حوالی فردا
مهناز قزلو
بگذار درختان راه بروند
پايبند فصل كه باشي
زمستان مكث مي كند
در نقطه نقطه ي بودني كه وزن ندارد
حوالي ي فردا
يادم باشد پاورقي خاطره اي را خط بزنم
صداي ترك خوردن درياچه ها مي آيد
و فاصله ها پر از وسوسه اند
نه ستايش، نه انكار
در كابوس زخمي ي زندگي دوام آورده ام
در فضيلت رنج و شادكامي
انگار مرگ هم عادلانه نيست
پانزده ژانويه دوهزار و چهارده -استكهلم
منبع:پژواک ایران