PEZHVAKEIRAN.COM واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن
 

واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن
مسعود نقره‌کار

سرسخن
تاریخ ۲۰۰ ساله اخیر ایران تاریخ شگفتی هاست. تاریخ شورش ها, جنبش ها و انقلاب هایی غیرقابل پیش بینی که آزادی رنگین کمان آسمان شان بود. تاریخ ستیز شاهان و شیخان با مشروطه و مشروطه خواهان و بخش هایی از مردم, که چندین پادشاه و ولی فقیه و رییس جمهور و نخست وزیر نیز بر پهنه اش بازیگری کردند.
از شگفتی های این تاریخ از سویی نبش قبرهای تاریخی هزاران ساله و ۱۴۰۰ ساله , و از سویی دیگر پیدایی و شکل گیری جنبش روشنفکری ایران بود, جنبشی که علیرغم ناهماهنگی ها, ضعف ها و لغزش ها, شکست ها و گسست ها, سرکوب ها و کشتارها, نقش خود بر این تاریخ زده است و رنگین کمان اش آسمان میهنمان را در انقلاب مشروطه, چند ماهی از فرمانروایی احمد شاه, برخی از سال های ۱٣٣۲-۱٣۲۰, دوران کوتاه دولت مداری دکتر مصدق, ماه هایی از سال های ۱٣۵٨-۱٣۵۷ و جنبش اخیر آزادیخواهانه و ضددیکتاتوری موسوم به جنبش سبز, رنگین کرده است.

۱- جنبش روشنفکری - پیش از انقلاب بهمن
اگر تاریخ پیدایی روشنفکر و روشنفکری در ایران را آغاز گفتمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ای که منجر به ظهور افکار و جنبش مشروطیت شد, در نظر بگیریم عمر این جنبش می باید چیزی حدود ۲۰۰ سال باشد. عباس میرزا از نخستین کسانی بود که شکست های ایران در جنگ با روس ذهنیت اش را در هم شکست, ره آوردهای کاروان های سیر و سیاحت و تحصیل و معرفتی که از آن هنگام راهی اروپا شدند, بتدریج بر افکار و ساختار سیاسی, اجتماعی و فرهنگی تاثیر گذاشت و سبب تطور, تغییر و تحول آن ها شد. مدرنیته و پروژه مدرنیزاسیون با عنوان های فارسی و عربی از مرکز معنویت جهان – اروپا- و از راه ترکیه, قفقاز, روسیه و دیگر نقاط شمال و جنوب وارد ایران شد. به دنبال چنین روندی روشنفکر و لایه یا گروه اجتماعی روشنفکران یا منورالفکران و تجددگرایان پدید آمد. لایه یا گروهی که همراه با آشنایی با مفاهیم آزادی, دموکراسی, سکولاریسم, تکثر گرایی, قانونیت, مدنیت, مدرنیت, خواست و آرمان اش تحقق آن ها, و کارش تبلیغ و ترویج شان در جامعه بود. این لایه اجتماعی در شرایط حضور استبداد فراگیر در میهنمان پا به میدان مبارزه با مستبدین و سنت گرایان گذاشت. تن دادن به "اصلاحات" از سوی ناصرالدین شاه را ناشی از فشار روشنفکران آن زمان می دانند, اصلاحاتی که گفته شده است ناصرالدین شاه زیرکانه با هدف کاهش برایی روشنفکران انجام داد تا آنان که "عقل خود به کار گرفته بودند" به سوی ساختارشکنی کشانده نشوند. انقلاب مشروطه را, بیش از کسان دیگر, روشنفکران سکولار و روشنفکران (نواندیشان) مذهبی پایه گذاری کردند, اینان خواستار حکومت و نظامی قانون مدار و دموکراتیک بودند. این مجموعه علیرغم اختلاف نظرها, التقاط افکار, کج فهی ها و کج کرداری ها و موانع فراوانی که پیشارو داشتند, بذر آزاداندیشی و آزادیخواهی, سکولاریسم و تجدد گرایی در میهمنان پراکندند. انقلاب مشروطه به دلایل گونه گون از جمله نقش مخرب نهاد مذهب, نهاد پادشاهی, ضعف ها و لغزش های فکری و رفتاری روشنفکری, عوامل خارجی و... شکست خورد.
رضا شاه با بر زبان آوردن پاره ای از خواست های جنبش روشنفکری, همچون جمهوریت و قانونیت و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی این امید را در دل بسیاری از روشنفکران بر انگیخت که شاید "ناجی" با "استبداد منور" اش بتواند همین حد خواست ها را بر آورده کند. او اما علیرغم انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی, پادشاهی مستبد بود که کارش به زندان انداختن, شکنجه و قتل روشنفکران و سرکوب تشکل های مختلف آن ها کشیده شد.
محمدرضا شاه اما تا هنگامی که پا سفت نکرد دست به سرکوب روشنفکران و جنبش روشنفکری نزد. در واقع شرایط جامعه و جهان, وضعیت در بار و حامیان اش, و رشد کمی روشنفکران و... این اجازه را به او نمی داد, و این سا لهای ۱٣٣۲-۱٣۲۰ بود. در این سال ها بر بستر دمکراسی ای ناپایدار و سامان نایافته جریان های سیاسی و فرهنگی متعددی شکل گرفتند. سروسامان یافتن رژیم و حمایت امریکا, شاه را به دنبال سیاست های پدر و امریکا کشاند. سرکوب جنبش ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق یک نمونه بود.
پس از کودتای ۲٨ مرداد سرکوب روشنفکران و جنبش روشنفکری شدت یافت. شاه دست به قلع و قع حزب توده ایران, ملی گراها و مخالفان مذهبی زد, و بتدریج این سرکوب را به همه ی گروه های غیرخودی تسری داد. با سامان دادن به "ساواک" در سال ۱٣٣٨ سرکوب سازمان یافته و مداوم پیش رفت. تغییرات سیاسی در امریکا بر فعل و انفعالات درون رژیم شاه تاثیر گذاشت و صحبت از پاره ای اصلاحات پیش کشیده شد. این امر بر تحرک جنبش روشنفکری سرکوب شده, بویژه در سطوح دانشگاهی, روشنفکران ملی گرا, و محافل نواندیشان دینی (مذهبی) تاثیر گذاشت و این مجموعه را فعال تر کرد. شورش مذهبی خردادماه ۱٣۴۲ بار دیگر بهانه ای برای سرکوب بیشتر جنبش روشنفکری شد. شاه سرمست از سرکوب مخالفان, یکه تازانه به نمایش های مختلف روی آورد و با این خیال که بهبودهای نسبی اقتصادی و اجتماعی نیز کار خودش را کرده و کشور می رود تا از دروازه تمدن بزرگ عبور کند دلخوش کرده بود, که صدای انقلاب بیدارش کرد.
در دورانی که اشاره وار از آن گذشتیم روشنفکران ایران تیپ های مختلف روشنفکری را شامل می شدند, مجموعه ی این تیپ ها, شکل دهنده گان جنبش روشنفکری ایران بودند. برای نمونه به روشنفکران چپ, روشنفکران ملی گرا و یا معتدل, روشنفکران راست گرا می توان اشاره کرد که هر کدام از اینان نیز به عنوان روشنفکران سیاسی, فلسفی و فرهنگی در عرصه های مذکور فعالیت فکری و عملی داشتند. برای راحت تر شدن طرح بحث از تیپ شناسی ای که روشنفکران را به سکولار و غیرسکولار تقسیم می کند ّاستفاده می شود (این تقسیم بندی بی تردید نیازمند تدقیق, تصحیح و تکمیل است).

الف: روشنفکری سکولار (لاییک)
- شخصیت ها, گروه ها و محافلی که در جامعه ی ما طرفداران "غرب" معرفی می شدند, اکثرا" پیروان مدرنیته و مدرنیسم با الگوهای کشورهای غربی به ویژه فرانسه بودند, این مجموعه به طور عمده در عرصه سیاست به سکولاریسم و سوسیال دموکراسی تمایل نشان می دادند. این بخش از روشنفکران بیشتر در محیط های آموزشی و یا نهادهای حکومتی حضور داشتند. دفاع از "حقوق بشر" نیز به خواست های این مجموعه اضافه شد. در عرصه فلسفه و فرهنگ نیز این مجموعه چهره ها و محافل خود داشت.
- سازمان ها, احزاب, گروه ها و منفردینی که با عنوان چپ یا مارکسیست ها شناخته می شدند.که به "سیاسی کاران" و "نظامی –سیاسی کاران" تقسیم شده بودند. در عرصه سیاست اینان نیز خود را لاییک و سکولار معرفی می کردند اما بسیاری از آن ها درک دیگری از سکولاریسم داشتند, تا آن حد که یا از تایید حکومت دینی (مذهبی) سر در می آوردند و یا به حذف دین و مذهب و ضدیت با آن بسنده می کردند. این مجموعه بیش از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر, عدالت خواهی ملکه فکر و کردارشان بود.
- شخصیت ها, احزاب و گروه های ملی گرا (ملیون) که ضن تمایل به غرب, و پذیرش سکولاریسم و تمایل به سوسیال دموکراسی, عنصر ملی گرایی وجه غالب در تفکر و رفتار آن ها بود.
- شخصیت ها و محافلی از روشنفکران دینی (مذهبی) نیز به سکولاریسم, تکثرگرایی و به نوعی سوسیال دموکراسی باور داشتند و در راه تحقق آن ها تلاش کردند.
- تشکل ها و گروه های صنفی و دموکراتیک نیز که در عرصه های فرهنگی و هنری, فلسفی, دانشجویی, حقوق بشر و... فعالیت می کردند, و خواست هایی مثل مبارزه با سانسور, آزادی اندیشه, بیان و قلم و تحقق مفاد مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر خواست شان بود.

ب: روشنفکران (نواندیشان) دینی
- شخصیت های منفرد و محافلی که بر آن بودند با انجام اصلاحات, اسلام را به مدرنیته و تجدد نزدیک کنند و آن ها را آشتی بدهند. اینان با تفسیر و تاویل جدید از اسلام و خوانش هایی متفاوت سخن از اسلام دیگرگونه ای به میان کشیدند. محیط های دانشگاهی و به ندرت حوزه ی علمیه قم و دیگر حوزه ها خاستگاه این مجموعه بود.
- احزاب, سازمان ها, گروه ها و محافل سیاسی- مذهبی ای که خود را نسبت با آزاد اندیشی و آزادیخواهی و عدالت طلبی متعهد می نمودند و با خودکامگی مبارزه می کردند. برخی سیاسی کار و گروه هایی نیز نظامی – سیاسی بودند. ایدیولوژ ی های جهان سومی و بدیل های مارکسیستی شان نیز بر این مجموعه تاثیر گذاشته بودند.
- احزاب و سازمان و گروه های ملی گرا نیز وجود داشتند که وزن مذهبی بودن شان بیش از ملی بودن و ملی گرایی شان بود.

ج: روشنفکران خارج کشور
در خارج کشور, به ویژه در اروپا و امریکا تیپ های مختلف روشنفکری, در کنار اندیشه ورزی های فردی و گروهی, به فعالیت های جمعی و سازماندهی تشکل های مختلف سیاسی و به ندرت فرهنگی روی آورده بودند. اکثر این روشنفکران دانشجو و دانشگاهی بودند.

۲- جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن
سال های ۱٣۵۶-۱٣۵۵, سال های باز شدن "فضای سیاسی" در ایران بود. تغییرات کاخ سفید که رژیم شاه را هرگز بی نصیب نمی گذاشت, یکی از عوامل سبب ساز بروز فضای باز سیاسی شد. تیپ های مختلف روشنفکری ِ فرهنگی و هنری نخستین روشنفکرانی بودند که ازپیدایی ِ این فضا بهره گرفتند و بر تلاش های علنی ی خود در راه مبارزه با سانسور و نیز تحقق آزادی اندیشه, بیان و قلم افزودند. در واقع روشنفکران فرهنگی و هنری در سال ۵۷ کلید تغییر را زدند. سپس روشنفکران سیاسی (سکولار و غیرسکولار) پای به میدان مبارزه برای تغییر گذاشتند. به همین دلیل علیرغم وجود مشگلات اقتصادی در جامعه ایران, انقلاب نشانه ی یک انقلاب سیاسی و فرهنگی بر خود دارد.   

٣- جنبش روشنفکری بعد از انقلاب
تیپ های مختلف روشنفکری از شخصیت های منفرد تا جریان های سیاسی و فرهنگی و محافل فلسفی ِ روشنفکری, به استثنای روشنفکران راست گرا و چهره هایی از روشنفکران ملی گرا و سکولار, از نیروهای شرکت کننده در انقلاب ۵۷ بودند. شعار این جنبش در آغاز آزادی, استقلال و عدالت اجتماعی بود اما هجمه ی جنبش روحانیون مرتجع با توجه به ویژگی های جامعه ی ما سبب شد این شعار به آزادی, استقلال و جمهوری اسلامی (حکومت اسلامی) بدل شود.
بخش بزرگی ازجنبش روشنفکری ایران, به ویژه بخش سکولار آن به دلیل ویژگی های التقاطی در افکار و گفتار, کج فهمی ها و بداندیشی های فلسفی, سیاسی, فرهنگی و اخلاقی, و فقدان پایگاه اجتماعی در دامچاله ی شعارها و وعده های حکومت اسلامی درغلطید و شکست چند باره اش از جنبش روحانیون را تکرار کرد. بخش نواندیشان دینی (مذهبی) جنبش روشنفکری اما سریع تر از بخش سکولار غیردینی, پیش از آنکه در دامچاله به دام افتد, در ولایت و حکومت اسلامی ذوب شد.   
حکومت اسلامی از همان آغاز حیات اش وحشیانه ترین سرکوب و کشتار تاریخ جنبش روشنفکری را نسبت به روشنفکران سکولار غیردینی و دینی مخالف اش اعمال کرد, سرکوب و کشتاری که بتدریج دامنگیر مجموعه ی روشنفکران حامی و یا ذوب شده در ولایت و حکومت نیز شد. اما علیرغم سرکوب ها و کشتارها و سازش ها و ذوب شدن های فاجعه بار, جنبش روشنفکری با درس گیری از لغزش ها و خطاها, و نیز تجربه های تلخ شکست از جنبش روحانیون مرتجع و آنچه حکومت اسلامی بر این جنبش روا داشت, همراه با کاهش لغزش ها و خطا ها - چه در رابطه با چهره ها و شخصیت های روشنفکری, و چه جریان های سیاسی، فلسفی و فرهنگی ی شکل دهنده ی این جنبش در داخل و خارج کشور - قد راست کرده است, و می رود تا پیروزی جنبش روشنفکری بر جنبش روحانیون مرتجع و همه ی تاریک اندیشان میهن مان را جامه عمل بپوشاند.

منبع:پژواک ایران


مسعود نقره‌کار

فهرست مطالب مسعود نقره‌کار در سایت پژواک ایران 

*ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت" (بخش نخست)  [2012 Jan] 
*خواجه‌ها و نقش ايوان  [2011 Dec] 
*سعيد امامی هنوز زنده‌ست!  [2011 Dec] 
*دو چهره و دو نوع حقوق بشر  [2011 Nov] 
*ژن خشونت  [2011 Nov] 
*چشم عسلیِ قتل‌های زنجيره‌ای  [2011 Nov] 
*و چه قصاب خانه یی ست این دنیای بشریت  [2011 Oct] 
*واژه‌ای چند درباره «تحمل و دگرانديشی»  [2011 Oct] 
*جنبش سبز مرد- زنده باد جنبش سبز  گفت وگوی شهروند با مسعود نقره کار در باره کشتار ۶۷ و جنبش سبز  [2011 Sep] 
*"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"  [2011 Aug] 
*می توان چنین جنایتکاری را بخشید؟  [2011 Jul] 
*حمايت از اعتصاب غذا در تناقض با خشونت‌پرهيزی  [2011 Jul] 
*در تدارک تدفين جنازه، مسعود نقره‌کار  [2011 Jun] 
*وهم و خودشيفتگی بالاخره کار دست‌اش داد!  [2011 May] 
*آقای کدیور و حکایت «به درک واصل شدن» مجاهدین خلق  [2011 Apr] 
*سروش و کافرپروری موحدین آدمخوار!   [2011 Feb] 
*تباهی ِ تاريخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش  [2011 Feb] 
*تکرار تراژدی (بخش سوم)   [2011 Jan] 
*هنوز هم کاپيتان پرويز!  [2011 Jan] 
* تکرار تراژدی (۲)  [2011 Jan] 
*تکرار تراژدی (بخش نخست)  [2011 Jan] 
*جنايت‌کاران تحصيل‌کرده (بخش دوم)، مسعود نقره‌کار   [2010 Dec] 
*در حاشیه هجمه‌ی «دین خویان» دانشگاهی به آرامش دوستدار   [2010 Oct] 
*عليه فراموشی جنايت‌های «مرحوم خمينی» - بخش پايانی، مسعود نقره‌کار  [2010 Aug] 
*عليه فراموشیِ جنايت‌های «مرحوم خمينی»(بخش نخست)  [2010 Jul] 
*«هرکول فرهنگی» و شرمساریِ تاريخیِ ما  [2010 Jul] 
*طلبه‌های لات و لش و وبش  [2010 Jun] 
*مشاطه‌گریِ چهره و منشِ آيت‌الله خمينی  [2010 Jun] 
*حدود انسان بودن ِ آیت الله خامنه ای   [2010 May] 
*«بوسه بر لبان دريا»  [2010 May] 
*نوعی دیگر از ترور شخصیت  [2010 May] 
*احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم  [2010 Apr] 
*ژن ِخودکشی، مسعود نقره‌کار  [2010 Apr] 
*روان‌شناسی اجتماعی جنبش سبز  [2010 Mar] 
*تراژدی رنجی خلاق؟  [2010 Mar] 
*مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداری‌ها نيست  [2010 Mar] 
*اميدی به "اصلاح" آقای هاشمی رفسنجانی نيست!  [2010 Mar] 
*ايرانيان خارج از کشور و جنبش سبز  [2010 Feb] 
*قاتلانِ زيبايی  [2010 Feb] 
*واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن   [2010 Feb] 
*چرا حکومت اسلامی هنوز پا بر جاست؟   [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش پايانی)  [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش نخست)  [2010 Jan] 
*آنان که به خيابان ها آمده اند راه لايروبی " طویله اوژیاس" * را بلدند!   [2010 Jan] 
*دفاع از خود " خشونت" نیست  [2009 Dec] 
*نه، اين مردک درمان‌شدنی نيست!  [2009 Dec] 
*تصویر پاره پاره ی " جنایت"   [2009 Dec] 
*تسامح و تساهل اصلاح طلبانه و "جوان کُشی"های آيت الله خمينی  [2009 Nov] 
*چشم‌هایم را نبندید آفتاب زیباست  [2009 Nov] 
*در باره "تاريخ مصرف" کشتار دگرانديشان  [2009 Oct] 
*" روح آسمانی نیست" در میلاد" ایوان پتروویچ پاولف"  [2009 Sep] 
*اسطوره شاملو: «غباری طاعونی از آفاق برخاسته است»  [2009 Jul] 
*«ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟  [2009 Jun] 
*تا کی به دنبال خط خون و جنون؟   [2009 May] 
*"انتخابات"، توهم و خودشيفتگی  [2008 Mar] 
*"آن که به اندرز خويش عمل نکند!" در حاشيه مقاله علی کشتگر [2007 Dec]