PEZHVAKEIRAN.COM احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم
 

احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم
مسعود نقره‌کار

زبان ِاحمدی‌نژاد نماد ِتوهم‌های اوست. احمدی‌نژاد نه فقط در رابطه با جايگاه و موقعيت‌اش، بلکه در رابطه با شکل و قواره‌اش برداشتی غير واقعی دارد. به همين دليل معجونی از زبان توهم و زبان گنده‌لاتی، زبان ديپلماسی و نشانه‌ی هويت او شده‌است.

پرونده ی گشوده شده برای قطعيت بخشيدن به تشخيص بيماری روانی احمدی نژاد , با اتکا به گفتار و رفتار اين مظنون به بيماری , پرونده ای خصوصی و محرمانه نيست . نشانه های بيماری پيش از آنکه در مطب پزشک و روانپزشک در اين پرونده ثبت شوند , در مجامع عمومی بروز کرده اند, علايمی متعدد و متفاوت , که از توهم هاله نور و ارتباط با خدا و امام زمان و ماجرای " اين محموده " و انکار تاريخ تا تلمذ از واژه ی هلو و توی دهان و صورت کشورهای مختلف زدن و هم قد و قواره پنداشتن خود با " گنده ترها و گردن کلفت تر " ها , پاره ها يی از آن نشانه ها هستند.
گفتار و رفتار احمدی نژادی , که در ميان بسياری از " شخصيت " های حکومت اسلامی شايع است , در کنار بحث بيماری شناسانه اسباب مطايبه ی مردم جهان , به ويژه اهل سياست نيز شده است. تازه ترين برگ اين پرونده ی قطور , سخنان احمدی نژاد در رابطه با موضع گيری اخير آقای اوباما , رييس جمهور امريکا پيرامون موضع امريکا در قبال بر نامه ی هسته ای حکومت اسلامی است . اين ها بريده ها و بخش هايی از " ادبيات" و زبان ديپلماسی رياست جمهور حکومت اسلامی ست :
" ... گنده‌تر و گردن کلفت تر و بزرگتر از تو هم نتوانسته اين کار رابکند تو که جای خودت را داری... ما را به خير تو اميدی نيست شر مرسان.... چنان تودهنی خواهد خورد که راه خانه‌اش را گم کند. نا پخته , ناشی , گاوچران , دروغگو .... امريکا هيچ غلطی نمی تواند بکند .... تو ی دهن امريکا می زنيم و .... تازه از راه رسيده‌ايد بگذاريد عرق‌تان خشک شود .... نيازی نيست هر‌کاغذی که جلويتان گذاشتند را از رو بخوانيد و ....."
اين دست " فرمايشات سياسی" از سوی احمدی نژاد تازگی ندارد , پيش تر نيز از اين دست فرامايشات ديپلماتيک داشته است , او سال هاست چپ و راست در حال تو دهنی زدن و سيلی زدن به گوش انگليس و امريکا و ديگر کشور های جهان و " رهبران احمق " آن کشور هاست . اين زبان " گفتاری" ِ احمدی نژاد , که آيت الله خمينی نوع آخوندی آن را بکار می برد, بيش از رفتار احمدی نژاد اهميت نشانه شناسانه دارد , ضمن اينکه اسباب مزاح و خنده نيز هست. زبانی که علاوه بر رونمايی و هويت نمايی ِ توهم های او , از زبان لات ها و عشق لات ها ی " چاله خر کشی و چاله مگسی " بهره می گيرد بی آنکه ذره ای از " لوطی گری , معرفت و راست گويی " لوطيان و لات ها ی آن محله ها را داشته باشد. اين سوپر استار دروغپردازی و فريبکاری , نه فقط زبان ديپلماسی را آلوده حتی به " فرهنگ لوطيان و لات ها" , که دروغگويی و خالی بندی را زشت و مذموم می دانند , بی حرمتی روا داشته و لطمه زده است.
خنده ی جدی ترين سياستمدار جهان , اوباما , در واکنش به اين سؤال که نظرش در مورد عربده کشی ها ی اين " عشق لات" عالم اسلام و سياست اسلامی, و اظهارات متوهمانه اش چيست , بيننده ی اين مصاحبه را هم به خنده می اندازد. پاسخ اوباما همراه با خنده ی پر معنای اش اين بود : " احمدی نژاد و حرف های اش را جدی نمی گيرم " .
نه فقط اوباما , هرآدم جدی ای حق دارد احمدی نژاد را جدا از دنيای متوهم اش نوعی شوخی و سبب ساز خنده های روده بر و ريسه ای نيز تلقی کند . تازه ترين هزلی که او در رابطه با منزوی بودن حکومت اسلامی در عرصه بين المللی , خطاب به اوباما , خلق کرده اين است :
" ....شما در کاخ شيشه‌ای خود نشسته و فکر می‌کنيد ملت ايران منزوی است حال آنکه‌ شما منزوی هستيد، زمانی که می‌خواهيد به پايگاه آمريکايی‌ها در عراق سر بزنيد بعد از اين که در آن منطقه حضور يافتيد وجود خودتان اطلاع رسانی می‌کنيد، حال آنکه مسوولان ايرانی به راحتی به عراق سفر کرده و با افراد مختلف مردم ملاقات می‌کنند و از قبل هم اعلام می‌کنند که در چه تاريخی سفر خواهند کرد و هيچ مشکلی برای ايشان به وجود نمی‌آيد ..... زمانی که ما می‌خواهيم به افغانستان سفر کنيم يک هفته پيش از آن حتی ساعت و زمان حضورمان در آن کشور اعلام می‌کنيم، اما رييس‌جمهور امريکا زمانی که به افغانستان سفر می‌کند بعد از اينکه از آن کشور خارج می شود اخبار حضور وی منتشر می‌شود. حال خود بگوييد چه کسی در اين دنيا منزوی است؟ ".
احمدی نژاد و حکومت اسلامی می دانند که اين علنيت و " شهامت " و " اطلاع رسانی " , مرهون خويشاوندی و هم خونی شان با جريان ها ی تروريستی منطقه و عدم احتمال آسيب رسانی طالبان و القاعده به دوستان و برادران شان است , و ارتباطی به " محبوب القلوب " بودن او و حکومت شان در جهان ندارد !. اين هزليات در عين حال نشان از توهم يکسان پنداری و حتی هم قد و قواره پنداشتن خود با اوباما نيز دارند.
توهم های احمدی نژاد سبب شده است که او حتی به ميان بحث ها و گفت و گو های رهبران کشور های مهم جهان, که ارتباطی به ايران و او ندارد نيز بپرد و با همان زبان آبروريزش اظهار وجود کند , اظهار وجودی که به دليل ادبيات اين بی ادب ترين سياست باز عالم اسلام و غير اسلام , آدمی را به ياد آن ضرب المثل " بچه های جنوب شهر تهران " می اندازد که :
" پاسبانی يکی از گردن کلفت ها و بزن بهادر های جنوب شهر تهران را دستگير و به طرف کلانتر ی می برد , جوجه عشق لات محله خودش را به آنها رساند و رو به پاسبان گفت : "سرکار ما دو تا رو کجا می بری ؟ "
زبان ِ احمدی نژاد نماد ِ توهم های اوست.احمدی نژاد نه فقط در رابطه با جايگاه ,موقعيت , افکار و رفتارش , حتی در رابطه با شکل و قواره اش برداشتی غير واقعی , آلوده به دروغ و فريبکاری دارد . بهمين دليل معجونی از زبان توهم وزبا ن گنده لاتی , زبان ديپلماسی و نشانه ی هويت او شده است.

منبع:پژواک ایران


مسعود نقره‌کار

فهرست مطالب مسعود نقره‌کار در سایت پژواک ایران 

*ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت" (بخش نخست)  [2012 Jan] 
*خواجه‌ها و نقش ايوان  [2011 Dec] 
*سعيد امامی هنوز زنده‌ست!  [2011 Dec] 
*دو چهره و دو نوع حقوق بشر  [2011 Nov] 
*ژن خشونت  [2011 Nov] 
*چشم عسلیِ قتل‌های زنجيره‌ای  [2011 Nov] 
*و چه قصاب خانه یی ست این دنیای بشریت  [2011 Oct] 
*واژه‌ای چند درباره «تحمل و دگرانديشی»  [2011 Oct] 
*جنبش سبز مرد- زنده باد جنبش سبز  گفت وگوی شهروند با مسعود نقره کار در باره کشتار ۶۷ و جنبش سبز  [2011 Sep] 
*"باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد"  [2011 Aug] 
*می توان چنین جنایتکاری را بخشید؟  [2011 Jul] 
*حمايت از اعتصاب غذا در تناقض با خشونت‌پرهيزی  [2011 Jul] 
*در تدارک تدفين جنازه، مسعود نقره‌کار  [2011 Jun] 
*وهم و خودشيفتگی بالاخره کار دست‌اش داد!  [2011 May] 
*آقای کدیور و حکایت «به درک واصل شدن» مجاهدین خلق  [2011 Apr] 
*سروش و کافرپروری موحدین آدمخوار!   [2011 Feb] 
*تباهی ِ تاريخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش  [2011 Feb] 
*تکرار تراژدی (بخش سوم)   [2011 Jan] 
*هنوز هم کاپيتان پرويز!  [2011 Jan] 
* تکرار تراژدی (۲)  [2011 Jan] 
*تکرار تراژدی (بخش نخست)  [2011 Jan] 
*جنايت‌کاران تحصيل‌کرده (بخش دوم)، مسعود نقره‌کار   [2010 Dec] 
*در حاشیه هجمه‌ی «دین خویان» دانشگاهی به آرامش دوستدار   [2010 Oct] 
*عليه فراموشی جنايت‌های «مرحوم خمينی» - بخش پايانی، مسعود نقره‌کار  [2010 Aug] 
*عليه فراموشیِ جنايت‌های «مرحوم خمينی»(بخش نخست)  [2010 Jul] 
*«هرکول فرهنگی» و شرمساریِ تاريخیِ ما  [2010 Jul] 
*طلبه‌های لات و لش و وبش  [2010 Jun] 
*مشاطه‌گریِ چهره و منشِ آيت‌الله خمينی  [2010 Jun] 
*حدود انسان بودن ِ آیت الله خامنه ای   [2010 May] 
*«بوسه بر لبان دريا»  [2010 May] 
*نوعی دیگر از ترور شخصیت  [2010 May] 
*احمدی‌نژاد و زبان ِتوهم  [2010 Apr] 
*ژن ِخودکشی، مسعود نقره‌کار  [2010 Apr] 
*روان‌شناسی اجتماعی جنبش سبز  [2010 Mar] 
*تراژدی رنجی خلاق؟  [2010 Mar] 
*مرگ حسين شريعتمداری، پايان حسين شريعتمداری‌ها نيست  [2010 Mar] 
*اميدی به "اصلاح" آقای هاشمی رفسنجانی نيست!  [2010 Mar] 
*ايرانيان خارج از کشور و جنبش سبز  [2010 Feb] 
*قاتلانِ زيبايی  [2010 Feb] 
*واژه ای چند درباره جنبش روشنفکری و انقلاب بهمن   [2010 Feb] 
*چرا حکومت اسلامی هنوز پا بر جاست؟   [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش پايانی)  [2010 Jan] 
*در باره خشونت و راه های مقابله با آن (بخش نخست)  [2010 Jan] 
*آنان که به خيابان ها آمده اند راه لايروبی " طویله اوژیاس" * را بلدند!   [2010 Jan] 
*دفاع از خود " خشونت" نیست  [2009 Dec] 
*نه، اين مردک درمان‌شدنی نيست!  [2009 Dec] 
*تصویر پاره پاره ی " جنایت"   [2009 Dec] 
*تسامح و تساهل اصلاح طلبانه و "جوان کُشی"های آيت الله خمينی  [2009 Nov] 
*چشم‌هایم را نبندید آفتاب زیباست  [2009 Nov] 
*در باره "تاريخ مصرف" کشتار دگرانديشان  [2009 Oct] 
*" روح آسمانی نیست" در میلاد" ایوان پتروویچ پاولف"  [2009 Sep] 
*اسطوره شاملو: «غباری طاعونی از آفاق برخاسته است»  [2009 Jul] 
*«ندا»، برای زندگی کردن چقدر بايد بميريم؟  [2009 Jun] 
*تا کی به دنبال خط خون و جنون؟   [2009 May] 
*"انتخابات"، توهم و خودشيفتگی  [2008 Mar] 
*"آن که به اندرز خويش عمل نکند!" در حاشيه مقاله علی کشتگر [2007 Dec]