مقالههای منتشر شده دربارهی عباس رحیمی
اطلاعیه زندانیان سیاسی و خانواده جانباختگان دهه 60 به مناسبت خاموشی عباس محمدرحیمی
عباس تا آخرین دم زندگی برای روز دادخواهی و رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی لحظه شماری می کرد و قلب اش سرشار از عشق و امید به آینده بود. اما دریغ و درد که از میان ما رفت اگرچه آرمانش همچنان باقیست. ما این مصیبت بزرگ و فقدان جبران ناپذیر را به «مادر صونا»، فرزندش سپهر و خانواده بزرگ محمدرحیمی تسلیت می گوییم و برای آنان و همهی دوستان و دوستدارانش صبر و شکیبایی آرزو می کنیم.
ادامهی مطلب...
بمناسبت چهلمین روز درگذشت عباس رحیمی / شکرالله متحمل - علی اکبر نیکبخت سروستانی
ادامهی مطلب...
چهل روز گذشت (عباس عزیز رفت)
ادامهی مطلب...
گناه تسلیت گفتن به مادر داغدار (شکرالله متحمل ، علی اکبر نیکبخت سروستانی
نمیدانستم عرض تسلیت گفتن به یک مادر داغدیده و مشوش و پربشان حال از غم فراق فرزندانش، از جانب آقای سازمان جرم و گناهی نا بخشودنی محسوب میشود. و زندانیان سیاسی را که بدون شک از شعور و معرفت و مردانگی و صداقت برخوردارند و از جوانی جذب افکار و ذهنیتهای یکشبه آقای سازمان شده بودند را در رسانه های خود ناجوانمردانه و با بیرحمی هرچه تمامتر با القاب چندش آور بریده مزدور و کوفی و....می نامید. و به خیال خام خود برای رسیدن به اهداف شوم خود قربانی میکنید. ادامهی مطلب...
دزد ناشی به کاهدان می زند («جنون» مسعود رجوی) ایرج مصداقی
رضا رشیدی که بیانیه زندانیان سیاسی در گرامیداشت یاد عباس محمدرحیمی را امضا کردهاست، یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی پس از انقلاب ضد سلطنتی و جان به در بردگان کشتار ۶۷ است. او در سال ۵۹ دستگیر و پس از تحمل یک سال زندان پیش از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ آزاد شد و سپس دوباره دستگیر و پس از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ آزاد شد.
رضا رشیدی عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران است . او یکی از دوستان عباس بود که در دوران بیماری عباس نیز بارها از او در بیمارستان عیادت کرد. رضا رشیدی که امروز مسعود رجوی با توسل به یک تشابه اسمی امضای بیانیه زندانیان سیاسی توسط او را منکر میشود و آنچه شایسته خودش است به دیگران نسبت می دهد تنها بیانیه زندانیان سیاسی را امضا نکرده است. او پیشتر دو یادداشت در ارتباط با عباس نوشته بود. ادامهی مطلب...
شباهت عجیب فرقه رجوی و مزدوران وزارت اطلاعات در برخورد به عباس محمدرحیمی
واماندهها و سیاه دلهایی همچون حسین توتونچیان ، رضا فلاحی، «رحمان ش» و رضا محمدی و فرخ حیدری و مینا انتظاری و یک دوجین وبلاگ نویس و فیس بوک نشان و «اتحاد زندانیان سیاسی ...» و ... با سرهم کردن دروغهای عجیب و غریب، زیر علم رهبری فراری و غایب مجاهدین سینه میزدند از یک سو و مزدوران وزارت اطلاعات از نوع مسعود خدابنده و سایت « ایران اینترلینک» و ارشیا ارشادی «پژوهشگر و دادستان افتخاری ونمادین خانواده های قربانیان فرقه رجوی» و ... نیز از سوی دیگر با همان ادبیات ضمن دروغپردازیهای آشکار در پوشش مخالفت با «فرقه رجوی» همان جعلیات را تکرار میکردند. ادامهی مطلب...
زندگی ادامه دارد، به یاد عباس محمدرحیمی حنیف حیدرنژاد
عباس در آخرین روزهای زندگی، پیکرش را بر روی تخت بیمارستان گواهِ منشِ انساندوستانه اش کرد و با آخرین خواسته اش برای دیدار با عشقش، با همسرش، و با تاکید بر حقِ دیدار فرزندش با مادرش نشان داد که حاضر نیست تسلیم زور و ظلم و نامردمی و توپ و تَشرِ مدعیان مبارزه شود. او با آخرین رمقِ باقی مانده در بدنش، به سبک خودش برای دریدن نقاب دروغ و ریا بر چهره ی آنان که به اعتماد یک نسل خیانت کردند و برای روشن کردن حقیقت، تلاش کرد. او در بستر مرگ به اصالت زندگی و عشق گواهی داد و با آخرین خنده ها و شوخ طبعی اش نشان داد در قلب او جائی برای انتقام نیست. ادامهی مطلب...
میخوامت با همه دردسرهات! مجید موسوی (بیدار)
و حرامیان وقتی ساطورهاشون رو تیز کردند که خبردار شده بودند عباس افتاده و دیگه قدرت پاسخگویی نداره و اصلا نمیدونه چی میگذره. اونوقت بود که بسیجی های شغال و کفتار حمله آوردند. با دشنه و سنگ و چماق به روح و جسم اش زخم زدند و نعره زدند تا "الله اکبرِ" نحس شون رو همه لمس کنند! ... مطمئن باشند که همه لمس کردند! خوب هم لمس کردند!... تازه، فکر میکنم اگه عباس متوجه هم شده بود که چه خبره، تصورش هم براش غیرممکن بود که کجا اینهمه دنائت و "نامردی" رو میشه یک جا و زیر یک سقف جمع کرد؟ و حتما زیرلب میغرید که: مردونگی کیلو چند!؟ ... ادامهی مطلب...
عباس محمد رحیمی نمادی از شرافت و جوانمردی جمال عظیمی
ادامهی مطلب...
تسلیتی به مادر صونا حمید منتظری
ادامهی مطلب...
مرگ. بخش چهارم رساله تائودا اسماعیل وفا یغمایی
تائودا! هيچ چيزجاوداني نيست و هر آنچه جاوداني مي پندارند جز وجودي بي جان بيش نيست از آن رو كه امكان مردن و دوباره زنده شدن را از دست داده است.تائودا حتي حقيقت نيز نمي تواند جاوداني باشد . در جهاني كه حركت و دگرگون شدن قانون جاوداني آنست ،حقيقت نيز دمادم دگرگون ميشود و فرا مي رود و كشف ميشود پس مي ميرد و دوباره زاده مي شود. ادامهی مطلب...
بنیاد برومند: «از پنج خواهر و برادری که دستگیر شده بودیم، تنها من زنده ماندم»
این جمله تنها بخشی از روایت ابراهیم محمد رحیمی در گفتگو با بنیاد برومند است از رنجهایی که خود و خانوادهاش در دهه ۶۰ متحمل شدهاند. ابراهیم (عباس) محمد رحیمی ، سه روز پیش در ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ در لندن چشم بر جهان فروبست و نقطه پایانی بر رنجهای طولانیاش در بستر بیماری گذاشت.
مهربانی، شجاعت و آزادگی از ویژگی های ابراهیم (عباس) محمد رحیمیِ، یکی از بازماندگان کشتار زندانیان سیاسی در سال ١٣٦٧ بود. ادامهی مطلب...
ابراز همدردی با خانواده محمدرحیمی از سوی جمعی از دوستان و آشنایان عباس
با کمال تاثر و تاسف اطلاع یافتیم که عباس محمدرحیمی یکی از اولین زندانیان سیاسی ایران پس از انقلاب ضدسلطنتی به خاموشی گرایید. عباس محمدرحیمی که بیش از یک دهه از عمر خود را در زندان های جمهوری اسلامی سپری کرد، در طول سه دهه گذشته هرگز از مبارزه برای آزادی و عدالت دست نکشید و لحظه ای از یاد و آرمانهای جانباختگان راه آزادی و انسانیت غافل نشد. عباس عاشق بود و علیرغم سختیها و مرارتهای فراوان، عشق به نیروی زندگی را از دست نداد. او نماد دوستی و رفاقت بود. هرجا که بود شادی و خنده را با خود به همراه میاورد. افسوس که اینک عباس خاموش شده است. اما یادش ، امیدها و آرمانهایش با ما خواهد ماند. ما اين ضايعه بزرگ را به خانواده عزیز محمدرحیمی و همه دوستان و یارانش تسلیت میگوییم و خود را در این غم شریک میدانیم. ادامهی مطلب...
بیدار شو، عباس، بیدار شو! در سومین شب رفتن عباس رحیمی عاطفه اقبال
فراموش نخواهیم کرد، سنگهایی که از طرف یاران دیروزش!! بر پیکر بی جانش پرتاب شد. آری ! سنگ زدند، تبر زدند، بر تن بی سپر عباس زدند! اما هر چه تبر زدند به او زخم نشد، جوانه شد.... عباس ستاره شد. بر آسمان این وطن یک لحظه درخشید و معصومانه پر کشید و رفت!
سنگ اندازان اجازه دهید! هنوز پیکر عباس بر زمین است! بگذارید خانواده و دوستانش در آرامش سوگواری کنند! بگذارید پیکرش را به خاک بسپاریم و بعد دوباره سنگها را فرود آرید! ادامهی مطلب...
مصاحبه با عباس محمدرحیمی، برای تهیه مستند «عدالت انقلابی»
https://www.youtube.com/watch?v=XzB6g2F3aLY ادامهی مطلب...
گفتگوی لادن بازرگان و عباس محمدرحیمی با تلویزیون من و تو
https://www.youtube.com/watch?v=H5H7KoHjiuc ادامهی مطلب...
بیاد یارمان عباس رحیمی احمد شهبازی
ا نهايت تأسف و تأثر درگذشت دوست و یار 30 ساله مان را به كليه دوستان وخانواده صبور عباس تسلیت عرض میکنم.هرچند كه تاب فراق و هجران سخت و دشوار است، ليكن تقدير الهي را جز صبر و بردباري چاره اي نيست.تمام دروغها و صحنه سازیهای وتوهین وبی احترامی که به عباس شد هیچوقت پنها ن نمی ماند و از قدیم گفته اند هیچ بار کجی به منزل نخواهد رسید... اگر چه هم اکنون هم زمستان رفته و رو سیاهی برای ذغال مانده است.
یادش گرامی و روانش شاد ادامهی مطلب...
عیاران مژگان پورمحسن
سوختم،سوختم، وای که عیاری بر تخت بیمارستان و در آخرین دم آرزویش را بیان می دارد و در جواب این سنگ شدگان، مدفوعات مزاج رهبری عقیدتی، عصارهٔ سی سال ترهات رجوی را روانهٔ سایت هایشان کردند تا حتی به ایرانیانی که هیچ توجهی به اینها ندارند ماهیت انقلاب ایدئولوژیک زوج رجوی و دستاورد های بی نظیرش را بصورت کاملا واضح و هویدا نشان دهند. بیچاره ها به چه سرنوشت رقت انگیزی دچار شدند. در حالیکه شما و سرو شمشاد شما حالا در تمام جهان و در جان و قلب بی شمار هموطنانتان باز هم قد کشیدید.
ادامهی مطلب...
از هر سنخی آدم مجذوب شخصیت اش می شد فریاد آزادی
به هر حال مشکل داشت با این طلاق زوری و ناخواسته.هیچ وقت حاضر نبود جلوی زورگویی های فرماندهان پذیرش سر خم کند و انها هم همیشه به سپهر کمی میدان میدادند تا ارامش کنند.
مثلا تنهایی قدم زدن ممنوع بود ولی او را میگذاشتند تنهایی در پارک پذیرش قدم بزند و فکر کند. آنچه از خوبیهای سپهر باید گفت دوستانش که نزدیکتر به او بودند و از زمان زندانهای حمهوری جهل و جنایت به نیکی یاد کرده اند . عباس اینقدر مخالفت میکرد با سیستم نا متعارف و نامتوازن سازمان که لقب فرمانده سپهر را به او دادیم و به دور از چشم فرماندهان اورا فرمانده سپهر صدا میکردیم. ادامهی مطلب...
به یادِ «عباس سرطلا» بهروز قاسمی
چقدر تلخ است کسی را به جُرم عشق، برایِ عشق آزار دادن که آزارنده به خِفّت در بسترِ تاریخ مویه خواهد کرد.
عباس نه دروغگو بود، نه ترسو و نه بی گذشت چراکه عاشق بود و عاشق هیچکدام ازینان نتواند بود.
به یادِ عباس آقا سرطلا برایِ همۀ زندگی و معرفتِ طلایش. ادامهی مطلب...
عباس رحیمی و قاعدهِ طلایی گفتوشنود با مختار شلالوند همنشین بهار
داستان پر از رنج و عبرت عباس رحیمی را از منظر دیگری هم میشود نگاه کرد و آن قاعده طلایی است.
شخص باید جوری با دیگران رفتار کند که دوست دارد دیگران در شرایط مشابه با او همانگونه رفتار را داشته باشند... ادامهی مطلب...
عباس مردنی نیست الف دوستدار
خیر ، عباس مردنی نیست ! شاهد چنین مدعائی هم اینکه اگر عباس "مرده" بود و "رفته" بود دیگه مقاله "هوشنگ ، سپهر و من" نوشته فرهیخته ای !! با ماسک رحمان ش موضوعیت پیدا نمیکرد که !
چه کسی تا بحال و در کجای این جهان فردی را که "مرده" و از مرز زمان عبور نموده را اینگونه پلشت و سلیطه وار به زیر چاقوی کینه و نفرت برده است ؟ البته که رسم است از درگذشتگان با ذکر صفات و خصائل نیکویشان یاد کنند ! اگر هم چنتۀ متوفی از این خوبی ها تهی بوده باشد رحمت و طلب آمرزشی برایش خواستار گردند ادامهی مطلب...
نامه ای از ایران/ به یاد عباس محمدرحیمی حمید منتظری
ادامهی مطلب...
مراسم تودیع و خاکسپاری رفیق مبارز به سفر رفته عباس محمد رحیمی
به هزار دشنه در پشت
چو از این کویر تهمت
چو زخطه ی رذالت
به سوی دگر گذشتی
به تمامی شهیدان. برسان سلام مارا ادامهی مطلب...
ای مقصد حقیقت. در بدرقه عباس محمدرحیمی اسماعیل وفا یغمایی
در آشيان غربت سر زير پر كشيديم
بستيم بال و پر را دست از سفر كشيديم
اي مرغكان بتازيد سرخوش به بيكرانها
ما رخت و بخت خود را از اين سفر كشيديم
ادامهی مطلب...
عباس، آنگونه که می شناختم شهنام شرقی
آنگاه دیگر عباس عصبانی بود و سازمان مجاهدین را با تمام وجود محکوم میکرد دشنام میداد. در بستر بیماری مهلکی چون سرطان گرفتار بود. میدانست که چه بسا هرگز بلند نخواهد شد و در چنین حالتی با هیولای مجاهدین درگیر شده بود. باران تهمت و ناسزا بجای کمک ازاین مبارزان به اصطلاح خلق برتنش می بارید. درست می گویند که وقتی شیر پیر می شود روباه به او حمله می کند. طولی نکشید عباس به کما رفت و بالاخره آرزوی آخرین دیدار با زنش پروین رانیز با خود به گور برد.
بی تردید جمع دوستان در شب یلداها ادامه خواهد داشت و در نبود عباس گل سرسبد مجلس شب یلداها طولانی تر خواهد شد. ادامهی مطلب...
«عباس رحیمی(سپهر) چه زیبا جاودانه گشت» رضا گوران
هر روز به نوعی خانم فیروزان همراه مربی و عده ای دیگر از زنان فریب خورده تازه پیوسته از سر کلاس های مختلف شستشوی مغزی که در ساختمانهای اسکان بر قرار بود به سمت سالن غذا خوری می آمدند. عباس که از قبل با همسرش برنامه ریزی کرده بودند در گوشه خلوت سالن زیر سایه درختها به کمین می نشست با اشاره عباس با ترفند های مختلف با کمی فاصله از گروه عقب می افتاد و بعد به طرف عباس می پیچید و در میعادگاه دیدار و گفتگوی کوتاهی با هم می کردند. بارها شنیدم که عباس به همسرش می گفت: گول حرف های پوشالی اینها را نخورید و طلاق ندهید. اینها دروغگویند ادامهی مطلب...
عبّاس از «ملّی کشی» راحت شد م-ت اخلاقی
به عنوان یک زندانی سیاسی دهه ۱۳۶۰، دوران سیاه تر از قلب نامردان ونارفیقان،آنهائی که به این عیّار وجوانمرد وبه تمام معنا تندیسی از "مردم" با غیرت وچیز فهم کوچه وبازار محل ،برچسب مامور اطلاعات زدند،برچسبی که شایسته پیشانی برخاک افتاده خودشان در برابر مرتجع ترین شیوخ منطقه وبیرحم ترین ماموران سرویسهای اطّلاعاتی تاریخ در رفته فرنگی است، به آنها صادقانه می گویم :
وای به حالتان،او زنده ماند و ایستاده سربلند، وشما راه می روید،نفس می کشیدو مهمانی وکنفرانس میدهید،امّا خفیف وخفّت بار شانه به شانه فقیهان بی آبروی روزگار . ادامهی مطلب...
اطلاعیه زندانیان سیاسی و خانواده جانباختگان دهه 60 به مناسبت خاموشی عباس محمدرحیمی
عباس تا آخرین دم زندگی برای روز دادخواهی و رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی لحظه شماری می کرد و قلب اش سرشار از عشق و امید به آینده بود. اما دریغ و درد که از میان ما رفت اگرچه آرمانش همچنان باقیست.
ما این مصیبت بزرگ و فقدان جبران ناپذیر را به «مادر صونا»، فرزندش سپهر و خانواده بزرگ محمدرحیمی تسلیت می گوییم و برای آنان و همهی دوستان و دوستدارانش صبر و شکیبایی آرزو می کنیم.
ادامهی مطلب...
شهادت عباس (ابراهیم) محمدرحیمی در «ایران تریبونال»
https://www.youtube.com/watch?v=8Gf5eq1_kXA
ادامهی مطلب...
تسلیت و تعظیم در برابر مادری از تبار ِ عشق و شکیبایی: مادر صونا اشرف علیخانی (ستاره)
با تمام وجودم در این غم بزرگ و در سوگ این بزرگمرد همیشه سرافراز که در اوج جوانمردی و معصومیت از دنیا رفت، با تک تک خانواده ی محترم و گرامی محمدرحیمی بویژه فرزندشان سپهر عزیز و مادر فداکار، مهربان، و دلسوخته ی ایشان که با صلابت و پر افتخار در برابر توفان های زندگی ایستادگی کرده و در همه ی برهه های پر آشوب، تمامی رنجها را یک تنه ، و در سکوت، به جان خریده تا روشنایی و گرمی بخش کانون خانواده و امیدبخش دلهای همه ی آزادیخواهان باشد، و حال اینسان یکی دیگر از چشم و چراغها و پاره ی تنش را از دست داده، سهیم و همدردم. ادامهی مطلب...
به یاد عباس نازنین و ارادهی نیکاش راضیه متینی
صدای گرمش هنوز در گوشم است صبح خیلی زود بود که از بیمارستان زنگ زد و گفت: بیا با پرستار من صحبت کن... بیا گوشی را بگیر... و بلافاصله گوشی را به پرستار داد...
در این روزها همیشه به او فکر میکنم... به مهربانیهایاش، به ارادهی نیکاش، به مرام انسانیاش، به سادگی و یکرنگیاش، به دلبیکینهاش، به اینکه هیچگاه تهمت و ناروا بر علیه هیچ کسی را تاب نمیآورد... ادامهی مطلب...
در دفاع از انسانيت رضا رشیدی
این روزها عباس به دلیل شکایت خود و پسرش از فرقه مجاهد به دلیل اسیر گرفتن همسرش از سوی مجاهدین، متهم به عامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی شده است، زهی بیشرمی ، اگر بی پرنسیبی را حد و مرزی نباشد فرقه مجاهد در رأس آن است . این اتهام روی دیگر سکه از سیاست جمهوری اسلامی است که همواره سعی دارد از مبارزین علیه ظلم چهره منفی بسازد. با اتهام زدن به عباس از طرف فرقه رجوی و مجاهد، نه تنها عباس خوشنام تر می شود بلکه عمق نفرت از دروغ پراکنی های آنان در وجود دوست داران عباس بیشتر شعله میکشد. ادامهی مطلب...
مشتاق ديدار مرداني هستم كه آوازي سخت دارند رضا رشیدی
عباس پس از آزادي از زندان براي ادامه مبارزه انقلابي به همراه همسرش به قرار گاه اشرف رفت ،پس از مدتي با سياستها و راه وروش مجاهدين خلق اختلاف پيدا كرد و منتقد سرسخت آنان بود .
پس از حمله امريكا به عراق عباس از كمپ اشرف فرار كرد و مدت چهار سال را در كمپ تيف كه تحت كنترل امريكايي ها بود زنداني بود.
سرانجام عباس خود را به انگلستان رساند و در انجا نيز همواره از مخالفين سرسخت جمهوري اسلامي بود. عباس هميشه ميخنديد بسيار شوخ طبع و مورد احترام زندانيان سياسي و مردمي بود كه او را ميشناختند.
متاسفانه امروز عباس در بين ما نيست تا بگويد بخندد،بخنداند و اميد را در دلها شعله ور سازد.
ادامهی مطلب...
پیام تسلیت مهدی اسحاقی به مناسبت در گذشت عباس رحیمی
https://www.facebook.com/mehdi.tehran.33/videos/1089617097736477/?theater ادامهی مطلب...
آقای رجوی بس کنید! ما عزاداریم منوچهر محمدرحیمی
در حالی که خانواده ی ما سوگوار و عزادار است و هنوز پیکر برادرم را به خاک نسپرده ایم و مادرم ششمین داغ را متحمل شده این فرقه با بی حرمتی دوباره به شخصیت برادرم که دستش از دنیا کوتاه است، دست پلید خود را رو کرد. انگار می خواهند روی خمینی را سفید کنند.
این لامروت ها به اسم برادرم هوشنگ و سپهر که از کودکی آغوش مادرش را از او دریغ کرده اند و در این سال ها پروانه وار دور پدرش چرخیده و تا آخرین لحظه در کنار او بوده و خودش او را شستشو داده و سرتاپایش را غرق بوسه کرده می تازند.
ادامهی مطلب...
عباس رحیمی از حامیان کمپین چشم از جهان فروبست
عباس رحیمی از حامیان کمپین و از خانواده های ساکنان لیبرتی، ساعت یک شب گذشته در بیمارستانی در لندن چشم از جهان فرو بست. عباس یازده سال از جوانی خود را برای آن " نه " بزرگی که به دشمنان آزادی گفته بود، در زندانهای جمهوری اسلامی گذراند. مادر صونا که خود از زندانیان سیاسی دهه شصت میباشد و پنج فرزندش توسط رژیم جمهوری اسلامی سربردار شده اند. امروز سوگوار عباس است. ادامهی مطلب...
« عباس نماد مظلومیت و صداقت »
امروز بالاخره کشتی طوفان زده عباس عزیز در ساحل جاودانگی لنگر انداخت و آرام گرفت و ما ماندیم و هزاران افسوس . افسوس برای خود که نتوانستم در واپسین روزهای بودنش در کنارش باشم و او را وداع گویم و از صلابتش درس جاودانگی بر گیرم . او که تمامی تلاش بی وقفه اش در امر مبارزه با رژیم خونریز آخوندی ، لحظه ای از زندگی را برای مصلحتی حرام نکرد و افتخارش اینکه ، در برابر هر مقتدرتر از خودش ، متکبرترین بود و در برابر هر ضعیف تر از خودش ، متواضع ترین . ادامهی مطلب...
در سوگ مردی مبارز و نمونه ای شگرف از عشق به زندگی و آزادی منیژه حبشی
بسیار کسانی را از نزدیک ندیده ایم و دورادور می شناسیم و از رفتنشان خبر می یابیم و در دل "یادش گرامی باد" می گوییم و اگر برای اندیشه اش احترامی داریم ، سعی می کنیم خاطراتش یا نوشته هایش را باز مروری کنیم. من اما تا به حال کسی را نداشته ام که بعد از رفتنش، تا این حد حسرت ندیدنش راداشته باشم. آرزو داشتم که شانس بودن در کنار عباس محمد رحیمی و شناخت روحیه شگرف او را از نزدیک می داشتم.
مبارزی که در تمام دوران مبارزه اش دشمن را به استیصال کشاند . خواه ارتجاع خونخوار حاکم باشد و خواه مسعود رجوی خیانتکار ، مرتجع مغلوب. ادامهی مطلب...
یاد و خاطر عباس رحیمی گرامی باد لادن بازرگان
عباس رحیمی را برای اولین بار در دادگاه ایران تریبونال در لندن دیدم. قد و بالای بلندی داشت و کمی می لنگید. چهره اش لبریز از مهربانی بود، و فشار زندگی را روی شیارهای صورتش و توی چشمان غمگینش می دیدی. در سال ۱۳۵۸ رژیم جمهوری اسلامی به این دلیل که او به شلاق زدن یک انسان در ملا عام اعتراض کرده بود، تیر زده و زخمی کرده بود. روز بعد خلخالی، حاکم شرعی که از طرف خمینی برای سلاخی انسانهای آزاده تعیین شده بود، دستور داد که بروند "و کسی را که مانع اجرای حکم خدا شده بود دستگیر کنند". ادامهی مطلب...
همدردی با مادر صونا مینا زرین
داش عباس برادر دو زن مقاوم سهیلا و مهری ،خود را در زندگی مبارزاتی، برای خانواده اش و برای آرمان اش فرد مسئول و پاسخگو دانست . و با ارزشهای اجتماعی بدست آمده، دستکم بدون خود فریبی ، با رویارویی شجاعانه دست وپنجه نرم کرد و راهکارهای مناسبی را جستجو کرد و با مقاومت بی پایان زندگی را بدرود گفت . داش عباس خواهرانت بسی شجاع بودند ..سلام من را به آنان برسان . با همدردی با مادر سونا و سپهر و تمامی دوستداران این خانواده ... ادامهی مطلب...
هیچکدام از ما نمی مانیم... مهناز قزلو
تو در باورهای نابت به رودخانه های سرگردان، تلنگر می زنی تا دغدغه ی آنانی باشی که برای شنیدن آهنگ با شکوه و لطیف یک قلب، سر بر سینه ی هر رهگذری نسایند. یادمان دادی "یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند، طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم". ادامهی مطلب...
در سفر عباس رحیمی. جانی بی جسد و نه جسدی بی جان اسماعیل وفا یغمایی
عباس نیز چون همه ما بود، و شاید درد و داغ همسری و محبوبی را که دوست داشت هنوز بر دل داشت. چرا با معیارهای آن موجود بیمار گریخته از میدان که همه چیز منجمله عواطف انسانی و عاشقانه همه ما را پایمال بلاهت و خودخواهی کرد خجالت بکشیم . گیرم که عباس تا آخرین روز عمر عاشق بود.آیادر سرزمینی و فرهنگی که قرنها قبل عین القضات در مورد عاشقی چنین نوشته، مگر عاشقی، مگر دوست داشتن معشوقی که همچنین همسر انسان است گناه است. ادامهی مطلب...
مادر صونا زبانم قاصر است که به شما چه بگویم؟ رحمان علی کرمی
در گذشت دوست عزیز و همبند سابقم را به خانواده گرامی محمد رحیمی تسلیت میگویم و از صمیم قلب آرزو می کنم سپهر عزیز اخلاق نیک داش عباس را از او به ارث برده باشد و همیشه مانند او بردبار و صبور باشد . مادر صونا زبانم قاصر است که به شما چه بگویم که شما یک عمر صبوری پیشه کرده ای .
روح داش عباس شاد باد ادامهی مطلب...
یاری از یاران زندان از میان ما رفت
زندگی و مرگ عباس محمدرحیمی جلوه ای بود از ایستادگی و مقامت نسلی که در سیاه ترین روزهای تاریخ کشورمان به پا خاست و در مقابل ظلم و نابرابری ایستاد.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) یاد عباس محمد رحیمی را گرامی می دارد و درگذشت او را به خانواده ی محمد رحیمی به ویژه مادر و فرزند وی، سپهر محمد رحیمی تسلیت می گوید. ادامهی مطلب...
عباس رحیمی به آرامش رسید و جاودانه شد! سعید جمالی
بعضی وقتا تو وجود بعضیا یه چیزیه که زیاد نمیشه فهمیدش، مث یک چشمه و جوی آب زلاله که میجوشه و سرریز میشه، دور و برشو پر از لطف و صفا میکنه.... هرکی بهش میرسه فقط دلش میخواد کنارش بنشینه.... بعد خودش رو هم فراموش میکنه و شیفته اون بی رنگی میشه....
اگر چیزی در تاریخ باقی مانده و اگر انسانیتی تداوم پیدا کرده ناشی از همین عنصر است. اگر رگه باریکی هستند و تک نمودهایی بیش نیستند اما آنقدر با شکوه اند که جذبه وجودشان انسان و انسانیت را بدنبالشان میکشانند.
ادامهی مطلب...
عباس جان برادر ، یار، هم زنجیر خداحافظ همایون کاویانی
خداحافظ که با افتخارزندگی کردی و ننگ ابدی را برای دستگاه های ارتجاعی و غیر انسانی بر جا گذاشتی. آرام بخواب که تاریخ بر پاکی و صداقت تو و نسل تو گواهی خواهد داد و روسیاهی برای نامه نویسان حقیر به خامنه ای وشرکا باقی خواهد ماند .
ننگ بر شما که در مقابل آنها بنده «حقیر» هستید و در برابر عباس و خانواده اش هتاک و وقیح ادامهی مطلب...
عباس آرام بخش روحیه های درهم شکسته حسین ملکی
عباس رفيق و همبند سالهاى طولانى زندان رو از دست دادم. او كه در يك دهه زندان وجودش و رفتارش اميد بخش خيلى از زندانيان ديگر بود از ميان ما رفت. نه ايدئولوگ بود و نه نظريه پرداز، اما وجودش در كنار ما ارام بخش روحيه هاى گاها درهم شكسته امان بود.
او با رفتار ساده و توام با انسانيت خاص و مثال زدنيش براى ما تعريف ساده اى از مبارزه و سياست بود كه به قول خودش همه چيز بايست در خدمت انسانيت انسان باشه. او به جاى اينكه انسانيت رو سياسى كنه در تعريف و قاموس خودش سياست رو انسانى كرد. ادامهی مطلب...
در سوک انسان شریف و مبارز انقلابی عباس محمد رحیمی علی دماوندی
در لحظاتی که سپهر و مادر ومنوچهر و زهرا و رفیقان قدیمی وهمبندان سابق دور تخت نشسته و با نگرانی زیاد ،آب شدنش را نظاره میکردند ، مثل همیشه باز میگفت : "خوبم ...دردی ندارم..جای نگرانی نیست!
خنده ای بلند سر میداد... بی وجود ها این حرفها را نمیفهمند...اصل مبارزه علیه رژیم است...دمکراسی اصل است... کسانیکه دمکر اسی را باور ندارند، ادامه خط خمینی اند"... .تا زمانیکه انرژی ای در جانش مانده بود در تلاش آرام کردن مادر و زهراست و وانمود کردن اینکه مسئله مهمی نیست وباید زندگی کرد... تا زمانیکه انرژی ای در بدن داشت و امکان سخن ، زندگی را عاشق بود و عشق به زندگی را با دیگران تقسیم میکرد... ادامهی مطلب...
درسوگ عباس فریاد مشترکم! کریم قصیم
عباس محمد رحیمی، مبارز رنج کشیده و پایدار راه آزادی و بهروزی ایران، پهلوان جوانمردی که در تخت بیماری مرگبار نیز استوار به جبّاران و شیّادان نه گفت... مردی که خود نماد عشق و پایداری، مهر و شادمانی بود، درگذشت.
شگفتا که پیکار انسانی ماههای آخرحیاتش بازکننده مشت دروغگویان و افشاءکننده ترفندهای زندگی سوزان شد. یاد عباس و خاطره پیکارش ماندگار و آموزنده است. ادامهی مطلب...
شاهدی از شاهدان ایران تریبونال، به خاموشی گرائید
ابراهیم محمد رحیمی، بعد از زندان به دادخواهی عزیزانش پرداخت و تا لحظه ی خاموشی به مبارزه اش با بی عدالتی ادامه داد. او خرداد ١٣٩١ ( ژوئن ٢٠١٢) به جمع خانوادهه ها و زندانیان سیاسی دادخواه دهه ی ١٣۶٠ پیوست و در مقابل کمیسیون حقیقت یاب در باره ی جنایات تکان -دهنده ای که جمهوری اسلامی نسبت به او و خانواده اش مرتکب شده بود، شهادت داد. ادامهی مطلب...
به بچههای دروازه غار بگین «داشعباس» مُرد مهدی اصلانی
آنگاه که مرگ در کمین عباس بو میکشید، کسانی که فهم معرفت نداشتند گریبان چاک دادند و سهمی از حقارت بر تهماندهی زندهگیشان سقف زدند و چه ارزان فروختند حرمت را. و چه ارزانفروش آنانی که عباس را مهرهی اطلاعات خواندند. به فرموده عمل کردند و برای ارضای خویش روی زخمهای عباس رژه رفتند. چه خوب که نشنید و ندید آنچه بارش کردند، ورنه وسعتِ بیمروتیشان به سخره میگرفت. ادامهی مطلب...
عباس رحیمی آن «جان شیفته» ایرج مصداقی
تراژدی های زندگی او مکرر است. اما بزرگترین اش در هفته های گذشته شکل گرفت. در حالی که عباس با مقاومتی سترگ مرگ را شرمنده خود کرده بود و مادر پیر و سوگوارش با چشم هایی خونبار نظاره گر خاموشی او بود، «جماعت رجوی» با هدایت خود وی، کارزار کثیفی را علیه اش سازمان دادند. آن ها به منظور شکنجه ی عباس روی تخت بیمارستان، در حالی که امکان پاسخگویی نداشت از انجام هیچ زشتی و پلیدی ای فروگذار نکردند. ادامهی مطلب...
چه زندگی پرتلا طمی مینا اسدی
به آسایش رسیدی و آسوده شدی از محکومیت بدون دادگاه ومحاکمه. مرگ ،غم انگیز نیست،بل که زندگی در میان جماعتی که تعیین می کنند مردم چگونه زندگی کنند دردآور و خفت باراست. بودی و دیگر نمی خواستی باشی. همین. آزار کسی که آخرین نفس هایش را می کشد و مادر پیر و سوگوارش با چشمهای خونبار،نظاره گر جان کندن پسرش است،در هیچ آیینی و در هیچ مذهبی و در هیچ تفکری و در هیچ ایده و مکتبی پذیرفته نیست. انسان به کجا می رود؟ ادامهی مطلب...
«یه مرد بود یه مرد» مختار شلالوند
یکی دیگر از بازماندگانِ راستان و فداکاران هم رفت، بعد از دو برادر و دو خواهر و یک خواهر زاده اش (عزیز هوشنگ، مهری، سهیلا و مجید) این بار نوبت خود عباس بود، شگفتا! بعد از سپری کردن سال ها زندان و مقاومت و آوارگی، قسمت عباس چنین بود تا در بیمارستانی در لندن چراغ وجودش خاموش شود؛ درست بعد از شنیدن تهمت اطلاعاتی بودن و اتهام زمینه سازی برای حمله مجدد به کمپ لیبرتی، درست در حالیکه عباس توان پاسخ گوئی نداشت زهی بی پرنسیپی و بیشرمی. ادامهی مطلب...
نماز مِیّت، برای «زنده»ای چون عباس که اکنون بیش از همیشه حضور دارد همنشین بهار
چراغ عمر ما برای همیشه باقی و روشن نمیماند و دیر یا زود خاموش خواهد شد. مگر اینکه زو بگیرانیم چراغ دیگری. یعنی چه؟ یعنی با این چراغ، یک چراغ دیگر را روشن کنیم. آن چراغ دیگر، چیست؟ بیان کلمه حق در برابر ستمگران است و جوانمردی و وفا.
ادامهی مطلب...
تسلیت به خانواده سرفراز محمد رحیمی حنیف حیدرنژاد
غم از دست دادن عباس یکسو و آنچه در این هفته های آخر از نامردمی و توهین و بی احترامی از سوی سازمان مجاهدین به او و به شما نثار شد، یکسو! رجوی تحمل دیدن ایستادگی و جوانمردی عباس را نداشت. رجوی نشان داد که از انسانیت بی بهره و در دشمنی با عشق و خانواده هیچ مرزی در اتهام زنی را نگه نمی دارد. مطمعن باشید بی احترامی این تشکیلات مخوف جز بر احترام شما نزد انساندوستان و آزاد اندیشان نخواهد افزود! ادامهی مطلب...
کارزار غیرانسانی جماعت رجوی علیه بیماری عباس محمدرحیمی ایرج مصداقی
در طول یک ماه گذشته دستگاه «جنگ سیاسی» جماعت رجوی که همچون «ارتش سایبری بسیج» سپاه پاسداران عمل می کند و هدایت آن با مهدی ابریشم چی، محسن رضایی، محمدعلی توحیدی، قاسم جابرزاده، محمود ائمی، محمود احمدی، محمد اقبال و ... » است، تنها گذشته ی درخشان، مواضع سیاسی، و شخصیت انسانی عباس محمدرحیمی را زیر سوال نبرده است، آن ها کارزار کثیفی را هم علیه بیماری عباس محمدرحیمی راه اندازی کرده اند. در این نوشته برای نشان دادن قساوت و بیرحمی این دستگاه به گوشه ای از کارزار این فرقه علیه بیماری عباس می پردازم و از ذکر دیگر موارد خودداری می کنم. ادامهی مطلب...
از شما می پرسم چه کسی «الدنگ» است؟ (اتهام بیشرمانه دیگری از سوی مجاهدین علیه خانواده محمدرحیمی) سپهر محمد رحیمی
پدرم چیزی با مرگ فاصله ندارد با ماسک اکسیژن نفس می کشد و در کماست. من روزهای آخر عمر او را شاهد هستم و این بی شرفها «خوشمزه» شدند و او را مسخره می کنند و می گویند «حال بیا و یه امشی دور و برت بزن تا راحت تر نفس بکشی .»
آیا این ها وجدان هم دارند؟ آیا با بیمار در حال مرگ این طوری کسی صحبت می کند؟
فکر می کنند اینجوری می توانند من و مادر بزرگ و عمه و عمویم را بیشتر شکنجه کنند. تا چند روز پیش منکر بیماری شدید پدرم و دست و پنجه نرم کردن او با مرگ بودند و مدعی بودند که این ها همه خالی بندی است. حالا نسخه برای او پیچیده اند که چه کارکند «راحت تر نفس بکشد» و یا «حالش خوب شود» ادامهی مطلب...
نقش اخلاق در رفتارهای سیاسی ایرج مصداقی
بیست و پنج دقیقه اول فیلم شرحی است راجع به رنجهای عباس محمد رحیمی
در گفتگوی سعید بهبهانی با ایرج مصداقی
https://www.youtube.com/watch?v=v77MaKfBfKw
ادامهی مطلب...
سازمان ریا کار و ناجوانمرد نریمان حیدری
ی او به خاطر ایستادگی در مقابل ارتجاع غالب و مغلوب احترام قائلم.
روحیه اش قابل تحسین است. به قول دوستانش بر روی تخت بیماری میل به زندگی را ترویج می دهد و همچنان درمقابل سازمانی که حرمت او و خانواده اش را به زیر سوال برده اند ایستاده است.او را که دیگر حافظه اش کار نمی کند و پسرش را که کاری جز نگهداری پدر بیمار ندارد را مزدور وزارت اطلاعاتمی خوانند. ادامهی مطلب...
« عباس عزیز محور همدلی »
اما متاسفانه در این روزها یکی از بهترین همبندی های دوران زندان ، عباس عزیز را در بندی دیگر و آنهم در بند بستر طاقت گریز بیماری صعب العلاج می بینم. برایم بسیار ناراحت کننده و سخت است اسطوره مقاومت اگر نگویم برای همه ایرانیان اما حداقل برای ما زندانیان سیاسی دهه خونین 1360 ، را در بستر بیماری ببینم زیرا او خود همواره دارویی موثر و معجزه گر برای روحیه و آزاد کننده انرژی بسیاری از زندانیان در مراحل مختلف زندان بود . ادامهی مطلب...
مسعود رجوی، این نخل ناخلف تبر شده! مهناز قزلو
نخستین بار که با عباس رحیمی صحبت کردم گویا او را سالیانی ست می شناسم. بسیار ساده و بی آلایش و غمگین حرف می زد. او زندگی اش را برای طعم آزادی، تفتیدن رنگ آفتاب و حدیث جان، لحظه لحظه زیسته است. از طوطی رویاهایش گفت که آرزوی آزادی اش را در سر دارد میان جنگل های بکر و از اوج پرواز همچون آبشاری از نور بر فراز چشمه های زلال از نژاد آتش و از آنچه دغدغه اش بود و همانا هول سکوت بر پنجره های فروبسته و اندوهانی تلخ در پرده های اشک پنهان. ادامهی مطلب...
گل بود به سبزه نیز آراسته شد بهروز ریحانی
بی اعتبار کردن دوران زندان زنان، راه به آن جا برد که عده ای از آنان همیشه خود را بدهکار رهبری مجاهدین می دانند و طبعا برای اثبات خود با توجه به شرایط به هر حربه ای متوسل می شوند تا به رهبری مجاهدین نشان دهند هرچند «واداده» و «در زندان بریده» بودند اما تابع بند طلبکار / بدهکار انقلاب «مریم رهایی» هستند. در واقع این افراد روان شناسی ذلت را پذیرفته اند هرچند که چه بسا در برابر شکنجه گران خمینی پایداری کرده باشند.
خانم مینا انتظاری یکی از همین تحقیرشدگان می باشد و ویژگی های این تحقیر شدگی را به وضوح می توان در ایشان دید. ادامهی مطلب...
مرز جنون تا کجا؟ مهدی گرمرودی
آدمهای دون پایه که فقط بخاطر منافع، منافع، منافع به اسم زندانی سیاسی تیر های زهرآگین خود را به سمت خانواده بزرگ و فداکار رحیمی پرتاب میکنند ، مرزهایی از جنون خود را به نمایش میگذارند .
عباس از زمان انتشار نامه ای به اسم پروین خانم که فقط نام پروین را یدک میکشد خبری ندارد و به توصیه خانواده اش هیچگونه خبری به عباس گفته نمیشود و این تیرهای زهرآگین در حقیقت سینه مادر صونا ، سپهر، منوچهر و زهرا و دوستانش را از هم میدرد و چیزی جز شرمندگی برای دوستان باقی نمیگذارد. ادامهی مطلب...
«داش عباس» سمبل شرف و پایداری حمید اشتری
عباس پهلوانی است که جلوی هر ضد ارزشی می ایستاد. همانطوری که چند سال بعد سال 1358 وقتی که پاسداران شخصی به نام محمود خانی را به جرم عرقخوری توی محله می خواهند شلاق بزنند این عباس است که می رود جلو و نمی گذارد و می گوید لامصب ها «اسب را جلوه کره اش نمی زنند که شما می خواهید جلوی زن و بچه اش او را شلاق بزنید» ادامهی مطلب...
خانم انتظاری ما را به اشک تمساح شما نیازی نیست منوچهر محمدرحیمی
شما در هرحالی که ادعا می کنید نامه منتشر شده به نام پروین فیروزان متعلق به خودش است، نامه های منتشر شده توسط خانواده محمد رحیمی و سپهر را جعلی معرفی می کنید.
آیا رهبران شما حاضرند در حضور خبرنگاران بی طرف، ما اعضای خانواده محمد رحیمی و پروین فیروزان را حاضر کنند تا معلوم شود نامه چه کسی متعلق به خودش است؟
خنده دار است نامه ما را که در دنیای آزاد به سر می بریم و هرکسی به سادگی می تواند به ما رجوع کند و نظرمان را جویا شود متعلق به ما نمی دانید اما نامه پروین فیروزان را که به تصدیق سازمان ملل و سازمان های حقوق بشری در مناسبات مجاهدین از کمترین حقی برخوردار نیست متعلق به خودش می خوانید. به این می گویند یک بام و دو هوا. ادامهی مطلب...
سرگیجه ی رجوی در برابر مظلومیت عباس محمدرحیمی ایرج مصداقی
مظلومیت عباس محمدرحیمی که با مقاومتی ستودنی پنجه در پنجه مرگ انداخته، فرقه رجوی را با بحران تازه ای روبرو ساخته است. رجوی بدون در نظر گرفتن تبعات درگیر شدن با خانواده ی شریف محمد رحیمی (به ویژه عباس و سپهر ) اشتباه بزرگی را مرتکب شد که نه تنها خود بلکه دستگاه سیاسی و تبلیغاتی این فرقه را دچار معضل بزرگی کرد.
مسعود رجوی که همچنان می کوشد پرده بر سیاهکاری هایش بیافکند توجه نداشت که عباس محمدرحیمی به یکی از سرشناس ترین خانواده های مبارز ایران تعلق دارد و خود یکی از شناخته ترین زندانیان سیاسی دهه ۶۰ ایران است و درافتادن با او و فرزندش که از کودکی رنج های بسیاری را متحمل شده بهای سنگینی را می طلبد. ادامهی مطلب...
آقای رضا فلاحی ! شرم سیری چند؟ سهراب محجوبی
آقای رضا فلاحی شما چرا به اتفاق همسر و فرزند به دیدن مامور وزارت اطلاعات می روید؟ شما چه رابطه ای با وزارت اطلاعات دارید که شب چله را با ظرف آجیل به دیدن کسی می روید که نه تنها خودش در دام وزارت اطلاعات افتاده است ، بلکه فرزندش را هم به همین کار گمارده است؟ ادامهی مطلب...
مسیح وهمه چیز فقط روی کاغذ. اسماعیل وفا یغمایی
اگر واقعا مسیح را میشناختید و مهر مادر مهربان او مریم را در دل داشتید تیشه ای بر خود زده و اندکی از خود را ویران میکردید وبه مردی محتضر و در حال رفتن به دیار مسیح به یک زندانی سیاسی دهساله، رزمنده سابق، انسانی شریف و جوانمرد تهمت فاسد الاخلاق بودن، اطلاعاتی بودن! و... انهم از زبان همسر جدا شده اش نمی زدید و نه تنها مسیح بل یهودا را هم شرمنده نمی کردید بل بجای این با پیام رئیس جمهور با دسته گلی به بیمارستان میرفتید و از او دلجوئی میکردید و اگر حرف شما حقیقت داشت میگفتید: همسر سابقش نمی خواهد او را ببیند و نکوتر آنکه به همسر سابقش دستور میدادید به بیمارستان بیاید یا پیامی بدهد و همسر سابق و فرزندش را بنوازد و بدرود گوید. ادامهی مطلب...
فریبکاری رهبری سازمان مجاهدین خلق بیش از پیش رنگ می بازد حنیف حیدرنژاد
ابراهیم محمدرحیمی (عباس) شاید در آخرین روزهای زندگی، هنوز هم در بستر بیماری برای عشق و انسانیت تلاش می کند، از حقوق انسانی و خانوادگی اش دفاع می کند و نشان می دهد که مبارزه مردم ایران نه فقط برای تغییر یک سیستم سیاسی، بلکه برای تغییر ارزش هاست. منش و مرام عباس و تلاش فرزندش سپهر برای روشنگری و برای شناخت حقیقت، پایبندی آنها به همین اصول اخلاقی و انسانی است.
ادامهی مطلب...
نامه سپهر محمدرحیمی از بیمارستان «یو سی ال اچ» لندن به كميسر عالی حقوق بشر ملل متحد
حتی اگر ادعای رهبران مجاهدین را بپذیریم که مادرم آزادانه از پدرم جدا شده است و امروز هیچ پیوند قانونی و عاطفی با او ندارد و برایش مهم نیست پدرم چگونه با هیولای مرگ دست و پنجه نرم می کند و از زندگی و مبارزه می گوید آیا می توان پذیرفت که مادری این گونه بیرحمانه با فرزندش که از کودکی قادر به زندگی با او نبوده و سختی های زیادی را از سرگذرانده و امروز در کنار بالین پدرش شاهد مرگ تدریجی اوست صحبت کند؟ از طرح اتهامات کثیف علیه پدرم که سمبل ایستادگی و مقاومت است می گذرم اما آیا مهر مادری اجازه می دهد که چنین اتهامات شرم آوری را علیه فرزندش که در موقعیت خطیری به سر می برد مطرح کند؟ ادامهی مطلب...
فیلم: {{ لاشخورها }} از دید داش عباس
ادامهی مطلب...
فیلم: سپهر محمد رحیمی از مادرش و مجاهدین میگوید...
برگرفته از صفحه فیس بوک Ali Alisadeh
سپهر رحیمی سخن میگوید: از خودش و درد بی درمان بی مادری، مادری که "اردوگاه رجوی " اورا مصادره کرده و سپهر را از محبت مادر داشتن محروم ؛امروز سپهر را با پدری رنج کشیده ،زندانی ده ساله نظام اسلامی ،خانواده ای با پنج اعدامی، مبارزی زخمی از گلوله های پاسداران و زخمی و مجروح از کینه های فرقه رجوی .... در کنار تخت پدر یافتم. او در باره نامه اش به خانم رجوی گفت... ادامهی مطلب...
فروریختن انسانیت همایون کاویانی
اکنون هم عافیت طلبان و نان مفت خورها میتوانند اعلامیه بنویسند و تومار وامضا جمع کنند ، تهمت بزنند ، مزدور بسازند.
این تهمت ها تنها عمق دستگاه فکری و آلوده شما را نشان میدهد، فروریختن انسانیت خودتان را ببیند و شرم کنید از این همه بی حرمتی به کسی که همه او را میشناسید . ادامهی مطلب...
اوج حضیض یک سازمان سیاسی حنیف حیدرنژاد
این واکنش و واکنش های مشابه این، نشان می دهد که رهبری سازمان مجاهدین به کمترین پرنسیب های اخلاقی و انسانی پایبند نیست و برخلاف هر ادعا و نوشته و سخنرانی، یک تشکیلات فریبکار است. این تشکیلات از بیرونی شدن آنچه در حصارهای هولناک در درون آن میگذرد وحشت دارد و برای آنکه معترضین و جدا شدگان از این تشکیلات به عنوان شاهدین زنده، آنچه بر آنها گذشته را به اطلاع افکار عمومی نرسانند، امکان هرگونه ارتباط آنها با دنیای خارج، از جمله امکان ارتباط آنها با خانواده شان را مسدود می کنند.
ادامهی مطلب...
«داد خواهیم این بیداد را» ؛ نامه سرگشاده خانواده محمدرحیمی
در نظام های قضایی، اجرای حکم اعدام در مورد مجرمان خطرناک به علت بیماری به تعویق می افتد اما رهبری مجاهدین با انتشار مشتی دروغ و یاوه می کوشد عباس عزیز ما را روی تخت بیمارستان و در حالی که آخرین روزهای عمرش را سپری می کند شکنجه دهد. ادامهی مطلب...
به هیچ وجه تعجب نکنید اسماعیل وفا یغمایی
انسان جوانمرد، مرد افتاده آزاده،عباس محمد رحیمی زندانی سیاسی سابق، رزمنده سابق و جدا شده از تشکیلات آقای رجوی دچار بیماری سخت و صعب العلاج و در بیمارستان بستری است. او در جریان طلاقهای جمعی از همسرش بناچار جدا شده.و در شرایط کنونی بعنوان آخرین درخواست نامه ای محترمانه به مریم رجوی رئیس جمهور منتخب شورا نوشته و تقاضا کرده است همسرش خانم پروین فیروزان که در لیبرتی است به خارج عراق منتقل شود. ادامهی مطلب...
دل نوشته ای برای دوست نازنین عباس رحیمی که همچنان زندگی را می سراید مختار شلالوند
ربط دادن عباس رحیمی و فرزندش که خود از مایه گذارترین و پرافتخارترین خانواده های ایران در مقابله با رژیم سفاک هستند، به وزارت اطلاعات و زمینه سازی و همکاری با رژیم برای حمله ای دیگر به کمپ لیبرتی، بیرحمی و بیشرمی ای است که در وصف نمی آید! شگفتا!!! که با چه سرعتی سقوط می کنند. ادامهی مطلب...
حمله کینه توزانه ی مسعود رجوی به عباس محمدرحیمی سمبل جوانمردی و راستی ایرج مصداقی
پیکان خیانت مسعود رجوی این بار بر پهلوی عباس محمدرحیمی سمبل راستی و جوانمردی و روشنی بخش محفل زندانیان سیاسی نشست.
در حالی که عباس بر روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کند و به زودی شمع وجودش خاموش خواهد شد هدف کینه توزی این فرقه تاریک اندیش قرار گرفت. ادامهی مطلب...
عباس رحیمی و رنجهایش همنشین بهار
ابراهیم محمد (عباس) رحیمی که یک مویش به هزار آدمک زبون بیصفت میارزد؛ هماکنون در بستر بیماری، لحظات سختی را میگذراند.
وی پیش از انقلاب زندان بود و پس از آن نیز بیش از ۱۰ سال حبس کشید…
بعد به قرارگاه اشرف رفت و هشت سال آنجا ماند.
ادامهی مطلب...
نامه ابراهیم محمدرحیمی و سپهر محمدرحیمی به مریم رجوی
همانطوریکه طی نامه قبلی به اطلاع شما رساندیم این جانبان ابراهیم محمد رحیمی به عنوان همسر و سپهر محمد رحیمی به عنوان فرزند خانم زهرا (پروین ) فیروزان خواهان انتقال فوری وی به خارج از عراق هستیم.
توجه شما را به این نکته جلب میکنیم بعلت بیماری طولانی مدت و پیشرفته (ابراهیم محمد رحیمی ) این آخرین نامه ای است که از طرف ما دریافت می دارید . دیدار با وی، حق انسانی و قانونی و شرعی ما می باشد.
طبیعی است که پیگیرهای آتی خود را از طریق مراجع بین المللی و رسانه های عمومی دنبال خواهیم کرد.
ادامهی مطلب...