PEZHVAKEIRAN.COM «ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟
 

«ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟
مسعود نقره‌کار

قاتل را همگان می شناسند، قاتل سيد علی خامنه ای نام دارد... تجلی حيوانيت انسان است، گرگ انسان است. آمده است تا شادی و آزادی را ذبح کند و خورشيد زندگی‌ را بزير بکشد. آمده است تا مهربانی و انسانيت را خرد کند. بی‌قلبی که پروانه‌های گلگون عشق را در درون سينه‌های مهر گردن می زند؟ با قمه آمده است تا گردن نازک و زيبای مهربانی و عشق و شادی و آزادی، و سيب بلورين شان را، شقه کند.

سرانجام جهان واپسين تپش قلب آزادی را از پشت بلور اشک ديد. ندا در تظاهرات روز شنبه کشته شد ,کسی که مرگ را نمی‌شناخت و معنای آن را گويی نمی‌دانست. جهان سيمای او را ديد, سيمای سفيد و شفاف انسانی که برای دست يابی به ذره ای آزادی به خيابان آمده بود. جهان پيکر خونين ساقه‌ی معطر و ترد آزادی در ايران را, با چشمانی حيرت زده تماشا کرد. ندا آمده بود تا در گردونه‌ی عشق و آزادی به مهر و دوستی هلهله کند و ندای آزادی سر دهد.
قاتل را همگان می شناسند, قاتل سيد علی خامنه ای نام دارد و لباس پيامبر اسلام اورا درون خود پيچيده است.
تجلی حيوانيت انسان است, گرگ انسان است. آمده است تا شادی و آزادی را ذبح کند و خورشيد زندگی‌ را بزير بکشد. آمده است تا مهربانی و انسانيت را خرد کند. بی‌قلبی که پروانه‌های گلگون عشق را در درون سينه‌های مهر گردن می زند؟ با قمه آمده است تا گردن نازک و زيبای مهربانی و عشق و شادی و آزادی، و سيب بلورين شان را, شقه کند.
ندا کشته شد من اما هنوز می خواهم بدانم در آن لحظه‌های دردناک که زندگی درون سينه‌اش پَرپَر می‌زد به چه فکر می‌کرد، و چشمان اش، آن روشنای مهر و عشق به کجا خيره مانده بود, به ابرهای تيره‌ی خشم و نفرت و بی عدالتی که به سوی اش می‌آمدند يا به رنگين کمانی که لابلای پلک های اش مهربانی و عشق و آزادی را نقش می زدند؟ می خواهم بدانم به چه فکر می‌کرد؟
نگاه اش که جهانِ معصوميت بود، و کلام اش ندای آزادی اما فرياد می زد:
"چرا؟ چرا؟ من فقط ذره ای آزادی را فرياد کردم, ذره ای آزادی".
و هنوز چشم‌های جهان خيره‌ی دهان اوست, تا شايد بار ديگر غنچه های لبان سرخ اش را بگشايد و آزادی را فرياد کند.
و من باديدن چندباره ی آخرين نفس تو, از پشت بلور اشک فرياد می زنم:
مگر تو چه کرده بودی ندا؟ که بی‌قلب، پروانه‌های گلگون عشق را در درون سينه‌های پر مهرت گردن زد؟
به من بگو ندا آن هنگام به چه می انديشيدی؟ به بارش گلبرگ‌های رنگين چشم‌های خواهرانت يا توفان شکوفه در نگاه برادرهايت؟ به چه می‌انديشيدی ندا، به نرمه بال‌های تُرد پروانه‌ای که هنوز بر سر انگشتانت بود، به چه؟ تو که جز عشق و مهربانی و آزادی کلامی نگفته بودی, بگو، بگو، به چه فکر می‌کردی؟ تو که جز آزادی واژه‌ای ديگر بر زبان و ذهن نداشتی. زبانه ی آزادی, بگو، به چه فکر می‌کردی؟ تو که معنای کينه را نمی‌دانستی، فقط مهر و دوستی را می‌شناختی غنچه‌ی پَرپَر من، گُلِ من.
من, و ما تو را می‌بينم, تو آيا مرا و ما را می‌بينی؟ پرنده‌ی کوچک، پرنده‌ی بال و پَر شکسته‌ام، گنجشکک سر بريده‌ام، مرا و ما را می‌بينی؟ مرا که قطره اشکی شده‌ام برای تو، قطره‌ی اشکی.
ندا, به من بگو, برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟

منبع:پژواک ایران


مسعود نقره‌کار

فهرست مطالب مسعود نقره‌کار در سایت پژواک ایران 

*ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت" (بخش نخست)  [2012 Jan] 
*خواجه‌ها و نقش ايوان  [2011 Dec] 
*سعيد امامی هنوز زنده‌ست!  [2011 Dec] 
*دو چهره و دو نوع حقوق بشر  [2011 Nov] 
*ژن خشونت  [2011 Nov] 
*چشم عسلیِ قتل‌های زنجيره‌ای  [2011 Nov] 
*و چه قصاب خانه یی ست این دنیای بشریت  [2011 Oct] 
*واژه‌ای چند درباره «تحمل و دگرانديشی»  [2011 Oct] 
*جنبش سبز مرد- زنده باد جنبش سبز  گفت وگوی شهروند با مسعود نقره کار در باره کشتار ۶۷ و جنبش سبز  [2011 Sep] 
*"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"  [2011 Aug] 
*می توان چنین جنایتکاری را بخشید؟  [2011 Jul] 
*حمايت از اعتصاب غذا در تناقض با خشونت‌پرهيزی  [2011 Jul] 
*در تدارک تدفين جنازه، مسعود نقره‌کار  [2011 Jun] 
*وهم و خودشيفتگی بالاخره کار دست‌اش داد!  [2011 May] 
*آقای کدیور و حکایت «به درک واصل شدن» مجاهدین خلق  [2011 Apr] 
*سروش و کافرپروری موحدین آدمخوار!   [2011 Feb] 
*تباهی ِ تاريخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش  [2011 Feb] 
*تکرار تراژدی (بخش سوم)   [2011 Jan] 
*هنوز هم کاپيتان پرويز!  [2011 Jan] 
* تکرار تراژدی (۲)  [2011 Jan] 
*تکرار تراژدی (بخش نخست)  [2011 Jan] 
*جنايت‌کاران تحصيل‌کرده (بخش دوم)، مسعود نقره‌کار   [2010 Dec] 
*در حاشیه هجمه‌ی «دین خویان» دانشگاهی به آرامش دوستدار   [2010 Oct] 
*عليه فراموشی جنايت‌های «مرحوم خمينی» - بخش پايانی، مسعود نقره‌کار  [2010 Aug] 
*عليه فراموشیِ جنايت‌های «مرحوم خمينی»(بخش نخست)  [2010 Jul] 
*«هرکول فرهنگی» و شرمساریِ تاريخیِ ما  [2010 Jul] 
*طلبه‌های لات و لش و وبش  [2010 Jun] 
*مشاطه‌گریِ چهره و منشِ آيت‌الله خمينی  [2010 Jun] 
*حدود انسان بودن ِ آیت الله خامنه ای   [2010 May] 
*«بوسه بر لبان دريا»  [2010 May] 
*نوعی دیگر از ترور شخصیت  [2010 May] 
*احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم  [2010 Apr] 
*ژن ِخودکشی، مسعود نقره‌کار  [2010 Apr] 
*روان‌شناسی اجتماعی جنبش سبز  [2010 Mar] 
*تراژدی رنجی خلاق؟  [2010 Mar] 
*مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداری‌ها نيست  [2010 Mar] 
*اميدی به "اصلاح" آقای هاشمی رفسنجانی نيست!  [2010 Mar] 
*ايرانيان خارج از کشور و جنبش سبز  [2010 Feb] 
*قاتلانِ زيبايی  [2010 Feb] 
*واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن   [2010 Feb] 
*چرا حکومت اسلامی هنوز پا بر جاست؟   [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش پايانی)  [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش نخست)  [2010 Jan] 
*آنان که به خيابان ها آمده اند راه لايروبی " طویله اوژیاس" * را بلدند!   [2010 Jan] 
*دفاع از خود " خشونت" نیست  [2009 Dec] 
*نه، اين مردک درمان‌شدنی نيست!  [2009 Dec] 
*تصویر پاره پاره ی " جنایت"   [2009 Dec] 
*تسامح و تساهل اصلاح طلبانه و "جوان کُشی"های آيت الله خمينی  [2009 Nov] 
*چشم‌هایم را نبندید آفتاب زیباست  [2009 Nov] 
*در باره "تاريخ مصرف" کشتار دگرانديشان  [2009 Oct] 
*" روح آسمانی نیست" در میلاد" ایوان پتروویچ پاولف"  [2009 Sep] 
*اسطوره شاملو: «غباری طاعونی از آفاق برخاسته است»  [2009 Jul] 
*«ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟  [2009 Jun] 
*تا کی به دنبال خط خون و جنون؟   [2009 May] 
*"انتخابات"، توهم و خودشيفتگی  [2008 Mar] 
*"آن که به اندرز خويش عمل نکند!" در حاشيه مقاله علی کشتگر [2007 Dec]