نخست حذف تجاوزگران، بعد ریشه کن ساختن تجاوز گری
کورش عرفانی
افشای اخبار تجاوز جنسی به زندانیان بازداشت های جنبش اخیر یک تصادف و استثناء نیست، پدیده ای است شناخته شده در نظام مذهبی حاکم که از یک دیدگاه برمی خیزد. در این دیدگاه انسان یک شئی است که می توان آن را درید، قطعه قطعه کرد، با کابل و لوله و سیم به آن کوبید، آویزانش کرد و یا آتشش زد. این دیدگاه ریشه در مذهب، ریشه در تاریخ وحشی گری و ریشه در فرایند اجتماعی شکل گیری شخصیت آمران و عاملان این جنایت ها دارد. به همین دلیل نیز برخورد با این موضوع نیاز به موشکافی هرسه جنبه دارد.
مذهب به جنایت مشروعیت می بخشد، برای آن منبع ماوراء الطبیعی قائل می شود و دست کسی را که به شکنجه و تجاوز و آزار می پردازد باز می گذارد تا آسوده از عذاب وجدان، یا سایر نگرانی های زمینی، فقط به پاداش اطاعت از امر الهی بیاندیشد. اما این را بگوییم که در نظام کنونی جهل و جنایت حاکم بر ایران این جنبه واقعیت چندانی ندارد و جز اقلیتی به راستی اندک، هیچ کس براساس باورهای مذهبی خود به تجاوز نمی پردازد. تجاوزگران به دلایل دیگری به این کار می پردازند.
از جمله ی این دلایل، پیشینه ی تاریخی آن است که در حافظه ی جمعی و فردی تجاوزکنندگان حضور دارد و به امر تجاوز حالتی «عادی» از یک امر «متداول» می بخشد. اگر خیلی به عقب بازنگردیم این پدیده دارای تاریخی دست کم سی ساله است. زندان های جمهوری اسلامی همیشه محلی بوده است برای تخریب جسم و روح انسان ها. امروز نیز که جنبش آزادیخواهی مردم سراپای رژیم را به وحشت انداخته است این سنت ضد بشری رژیم به گونه ای گسترده به کار گرفته می شود تا اثرات مخرب آن، برپاکننده ی جو وحشت و توهین در میان مردم باشد.
اما دلیل دیگری که شاید کمتر به آن پرداخته می شود روند شکل گیری شخصیت آمران و عاملان است. فراموش نکنیم انسانی که فرهیختگی را تجربه نمی کند در مرحله ی مادون حیوانی باقی می ماند. انسان بدون انسانیت به مراتب از حیوان خطرسازتر و تخریب گرتر است. زیرا موجود بشری فقط با آموزش و تربیت است که می تواند از بدترین ها فاصله بگیرد، اما حیوان برای این منظور از سوی طبیعت مجهز به قدرت کنترل گر غریزه خود می باشد. یک حیوان درنده جز برای رفع گرسنگی شکار نمی کند و به هیچ حیوان دیگری کمترین آسیبی وارد نمی کند. اما انسان نافرهیخته به دلیل پیچیدگی طبیعی دستگاه مغز بشر از یکسو و عدم تجهیز آن به مکانیزم های خودکار و یا غریزی از سوی دیگر با نوعی کمبود داده و اطلاعات مواجه است که به او اجازه نمی دهد متناسب با هنجارهای اخلاقی عمل کند.
نظام جمهوری اسلامی از آنجا که بر پایه ترس استوار است کسانی را به خدمت می گیرد که قادر به ایجاد این وحشت باشند: راحت بکشند، راحت سر ببرند، راحت شکم پاره کنند، راحت شلاق بزنند، راحت به دار بیاویزند و راحت تجاوز کنند. همه ی این ها می طلبد که فرد، کمترین تاثیر را از مسائلی مانند وجدان، شعور، همدردی و در یک کلام از انسانیت بپذیرد. برعکس، به کسانی نیاز است که فاقد درک، وجدان، شعور و اخلاق باشند تا در تخریب و نابودسازی و کشتار و تجاوز و آزاردهی مخالفان کمترین شکی به خود راه ندهند و به سان سگان تربیت شده برای شکار، بدرند و بکشند و هیچ معذوریت اخلاقی نداشته باشند. کسانی لازم است مثل سردار رادان، مثل احمدی مقدم و امثال آنها.
در این جا مشخص کنیم که هیچ انسانی که مجهز به کمترین درجه از اخلاق یا انسانیت باشد نمی تواند به عمل تجاوز دست زند. این حرکت رذیلانه نیاز به حداقل آمادگی روحی و جسمی در تجاوزگر دارد تا امکان پذیر باشد. کدام فرد عادی است که قادر باشد یک زن و یا یک مرد را در شرایطی که او قادر به دفاع از خود نیست مورد تجاوز قرار دهد؟ چنین عملی نیاز به یک توانایی روانی بالایی دارد که تنها در افرادی یافت می شود که تحت سیطره و کنترل هیچ گونه مکانیزم اخلاقی نیستند و تنها با اتکاء به خلاء ارزشی روانشان و برای پاسخگویی به خواست های برخاسته از انحراف جنسی شان دست به این عمل می زنند. به عبارت دیگر برای ایفای نقش تجاوزگر درزندان باید در قهقرای روحی و متاثراز بیماری جنسی بود.
معنی دیگر این حرف این است که حکومت اسلامی و در راس آن مثلث آخوند-بازاری-پاسدار با اتکاء بر قدرت مشتی رذالت پیشه و منحرف جنسی بر راس کار باقی مانده است. کسانی که به دلیل دور نگه داشته شدن از هر گونه شانس فرهیختگی در مرحله ای مادون حیوانی زیسته و آماده ی جنایت و قتل و تجاوز برای نجات حکومتی هستند که به گفته ی مصباح ریس جمهور آن از سوی خدا سخن می گوید. گندابی که رژیم و سران و عوامل و خدایشان در آن گرفتار شده است آن قدر عمیق است که کمترین شانسی برای ترک آن بر اساس تفکر و درک و منطق و بازگشت به انسانیت به صورت خودجوش وجود ندارد. به همین دلیل، وظیفه ی برخورد با این مرداب رذالت به مردم باز می گردد. این بار و یک بار برای همیشه، نه برای از میان بردن این یا آن رذل حاکم، بلکه برای خشکاندن این مرداب رذالت و پایان بخشیدن به جنایت سالاری به گونه ای بنیادین و نهادینه.
این منظور نیز میسر نیست جز با طی یک مسیر منطقی : نخست خلع قدرت از مثلث شوم آخوند-بازاری-پاسدار. این خلع قدرت، جز در رویا و خام اندیشی، از طریق مسالمت آمیز ممکن نیست. نیاز به قهر قاطع توده ای دارد. بعد از خلق قدرت باید هر سه پایه ی این مثلث را برچید. مذهب را که گندزار پرورش جنایت است به تدریج و با روشنگری مردم به گورستان تاریخ سپرد و معنویت خودساخته و خودخواسته ی فردی را جایگزین آن ساخت، روابط طبقاتی را که انسان ها را مسخ و اسیر دور بسته ی فقر مادی-فقر فرهنگی می سازد از بنیاد دگرگون ساخت و سرانجام به هر نوع محدودیت اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و نظامی برای آزادی های فردی و اجتماعی پایان داد.
در یک کلام، حذف تجاوزگران از صحنه ی قدرت و مجازات آمران و عاملان و بازتربیت آنانی که هنوز شانسی دارند تنها یک گام اولیه است، آنچه باید برای بعد از این مرحله از حالا تدارک دید حذف بسترها، زمینه ها و ریشه های تجاوزگری است، برای همیشه. این تنها پاسخ درخور برای کاهش دردها و رنج های زنان شریف و مردان محترمی است که به جرم آزادیخواهی مورد تجاوز رذالت سالاری رژیم ضد بشر ی قرار گرفته اند.
"یادداشت های روز"، ویژه سایت دیدگاه نوشته می شوند. در صورت تمایل به باز تکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشت های روز سایت دیدگاه" قید کنید.
* *
15 / 08 / 2009
کورش عرفانی
@
منبع:دیدگاه