PEZHVAKEIRAN.COM طلبه‌های لات و لش و وبش
 

طلبه‌های لات و لش و وبش
مسعود نقره‌کار

طلبه‌های لات و لش و وبش گروه فشار و کشتار حوزوی شکل داده‌اند. اين گروه که اخيرا" اعلام موجوديت کرده‌است شايد نخستين گروه فشار و کشتار "صنفی - حوزوی" باشد. پديده‌ی طلبه‌ها و آخوندک‌های لات و لش و وبش اگرچه از دوران صفوی پا گرفت اما فداييان اسلام بزرگ‌ترين نقش را در تربيت و سازمان‌دهی اينان در گروه‌های فشارو کشتار داشته‌اند.
 
هم نسل های من " سيد خره" سقای ساکن خيابان بی سيم نجف آباد تهران , که بعد تر به خيابان پارک وليعهد و امروز به خيابان طيب حاج رضايی تغيير نام يافته را می شناسند. سيد که روزی اش را از سقايی در می آورد لات و لش و وبش بود. سيد روز ها از خيابان بی سيم نجف آباد راه می افتاد و از ميدان خراسان و خيابان خراسان و ميدان شاه خودش را به ميدان مولوی و ميدان سيد اسماعيل می رساند . توی مسير آب می فروخت و چند ساعتی توی ميدان سيد اسماعيل سقايی می کرد , و نزديک غروب با مشکی خالی با اتوبوس , که مجانی و بدون بليط سوار می شد , به بی سيم نجف آباد بر می گشت. توی قهوه خانه ی " صفای رانندگان"ِ جواد خانبابا, عبای سياه رنگ اش را در می آورد, کلاه دست بافت سبز رنگ اش را کنار عبا می نشاند , چايی می نوشيد , قليانی چاق می کرد و بعد راهی خانه می شد. سيد زن داشت اما می گفتند اجاق شان کور است.
روزی در خيابان ده متری خيام , که ميانه ی خيابان بی سيم نحف آباد را به " تير دوقلو" وصل می کرد ماشينی پشت سر او که از وسط خيابان رد می شد , بوق زد ه بود. سيد جا خورده و ترسيده , به عنوان اعتراض رو به سوی راننده با اشاره به آلت تناسلی خودش داد زده بود " ک... خر" ! , از آن پس سيد سقا , به سيد خره معروف شد.
سيد چند تايی دعوای اسمی هم داشت . من اما شاهد يکی دو دعوای اش بودم .
به زن رضا تريلی گفته بود : " آبجی , اين آب که نه , هر نوع آبی بخوای در خدمتم", زن به شوهرش گفت و رضا تريلی توی فهوه خانه ی صفای رانندگان يقه سيد را گرفت و " چپ و راستش" کرد , سيد هم از غلاف ساق پا قمه اش را کشيد تا به قول خودش شکم رضا تريلی را سفله ( سفره) کند که سوای شان کردند. مرتضی خوشگله هم يکبارسر کوچه ی مدرسه اديب نيشاپوری توی روی اش ايستاد:
" يه دفه ديگه اينجوری به من نيگا کنی کلاتو زرد می کنم , قمه تم می کنم تو جای نابدترت"
بهم پيچيدند, سوای شان کرديم.
می گفتند سيد خره توی بلوای ۱۵ خرداد از جلو دارهای دارو دسته ی طيب بود . بعد از ۱۵ خرداد مدتی غيب اش زد. " حاج آقا ناطق نوری" توی هييت جوانان حجتيه گفت "سيد سقا هم رفت قم , طلبه شد ".
مرتضی خوشگله بعد از انقلاب سيد را با عبا و عمامه ی سياه , جزء وردست های هادی غفاری , ديد .گفت يک پای ثابت " مسجد الهادی" ِ خيابان تهران نو شده است.
سال ۵۹ مرتضی توی خيابان زيبا با سيد روبرو شد , شوخی شان گرفت. سيد خره شوخی جدی گفت:
" نا نجيب , روتو زياد کنی مثه حسين فرزين می ذاريمت سينه کش ِ ديوار "
و مرتضی برای رو کم کنی سند رو کرد :
" راستی سيد , رضا تريلی سلام رسوند".
و سيد را خفه کرده بود.

********
از اين دست موجودات, روحانيون و حکومت ها در دوره های مختلف برای شکل دهی گروه های فشار و کشتار استفاده کرده اند.
در دوره ی صفويه در ميان "تولائيان و تبراييان" عمرسوزان و قمه زنی و دسته راه انداختن و ايذا و آزار و غارت منازل مخالفان سياسی و سربريدن سنی ها و ديگر اقليت های مذهبی وظيفه شرعی و کارشان بود.
در دوره ی قاجاريه در ميان"اوباش و لوطی ها و چاقوکش ها و قمه کش ها" و گروه های "لتوت و لشوش" و "استرداران و شترداران نتراشيده دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان و..." به مجلس و مجلسيان حمله می کردند و يا با "... کلاه نمدی های محلات و اشرار" در ميدان توپخانه شعار می دادند:
"ما چای و پلو خواهيم
مشروطه نمی خواهيم"
و مردم را مورد ضرب و شتم قرارمی دادند ومی کشتند.
در دوره ی پهلوی هم دور وبر دار و دسته های "شعبان جعفری" (شعبان بی مخ) و طيب حاج رضائی و هييت ها و دستجات مذهبی کم نبودند.( که اينها غير از مداحان لات و لش و وبش بودند.)
دراين دوره فداييان اسلام بيش از ديگر گروه های اسلامی از سيد خره ها و " جاهل ها، گردن کلفت ها و لات ها و عربده کش ها" استفاده کردند. خاطرات حاج مهدی عراقی از بنيان گذاران "فدائيان اسلام" و "هيئت های مؤتلفه اسلامی" که با عنوان "ناگفته ها" منتشر شده است , روايت سيدخره های " مبارز و متدين" دوره ی پهلوی ست.
دوره جمهوری اسلامی , دوره حکوت فداييان اسلام و " سيد خره " ها ست. ازحمله به کتابفروشی ها، کتاب سوزان ها، حمله به دفتر روزنامه ها، حمله به گردهمايی های سياسی و فرهنگی، حمله به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفين حکومت در تهران، کرمان، ترکمن صحرا، کردستان قائم شهر، بندر انزلی، جهرم, کرمانشاه گرفته تا سخنرانی اخير يکی از اين قماش در قم به هنگام ديداراخير مهدی کروبی با آيت الله صانعی , نمونه هايی از رفتار سيدخره های حکومت اسلامی هستند. اکثر اينان که زمانی نعره می زدند:
"ما همه سرباز توئيم خمينی
گوش به فرمان توئيم خمينی
خمينی ی عزيزم
بگو تا خون بريزم"
امروز خامنه ای را به جای خمينی نشانده اند.اگر تا چندی قبل هادی غفاری و روح الله حسينيان و محسنی اژه ای و پور محمدی جزء سازمان دهندگان و فعالان گروه های فشار و کشتار بودند , امروز گروه هايی يک دست از " طلبه ها و آخوندک ها لات و لش و وبش " شکل گرفته اند تا نه فقط خون دگرانديشان و مخالفان حکومت اسلامی , که حتی خون موسوی و کروبی و خاتمی و صانعی و حسن خمينی را بريزند . اين " تحول" در حوزه علميه قم و ديگر حوزه های علميه گام تازه ای ست تا روحانيت مرتجع گروه هايی از صنف خود و يک دست و قابل اعتماد برای فشار و کشتار سازمان دهد.
سخنرانی ِ اخير يکی ازطلبه ها و آخوندک ها ی لات و لش و وبش در قم, اعلام موجوديت اين نوع از گروه های فشار و کشتار و نشانگر نقش اين قبيل موجودات در شکل گيری اين گروه های صنفی - حوزوی ست . اين آخوندک در ميان تکبير گويی لتوت ولشوش با عربده کشی و تهديد, نوه ی خمينی و کروبی و صانعی را " کثيف" و " نانجيب" می خواند واز اينکه " فرزند خلف" سيد احمد " سرسره شده تا سرش سوار بشن و سر بخورند" اظهار نگرانی می کند . اين به قول خودش " بچه ی سيد علی خامنه ای"به نوه خمينی توصيه می کند که " کولی ندهد" و می گويد که اگر به توصيه های آن ها گوش نکنند " ما طلبه ها که اينها را بزرگشون کرديم خودمونم کوچيکشون می کنيم ".او از نوه خمينی و آيت الله صانعی و همفکران شان می خواهد " آدم بشن" و در غير اين صورت " حقشونو کف دستشون " خواهند گذاشت. نظر" بچه ی سيد علی خامنه ای " اين است که کارهايی که نوه خمينی و همفکران اش می کنند " برای شخصيت و هيکل و هيبت شون خوب نيست ".
اين سخنرانی و جمع نشان می دهند که نه فقط سيد خره بی سيم نجف آباد تهران , که سيد خره های سراسر ايران شاگردان زيادی در حوزه علميه ی قم و ساير حوزه های علميه پس انداخته اند, که امروز به عنوان فرزند خوانده های خامنه ای بساط دار ِ جنايت در ميهنمان شده اند. (۱)

منبع :
۱- http://www.4shared.com/video/OtWPkio-/YouTube_-________.html

منبع:پژواک ایران


مسعود نقره‌کار

فهرست مطالب مسعود نقره‌کار در سایت پژواک ایران 

*ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت" (بخش نخست)  [2012 Jan] 
*خواجه‌ها و نقش ايوان  [2011 Dec] 
*سعيد امامی هنوز زنده‌ست!  [2011 Dec] 
*دو چهره و دو نوع حقوق بشر  [2011 Nov] 
*ژن خشونت  [2011 Nov] 
*چشم عسلیِ قتل‌های زنجيره‌ای  [2011 Nov] 
*و چه قصاب خانه یی ست این دنیای بشریت  [2011 Oct] 
*واژه‌ای چند درباره «تحمل و دگرانديشی»  [2011 Oct] 
*جنبش سبز مرد- زنده باد جنبش سبز  گفت وگوی شهروند با مسعود نقره کار در باره کشتار ۶۷ و جنبش سبز  [2011 Sep] 
*"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"  [2011 Aug] 
*می توان چنین جنایتکاری را بخشید؟  [2011 Jul] 
*حمايت از اعتصاب غذا در تناقض با خشونت‌پرهيزی  [2011 Jul] 
*در تدارک تدفين جنازه، مسعود نقره‌کار  [2011 Jun] 
*وهم و خودشيفتگی بالاخره کار دست‌اش داد!  [2011 May] 
*آقای کدیور و حکایت «به درک واصل شدن» مجاهدین خلق  [2011 Apr] 
*سروش و کافرپروری موحدین آدمخوار!   [2011 Feb] 
*تباهی ِ تاريخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش  [2011 Feb] 
*تکرار تراژدی (بخش سوم)   [2011 Jan] 
*هنوز هم کاپيتان پرويز!  [2011 Jan] 
* تکرار تراژدی (۲)  [2011 Jan] 
*تکرار تراژدی (بخش نخست)  [2011 Jan] 
*جنايت‌کاران تحصيل‌کرده (بخش دوم)، مسعود نقره‌کار   [2010 Dec] 
*در حاشیه هجمه‌ی «دین خویان» دانشگاهی به آرامش دوستدار   [2010 Oct] 
*عليه فراموشی جنايت‌های «مرحوم خمينی» - بخش پايانی، مسعود نقره‌کار  [2010 Aug] 
*عليه فراموشیِ جنايت‌های «مرحوم خمينی»(بخش نخست)  [2010 Jul] 
*«هرکول فرهنگی» و شرمساریِ تاريخیِ ما  [2010 Jul] 
*طلبه‌های لات و لش و وبش  [2010 Jun] 
*مشاطه‌گریِ چهره و منشِ آيت‌الله خمينی  [2010 Jun] 
*حدود انسان بودن ِ آیت الله خامنه ای   [2010 May] 
*«بوسه بر لبان دريا»  [2010 May] 
*نوعی دیگر از ترور شخصیت  [2010 May] 
*احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم  [2010 Apr] 
*ژن ِخودکشی، مسعود نقره‌کار  [2010 Apr] 
*روان‌شناسی اجتماعی جنبش سبز  [2010 Mar] 
*تراژدی رنجی خلاق؟  [2010 Mar] 
*مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداری‌ها نيست  [2010 Mar] 
*اميدی به "اصلاح" آقای هاشمی رفسنجانی نيست!  [2010 Mar] 
*ايرانيان خارج از کشور و جنبش سبز  [2010 Feb] 
*قاتلانِ زيبايی  [2010 Feb] 
*واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن   [2010 Feb] 
*چرا حکومت اسلامی هنوز پا بر جاست؟   [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش پايانی)  [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش نخست)  [2010 Jan] 
*آنان که به خيابان ها آمده اند راه لايروبی " طویله اوژیاس" * را بلدند!   [2010 Jan] 
*دفاع از خود " خشونت" نیست  [2009 Dec] 
*نه، اين مردک درمان‌شدنی نيست!  [2009 Dec] 
*تصویر پاره پاره ی " جنایت"   [2009 Dec] 
*تسامح و تساهل اصلاح طلبانه و "جوان کُشی"های آيت الله خمينی  [2009 Nov] 
*چشم‌هایم را نبندید آفتاب زیباست  [2009 Nov] 
*در باره "تاريخ مصرف" کشتار دگرانديشان  [2009 Oct] 
*" روح آسمانی نیست" در میلاد" ایوان پتروویچ پاولف"  [2009 Sep] 
*اسطوره شاملو: «غباری طاعونی از آفاق برخاسته است»  [2009 Jul] 
*«ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟  [2009 Jun] 
*تا کی به دنبال خط خون و جنون؟   [2009 May] 
*"انتخابات"، توهم و خودشيفتگی  [2008 Mar] 
*"آن که به اندرز خويش عمل نکند!" در حاشيه مقاله علی کشتگر [2007 Dec]