چشم‌انداز تغییر نظام در ایران و مداخله‌ی خارجی
عباس منصوران

 

این نوشتار به‌شرایط رژیم حاکم در ایران می‌پردازد و نیز کوششی است برای پاسخگویی به  موضوع تغییر آن و پرسش امکان مداخله نظامی برخی کشورها در این فرایند و به ویژه حمله به مراکز هسته‌ای در ایران.

پیش از ورود به گفتمان مداخله‌ی خارجی، نخست باید به موضوع ضرورت و فرارسیدن زمان تغییر رژیم حاکم، برای قدرت‌های سیاسی سرمایه جهانی پرداخت. پرسشی که در صورتِ پاسخ آری به‌آن، به راه‌کارها و روند تغییر رژیم نیز نیازمند پاسخی دیگرند.

 

ضرورت و وظایف ارگان سازش

قدرت یابی رژیم حاکم در ایران، در سال ۱۳۵۷ برای سرمایه‌ جهانی یک ضرورت بود. این قدرت سیاسی به‌سان ارگان سازش قدرت‌های جهانی سرمایه در کنفرانس گوادالوپ در سال ۱۹۷۸، مورد پشتیبانی قرار گرفت. بر بستر اراده‌ی سرنگونی سلطنت، استبدادی به غایت ویرانگر برفراز شانه‌های جامعه‌‌ی مبتلا به استبداد مضاعف و مزمن آسیایی،  به قدرت نشانیده شد. این حکومت، ‌در یک خودفراموشی و بیگانه‌ از خویشتنی و سازمان‌نایافتگی طبقه کارگر و لایه‌‌های فرودست و به طور کلی، ناخودآگاهی تمامی حکومت شوندگان به فرمانروایی نشانیده شد. وظیفه‌ی این قدرت سیاسی جایگزین، حفظ ماشین نظامی، بازگشودن لوله‌ها و دریاچه‌های نفت و گاز و جلوگیری از  سازمان‌یابی و گسترش اکتیویسم پیشرو کارگری و چپ و آزادیخواهی که می‌توانست نقشه سیاسی اقتصادی را دستکم در منطقه خاورمیانه دگرگون سازد، بود.  فشرده آنکه‌، در سرزمین تاریخی استبداد، جز استبداد نمی‌روید، استبدادی که در جنبش ضداستبدادی بهمن ۱۳۵۷ جایگرین شد، وظیفه داشت تا به‌سان یک ضد انقلاب،  انقلاب را سرکوب کند و انقلابیون و هر ندای مخالفی را در خون نشاند. نابودی پتانسیل و پویه‌های انقلابی، وظیفه نخستین بنیاد‌گرایان بود. این ارگان سازش،  دشمنی دیرینه‌ای با ارزش‌های انسانی و آزادی داشت. این نیرو در قلمرو استبداد، با برخورداری از همه‌ی امکانات تبلیغی،‌ ترویجی و تشکل‌یابی در منبر، مسجد، امامزاده، حوزه و بازار و گورستان، رشد و تکثیر یافته بود. چون رادیکال‌‌های آزاد مخرب،  با دخالت و حضور ایدئولوژیک و آيینی در  تمامی عرصه‌های زندگی، از زایش، مرگ‌، عروسی و جدایی گرفته تا آموز و پرورش شاهنشاهی دخالتگر بود؛ بدون  دخالتی در تولید و تنها مصرف ارزش نیروی کار، تنها نیرویی بود که امکان بسیج توده‌ای می‌یابد و یافت. این نیروی مخرب، می‌بایست پتانسیل انقلابی جامعه، زیرساخت‌های اقتصادی و آنچه از تولید باقی مانده بود در زمینه کشاورزی، ‌صنعتی، علمی، هنری را نابود کند، اتیک‌ها و ارزش‌های اجتماعی-‌ تاریخی - انسانی (نیک‌اندیشی، راست‌کرداری، اعتماد، پایبندی به پیمان، همیاری،‌ همبستگی، عزت نفس و اعتماد به نفس، زیبایی آفرینی و شادی و ایستادگی در برابر ستمگران و نابرابری ووو ) را سراسر پایمال سازد. به جای این ارزش‌ها، فساد، دروغ،‌ اخلاق دوگانه، و ریا و گسترش  اعتیاد و ناامنی، دلهره و انواع بیماری‌های جسمی و روحی و اجتماعی جایگزین سازد، تا با برخورداری از رانت و دلالی و چپاول،  قدرت سیاسی ایدئولوژیک و  پاسدار مناسبات حاکم سرمایه در کشوری پیرامونی باشد، به تخریب زیست-بومی دست‌یازد، دریاچه‌های سراسر ایران از اورمیه گرفته تا مهارلو  و پریشانها را بخشکاند  و زاینده‌رودها را خشک‌رود سازد و کویرستان‌ها و قبرستان‌ها را گسترش دهد، جنگی ۸ ساله با بیش از یک میلیون کشته و زخمی و توان‌خواه، با تخریب جامعه و استمرار جنگ داخلی سراسری با ساکنین ایران۵۷، پیش از به قدرت رسیدن با ‌آتش زدن نزدیک به ۵۰۰  انسان در سینما رکس آبادان به آمریت روحانیت و عاملین لمپن‌هیا بسیج شده آغاز  تا استمرار سرزمین سوخته‌ی کنونی. گشایش بازاری به گستره‌ی ایران برای سنگ قبر و چادر و کفن و قرآن‌های چینی و با هزاران هزار کالای بنجل و بیماری زا و مرگ آور از چین. تبدیل سراسر ایران به زاغه ها و زرادخانه‌‌ها و سایت‌های و رآکتورهای نوع چرنوبیلی هسته‌ای و اتمی و اورانیوم از بازار سیاه روسیه و کره شمالی و موشک‌های مونتاژ‌ با قابلیت‌ حمل کلاهک‌های اتمی به یاری کارشناسان بازنشسته و از رده خارج روسی و چینی، کره‌شمالی و پاکستانی. کافی است به دوره ۶ ساله‌ی کارگزاری محمود احمدی نژاد اشاره شود که نزدیک به ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی که می‌توانست ایران را از سطح ۵/. درآمدناخالص داخلی (که با چانه زنی با بازنگری صندوق بین‌المللی پول ۵/۱درصد پذیرانده شد) دستکم تا سطح ترکیه با درآمد ناخالص داخلی ۵/۷ درصدی کنونی‌ این کشور برساند.

 

بحران سیاسی

 اکنون با گذشت ۳۳ سال، حاکمیتی آفریده که سارق‌ترین، فاسد‌ترین، مخوف‌ترین و بی ثبات‌ترین و ضدانسانی‌ترین حکومت‌‌هاست. ناامن‌ترین و بی ثبات‌ترین شرایط اقتصادی برای گردش سرمایه و سیاست‌های سرمایه‌ جهانی را در پی‌آورده است.  در چنین شرایطی‌است که برای بلع ربایش‌ها و ارزش‌های افزوده و هستی جامعه، برای تصاحب رانت‌های اقتصادی و سیاسی، سه جناح-باندِ اصلی حکومت، یعنی جناح روحانیت به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، باند احمدی نژاد- مشایی، و باند پر قدرت سران سپاه و اطلاعات و امنیتی‌ها در ستیز گرگ‌ها، زوزه‌کشان به سوی هم چنگ گشوده‌اند.

اکثریت ساکنین جامعه، به ویژه طبقه کارگر و تهی دستان شهر و روستا، در فلاکت مطلق جان می‌کنند. با گسترش موج بحران جهانی و نیز ویژگی اقتصاد پیرامونی و متکی بر تک محصول نفت، و سیاست‌ها و رویکردهای فسادآفرین چپاول مالی و اقتصاد بازار و دلالی و ربایش، فروپاشی بیش از پیش لایه‌های خرده بورژوازی میانی و پایین در همه‌ی رشته‌های اقتصادی و تولیدی و اجتماعی را  هرلحظه شتاب بخشید. لایه‌های سلب مالکیت شده،‌ ورشکسته و خانه‌خراب، به پایین پرتاب و افزون بر آن، بیش از نیمی از ساکنین جامعه، یعنی جوانان، ‌در نا امیدی و بیکاری و سرکوب و خفقان سرگردان و راهی جز گریز از زندان بزرگ ایران نمی‌جویند. شیشه و کراک و انواع مواد مخدر ارزان و رایگان برای زمین‌گیر ساختن‌شان، در دانشگاه و مدرسه و کوی و خیابان پخش می‌شود تا نسل‌های نو و سازنده را از پای درآورند.

 

پایان مشروعیت نظام و گزینه جویی

پایان مشروعیت نظام حاکم و ناتوانی در برابر خیزش سراسری در فراگشت خیزش و اعتراض سال ۱۳۸۸،  سرمایه‌ جهانی را به پذیرش اعلام غیرمشروعیت نظام ناچار ساخت. سرمایه‌داری جهانی، غرق در بحران اقتصادی،‌ موازی با تلاش برای دست‌‌یابی به راه‌کارهای کم هزینه، برای مهار بحران و فرا افکندن آن به برهه‌ای دیگر، رویاروی خیزش‌ها مردمی در کشورهای پیرامونی و نیز کانونی (متروپل) سرمایه، از جابجایی و رفرم قدرت‌‌های سیاسی کهنه و فرسوده و مورد  اعتراض و خشم مردم غافل نمانده است. تونس، ‌مصر، لیبی، سوریه، ایران، یمن ووو در شمار چنین کشورهایی‌اند، ‌باید از فرارویی خیزش برای کار،‌ نان و آزادی به انقلاب سیاسی و اجتماعی جلوگیری کرد و انقلاب‌های سیاسی به دست ضدانقلاب، مهار و جایگزین شود. تا آنجا که به ایران باز می‌گردد، باید که تغییر رژیم حاکم در ایران در این برهه‌‌، به پتانسیل اعتراض به اعتلاء انقلابی هرآینه در راه، تکوین نیابد. پتانسیلی که بنا به قانون مادی پدیده‌، از درون با عوامل بیرونی به ناچار باید دخالتگر شد و به سایه و انحراف کشانیده شود.  همانگونه که شاه در سال ۱۳۵۷ و حسنی مبارک سوگلی سرمایه‌ی جهانی در سال ۲۰۱۱ قربانی شدند تا  انقلاب سیاسی به انقلاب اجتماعی فرا نروید.

حکومت کنونی در ایران، در حلقه و شبکه جهانی سرمایه، در یک نامشروعیت تاریخی، در بحرانی هردم فزاینده اقتصادی و سیاسی، برای بقاء‌، پیش از خیزش سال ۱۳۸۸، به این دریافت رسیده بود که شکاف دهان گشوده بین حاکمیت و حکومت شوندگان، جز با سلاح هسته‌ای و موشک و بمب و تروریسم و میدان‌های دار  و بمب‌های زنده انتحاری نمی‌توان دوام بخشید.  جناح‌های حکومتی، با تمامی اختلاف‌ها، در سرکوب و به دریای خون کشانیدن اعتراض‌های مردمی، ددمشنانه تر از بشار اسد در سوریه، دارای اراده مشترک هستند. این حاکمیت، دارای اراده و قدرت سرکوب، با ضمانت نیروی هسته‌ای و موشک‌های دارای کلاهک اتمی برای تهدید منافع بازار جهانی سرمایه و هراس افکنی در امیرنشین‌ها و نفت عربستان و اسراییل  و تنگه هرمز برآن است تا این اراده و قدرت سرکوب قیام را در داخل تضمین کند.  حکومتیان، کره شمالی را الگو می‌آورند که با دستیابی به سلاح هسته‌ای، حاکمیت ضدانسانی خود را دوام بخشیده و دخالتگری قدرت‌های خارجی را معلق گذارده است. از این روی، بازگشت و چشم پوشی باندهای حاکم در ایران از سلاح‌هسته‌ای و پروژه‌ی هسته‌ای توهمی بیهوده بیش نیست. این واقعیت را سران کشورهای ۸ و ۲۰ به خوبی می‌دانستند و اکنون با علنی کردن بخشی از گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (I.A.E.A) بیش از پیش می‌دانند که  هدف حکومت اسلامی برای دست‌یابی به انرژی هسته‌ای حضور یک کره شمالی در خاورمیانه می‌باشد. این را نیز می‌دانند که حمله به سایت‌‌های هسته‌ای و نابودی آن‌ها،‌ نمی‌تواند باندهای حاکم را از پیشبرد و ادامه پروژه‌‌ها دورگردانید. روسیه و کره  شمالی و چین، با دریافت هزینه‌ای با ترخ بازار سیاه از دلارهای کلان نفتی، چون «امدادهای غیبی» دست به کار می‌شوند و قطعات و سوخت مورد نیاز را دوباره مونتاژ و «فوردوها» و «پارچین‌های» دیگری برپا می‌سازند.

 

مداخله نظامی، پندار یا واقیعت!

 هیاهوی اخیر سران اسرائیل در تهدید حمله به ایران، که در واقع فرافکنی است در برابر بحران اقتصادی و اعتراض بی سابقه‌ی میلیون‌ها نفر از شهروندان برای کار و نان و مسکن؛ خبر روزنامه گاردین مبنی بر آماده شدن ارتش بریتانیا برای حمله احتمالی و مداخله در ایران و ابراز نظر برخی از سران آمریکا، و نیز سکوت معنا دار سران کشورهای منطقه، همه و همه، نه نشانه‌ی یک اراده مشترک و اعلام یک حمله و مداخله نظامی،‌ بلکه اعلامی است برای عدم حمله و عدم مداخله مستقیم در ایران علیه حکومت اسلامی. این اعلام و مانور تبلیغی و روانی، دستکم، در نخسیتن روزها،‌ فروش میلیاردها دلار بمب‌های سنگر شکن به امارات متحده عربی و ایجاد زمینه برای گسترش مراکز هسته ای در عربستان سعودی و کشورهای منطقه را در پی داشته است.

تا کنون کی و کجا اسراییل و یا انگلستان، نخست حمله خود را اعلام کرده و سپس دست به اقدام زده‌‌اند! اقدامات نظامی این کشورها حتا پس از اجرا نیز مسکوت مانده است. در بمباران مرکز در حال برپایی عراق در آغاز جنگ دولت‌های ایران و عراق،  و بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، کجا و کی پیش از حمله دنیا را با خبر ساختند و در شیپورها دمیدند. هیاهوی اخیر، دستکم این خاصیت را داشت که جارچیان پیوسته به باندها و بسته به میخ خیمه ولایت زبان بگشایند و با آلودگی صوتی‌اشان در پشتیبانی از خون‌خوارترین و جنایت‌کارترین حاکمیت سیاسی که جهان را ناامن ساخته و به تروریسم کشانیده، باردیگر بر موج رسانه‌ای نقش صورتک بازی کنند.

این دسته از دشمنان مردم، این را می‌دانند که نابودی و از بین بردن مراکز و پایگاه‌های نظامی و هسته‌ای حکومت اسلامی، برای مردم نه تنها زیانی در بر ندارد بلکه به سود هستی و زیست مردم است. اما این مداخله، از سوی کسانی محکوم و تومار‌پردازی می‌شود که خود مداخله‌گر و کارگزار ۳۳ ساله حکومت اسلامی بوده و از درون و پیرامون حکومتی بیرون خزیده‌اند. این کارگزاران ریز و درشت حکومتی، در این سال‌های سیاه و خونین، خود به نوعی عوامل و یا وابسته‌گان و تثبیت‌گران نظام حاکم بود‌ه‌اند. و بدون حضور اینان در دستیاری و کارگزاری و تثبیت حکومت، این کشتار ۳۳ ساله، جنگ ۸ ساله  و ویرانی دو کشور ایران و عراق، از هم‌پاشیدگی جامعه‌ در ایران، تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی این سرزمین، ویرانی طبقه کارگر و تولید، و... ناممکن بود.

ما همراه با محکومیت هر گونه دخالتگری ضدانقلابی،  برآنیم که با سرنگونی حکومت در ایران، و پایان دهی به تمامی پروژه‌های ویران‌گر و خطر‌آفرین هسته‌ای و نظامی، باید و می‌توان با اراده و قدرت خود حکومت شوندگان، در انقلابی پیروزمند و راستین به سرانجام رسانید. اما روی سخن نه با جارچیان صلح «درون‌ حکومتی» سازش با ارتجاع‌،‌ نه با دشمنان مردم، که روی سخن با مردم است.

اگر صلح جویان و تومارچی‌ها و مصلحت‌ اندیشان به ناف ضدانقلاب چسپیده، این پرسه زنان پیرامون قدرت، کوچکترین غم و دغدغه‌ی مردمی اشان بود، که نیست، حتا نه به عنوان منادیان دفاع از «حقوق بشر» بلکه به عنوان یک هوادار محیط زیست،‌ چگونه انرژی هسته‌ای چرنوبیلی ساخت عبدالقدیر خان پاکستانی را ‌مخرب نمی‌بینند، و این حکومت ۳۳ ساله خونریز و ویرانگرتر از صدها بمب اتمی، انگیزه‌ی اعتراضشان نمی‌شود، ولی از بین بردن چرنوبیل ولایت را مداخله بیگانگان معرفی می‌کنند.  

مگر خوک مرداب باشی با مغزی به کوچکی گردو تا از درک ماهیت و اهداف حکومت اسلامی و این همه سایت هسته‌ای و پنهان کاری و آزمایش موشکی عاجز بمانی و گزارش‌های افشا شده‌ی بین‌المللی را انکار کنی.

منادیان دفاع از حکومت اسلامی در پوشش محکوم شماری دروغین، تومارین و مجازی، با هیاهو، «حق مسلم حکومت اسلامی»‌ را در شیپورهای خود می‌دمند و از فریادهای۳۳ ساله اکثریت ساکنین ایران، سوریه، عراق و افغانستان و اعتراض افکار عمومی جهانیان همچون یاسین به گوش حمار تأثیری نمی‌گیرند. 

 

راه کاری به «فی» بازار

در چنین شرایطی است که کارگزاران سیاسی سرمایه به اندیشه نشسته و راهی کم هزینه، زودبازده و سود آور را جستجو می‌کنند. در ایران هرآینه آماده‌ی انفجار، باید چاره‌ای بهمن‌ آسا اندیشید تا  تداوم سود و حکومت و مناسبات سرمایه را تضمین کرد. ساده‌ترین راه برای دستیابی به چنین هدفی،  با هزینه‌‌ای کم، جابجایی قدرت سیاسی فرسوده‌ای است که دیگر پتانسیل پیشبرد منافع اقتصادی و سیاسی سرمایه‌های جهانی را از دست داده و خود از درون هدف یک انقلاب بی‌چون و چرای سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است.

مداخله نظامی در چنین شرایطی، به ویژه با تجربه جنگ در بالکان، عراق و افغانستان و پرداختن به تجربه‌‌ی لیبیاییزه کردن، و روی آوری تکوین یافته تر راه سوریه، در ایران می تواند بدترین گزینه باشد. پرهیز ‌از مداخله‌ی مستقیم نظامی، راه‌کار هشیارانه‌ای است که عقلانیت سرمایه، بر خلاف جنجال جارچیان صلح، به خوبی بر آن اشراف دارند. ترکیه با روی کرد به اسلامی دلخواه و نو عثمانیسم مورد استقبال در منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، پرچمدار سرمایه‌‌ی جهانی در منطقه است تا نقشه زون‌های اقتصادی سیاسی و نظامی به دلخواه، در این منطقه‌ی پیرامونی بازسازی شود. راه‌کار کشورهای متروپل، در ایران، هنوز پیشبرد و تحمیل فشارهای اقتصادی و سیاسی است. 

جناح‌-باندهای حاکم درایران، با پرداخت و تحمل تاوان و هزینه، کوچکترین خللی در تلاش و اراده خویش برای دستیابی به سلاح اتمی نمی‌بینند. رژیم حاکم، در ایران با تحریم تا کنونی، در بهره‌برداری از میدان‌های نفت وگاز، در گسترش  این فعالیت‌ها و دیگر معادن، در صادرات نفت و گاز، در خرید و واردات امکانات فنی، مبادلات پولی و مالی و اعتباری، راه ترابری  به ویژه در ناوگان هوایی و دریایی و نیز در رفت و آمد برخی از فرماندهان و مهره‌های شناخته شده به دیگر کشورها و خرید سلاح، دچار تنگناهایی شده است، اما با سرشکن کردن و بازگرداندن موج  و آوار فشارهای کمرشکن بر گرده حکومت شوندگان، بر قدرت مانده است. اما حکومت، یک لحظه از هزینه پردازی و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای غافل نمانده و از پای ننشسته است.

هنوز نیز، سرمایه جهانی ‌به رهبری ایالات متحده آمریکا، همراه پیشبرد گفتگو با حکومت اسلامی، ‌تشدید تحریم‌هایی که قربانیان اصلی آن، با مانور و موج‌افکنی‌های رژیم حاکم، مردم هستند را نخستین گزینه می‌داند.

 

کم هزینه ترین گزینه

ساده‌ترین راه و دست‌یافتنی‌ترین گزینه برای ناتوانی و بازداشتن حکومت اسلامی از دستیابی به سلاح  هسته‌ای، تحریم بانک مرکزی ایران است و سپس با هزینه‌ای بیشتر، بایکوت خرید نفت و گاز ایران، این شاهرگ حیاتی سپاه پاسداران  و بسیج و اطلاعات و تمامی ماشین ترور و شبکه‌های تروریسم وحرب‌الله در سراسر جهان می‌باشد.

 این را مشاورین سیاسی اوباماها و کلینتون‌ها به خوبی می‌دانند و می‌شناسند، همانگونه که از ناکارآیی و پرهزینگی‌ راه‌کار و مداخله نظامی آگاهند. ساده‌ اندیشی است اگر باور شود که اتاق‌های فکر سرمایه، تفاوت این دو گزینه را نمی‌دانند و با سبکسری، راه کار پرهزینه نظامی را ارزیابی می‌‌کنند (راه کار دلخواه حکومتیان در ایران، هر چند نه  همانند جنگ هشت ساله موهبتی به درازای ۳۰ سال بقاء حکومت، دستکم برای برهه‌ای تداوم تا مجالی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای) و یا به عملیات ایذایی سالیان سال بی نتیجه کنونی را همچنان «کارآ» می دانند! 

در شرایط کنونی، هیچ مداخله‌ی نظامی در میان نیست. به همانگونه که، گام و گزینه‌ی کم هزینه و شتاب بخش در ناتوان سازی و فلج اقتصادی و سیاسی حکومت در ایران که به سرنگونی زودهنگام  تغییر بیانجامد، نیز در میان نیست.

شمّ و هدف سرمایه‌داری، پیوسته به جستجوی سود، ره یافتی زودبازده و کم هزینه را می‌جوید، از افغانستان تا سوریه از مداخله مستقیم تا پرچم سبز اردوغان در منطقه، آزمون‌ها وخطاهایی‌اند که در ایران به ویژه حساس‌‌، باید با دقت وسواس فراوان به کار گرفته شود.

ضرورت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از طرف اکثریت مردم ایران در سال ۱۳۸۸ با خیزشی سراسری در خیابان‌ها اعلام و از سوی قدرت‌های جهانی شنیده شد.

اکنون، خواست‌های انقلاب بهمن ۵۷ با اعتراض‌های کارگری و لایه‌های فرودست جامعه بیش از پیش در هم آمیخته  و شرایطی انفجاری فراهم آورده است. حال یک خیزش همگانی، با ‌عدم مشروعیت حکومت در ایران  در پیوند و همراستا با خیزش‌های سراسری در دیگر کشورهای پیرامونی و مراکز کانونی سرمایه، این سرنگونی را پذیرشی جهانی بخشیده است.  

در پگاه قیام، آنگاه که مجسمه‌ها و کاریسماهای خوف آور برخاک و خیابان،سرنگون و خرد می‌شوند، قدرت‌های متروپل، راهی جز شنیدن غریو انقلاب نمی‌یابند. برای واپسین دم‌های فرمانروایان تاریخ به سرآمده و عفن، جایگزین می جویند تا کارگزارانی برای اسارت انقلاب به ضدانقلاب شکل دهند.

 

مردمان جهان از نژاد انسان‌اند.

 حکومت اسلامی، سرزمینی با افزون بر ۷۰میلیون نفر را به اسارت و گروگان مستقیم گرفته است؛ جنگ طلب است، تا در بحران بقاء یابد، اما جنگی کنترل شده، جنگ با حکومت شوندگانی که  سرسپاری به شیوه پیشین را بر نمی‌تابند.

برای پایان دادن به جنگ طلبی رژیم، باید  خود عنصر جنگ را از میان برداشت. سرنگونی انقلابی حاکمیت در ایران، نخستین گام پایان بخشیدن به جنگ و دست‌یابی به صلح است، جز این، دیگر یاوه و دروغ است. برخلاف تبلیغ صلح‌‌خواهان مجازی وتومارنویسانی که در هراس از پیچیده شدن تومار حکومت‌اشان آب در لانه‌اشان ریخته شده به تکاپو افتاده‌اند، حکومت شوندگان، هیچ جنگ و دشمنی با یک‌دیگر ندارند؛ این دولت‌هایند که برای سرکوب انقلاب به جنگ پناه می‌برند. میان مردمان در ایران و اسراییل و آمریکای شمالی ووو نه تنها هیچ کینه و دشمنی در میان نیست، بلکه همبستگی انسانی در بین است، همانگونه که با مردمان در ترکیه وعراق و فلسطین. جنگ و صلح، دو روی یک سکه‌ی مناسبات حاکم و حکومت‌‌هایند. برای حفظ مناسبات بهره کشی، جنگ ادامه سیاست به زبانی دیگر است.

 رژیم حاکم در ایران ، دیگر دلخواه و کار‌آمد حفظ منافع اقتصادی و سیاسی  سرمایه‌های چند جانبه نیست، از این روی، باید برود، اما چگونه رفتن و چگونه جایگزینی آن مهم است. شرایط کنونی بحران اقتصادی در جهان سرمایه، هنوز آنان را به تصمیم دخالت مستقیم  حتی در سوریه  نرسانیده است. اما زون‌‌‌های اقتصادی  که یک سویش هند و چین، آسیای مرکزی و روسیه، و و اروپای عربی  و آمریکا تا خاور میانه و آفریقا است، در پی پایان‌یابی جنگ سرد، ضروت گلوبالیزاسیون و بازار اقتصاد و سرمایه‌ مالی را به جنگ در بالکان و حضور در خاور میانه  کشانید. ایران دروازه‌ای است در کشاکش این مرز‌بندی‌های دوباره وگشودن بازارهای جدید.

 

حلقه استکهلم

 ۱۳ نوامبر ۲۰۱۱ / بیست و دوم آبان‌ماه ۱۳۹۰

 

عباس منصوران

a.mansouran@gmail.com

 

 

 

منبع:پژواک ایران


عباس منصوران

فهرست مطالب عباس منصوران در سایت پژواک ایران 

*فراخوان دفتر روابط بین‌الملل حزب کمونیست ایران برای پشتیبانی از جنبش جاری در ایران  از خیزش ستمدیدگان برای نان، ‌کار،‌ آزادی! پشتیبانی کنیم [2022 May] 
*اورآسیا، دکترین دوگین و نئوتزاریسم پوتینی در جبهه‌ی اکراین  [2022 Mar] 
* جنبش آموزگاران و فرهنگیان و دانش آموزان، یک برآمد صنفی صِرف نیست  [2022 Jan] 
*از شوراگرایی تا شورا و اشاره به یک آسیب شناسی   [2021 Sep] 
*طرح امنیتی «پایپینگ» برای مهار اعتصاب سراسری کارگران  [2021 Jul] 
*در محکومیت اخلال در محاکمه‌ی یکی از عاملین کشتار ونسل کشی در ایران  [2021 Jul] 
* بخوان به نام کمون! به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد کمون پاریس!   [2021 Mar] 
* جعل تاریخ و جعل ماهیت و اهداف سیاهکل در خدمت نئولیبرالیسم   [2021 Mar] 
*از ناسیونالیسم تا دولت های شب پا تبیین ریشه های بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری خودبرگزیده ی کومه له  [2021 Mar] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل در ایران  زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(۲) [2021 Feb] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(1) [2021 Jan] 
*هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی   [2015 Jan] 
*اکراین جبهه اروپایی رویارویی دو بلوک سرمایه داری جهانی  [2014 Mar] 
*«غریبه ای به نام کتاب»  [2014 Feb] 
*بحران سازی هایی که هنوز هم نادیده گرفته می شوند  [2014 Feb] 
*بیعت در وحدت، در لانه ی کرکس ها  [2014 Jan] 
*لغو«اعدام» یا توهم زایی لغو  [2013 Dec] 
*آگاهی طبقاتی  [2013 Dec] 
*رفیق صدیقه حائری،زنی از گردان انقلاب   [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی  [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۲)  [2013 Nov] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۱)  [2013 Nov] 
*«خدایان نجاتم نمی‌دادند» (۱) حکومت ایران،‌ قاتل مجاهدین [2013 Sep] 
*استبداد حاکم بر سازمان مجاهدین  [2013 Jun] 
*تناقض‌های حکومت باندها و بمب‌ موعود عجله ‌فرجه  [2013 Jun] 
*اتحادیه های سنتی، بستری برای رفرمیسم  [2013 Mar] 
*اقدام مستقیم کارگران، گامی به‌سوی پالایش جنبش کارگری  [2013 Mar] 
* هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی  [2013 Feb] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (6)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (5)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۴)   [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۳)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۸)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (2)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۱)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری(۱۷)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۶)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۵)  [2012 Oct] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (14)  [2012 Oct] 
*آب را گل بکنید! علیه تریبونال دادخواهی   [2012 Sep] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۹)  [2012 Aug] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Jun] 
*پایان دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین ضرورت روی کرد طبقاتی پرولتاریا به سیاست (بخش دوم) [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 Apr] 
*آلترناتیوِ بازتولید فرهنگی استبداد شرقی و تقویم برهنگی ها  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی  [2012 Mar] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۴)  [2012 Feb] 
*حکومت یا دولت؟ هیاهوی انتخابات حکومتی تحریم، روی دیگر سکه‌ی ترمیم و شرکت  [2012 Feb] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۳)  [2012 Feb] 
*نظام بحران، بحران تحریم، بحران تغییر  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۲)  [2012 Jan] 
*در بیان کرکس ها و فداییان!  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۱)  [2012 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۳)  [2012 Jan] 
*آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه  [2011 Dec] 
*پرستو در باد، روایتی از مبارزه، عشق و بازنگری بینش چریکی  [2011 Nov] 
*گزارشی از مرگ کارگر گمنامی که در ۲۲ تیر ۱۳۷۸ به دست جنایت‌کاران جمهوری اسلامی کشته شد  [2011 Nov] 
*چشم‌انداز تغییر نظام در ایران و مداخله‌ی خارجی  [2011 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۱)  [2011 Oct] 
*بازگشایی مدارس و آموزشگاه‌ها  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۰)  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۹)  [2011 Aug] 
*یونان به چند پول می ارزد؟! بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷) [2011 Jun] 
* جنایت کشتار در اردوگاه اشرف، جنایت علیه بشریت است  [2011 Apr] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷)  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۶)  [2011 Mar] 
*اعتصاب سراسری کارگران، تنها سلاح در برابر نسل کشی  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری   [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۴)  [2011 Feb] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۳)  [2011 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۲)  [2011 Jan] 
*بحران ساختاری سرمایه‌ با خوانش مارکس (۱)  [2010 Dec] 
*یادِ بسیارانِ اسیر  [2010 Dec] 
*قتل‌های حکومتی و حکومت قاتل‌ها  [2010 Dec] 
*براي كشورما نمي‌شود خط فقر تعريف كرد   [2010 Nov] 
*از شهلا جاهد باید دفاع کرد  [2010 Nov] 
*کابوس نئوفاشیسم، ناسیونال مهدویسم  [2010 Aug] 
*دکترین شوک یا فاشیسم اقتصادی میلتون فریدمن (۱)  [2010 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۱۰)  [2010 Jul] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۹)  [2010 Jul] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۴) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 Jun] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۳)  [2010 Jun] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (2) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن  [2010 May] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۱) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 May] 
*نان و خون نه!‌ نان و گل سرخ!  [2010 May] 
*ضرورت سازمان‌یابی شوراهای بیکاران  [2010 Apr] 
*منافات حقوق بشر با حقوق انسان  [2010 Apr] 
*پیمان شوم و «روحانیت کمپرادور»  [2010 Mar] 
*تعیین حداقل دستمزد،‌ چالش شديد کار و سرمایه  [2010 Mar] 
*پیامی بر پیکر علی کروبی، با امضا کبود ومُهر ولایت  [2010 Feb] 
*برای کار ، نان و آزادی  [2010 Feb] 
*بودجه بحرانی و بحران زای حکومت نظامی ۸۹  [2010 Feb] 
*یاد سازمانده اعتصابات و جنبش شورایی نفتگران گرامی‌باد  [2010 Feb] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2010 Jan] 
*همصدایی هراسناکان قیام  [2010 Jan] 
*طبقه کارگر ایران، در سالی که گذشت  [2010 Jan] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Dec] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها(۷)  [2009 Dec] 
*۱۶ آذر، پیوستار اعتراض‌ و جنبش در پیوند  [2009 Dec] 
*قطعنامه چهارم شوراى حكام آژانس بين‌المللى انرژى اتمى و روانپریشی الیگارش‌مهدویون  [2009 Dec] 
*بحران حاکم و حاکمیت بحران   [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۶)  [2009 Nov] 
*هدف فوری و استقلال طبقاتی کارگران  [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۵)  [2009 Oct] 
*نشست وین گام دیگری در مرداب مشروعیت بخشی   [2009 Oct] 
*انرژی هسته‌ای، چماق ارتجاعی!  [2009 Oct] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۴)  [2009 Oct] 
*پیرامون شعارها  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۳)  [2009 Sep] 
*«سبد» سرکوب و راه‌کار حاکمیت کودتا  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۲)  [2009 Aug] 
*«نه زیستن، ‌نه مرگ»، «دوزخ روی زمین» و گزمه‌گان دوزخ  [2009 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Aug] 
*شکاف مرگ آور و کودتای باندهای حکومتی در برابر قیام حکومت شوندگان   [2009 Jun] 
*انتخاب متجاوز  [2009 May] 
*ایدئولوژی کشتار و تروریسم در غزه  [2009 Jan] 
*طرح موازی یک موضوع یا پنهان‌داشتن منبع و مرجع اشاره‌ای‌ به مقاله‌ «باور به معاد: ایمان به شکنجه» و کتاب «دوزخ روی زمین» [2008 Dec] 
*آسیب‌شناسی «هشدار» زرافشان  [2008 Nov] 
*محمود درویش قلب بیدار فلسطین   [2008 Aug] 
*این امیرحسین فطانت همان شکارچی دانشیان و گلسرخی‌ست؟  [2008 Jan]