکتهای مداخله گر و رئال پلیتیک چیست؟ و بالاخره، چگونگی تحلیل مسائل که به این فراخوان انجامید در رابطه با تحلیل های دهه 60 و 80، راه را برای تبیین (بیان روشن و شفاف) سوژه («جنگ») هموار می کند.

 آقای رجوی در سلسله سخنرانی ها پیرامون «تبیین» (1358)، «کیفیت» را چنین تعریف می کنند «به تعیین درونی اشیاء و پدیده ها می گویند کیفیت، یعنی مجموعه ای از خواص نسبتا پایدار که وسیله ی فرق گذاشتن و تمیز این یکی از آن یکی است، وسیله جدا کردن موجود زنده از موجود بیجان، و این در حالی است که وقتی صحبت از کمیت می کنیم، مختصات زمانی و مکانی را در نظر می گیریم، مثل اندازه، حجم و... »(ج5 ص22).

با توجه به این معنی با یک سوال کلی روبرو می شویم؛ به لحاظ کیفی تفاوت اعضای یکانها در سال 1391 با اعضای یکان ها در سال 1360، بالاتر یا پایین تر است؟ در اینجا، سوال بر سر «کمیّت» نیست. کیفیت منظور است. به لحاظ ایدئولوژیک، به لحاظ باورمندی به سخنان رهبری، به لحاظ رابطه تشکیلاتی، و... آیا روی میلیشای 1360 بیشتر می شد حساب باز کرد، یا اعضای یکانهای نوپای 1391؟ مهم نیست کدام را انتخاب می کنیم، اما مهم است که مشخص کنیم بر مبنای چه فاکت و داده هایی به پاسخ خود رسیده ایم.
هدف از بررسی و بیان این پارامتر، بررسی و محک «کیفیت» ها در راستای «تنزل» «حتی المقدور» «درصد تلفات»، و دوری از «اشتباه محاسبه» است.

ادامه دارد...
علی ناظر
12 آذر 1391
این متن در فورمت پ.د.اف است. لطفا روی لینک زیر کلیک کنید.

 

اين مطلب در فرمت PDF ثبت شده است و با برنامه‌ي Acrobat Reader باز مي‌شود.
براي خواندن آن اينجا را کليک کنيد

منبع:پژواک ایران


علی ناظر

فهرست مطالب علی ناظر در سایت پژواک ایران 

*نتونستن بخرنش  [2013 May] 
*شرط سنی  [2013 May] 
*«اسلام» آباد  [2013 May] 
*یک «توضیح»، و دو کلام حرف اضافی  [2013 May] 
*بزرگی از سر گیرید  [2013 May] 
*روز جهانی آزادی مطبوعات  [2013 May] 
*یعنی یک مرد پیدا نمیشه؟  [2013 Apr] 
*صفحاتی از زهر و پاد زهر - اسلام سیاسی (4)  [2013 Apr] 
*صفحاتی از زهر و پادزهر – اسلام سیاسی (1)  [2013 Feb] 
*اشتباه محاسبه - «ساده سازی، شبیه سازی»  [2012 Dec] 
*اشتباه محاسبه – تبیین، شکل و محتوا  [2012 Dec] 
*والسلام؟  [2011 Oct] 
*ناجی  [2011 Oct] 
*عجیب» و «غریب»  [2011 Oct] 
*بسوی «تعیین تکلیف نهایی»  [2011 Sep] 
*نگرانم  [2011 Sep] 
*ارزیابی ناقص از سی سال مبارزه  [2011 Sep] 
*سلام گرگ بی طمع نیست  [2011 Sep] 
*«علی ناظر، مرز سرخ تو کجاست و چیست؟»  [2011 Sep] 
*چند خبر و چند نکته  [2011 Sep] 
*جدا کردن «سر» از «بدنه»  [2011 Aug] 
*مدل چهارم  [2011 Aug] 
*سخنی با اساتید و صاحبان کرسی  [2011 Aug] 
* «تروریستها» - بخش چهارم  [2011 Aug] 
*«تروریستها» - بخش سوم  [2011 Jul] 
*«تروریستها» - بخش دوم  [2011 Jul] 
*«تروریست»ها (بخش اول)  [2011 Jul] 
*زنده باد آزادی، زنده باد دموکراسی  [2011 Jul] 
* آقای رئیس جمهور اوباما  [2011 Jul] 
*مرز سرخ  [2011 Jul] 
*نیم درصدی، خس و خاشاک، زردک و خرس ها  [2011 Jun] 
*گردهمایی 18 ژوئن  [2011 Jun] 
*فصلی تازه  [2011 May] 
*آن صدای بی صدا  [2011 May] 
*پوزه بند  [2011 May] 
*سینه زنهای گورکَن   [2011 May] 
*نگاهی به پیام دکتر کریم قصیم  [2011 May] 
*رفیق دزد و شریک قافله  [2011 Mar] 
*از این «من» عُق ام می گیرد  [2011 Jan] 
*داستان زندگی برای همهء پدرها یکسان نیست  [2010 Sep] 
*«جبهه (وسیع) مردم» و چند ماده  [2010 Feb] 
*جبهه وسیع (بخش دوم)  «جبهه مردم» یا «جبهه همبستگی ملی»؟ [2010 Feb] 
*جبهه وسیع (بخش اول) همبستگی آری ولی....  [2010 Feb] 
*باز 19 بهمن شد  [2010 Feb] 
*یک پیام، یک التزام، یک بایست  [2010 Jan] 
*پیام مسعود رجوی و تعیین تکلیف و فرجام نهایی  [2009 Nov] 
*دایه دایه   [2009 May] 
*تف و اپوزيسيون   [2009 Apr] 
*ما این طرف، رژیم آنطرف  [2009 Apr] 
*اصولی کیست؟ - بخش چهارم  [2009 Mar] 
*اصولی کیست؟ (بخش سوم)  [2009 Feb] 
*اصولی کیست؟ - بخش دوم  [2009 Jan] 
*اصولی کیست؟ (بخش‌نخست)  [2009 Jan] 
*راه حل انحرافی  [2009 Jan] 
*«مي انديشم، پس هستم»  [2008 Dec] 
*پروژه باورشکنی  [2008 Nov] 
*از دست این رهبران معصوم  [2008 Nov]