«نه زیستن، نه مرگ»، «دوزخ روی زمین» و گزمهگان دوزخ
عباس منصوران
«نه زیستن نه مرگ»،«دوزخ روی زمین» و صدها نوشتار دیگر از ایرج مصداقی، کالبد شکافی نماد ایدئوژیک قتل و شکنجهاند. این چالش سترگ، کارزاری است در عرصهای عظیم. مصداقی از آن چه خود در این ده سال در زندانهای جمهوری اسلامی شاهد بوده و تجربه کرده، آثاری ارزشمند آفریده است تا اسنادی باشند برای ارائه به جهانیان، به نسلهای آینده و به تاریخ؛ اسنادی برای اثبات حقیقت و آزادی. این تلاش، تداوم ده سال ایستادگی در زندانهای اوین، قزلحصار، و گوهردشت و همراه با شکنجههای جانفرسا و ایستادگیهای غرور آفرین است که همواره جاریست. این نه تنها پرسش من، که پرسش بسیار دیگران نیز هست: اگر ایرج مصداقی به کاروان جانباختهگان پیوسته بود، امرزوه چه کسی کارزاری این چنین را به پیش میبرد! و چه آسوده میبودند اکنون خامنه ای و آدمکشان و همدستان درون و برون مرزی و آدمفروشان و توابان به خدمت در آمدهی رژيم.
از جمله دستاوردهای ارزشمند مصداقی، پژوهش و تحلیل جنگ و گریز، دفاع و تاکتیک و مقاومت اسیران سیاسی است؛ اسیرانی با دیدگاههای متفاوت که در زندانهای حکومت اسلامی مبارزه کردند، شکنجه شدند، جان باختند، و یا آنانی که رها شدند، با تن و جانی زخمدار و امروز شاهدانی هستند بر جنایتی هولناک. مصداقی در لابلای تجربیات خونبار و غرورانگیز نشان میدهد که زندان به عنوان آزمایشگاهی برای پیاده کردن همان روشهای حکومتیست که بعدها عیناً و در ابعادی گستردهتر در جامعه پیاده شدند.
ایدئولوژی زمینه ساز و مشروعیت بخش شکنجه و قتلهای سیاسی حکومت اسلامی در «دوزخ روی زمین» نمونهی یک کشف هوشمندانه است. مصداقی با گزینش این نام برای کتاب، ماهیت قیامت این حکومت و قیامت قرآن را رویاروی هم قرار می دهد. برای نخستین بار ایرج مصداقی ترم «شکنجهی ایدئولوژیک» را به کار میگیرد و از ایدئولوژی شکنجه میگوید. ایرج مصداقی، در نوشتههایش افزون بر ارایهی تصاویری شگفتانگیز از ایستادگی و مقاومت و انتقال تجربههای نوین سیاسی، بر گزارش درست به تاریخ و مستند نویسی و رعایت پرنسیپ تاریخ نگاری پای میفشارد. او نخستین کسی است که تا کنون اینچنین اسناد حقوقی و قابل دفاع، بسان کیفرخواست حکومت شوندگان، برای ارائه به دادگاههای بینالمللی در پانزده سال گذشته، تنظیم کرده است. مصداقی ثابت کرده است که این باندهایحکومتی و حکومت، با تمامی کارگزاران دیروز و امروزاش، قاتلاند و در ایران کسی اعدام نشده است. این یک برهان هوشمندانه است؛ زیرا که اعدام یک روند حقوقیست و رژیم هیچ روند حقوقی در هیچیک از کشتارهای سیاسی و غیر سیاسی انجام نداده است. او هوشیارانه کاستی ها و ناراستیهای برخی از گزارشهای غیر مسئولانه و مملو از نکات غیرواقعی، انحرافی و غیرمستند و گاهی مخرب که تاریخ یک فاجعه انسانی را لوث و مخدوش ساخته و می سازند را به توان و تلاش خویش یادآوری و تصحیح کرده است. کافیست گزارشها و خاطرات مخدوش مورد اشاره، از سوی رژیم گردآوری و به هر دادگاهی ارائه شوند تا برائت تروریسم دولتی را با استناد به همان اسنادی که به نام «خاطرات زندان» ووو انتشار یافتهاند، ثابت کند و اصل فاجعه و کیفرخواست یک جامعه به گستره ایران و نیز ایرانیان برون مرز را که بخشی از جامعهی جهانیاند، به پرسش گرفته و انکار شوند.
هدف ایرج مصداقی علاوه بر تمامی این راهبردها، برای نخستین بار کاربرد یک متدولوژی در تاریخ نویسی است که تا کنون یکی از کمبودها و کاستیهای جامعهی ما بوده است. مسئولیت شناسی در باره آنچه مینویسم و میخوانیم، از آنچه به عنوان اسناد و تاریخ و گزارش حتا از دشمن طبقاتی و اجتماعیامان بازگو میکنیم و دهها نکات دیگر که در نوشتههای مصداقی چشمگیر و تابناکاند، بخش دیگری از آموزشهای اویند که در لابهلای کتاب چهار جلدی «نه زیستن و نه مرگ» (در دو بازچاپ)، و کتاب «دوزخ روی زمین» و صدها نوشتار که به چند هزار صفحه افزون میشود، موجود است. از همین نگرش، این شیوه را باید یک روششناسی آموزشی انگاشت. به همین گزارش درباره هیئت قتل عامهای دستجمعی سال ۶۷ نگاه کنید تا دریابید که گزارش نویسان، بیشتر گروههای سیاسی و اجتماعی و حقوقی و فرهنگی و... هر که را خواستهاند، در «هیئت» کشتار سال ۶۷، وارد و یا خارج ساخته اند؛ در زندان اوین نمایندگان حکومت اسلامی دربردارنده این افراد است:
۱-حسینعلی نیری رئیس حکام شرع اوین و رئیس هیئت قتلعام زندانیان سیاسی
۲- مرتضی اشراقی دادستان انقلاب تهران (هماکنون رئیس یکی از شعب دیوان عالی کشور است)،
۳- علی مبشری(به جای نیری) و هماکنون رئیس دادگاه انقلاب است،
۴- مصطفی پورمحمدی و
۵- ابراهیم رئیسی
در حالی که اسامی اینان که همگی بجز اشراقی روحانی هستند، به وسیله شخص خمینی و احمد خمینی و نیز خاطرات آقای منتظری مشخص شده است. آیتالله اشراقی که سال ۶۰ پس ماهها در حالت اغما بود و با خمینی ناسازگار و بهلیبرالیسم نزدیکتر و همان سال درگذشت، به وسیله بسیاری، از جمله یروند آبراهامیان، مسعود انصاری و... از قبر بیرون آورده و ۷ سال بعد در سال ۶۷ در جایگاه دادستان قتلعام ها مینشانند و حتا عکس وی را سالها بعد که همه نامها آشکار شده وکتابها نوشته شده، در کتاب هایشان به گواهی میآورند تا «مستندتر» نوشته باشند و از کاروان خاطرات نویسان زندان عقب نمانند! در تاریخ و شروع و پایان قتلعامها و نیز گزارش در باره «قیامت» و «قبرهای» قزل حصار این همه نا بسامانی و تناقض، حیرت آور است!
مصداقی جان وتوان خویش را شبانه روز در تصحیح این همه بی مسئولیتیها و اخلالهای فاجعهبار هزینه کرده است. این آموزشیست که بایستی از یک انسان مسئول فرا گرفت، تقویت نمود و از آن به دفاع پرداخت و ستود. بزرگداشت این زبان و وجدان و آرمانهای به خون خفته را باید در هنگام حضور انسانی که از دالان مرگ سال۶۷ برجای مانده است برگزار کرد.
از منش انسان نوعی، در هرجا به ویژه آنجا که موضوع یک جامعه، شرف و آرمان و آرزوهای هزاران انسان -که اکنون در میان ما نیستند تا از خویش به دفاع برخیزند- حکم می کند تا با درستی، مسئولانه و با پرهیز از هرگونه ابهام، دفاع کنیم. این محور دیگری از خطوط آثار و تلاش ایرج مصداقیست.
تنها گزمهگان دوزخ و اپورتونیستهای دشمن مردم، در هر برهه از زمان به سویی میچرخند، بی آنکه شرم کنند که چرخش دیروزشان سلاح قاتلان مردم را خشابگذار بود و چرخش امروزشان، دهن کجی به زنان و مردان شریف و تابنده و قربانیان دیروز و امروز و فرداست. شرم البته، یک انقلاب درونی است؛ نقد خویشتن است در خویش؛ و اینان از این سرشت انسانی بدورند.
همسوییبا موجودات ضد انسانی همانند حسین شریعمتدرای، به وسیله باند اکثریت در سایت «اخبار روز» نمونهای از همکاری با متجاوزین سی ساله به جان و هستی حکومت شوندگان است.
ایرج مصداقی در زیر شلاق و دار و قیامت به همکاری، اعتراف و تنسپاری زبان نگشود و ایستاد، سرفراز؛ اما، امروز از سوی کارگزاران دیروزین خیمههای حکومتی و پرسه زنندگان پیرامون این جناح و آن جناح-باند، تهدید میشود، و توهین میشنود. درماندگانی که بایستی به سبب آن هم پیشینه ضدمردمی در برابر «تودههای» مردم به خاک بیافتند و پوزش بخواهند و البته که کارگران و ستمکشان با سرشتی والا و منش و روشی انسانی در بارهی آنان به داوری خواهند پرداخت، امروزه گستاخانه مصداقی را دوباره و چند باره به تخت بازجویی میبندند تا به جرم ده سال در زندان و شخصیت و کارکردهای دیروز و امروزش در ۳۰ سالهی گذشتهی سازشناپذیری با دشمنان کارگران و زحمتکشان، به اتهام «فردا» محکوماش کنند.
جدا از هوشنگ اسدی- نویسنده کیهان هوایی در زندان، که پیش از انقلاب عنصر منفور ساواکی-تودهای- بود و پس از قیام ۵۷، همکار حکومت اسلامی و اکنون رفرمیست، و نیز حسین شریعتمداری، و برخی از خاطرهنویسان خاطرههای ساختگی همنوا می شوند
به این گونه، رویاروی با مبارزات انسانی مصداقی، تلاشهای مذبوحانه و محکومی همواره در جریان بوده و هست تا این تلاشها و اسناد حقوقی و کارساز را انکار و لوث کنند. آنان بهمدد چنین شیوههای چندش آوری، بی آنکه اندکی به اصلاح کژکرداری و زدودن آلودگی بویناک خویش برآیند، اما چهره های آشنایند.
بدون شک بدون کارگزاری و نقش تثبیتگرانهی این طیف مزمن، که با تمسک به تئوریهای انحرافی روسی- چینی، ملی و مذهبی ووو پس از سلطه کامل رژیم، که بخشی از آنان به خدمت همین رژیم در آمدند و یا اسیر شدند و قربانی سیاستهای خود گردیده و میشوند، کشتارها و ماندگاری حکومت تا کنون در این سی ساله ناشدنی بود.
مصداقی امروزه با ایستادگیدر زندانها، در مقاومت و وفاداری و پس از رهایی در بازآفرینی تاریخ یک نسل در برههای تاریخی، همچنان در کنار حکومت شوندگان ایستاده است. او با درک و روشی منطقی و هوشمندانه، با کشف پدیدههایی همانند ایدئولوژی شکنجه، تواب، شکستن، ایستادگی و... دست یافته و فرهنگوراهای سترگ آفریده است. او با آفرینش ادبیاتی کم مانند، همراه با نقد آنچه تا کنون در خاطره نویسی مرسوم و جاری بوده، کارسازانه بر تاریخ نگاری و ادبیات زندان، همسان یک نمونه آگاه، با آگاهی و مسئولیت شناسی گام برداشته است. ایرج مصداقی پیگیرانه در برابر حاکمیت دژخیم، بسان رزمندهای وفادار و خستگی ناپذیر، یار کارگران و زحمتکشان و البته دشمن تمامیت نظام و همدستان رنگارنگِ حکومتی بوده است- حکومتی که جز با شکنجه و تجاوز و خون نمیتواند یک روز بقاء یابد، البته به هر ابزاری چنگ می افکند، به ویژه در این روزهای بحران موجودیت.
28 اوت 2009
a.منبع:پژواک ایران