درد دل سیاسی
ثریا پاستور
مردی را می شناسم من
بجای صبحانه
سیاست می خورد
بجای چای
خبر می نوشد
با دندان های مصنوعی اش
که دگر
ندارد تاب جویدن
هر چه خبر های تکراری است
از این سو و ان سو
ازکران تا بی کران
بار ها و بار ها
با آسیاب دندانش
خرد می کند
می بلعد
و در آخر
دچار
آنچنان دل درد سیاسی می شود
که نه درمانی دارد
و نه پایانی
ثریا پاستور
منبع:پژواک ایران