طبقه کارگر ایران، در سالی که گذشت
عباس منصوران
«مالکیت خصوصی مادی و ملموس، نمود مادی و ملموس زندگی انسان بیگانه شده است. حرکت آن-تولید و مصرف- تجلّی ملموس حرکت تمام تولید تا بهامروز، یعنی تحقق واقعی آدمی است. مذهب، خانواده، دولت، قانون، اخلاق، علم، هنر و غیره، صرفاً شیوههای ویژهی تولید هستند و از قانون عام آن پیروی میکنند. بنابراین فرارفتن ایجابی از مالکیت خصوصی بهعنوان بهتملک خود درآوردن زندگی، همانا فرارفتن ایجابی از هرگونه بیگانگی است، یعنی بازگشن آدمی از مذهب، خانواده، دولت و غیره به وجود انسانی، یعنی به وجود اجتماعی خویش میباشد...» ک-مارکس([1])
در سال ۲۰۰۹ آوار بحران ذاتی و بیسابقه سرمایه در یک سدهی اخیر، بیش و پیشتر از سایر بخشهای جامعه، بر سر و روی طبقه کارگر بارید. آواری که ویرانگرانه بر گردهی این طبقه وارد آورد، در ایران اسلامی، فلاکتی بیسابقه آفرید. این بحران، در ایران به دستیاری حکومت اسلامی تباهی آفرینتر از بمبهای هیروشیما، میلیونها نفر را در خود نوردید. بحران ذاتی و تاریخی سرمایه، بخشهای عظیمی را به ورشکستگی و خلع مالکیت کشانید و روند پرولتاریزاسیون را سرعت بخشید. هزاران هزار تن را به سوی طبقه کارگر راند و به فلاکت نشانید. نتیجهی این آوار، برای طبقهی کارگر، بیکاریهای گسترده، تشدید استثمار و فشار کار، فشردن گلو و پرداخت نشدن دستمزد ماههای سرمایهافزایی، خودکشیهای فردی و خانوادگی، افزایش مرگ و میر، آسیبهای روان- تنی خود و فرزندان، آوارگی و مرگ تدریجی، پرتاب به خیابانهای فقر و نیستی و... بود.
الیگارش مهدویون، باندی از بورژوازی
با دست به دست شدن بخشهای مهم و استراتژیک سرمایههای مالی و تولیدی از مالکیت جناح باندهای دولتی به باند شبهدولتی سپاه- امنیتیها، بخش عظیمی از طبقه کارگر با کارفرمایی به نام الیگارش مهدویون رویاروی شد و کل طبقهکارگر با سازمان سیاسی-نظامی طبقه حاکم. این بخش از بورژوازی نظامی-امنیتی حاکم، که هم به نام دولت وهم به نام طبقهی استثمارگر، جز زبان گلوله و مرگ، زبان دیگری را نمیشناسد، اکنون به تضاد اصلی و عمده طبقه کارگر تبدیل شده است. شرکتهای استثماری، مالی و سرقت وابسته به سپاه/ اطلاعات، از تولید فیلم سینمایی، مرغداری، زنبورداری، دلالی برای گرفتن نمایندگی از شرکتهای جهانی، فعالیتهای بازرگانی، ترخیص کالاهای وارداتی، استخراج سنگ، شرکتهای بزرگ راه وساختمان و سد و... دلالی سلاح برای دیگر کشورها ووو گرفته تا تصاحب میدانهای نفت و گاز و فرودگاهها و پایانههای دریایی و... اکنون به یکی از خونآشامترین غولهای مالی- مافیایی جهان تبدیل شده است.
این بخش از بورژوازی با تصاحب میدانهای نفت و گاز پارس جنوبی و شرکت دولتی مخابرات ایران به ارزش ۸ میلیارد دلار زیر نام مافیای مالی "توسعه اعتماد مبین" در تلاش است تا با دستیابی به سلاح هستهای سلطه و قدرت سیاسی و اقتصادی خود را در برابر توفان اعتراضات کارگری و خیزش همهگانی نگه دارد. کنسرسیوم "توسعه اعتماد مبین" خریدار سهام شرکت مخابرات، از سه شرکت تشکیل شده است، تنها یکی از شرکتهای زیر کنترل این باند اسلامی میباشد.[[2]] جدا از درآمدهای ربوده شده از ارزش افزوده کارگران، جدا از میلیاردها پورسانتاژ، رانت اقتصادی و دلالی، ترانزیت مواد مخدر، حراج هستی مردم، فروش دختران و زنان به امیران و شیوخ و دیگر تبهکاران انگل،... با نگاهی به گوشهای از تیول مالی و اقتصادی این باند، به حیاتی بودن ترکیب ایدئولوژی و انرژی هستهای به عنوان تکیهگاه مادی و معنوی بورژوازی در ایران برای بقای این سلطه پی خواهیم برد.
در ماه ژوئن ۲۰۰۹، گروه مهندسی سپاه، قرارداد 2/
شدتیابی مبارزه طبقاتی
بنا به اعتراف هفده سالهی قرارگاه «سازندگي خاتم الانبياء» به عنوان يك پيمانكار بزرگ با انجام هزار و پانصد پروژه، اين مجموعه را نسبت به تمام مجموعههاي مشابه، در بالاترين مرتبه قرار ميدهد[[3]] . فرمانده وقت سپاه، رحیم صفوی، هنگام امضا «قرارداد» تائید کرده که «این پروژه با حمایت رئیس جمهور و وزیر نفت به سپاه واگذار شده و وزیر نفت نیز گفته است: "با شناختی که از امکانات و تجهیزات قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا داشتیم این پروژه را بدون مناقصه و ترک تشریفات به این مجموعه واگذار کردیم."[[4]]
مرکز پژوهشهای مجلس اسلامی در برابر رقبای خود نیز تاکید دارد که "نقش پررنگ شرکتهای شبه دولتی در خرید سهام شرکتهای دولتی بزرگ نگرانیهای زیادی را در محافل علمی و اجرایی ایجاد کرده است." این مرکز، نگران از به حاشیه رانده شدن جناح بورژوایی رقیب افزود: "شاید بتوان گفت که اقتصاد ایران، دوران گذار از اقتصاد دولتی به شبه دولتی به جای گذار از دولتی به خصوصی را سپری می کند."
صنعت نفت ایران زیر چکمههای سپاه پاسداران قرار می گیرد. « سردار رستم قاسمی»،
فرمانده قرارگاه خاتمالانبیاء به خبرگزاری مهر می گوید: تأمین مالی عملیات در فازهای ۱۵ و ۱۶ میدان مشترک گازی پارس جنوبی در گرو برداشت یک میلیارد دلاری از حساب ذخیره ارزی است. در پی این اعتراف، قرارگاه خاتمالانبیاء به بیکاری ۶۰۰۰ کارگر در پارس جنوبی فرمان داد. با این همه، بنا بهقانونمندی دیالکتیک، طبقه کارگر، حتا در نبود سازماندهیهای طبقاتی و دورمانده از دانش مبارزه طبقاتی خویش، همچنان در تداوم بازتولیدِ چرخهی ارزش افزایی و باز تولید نیروی کار، مدار دیگری از مبارزهی طبقاتی را به نمایش گذاشته است. این مبارزات در بخش معادن به ویژه کانهای مس در کرمان، ذغال سنگ، کوره پزخانهها، نیشکرهفت تپه، پارچهبافیها، کارخانه لاستيک سازی البرز در تهران ... با برآمدهای تدافعی، حضور مبارزاتی آنتیتز انقلابی طبقاتی کارگران را آشکار میسازد.
خودویژگی ساختار اقتصادی و سیاسی سرمایه در ایران و در هم تنیدگی دو استبداد طبقاتی و دولتی مسلح به سلاح ایدئولوژیکی اسلام نزدیک به «ناب محمدی»، هر واکنش و خواست پایهای و معمولی کارگران را با شتابی غیرقابل پیشبینی به رویارویی میکشاند. خواستهای صنفی و مطالبهی دستمزدهای ماهها پرداخت نشده، با زبان چماق و مسلسلهای سپاه محمد رسولالله پاسخ داده میشود و تکامل مبارزات طبقاتی از مطالبات روزمره برای زنده ماندن، به سطح سیاسی و نظامی ارتقاء میدهد. نمونه مبارزات کارگران شرکت واحد تهران، نیشکر هفت تپه، لاستیک البرز، لولهسازی
جنبشهای نیروی کار
به اعتراف خبرگزاری ایلنا «کار» حکومت اسلامی، کارگران شرکت واگن پارس اراک در پی دریافت نکردن دستمزدها ی شش ماهه، دست به اعتصاب غذا زدند.[[5]] برای نهمينباردر درازای ۶ ماه گذشته بود که کارگران به اعتراض دسته جمعی میپردازند و اعلام میدارند: اگر به درخواست هايشان پاسخ داده نشود گذرگاه اراک به تهران و نیز راههای ورود به کارخانه را خواهند بست. کارخانه واگن پارس با ۱۷۰۰ کارگر وابسته به راه آهن دولتی ايران است. به اینگونه برای نخستین بار در تاریخ، هزار و هفتصد کارگر در یک اعتراض دستجمعی، دست به اعتصاب غذا میزنند. خبرگزاری رويترز نيز اعتصاب غذای کارگران را بازتاب داد. کارگران هنگام بازدید گروهی از نمایندگان سرمایهداران از قزاقستان، رویاروی غلامرضا رزازی، مدیرعامل واگن پارس، و دیگر نمایندگان حکومت اسلامی شعار دادند «...حیا کن، حیا کن... کارخانه را رها کن!».
كارگران شرکت «مخابرات راه دور ایران» که چندی است به دلیل پرداخت نشدن دستمزدها و حقوق خود پیوسته در شیراز همایشهای اعتراضآمیز برگزار میکنند، با حضور خشمگینانه خویش، احمدی نژاد در ورزشگاه حافظیه شیراز را در آخرین سفر استانیاش بههراس افکندند. کارگران 18روز پیاپی در برابراستانداری فارس تظاهرات داشتند و یکسال بود که دستمزدهایشان پرداخت نشده بود. استاندار مکتبی فارس، در هراس از گسترش مبارزه، پس از یکسال به شیوه رهبران خویش اشک تمساح ریخت: «ما مسئولان باید از غصه بمیریم که این کارگران این مدت طولانی حقوق نگرفتهاند» . و این هنگامی بود که بیش از 500 نفر از کارگران با پلاکاردهایی همچون « آقای رییسجمهور! مسئولین استانی برای مخابرات راه دور ایران چه كردند!» و «از خواب غفلت بیدار شوید، صنعت فارس در خطر است!»، «نان در سفره نداریم!» و... در مقابل ورزشگاه حافظیه، محل سخنرانی محمود احمدینژاد ایستادند . [[6] ] نیروهای سرکوبگر و مزدور سرمایه، پلاکاردها را پایین کشیدند و کارگران را پراکنده ساختند و احمدی نژاد پس از پریشانگوییهای همیشگی خویش، سراسیمه میدان را خالی کرد و برای چند ساعت به تهران آمد تا میرحسین موسوی را از ریاست فرهنگسرای هنر برکنار سازد. محمود، دوباره به شیراز بازگشت. چند روز بعد، روز عاشورا ۶ دیماه، خیابانهای اصلی شهر شیراز در تسخیر دهها هزار تن از حکومت شوندگان بود.
شهرک صنعتی فولاد و مجتمع فولاد آلیاژی ملایر در روز ۲۷ آذرماه ۸۸ در اعتراض به نپرداختن چند ماه دستمزد در ملایر به تظاهرات پرداختند و روبروی فرمانداری، خواستهای خود را فریاد کشیدند. در پی اعتراضات باشکوه کارگران لوله سازی در اهواز ، از بازداشت دستکم۵۰ کارگر کارخانه توسط نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی خبر رسید. این شمار از کارگران روز دوشنبه ۴ آبان ماه ۸۸، در پی برگزاری راهپیمایی اعتراضی در خیابان نادری اهواز بازداشت شدند. کارگران کارخانه لوله اهواز که بین ۱۰ تا ۱۴ ماه دستمزدها، حقوق و مزایای خود را دریافت نکردهاند، در یک هفته پیش از این همایش، چند بار در خیابانهای اهواز دست به راهپیمایی زده بودند. نيروي انتظامي سرمایه، کارگران را به زیر باران باتوم و چماق گرفت.
کارگران شعار میدادند : "هيهات منه ذله " و مردم نيز در در چهار راه مركزي
"زندگي در ايران حق مسلم ماست "
"دولت کودتا استعفاء استعفا "
"يا مرگ يا عدالت "
"نصر من اله وفتح قريب، مرگ بر اين دولت مردم فريب "
…
کارگران تراکتور سازی سنندج، پرریس،خبازان و... در کردستان، کارگران در کارخانه های «تهران پتو» و «ايران ترمه» در قم، صنايع فلزی ايران در تهران، کارخانه صنايع مخابراتی راه دور ايران در استان فارس و همچنين ناآرامیهايی در معادن سنگ آهن سنگان استان خراسان رضوی، اعتصاب کارگران کارخانه ايران خودرو، تجمع کارگران فولاد آلیاژ ملایر در مقابل فرمانداری و بانک تجارت ملایر[[7]] در چند ماههی گذشته نمونههایی از شدت یابی مبارزه طبقاتی در ایران هستند.
گذشته از سازماندهی نیروهای سرکوب، در هر استان، برای مهار و کنترل جنبش کارگری، زیر نظر استانداری و فرمانداریها ستادی برپا کردهاند. در سال گذشته برگزاری روز جهانی کارگر، با شکوهتر از پیش برگزار شد. در تهران دهها کارگربازداشت شدند.[[8]] قطعنامه کمیته برگزاری اول ماه مه، برگ تابناکی در جنبش کارگری در سی سالهی اخیر است. قطعنامه این همایش طبقاتی (http://asre-nou.net/php/view.php?objnr= 3106) گواهی بر این برهان است. کارگران سنندج سال پیش درپی این برگزاری در دادگاه سرمایه اسلامی به جریمه ، بیش از یکسال زندان وهمراه با شلاق محکوم شدند. احکام ۷۰ ضربه و ۱۵ ضربه شلاق برای سوسن رازانی و شیوا خیرآبادی دو فعال زن کارگری، که در روز ۱۱ اردیبهشت۸۷، در مراسم بزرگداشت روز جهانی کارگر در شهر سنندج دستگیر شده بودند، روز ۳۰ بهمن ۸۷ در شهر سنندج به اجرا درآمد. صدها تن از فعالین جنبش کارگری در دخمههای حکومت اسلامی به اسارت گرفته شدهاند.
«در دنيايی که شلاق زدن ممنوع شده است، در ايران، طبقه کارگر را به روزی انداخته اند که به خاطر آنکه روز خودش را برگزار کرده است، محکوم به تحمل ضربات شلاق می شود.» سخنگوی اتحاديه سراسری کارگران اخراجی و بيکار ايران.
مرگ و میر ناشی ازشرایط کار
در انفجار معدن باب نیزو زرند کرمان در ساعت ۱۲ ظهر فروردین ۸۸، بیش از ۱۲ نفر از کارگران شرکت خصوصی دلتا هزار، کشته شدند. پوراحمد، معاون شرکت معادن ذعالسنگ کرمان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا گفت: تعداد کشته شدگان بالای 12 نفر است.[9]
باند مهدویون و شرکای سرمایهدار آنها، با تصاحب معادن و کارخانههای تولید مواد خام اولیه در آذربایجان بدون توجه به ایمنی محیط کار و ضوابط محیط زیستی به جنایت سرگرماند. مرگآفرینی و ویرانگری سرمایه در این منطقه، کارگران، ساکنین و زیست و بوم این منطقه را به نابودی کشانیده است.
به گزارش رسانههای حکومتی، این کارخانجات و معادن که بیشتر در دست سران سپاه پاسداران و نزدیکان آنها هستند، با بهکارگیری گارگران پیمانی در دوره های شش ماهه و تمدید دوباره قرارداد به استثماری بی رحمانه دست میزنند.کارگران آسیب دیده و دچار بیماریهای شغلی، در این مراکز تولیدی بدون درنگ اخراج شده و بدون دادن هیچ گواهی پزشکی و یا پوشش قانون کار، اخراج و به کام مرگ رها میشوند.
خبرگزاری هرانا: یک کارگر معدن طلای "آغ دره" تکاب روز ۸ مهر ۸۸ بر اثر مسمومیت ناشی از سیانور و بی توجهی مسئولین کارخانه جان باخت. سجاد قنبری مدت سه سال در اتاق طلا و یک سال در سوله سیانور معدن آغ دره کار می کرده است.
به گزارش ساوالان سسی، کارگر آذربایجانی در دو سال گذشته به دلیل آلودگی بیش از حد به جیوه و سیانور از ناراحتیهای روحی، روانی و گوارشی رنج میبرد ...مدیران کارخانه پس از مرگ سجاد قنبری سعی دارند با تطمیع و تهدید کارگران مرگ این کارگر آذربایجانی را خودکشی جلوه دهند و این در حالی است که هفته گذشته یکی دیگر از کارگران معدن مذکور به شیوه مشابهی مسموم شده بود و مسئولین معدن که از زنده ماندن وی ناامید شده بودند، سناریوی ساختگی خودکشی این کارگر را نیز از پیش آماده کرده بودند تا در صورت فوت، علت مرگ وی را خودکشی اعلام نمایند.
مرگ این کارگر جوان آذربایجانی در حالی اتفاق میافتد که پیش از این گروههای مدافع حقوق بشر خبر از اخراج دائمی کارگران مسموم و اخراج فصلی کارگران در فصل زمستان بدون در نظر گرفتن هرگونه مزایایی داده بودند . کارگران معدن آغ دره تکاب که اکثریت قریب به اتفاق آنها ترک و اهل شهرستان تکاب (تیکان تپه)هستند مجبورند در فصل زمستان جهت امرارمعاش به مناطق صنعتی فارس نشین مهاجرت کنند . به گفته کارگران ٬آنها فاقد هرگونه امنیت جسمی هنگام کار می باشند و کارخانه فاقد تجهیزات لازم جهت تصفیه ماده باطله می باشد که باعث آلودگی منابع آبهای زیر زمینی منطقه نیز گشته است .
شرکت فرآوری پویا زرکان، سالانه بالغ بر چهار تن طلا، معادل ۱۴۰ میلیارد تومان طلا از معدن طلای آغ دره بهرهبرداری میکند که این مقداردر آمار كلي توليد طلاي كشور ذكر نميشود و مسوولان روي آن نظارتي ندارند.[ [10] ]
در سال گذشته شمار زیادی از کارگران به ویژه کارگران افغانی در زیر آوارها مدفون شدند، در چاهها به مرگی وحشتناک افتادند، در جادههای مرگ ایران به کام مرگ کشانیده شدند، در مرزها به دست آدمکشان حکومت اسلامی به رگبار بسته شدند. کارگران بسیاری درمیان چرخ دندهها و کمپرسها و ماشینها له شدند و هزاران نفرمصدوم گشتند.
سرمایهداران به ویژه با ایدئولوژی مهدویت و باندیستی ، حریصانه برای بلع ارزش افزوده و سود آفریده شده از بردگی نیروی کار، با زیر پا گذاردن استانداردهای ایمنی به نرخ بالای کشتار کارگران در مراکز کار و تولید کمک میکنند . سودافزایی و کاهش هزینه تولید، از جمله انگیزهها و سبب افزایش مرگ و میر و آسیبهای روانی و جسمی کارگران و کارکنان در مراکز کار و تولید هستند.
کارگران پیمانی (پروژهای)
بورژوازی حاکم پس از به چنگگیری قدرت سیاسی سرمایه از همان سال ۵۸ تا کنون، از استخدام دائمی کارگران سرباز زد و با ددمنشانهترین روش، کارگران را از هرگونه پوشش قانون کار بورژوایی پذیرفته شده، محروم ساخت. بنا به اعتراف سردسته پیشین چماقداران «شوراهای اسلامی کار» وابسته به رقیب باند حاکم، سید حسن صادقی: 67 درصد [کارگران ایران]، در قالب قراردادهای موقت و تنها
وی یادآور شد: «جمعیت
بيشترشاغلان در بخش خدمات به ویژه خدمات شهری و صنوف کوچک در قالب قراردادهای یک روز تا نهایت یک ماه مشغول به کارهستند و در مقابل قرارداد شاغلان در واحدهای بزرگ صنعتی از یک تا سه ماه متغیر است.»[[12]]
روند بیکاری و تهی دستی در سال گذشته شدت بیشتری یافت و خیابانهای شورش و اعتراض گواه زنده و بازتاب شورش به مناسبات طبقاتی و ضد انسانی حاکماند. کارفرمایان بیش از سالهای پیش، با برخورداری از حمایتهای دولت اسلامی خویش این پشتوانه را داشتند تا به موازات تشدید درجه بهرهکشی، کارگران دایم را به هر بهانه اخراج کنند. در سال گذشته، بورژوازی پوسیده درایران مجال یافت تا با ورشکسته ساختن بخشهای باقی مانده از تولید بومی، در بخشهای صنعت و کشاورزی، هزاران کارگر را بدون برخورداری از پوشش قانون کار، اخراج و به ارتش ذخیره کارگران بیافکند. کردستان و بلوچستان با بخشهای تولیدی آسیب پذیر، سخت تر از دیگر مناطق میدان این سلاخی هستند. جمعیت بیکاران ایران بر اساس آمارهای رسمی، افزون بر سه میلیون نفر گزارش داده، اما نرخ بیکاری بسیار فراتر از این شمار است. مناسبات سرمایهداری به انگیزهی انباشت، پیوسته بازآفرین سرمایهی زنده و انباشت است. نیروی کار، بازتولید روندی است که بخشی به نیروی کار ذخیره و بخش دیگر به شاخهی مولدین و به نیروی خدماتی مناسبات گسیل میشوند. این روند در سال گذشته میلادی نیز در بحران بیسابقهی سرمایه جهانی جاری بود. گزارشهای حکومتی نشان میدهند که سالانه بیش از هشتصد هزار نفر وارد بازار کار می شوند ، بسیاری از این فروشندگان تازه نیروی کار به لشگر بیکاران می پیوندند. بر پایهی گزارشها، سالانه نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر از دانشگاهها و مراکز آموزش عالی فارغ التحصیل میشوند که بخش عمدهای از این جوانان نمیتوانند شغلی برای خود بیابند . محمد جهرمی، وزیر کار دور نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد، در یک گفتگوی تلویزیونی اعلام کرد که در ۲۲ استان اکثر از بیکاران تحصیلات زیر دیپلم ندارند.[[13]]
در ایران اسلامی سرمایه، مرکز پژوهشهای مجلس اسلامی، گزارش می دهد که «شاخص فساد اقتصادی در ایران در فاصله یک سال در سال گذشته بسیار وخیمتر شده است و رتبه ایران از ۱۲۴ در سال ۲۰۰۸ میلادی با بیست پله سقوط به ۱۴۴ در سال ۲۰۰۹ رسیده است.[[14]]
پیآمد
طبقه کارگر و جنبش کارگری در سال ۲۰۰۹ علیرغم آسیب طبقاتی، در شدت استثمار و بردگی و بی حقوقی، دست به گریبان مبارزه برای زیست تا فردا، به مبارزه طبقاتی خود گستره و فرازی چشمگیر بخشیده است. پیکار طبقاتی هرچند تدافعی، اما با همبستگی و گسترش دیگری همراه بود. رزمندگی کارگران، رویارویی با سپاهیان مزدور سرمایه، روشها و به کارگیری شیوههای ابتکاری نمونه کارگران در
جنبش کارگری و طبقه کارگر در ایران، در حالی با بورژوازی حاکم و سازمان سیاسیاش در حاکمیت، دست به گریبان است که خیزش تودهای در خیابانها برای سرنگونی کلیت نظام برخاسته است. سنگینی و فراگیری این خیزش عظیم، درکوتاه مدت در سال گذشته هرچند شتاب سازمانیابی طبقاتی و انقلابی کارگران و تهی دستان شهر و روستا را زیر تاثیر قرار داد، اما نشانههای چشمگیری از ساختاریابی جنبش طبقاتی کارگری در ماههای گذشته، نمایانگر شده است. کارگران و تهی دستان شهر روستا و اعضاء خانواده آنها، بهسان شهروندان و حکومت شوندهگان نیز، بخش اصلی جامعهی افزون بر ۷۰ میلیونی، بدون سازمانیابی و دستیابی به دانش مبارزه طبقاتی، هرآینه همانند سال ۵۷ در خطر ذوب در پوپولیسم همه با همی، قرار دارند. این چشم اسفندیار و پاشنه آشیل قهرمانی است که میتواند و باید از قربانی شدن خیزش ضد استبدادی و سرنگونی طلب جاری جلوگیری کند و سرنگونی انقلابی حاکمیت بورژوایی را به سرانجامی پیروزمند برساند.
یادداشتهای هفته"، ویژه سایت دیدگاه نوشته میشوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشتهای روز سایت دیدگاه" قید کنید .
عباس منصوران
[1] - کارل مارکس، دست نوشته های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، ترجمه حسن مرتضوی، نشر آگه، تهران، ۱۳۷۷.
[2] شرکت های سرمایه گذاری "توسعه اعتماد" و "شهریار مهستان" که از شرکتهای زیر مجموعه بنیاد تعاون سپاه هستند و شرکت "گسترش الکترونیک مبین ایران" که از شرکتهای زیر مجموعه ستاد اجرایی «فرمان امام» میباشد.
[3] http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2007/10/printable/071026_ka-mb-us-iran-sanction-khatam.shtml
[4] http://www.bbc.co.uk/persian/business/story/2006/06/060608_mj-ka-sepah-contract.shtml
[5] خبرگزاریهای، ایلنا، ایسنا و مهر ارسال شده در ۱۶ مهر.
[6] خبرگزاری هرانا خبرگزاری مجموعه فعالین حقوق بشر در ایران
http://hranews.info/news/10924.aspx
[7] به گزارش خبرگزاری ایلنا، صبح روز شنبه ۲۸ آذر، ۱۵۰ کارگر از ۴۵۰ کارگر شهرک صنعتی فولاد و مجتمع فولاد آلیاژی ملایر در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای خویش در برابر فرمانداری و بانک تجارت ملایر به اعتراض ایستادند.
[8] زنده باد اول ماه مه
زنده باد همبستگی بين المللی طبقه كارگر
۱ مه ۲۰۰۹
۱۱ارديبهشت۱۳۸۸
كميته برگزاری مراسم روز جهانی كارگر
سنديكای كارگران شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
سنديكای كارگران نيشكر هفت تپه
اتحاديه آزاد كارگران ايران
هيئت بازگشايی سنديكای كارگران نقاش و تزئينات ساختمان
كانون مدافعان حقوق كارگر
شورای همكاری تشكل ها و فعالين كارگري
- كميته پيگيری ايجاد تشكل های كارگري
- كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های كارگري
- شورای زنان
- جمعی از فعالين كارگري
[9] خبر گزاری ایلنا سی فروردین ۱۳۸۸.
[10] http://hranews.
[11] http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=97489
[12] http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=97489
[13] http://www.bbc.co.uk/persian/business/story/2008/05/08051
[14]http://www.bbc.co.uk/persian/business/2009/12/091225_ka_buisness_iran.shtml
منبع:دیدگاه