ضرورت سازمانیابی شوراهای بیکاران
عباس منصوران
با آغاز سال «همت و کار مضاعف»[1] سپاه سرکوب، اخراج سراسری کارگران، بیش از پیش در دستور کار حکومت اسلامی قرار گرفته است. طبقه حاکم بر اقتصاد و قدرت سیاسی مناسبات موجود در ایران، در جایگاه طبقاتی سرمایهداران با خود ویژگی خویش، با به کارگیری ذوالفقار ایدئولوژی اسلامی، مرگآورتر از همیشه، همچنان سینه کارگران را میشکافند. باند مسلط سران سپاه- اطلاعات، در نبود نیروی سازمانیافته طبقاتی – سیاسی کارگری، آخرین لقمههای نان را از گلوی میلیونها حکومت شونده میرباید. در پی چپاول ماهها دستمزدهای پرداخت نشده و در پی کاهش دستمزدها تا پایینترین ژرفای فقر، اینک بیکارسازی انبوه در بخشهای استراتژیک تولیدی باردیگر اوج گرفته است. این جناح از بورژوازی در ایران، با تشدید استثمار، ربایش ارزشهای افزوده، و چپاول و به حراج گذار هستی جامعه، دست در دست حریصترین بخشهای سرمایه جهانی، اینک: بافتهای فرهنگی، آموزشی، شیرازههای زندگی، خانواده، ارزشهای انسانی، نیروی کار، بافت و زیرساختهای اقتصادی و تولیدی، نیروهای جوان ووو را به نیستی و ویرانی میکشاند. این گرایش، به سودای دستیابی به آسانترین و زودترین راه ثروتاندوزی و سهم ربایش، و حفظ قدرت سیاسی، از هیچ جنایتی رویگردان نیست؛ دستیابی به سلاح هستهای تنها راه نجات و نیز تضمین چنین اهدافی است؛ به ویژه آنکه نظام جمهوری اسلامی، ورشکسته تر از همیشه، بدون کوچکترین «مشروعیتی» و پایگاه مردمی در درون و بیرون از ایران، هیچ راهی جز اعمال حکومت نظامی، تجاوز آشکار و پیشبرد شکنجه و کشتار و تبدیل ایران به زندانی بزرگ و هولناک ندارد. تنها«جان پناه»و برههای این باند و نظاماش، تیغ دولبهی بحران فراگیر مالی در جهان گلوبال سرمایه است که بر گردن خود این حکومت طبقاتی فرود چنبر زده است. مکانیزم این بحران فراگیر و فروپاشانندهی کنونی و همسرشت سرمایه را مارکس به درستی دریافته بود؛در آنجا که اعلام میکند:
«کاهش دورهای ارزش سرمایه موجود، وسیلهی مزمن شیوه تولید سرمایهداری برای به تعویق انداختن کاهش نرخ سود و شتاب دهی به انباشت ارزش از راه شکلگیری سرمایه جدید است. [همین پدیده] شرایط موجود برای گردش و فرایند بازتولید سرمایه را مختل میکند و بنابراین توقفهای ناگهانی و بحران در فرایند تولید را در پی خواهد داشت ... تولید سرمایهداری همواره میکوشد تا بر این بازدارندههای درونماندگار چیره شود، اما با ابزاری چیره میشود که موانع را دوباره و در سطحی گسترده تر برپا میکند. بازدارندهی اصلی تولید سرمایهداری خود سرمایه است. این امر است که سرمایه و خود ارزش آفرینی (self- valorization) آن به عنوان نقطه آغاز و نقطه پایان، انگیزه و هدف تولید به شمار میآیند. تولید صرفاً تولید برای سرمایه است و نه برعکس، به بیان دیگر: ابزار تولید، صرفا ابزاری برای نوعی شیوه زندگی روبه رشد برای جامعهی تولید کنندگان نیست.»[2]
رویکرد به چنین روندی در جهان بحران زدهی سرمایه، در ایران واپس مانده و پشتوانه گرفته از صدور آخرین ذخیرههای نفت و گاز، دستبرد به نان و گذران بخور و نمیری است که اینک به نام «هدفمندسازی یارانهها» و «حاملهای انرژیها» به پیش میرود. آنچه به جای میماند جز خاکستر هزاران هزار تن از تهی دستان و کارگران، انباشت نقدینههایی است که فرماندهان تشنهی خون و قدرت و ثروت، را به برپایی بانکهای سپاه واداشته است؛ زیرا دیگر نه امارات، نه سوئیس و گاو صندوق امن برای آنان است، و نه مجال چندانی در گردش خرید سهام و سوداگری هر آنچه در بازار سرمایه به تبادل کالایی گذارده میشود- از نفت و گاز و اورانیوم خام و نیمه غنی شده تا سلاحهای کشتار جمعی و صدور دختران و زنان برای بازار مصرف و مواد مخدر ووو- از دولتهای بوروژایی چین و روس و برزیل نیز اعتماد چندانی نیست، زیرا که آنان نیز بخشی از جهان سرمایه و شاهرگ زندگیاشان به آمریکای شمالی و اروپای غربی گره خورده است؛ زیرا که هریک از بلوکهای سرمایه، همانند بانکها و مراکز دلالی، خود در گرو رقیب و رقیب در گرو دیگری است.
بیکارسازی ۹۰درصد از کارگران در عسلویه
بیکار سازی انبوه و سراسری، عقلاییترین رویکرد سرمایه برای تشدید استثمار و مقابله با کاهش درآمد، اینک در ایران، بزرگترین مرکز استراتژیک تولیدی، یعنی بندر عسلويه (عسلو) و پارس جنوبی را در برگفته است. این بندر که تا مرکز استان بوشهر ۳00 كيلومتر و تا کشورهاي بحرين و قطر کمتر از ۱۵۰ کیلومتر فاصله دارد، 8/6 درصد ذخاير گاز دنيا در منطقه ويژه اقتصادي انرژي،یعنی 2برابر ذخاير كل گاز ايالات متحده آمریکا را در خود جای داده است. دههزار هكتار اراضي قابل ساخت و ساز در سال 1
طاعون سپاه
الیگارش نومهدویون، همانند اختاپوسی هولناک در حال بلع مراکز اقتصادی و منابع جامعه، همچنان بر ایران سایه میافکند. سردار سپاه، غلامحسین خواجه علی، مدیرعامل «شرکت سپانیر» وابسته به شرکت عظیم استثمار و چپاول «خاتم الانبیاء» که انحصار کنسرسیوم پیمانکاران فازهای 15 و 16 پارس جنوبی را در اختیار دارد، روز یکشنبه ۲۹ فروردین ۸۹ در جریان بازدید وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح از این دو فاز پالایشگاهی پارس جنوبی گفت:
«قرارگاه خاتم الانبیا جایگزین ترکیه[4] در
بیکارسازی
عقلانیت سرمایه، با بیکارسازی گستردهی کارگران در سراسر ایران، میلیونها انسان را بدون برخورداری از کوچکترین پشتوانه و پوشش زیست و زندگی، به خیابانها و ویرانههای مرگآور پرتاب میکند. شهر صنعتی اراک و قزوین دستخوش بحران شدید کارگری و اجتماعی است. گزارشهای خود حکومت، بیانگر آن است که شرکتهای آذر آب، واگن پارس و پالايشگاه اراک، وخيمترين وضعيت را دارند. شرکت تولید نوشابه خرمنوش خرمشهر و تعطیلی این واحد تولیدی یکی از بزرگترین خطوط تولید نوشابه در خاورمیانه و ایران از ادامه کار باز ایستاد. بیکار سازیهای دهها هزار نفره در عسلویه زمانی انجام میگیرد که پیمانکارانی همانند«توتال» فرانسوی، «لوک اويل»، دومين شرکت بزرگ نفتی در روس که ۲۰ درصد از سهام آن در اختیار شرکت بزرگ نفتی آمريکايی کونوکو فيليپس است در سال ۲۰۰۵ از اکتشاف ميدان بزرگ نفتی «اناران» خبر داده بود و سپس کار توسعه اين ميدان را آغاز کرد، سال ۲۰۰۷ از ادامه فعالیت خودداری کرد. در ماه مارس ۲۰۱۰ نيز شرکت هلندی - انگليسی «شل» اعلام کرد فروش بنزين به ايران را متوقف کرده است. شرکتهای مهم گلنکور و ويتول فروش بنزين به ايران را متوقف کردند و شرکتهای ترکیه نیز از نهایی کردن پیمان همکاری در فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی خودداری کرد. در آخرین خبر، شرکت نفتی پتروناس مالزی نیز بهسبب ناامن بودن سرمایهگزاری و بیآینده بودن حکومت باندها در ایران، از همکاری با حکومت اسلامی سرباز زده است.
اعتصاب مدرسه انقلاب
موج بیکار سازی و اخراج کارگران از پروژه های منطقه پارس جنوبی و عسلویه که در چنگال شرکت عظیم استثمار طبقاتی و غارت «خاتم الانبیاء» است،موجی از اعرتاض در پی دارد.
گسترش اعتصابهای کارگران خوزستان بیانگر سراسری شدن و برآمد جنبش کارگری است. هم اکنون، اتوبوسرانان
خبر از همایشهای اعتراضی کارگران ۲۳ شرکت تخلیه و بارگیری فعال در بارانداز شلمچه میرسد. به گزارش یکی از فعالین جنبش کارگری، شرکت لولهسازی
شوراهای بیکاران
در گیر و دار این مبارزه طبقاتی، بی آنکه سخنی از حقوق انسانی کارگران باشد، در هیاهوی پرداخت و دریافت جایزههای نیم میلیون دلاری و «صلح نوبل» ووو، زیر نام دفاع از «حقوق بشر»، از سوی منابع ضد کارگری و ضد مردمی همانند «بنیاد میلتون فریدمن»[6] دستکم هفت ميليون و ۵۰۰ هزار کارگر ايرانی در دلهره مرگ و سیه روزتر از اکنون، راهی جز مقاومت و اعتراض، راهی جز برپایی مارشهای طبقاتی و خیابانی با فریادهای «یا مرگ یا زندگی» در پیش روی ندارند.
میلیونها کارگر به ویژه کارگران پیمانی و کارگران بیکار برای زنده ماندن،برای بهکف آوردن حق زندگی و ارزشهای انسانی خویش، برای رهایی جامعه از این فلاکت و تباهی، راهی و سلاحی جز سازماندهی و دستیابی و تجهیز خویش به آگاهی طبقاتی در پیش روی ندارند. شوراهای بیکاران، سلاحهای طبقاتی و انقلابی کارگران هستند. باید به شوراهای انقلابی- این ازگانهای خودگردانی و آزادی- مجهز شویم.
یادداشت های روز"، ویژه سایت دیدگاه نوشته می شوند. در صورت تمایل به باز تکثیر متن، لطفاً منبع را "یادداشت های روز سایت دیدگاه" قید کنید.
عباس منصوران
دوشنبه ۱۹ آوریل ۲۰۱۰
این نوشتار برای سایت دیدگاه در نظر گرفته شده است. بازتاب آن، با نام سایت «دیدگاه» انجام گیرد.
[1] شعار نوروزی ولی فقیه، سید علی خامنهای.
[2] Karl Marx. Capital. Volume
[3] خبرگزاری هرانا، جمعه ۲۷ فروردین ماه ۱۳۸۹،
http://hra-news.org/1
[4] به گزارش خبرنگار مهر، غلامحسین نوذری و حلمی گولر وزیران وقت نفت و انرژی ایران و ترکیه آبان ماه 1
[5] http://www.naftnews.net/view- 8
[6] فریدمن، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد از موثرترین اقتصاددانان سرمایهداری و منجی آن در سدهی بیستم است که خواهان بازار آزاد سرمایه و گلوبالیسم سرمایه و کاهش نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی است.
منبع:دیدگاه