PEZHVAKEIRAN.COM "باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"
 

"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"
مسعود نقره‌کار

 سبعانه ترین فتوی فقیهانه در تابستان سال ٦٧ ثبت تاریخ شد. این سند و دیگر اسناد نشان دهنده ی نقش آمریت آیت الله خمینی در پنج کشتار ازکشتارهای شش گانه ی دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت اسلامی، بخشی از پرونده ی مفتوح این فقیه و مفتی ست. آیت الله خمینی ، بنیانگذار حکومت اسلامی در ایران، آمرو مسؤل کشتار دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت اسلامی ست ، فقیه و مفتی ای که  با خدعه به قدرت رسید و با  رعب و کشتار قدرت و حیات حکومت اش را حفظ کرد.  آیت الله خمینی  از همان آغاز زمامداری سیاسی فرمان کشتار دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی صادر و تکلیف شرعی اش را آغاز کرد. کشتار رسمی و حکومتی دگراندیشان و مخالفان این موجود و حکومت اش از پشت بام مدرسه ای که مقر حکومتی اش بود آغاز شد  وبه دستور او به کردستان و گنبد و بندر انزلی و سایر مناطق ایران گسترانیده شد. در کنار شاهدان زنده ، اسناد بسیاری در رابطه با نقش آمریت او برای ریختن خون و قتال بیشتر وجود دارد. در این نخستین کشتار از دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی  اما حضور روحانی روان پریشی چون صادق خلخالی خبرها و نگاه های پیرامون این کشتار را به سوی  حاکم شرع خمینی کشانده بود.    
همین ویژگی نیز در رابطه با کشتار دگراندیشان و مخالفان حکومت اسلامی در خارج از مرزهای جغرافیایی کشور وجود داشت . فرمان  آیت الله خمینی  به شکل یک حکم حکومتی از دهان صادق خلخالی بیرون  ریخت  و خلخالی  در سال 1358 لیستی از مخالفان حکومت که می بایست در خارج از کشور ترور می شدند، صادر کرد.  سپس تر هاشمی رفسنجانی، ولایتی ، فلاحیان، سعید امامی و... راه  قاضی القضات روان پریش و جنایتکار را ادامه دادند.
 درکشتار سال 60- به عنوان  نماد یکی از ضد بشری ترین نوع رفتار با دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی و کشتار سبعانه ی آنان-  آیت الله خمینی آشکارا نقش آمریت داشت . او بارها  جنایت  های هولناک آن سال را تایید کرد و خواستار ریختن خون بیشتر شد، اما موجوداتی چون اسدالله لاجوردی و آیت الله گیلانی نام هایی شدند که روی نام و نقش خمینی  سایه  انداختند. در این کشتار  نیزجلادان  نام آوران میدان  و صحنه گردان جلوه کردند.
قتل های زنجیره ای با قتل دکتر کاظم سامی آغاز شد. محبوبیت سیاسی و فرهنگی دکتر سامی , و نزدیکی اش  با آیت الله منتظری سبب ساز قتل فجیع او شدند. فتاوی آیت الله ها ، به ویژه فتوی و تاییدیه آیت الله خمینی- که در حال موت خون بیشتری جلوی چشم های  اش را گرفته بود- مجوز این قتل و طرح " تک زنی" دگراندیشان و روشنفکران سیاسی و فرهنگی ، و مخالفان حکومت اسلامی  بودند .
در کشتارفعالان و هواداران جنبش سبز اگر چه  آیت الله خمینی  ای در کار نبود اما دست آموز اش آیت الله خامنه ای  نقش آن میت بازی کرد و با پیش بردن خط او در رابطه با کشتار دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت اسلامی نشان داد که  پیرو واقعی راه امام راحل اش است.
اثر انگشت و فکر آیت الله خمینی را در کشتار هایی که گروه های فشار و کشتار حکومت اسلامی ( امثال  شاهین انفلاب، قنات، شیت، فداییان اسلام ناب محمدی و....)  مرتکب شده اند، و نیز کشتار قربانیان ستمگری ها و بی عدالتی های قضایی، اقتصادی و اجتماعی می توان دید.
 در این میانه اما کشتار بزرگ تابستان سال 67  نقش این فقیه و مفتی  و اسلام فقاهتی اش را عریان پیشاروی  نه فقط مردم میهنمان که جهانیان قرار داده است. در تاریخ میهنمان فتاوی بسیاری از سوی  مغان و هیربدان و فقیهان و مفتی یان، به بهانه های رنگارنگ  در رابطه با کشتار دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی شان صادر شده است. تردیدی نیست که  فتوای تابستان سال 67  آیت الله خمینی به عنوان یکی ازبهیمی ترین ،هولناک ترین و شرم آورترین  فتاوی به آن فتاوی الصاق شده است. تابستان سال 67 آیت الله خمینی  با مکتوب کردن فتوی کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی ،سبعیت نمونه واری ثبت تاریخ بشری کرد.
پرونده آیت الله خمینی  که حداقل در پنج کشتار از کشتارهای  شش گانه ی دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت اسلامی نقش آمرو مفتی ایفا کرد، زخم باز ِ پیکره ی انسان و انسانیت است.
در سالگشت کشتار سال 67 بار دیگر فتوی آیت الله خمینی را بخوانیم تا دریابیم هنوز پس از 23 سال، غثیان  نخستین واکنش به چرک وجنون و جنایت جاری بر این فتوی ست.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده ای از وزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندان های مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربین ساده اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند [اشداء علی الکفار] باشند. تردید در مسایل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام.
روح الله موسوی الخمینی
 
این نامه تاریخ ندارد اما  پشت  آن احمد خمینی از روح الله خمینی سؤال کرده است:
 
بسمه تعالی
پدر بزرگوار حضرت اما مد ظله العالی
پس از عرض سلام، آیت الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشته اند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند:
1 – آیا این حکم مربوط به آنهاست که در زندان ها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آن ها اجرا نشده است، یا آنهایی که حتی محاکمه هم نشده اند، محکوم به اعدامند؟
2 – آیا منافقین که محکوم به زندان محدود شده اند و مقداری از زندانشان را هم کشیده اند ولی بر سر موضع نفاق میباشند محکوم به اعدام میباشند؟
3 – در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلاً عمل کنند؟
 
و این پاسخ روح الله خمینی به پسرش است :
 
بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کسی در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.
روح الله الموسوی الخمینی "
 
****************************
زیر نویس:
*  از شعر" آخر بازی"  سروده ی احمد شاملو
 
" باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاه پوش
داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند "
 
http://www.youtube.com/watch?v=zY6ReiW6kwU

منبع:پژواک ایران


مسعود نقره‌کار

فهرست مطالب مسعود نقره‌کار در سایت پژواک ایران 

*ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت" (بخش نخست)  [2012 Jan] 
*خواجه‌ها و نقش ايوان  [2011 Dec] 
*سعيد امامی هنوز زنده‌ست!  [2011 Dec] 
*دو چهره و دو نوع حقوق بشر  [2011 Nov] 
*ژن خشونت  [2011 Nov] 
*چشم عسلیِ قتل‌های زنجيره‌ای  [2011 Nov] 
*و چه قصاب خانه یی ست این دنیای بشریت  [2011 Oct] 
*واژه‌ای چند درباره «تحمل و دگرانديشی»  [2011 Oct] 
*جنبش سبز مرد- زنده باد جنبش سبز  گفت وگوی شهروند با مسعود نقره کار در باره کشتار ۶۷ و جنبش سبز  [2011 Sep] 
*"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"  [2011 Aug] 
*می توان چنین جنایتکاری را بخشید؟  [2011 Jul] 
*حمايت از اعتصاب غذا در تناقض با خشونت‌پرهيزی  [2011 Jul] 
*در تدارک تدفين جنازه، مسعود نقره‌کار  [2011 Jun] 
*وهم و خودشيفتگی بالاخره کار دست‌اش داد!  [2011 May] 
*آقای کدیور و حکایت «به درک واصل شدن» مجاهدین خلق  [2011 Apr] 
*سروش و کافرپروری موحدین آدمخوار!   [2011 Feb] 
*تباهی ِ تاريخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش  [2011 Feb] 
*تکرار تراژدی (بخش سوم)   [2011 Jan] 
*هنوز هم کاپيتان پرويز!  [2011 Jan] 
* تکرار تراژدی (۲)  [2011 Jan] 
*تکرار تراژدی (بخش نخست)  [2011 Jan] 
*جنايت‌کاران تحصيل‌کرده (بخش دوم)، مسعود نقره‌کار   [2010 Dec] 
*در حاشیه هجمه‌ی «دین خویان» دانشگاهی به آرامش دوستدار   [2010 Oct] 
*عليه فراموشی جنايت‌های «مرحوم خمينی» - بخش پايانی، مسعود نقره‌کار  [2010 Aug] 
*عليه فراموشیِ جنايت‌های «مرحوم خمينی»(بخش نخست)  [2010 Jul] 
*«هرکول فرهنگی» و شرمساریِ تاريخیِ ما  [2010 Jul] 
*طلبه‌های لات و لش و وبش  [2010 Jun] 
*مشاطه‌گریِ چهره و منشِ آيت‌الله خمينی  [2010 Jun] 
*حدود انسان بودن ِ آیت الله خامنه ای   [2010 May] 
*«بوسه بر لبان دريا»  [2010 May] 
*نوعی دیگر از ترور شخصیت  [2010 May] 
*احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم  [2010 Apr] 
*ژن ِخودکشی، مسعود نقره‌کار  [2010 Apr] 
*روان‌شناسی اجتماعی جنبش سبز  [2010 Mar] 
*تراژدی رنجی خلاق؟  [2010 Mar] 
*مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداری‌ها نيست  [2010 Mar] 
*اميدی به "اصلاح" آقای هاشمی رفسنجانی نيست!  [2010 Mar] 
*ايرانيان خارج از کشور و جنبش سبز  [2010 Feb] 
*قاتلانِ زيبايی  [2010 Feb] 
*واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن   [2010 Feb] 
*چرا حکومت اسلامی هنوز پا بر جاست؟   [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش پايانی)  [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش نخست)  [2010 Jan] 
*آنان که به خيابان ها آمده اند راه لايروبی " طویله اوژیاس" * را بلدند!   [2010 Jan] 
*دفاع از خود " خشونت" نیست  [2009 Dec] 
*نه، اين مردک درمان‌شدنی نيست!  [2009 Dec] 
*تصویر پاره پاره ی " جنایت"   [2009 Dec] 
*تسامح و تساهل اصلاح طلبانه و "جوان کُشی"های آيت الله خمينی  [2009 Nov] 
*چشم‌هایم را نبندید آفتاب زیباست  [2009 Nov] 
*در باره "تاريخ مصرف" کشتار دگرانديشان  [2009 Oct] 
*" روح آسمانی نیست" در میلاد" ایوان پتروویچ پاولف"  [2009 Sep] 
*اسطوره شاملو: «غباری طاعونی از آفاق برخاسته است»  [2009 Jul] 
*«ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟  [2009 Jun] 
*تا کی به دنبال خط خون و جنون؟   [2009 May] 
*"انتخابات"، توهم و خودشيفتگی  [2008 Mar] 
*"آن که به اندرز خويش عمل نکند!" در حاشيه مقاله علی کشتگر [2007 Dec]