- پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ / ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱
راز هستی
ثریا پاستور
این چه رازی است
نهفته درخلوت وجود
آرمیده درعرفان هستی
این چه احساسی است
که مرا با خود می برد
تا اوج تنهایی
تا برج غربت
تا برهوت سکوت
که میکشاندم
به سوی هیچ
به سوی قله ى جنون
به سوی طناب رهایی
رهایی از آتش
رهایی از طغیان وجود
این چه موجی است
که میکشاندم
به سوی دریا ها
دریا هایی از هیجان
دریا هایی ازسحر هستی
دریا هایی از تبلور وجود
این چه رودی است
که مرا با خودمی برد
تا اقیانوس اندیشه
تا اقیانوس عشق
و رها میکندم
در بی کران هستی
این چه سازی است
که میسراید نغمه
درخیمه گاه وجود
که میآفریند شور
دردستگاه دل
این چه ترانه ای است
که سر میدهد غم
درکالبد تن
که فرود میرود
درسرازیری جان
این چه سوزی است
که بپا میکند طوفان
درکویر دل
که میافکند غبار
برآیینه ى فکر
این چه نوری است
که میتابد
در تاریکیهای عشق
این چه آتشی است
که گر می گیرد
در ظلمات زندگی
این چه راهی است
که میکشاندم
به سوی روشنی
که میگشایدم
دریچه ی زندگی
این چه رازی است
نهفته درخلقت وجود
آرمیده درعرفان هستی
ثر یا پاستور
منبع:پژواک ایران
فهرست مطالب ثریا پاستور در سایت پژواک ایران
|