PEZHVAKEIRAN.COM نتونستن بخرنش
 

نتونستن بخرنش
علی ناظر

نمی دونم شما رو تونستن بخرن یا نه،
اونو نتونستن بخرن....
نرخش کمی بیشتر از وسعشونه....
 
اولین بار، وقتی رفتن پیشش...
با خودشون یه دسته چک، یه منقل وافور، یه بطری شراب ناب برده بودن...
نشستن، از در و دیوار گفتن، و یواش یواش،
یواش یواش به اصل مطلب رسیدن...
چیزی نمی گفت...
همیشه اینطوریه، کم می گه...
ولی وقتی می گه، بدجوری می شه...
 
همیشه هشتش گرو نُهشه....
آس و پاس...
وضعش خیلی خراب خرابه ....
اما حالش خراب نیست....
 
به دم و دستگاه زل زده بود...
منقل برا چی؟
بطری برا چی؟
 
می خواستن مست بشه،
همیشه مست بشیم بهتره....
مست خود بینی، مست بفرما...
مست القاب... صندلی اون بالای میز...
ولی او بی شراب، همیشه مست مسته
مسته یه چیزای دیگه.....
 
گذاشت حرفاشونو بزنن....
خوب که حرفاشونو، حرفای همیشگی شونو، حرفای تکراری شونو زدن...
وقتی که منقلو پس زد...
بطری شرابو شکست...
دستشونو بردن تو جیبشون...
مثل اینکه می خوان هفت تیر بکشن...
خودکار بیک بود....
اینا هفت تیر کش نیستن...
از بیک کشاشونن...
 
دسته چکو باز کردن....
یه دونه یک نوشتن، نشمرد چند تا صفر بعدش....
رقم گُنده بود...
آخه طرف گُنده است...
صداش گُنده است....
تازه زغالای منقل گُل انداخته بود
چکو گرفت... چسبوند به گُل زغال....
 
صفرها سوختن... یکی بعد از صفر بعدی...
 
از اون رقم چیزی نمونده بود.....
فقط یه دونه یک موند.. تنها....
می دیدن که چک داره می سوزه....
اما جا نزدن....
از شهید گفتن.... پوزخند زد...
از وطن گفتن... پوزخند زد...
از خدا گفتن....
مثل توپ ترکید و قهقه زد....
 
باز جا نزدن....
آمده بودن بخرنش، به هر قیمتی....
خط این بود، به هر قیمتی.... هر قیمتی!
پرسیدن چند بنویسیم....؟
خودتون بفرماین....
 
نرخ بالا است...! شما نمی تونین...!
هرچی باشه، می دیم....
خواستم...
شما نتونستین بدین ....!
می دیم... بما گفتن هر چی نرخ باشه بدیم...
نمی تونین...!
خواستم...
شما نتونستین بدین ....!
 
دوباره دستشو کرد تو جیبش... مثل اینکه می خواد هفت تیر بکشه....
به همین قران...!
هرچی باشه می دیم....
پوزخند زد....
این موبایل....
می خواین با خودشون حرف بزنین...؟
اصلا!!
گفتن.... هرچی بخواین....
نمی تونین... نتونستین...
خواستم...
شما نتونستین بدین ....!
 
قول می دیم... به شرفمون قسم...
بلند، بلند خندید...
نخندین...
یک چیزی بگین...
بگین چند....؟
 
نگاهی کرد و گفت:
«بجای کشت کشاورز را درو کردن....»
چی؟ چند گفتین؟...
 
«بجای نان، به تساوی گلوله قسمت شد...»
چی؟ نمی فهمم....
چند گفتین؟....
«توان کارگران را دوباره ظلم خرید...»
 
مثل اینکه مسته...! نخورده مسته...
«با آن که چیزی نخورده ام..... همه جایم بوی قرمه سبزی می دهد»
 
مثه اینکه خُل شده...
«بدون آنکه از اعقاب پیامبران باشم.... در گوشهایم صدا هایی می پیچد»
پاشو بریم... مثه اینکه زده به سرش... حیف اینهمه زحمت، برا چه کسایی؟!
بریم پهلو اون یکی، بهتر حال می ده...
یه جور حرف می زنه... مثه اینکه آدم قحطیه...
نمی دونه صدتا مثه اونو تو نخ تسبیح داریم...
تازه....ارزونتر....
هر روزم که خواستیم شعر می گن...
هر کدوم یک ملک الشعرای دربار....
هرکدوم یک میرزا بنویس...
خوش خط، خوش نویس، خوش برخورد...
از همه مهمتر ...
ارزون....
 
اگرهم می گن آزادی... تو خط می گن...
آزادی را اونطور می گن که ما می گیم...
مثه اینم خُل نیستن...
نق نمی زنن...
هی نمی گن... «آزادی ای کلام حق»...
پاشو بریم...
آخرش نگفتی چند... دیر نشده ها...
 
دیگه نگاهشون نمیکنه...
از در که می رفتن بیرون، شنیدن که می گفت...
 
«هم اینک نقابداران نامریی از کشته پشته می سازند.»
 
تقدیم به مینا اسدی، شاعری مردمی، بخاطر تمام شعر هایش از جمله « ترس از سایه ی خودم»
پوزش از او بخاطر این نوشته حقیر
علی ناظر
4 خرداد 1392

منبع:پژواک ایران


علی ناظر

فهرست مطالب علی ناظر در سایت پژواک ایران 

*نتونستن بخرنش  [2013 May] 
*شرط سنی  [2013 May] 
*«اسلام» آباد  [2013 May] 
*یک «توضیح»، و دو کلام حرف اضافی  [2013 May] 
*بزرگی از سر گیرید  [2013 May] 
*روز جهانی آزادی مطبوعات  [2013 May] 
*یعنی یک مرد پیدا نمیشه؟  [2013 Apr] 
*صفحاتی از زهر و پاد زهر - اسلام سیاسی (4)  [2013 Apr] 
*صفحاتی از زهر و پادزهر – اسلام سیاسی (1)  [2013 Feb] 
*اشتباه محاسبه - «ساده سازی، شبیه سازی»  [2012 Dec] 
*اشتباه محاسبه – تبیین، شکل و محتوا  [2012 Dec] 
*والسلام؟  [2011 Oct] 
*ناجی  [2011 Oct] 
*عجیب» و «غریب»  [2011 Oct] 
*بسوی «تعیین تکلیف نهایی»  [2011 Sep] 
*نگرانم  [2011 Sep] 
*ارزیابی ناقص از سی سال مبارزه  [2011 Sep] 
*سلام گرگ بی طمع نیست  [2011 Sep] 
*«علی ناظر، مرز سرخ تو کجاست و چیست؟»  [2011 Sep] 
*چند خبر و چند نکته  [2011 Sep] 
*جدا کردن «سر» از «بدنه»  [2011 Aug] 
*مدل چهارم  [2011 Aug] 
*سخنی با اساتید و صاحبان کرسی  [2011 Aug] 
* «تروریستها» - بخش چهارم  [2011 Aug] 
*«تروریستها» - بخش سوم  [2011 Jul] 
*«تروریستها» - بخش دوم  [2011 Jul] 
*«تروریست»ها (بخش اول)  [2011 Jul] 
*زنده باد آزادی، زنده باد دموکراسی  [2011 Jul] 
* آقای رئیس جمهور اوباما  [2011 Jul] 
*مرز سرخ  [2011 Jul] 
*نیم درصدی، خس و خاشاک، زردک و خرس ها  [2011 Jun] 
*گردهمایی 18 ژوئن  [2011 Jun] 
*فصلی تازه  [2011 May] 
*آن صدای بی صدا  [2011 May] 
*پوزه بند  [2011 May] 
*سینه زنهای گورکَن   [2011 May] 
*نگاهی به پیام دکتر کریم قصیم  [2011 May] 
*رفیق دزد و شریک قافله  [2011 Mar] 
*از این «من» عُق ام می گیرد  [2011 Jan] 
*داستان زندگی برای همهء پدرها یکسان نیست  [2010 Sep] 
*«جبهه (وسیع) مردم» و چند ماده  [2010 Feb] 
*جبهه وسیع (بخش دوم)  «جبهه مردم» یا «جبهه همبستگی ملی»؟ [2010 Feb] 
*جبهه وسیع (بخش اول) همبستگی آری ولی....  [2010 Feb] 
*باز 19 بهمن شد  [2010 Feb] 
*یک پیام، یک التزام، یک بایست  [2010 Jan] 
*پیام مسعود رجوی و تعیین تکلیف و فرجام نهایی  [2009 Nov] 
*دایه دایه   [2009 May] 
*تف و اپوزيسيون   [2009 Apr] 
*ما این طرف، رژیم آنطرف  [2009 Apr] 
*اصولی کیست؟ - بخش چهارم  [2009 Mar] 
*اصولی کیست؟ (بخش سوم)  [2009 Feb] 
*اصولی کیست؟ - بخش دوم  [2009 Jan] 
*اصولی کیست؟ (بخش‌نخست)  [2009 Jan] 
*راه حل انحرافی  [2009 Jan] 
*«مي انديشم، پس هستم»  [2008 Dec] 
*پروژه باورشکنی  [2008 Nov] 
*از دست این رهبران معصوم  [2008 Nov]