رنج تَرَك خورده
مهناز قزلو
خروجي ات شده
دست هاي خالي يك مضحكه
حرفِ تازه اي كه نداري
بزن تا مي تواني زيرآبِ رنگ ها را
آب ها تمام مي شوند
خشكسالي مي آيد
شُرشُرشُر
از سر و روي تشنگي فرومي ريزد
نه تو به قدرت مي رسي و نه او
تنها من مي مانم و درياهاي تهي
جلگه هاي خشكيده ي عبوس
رودهاي تلخي هاي فرسوده
درياچه هاي بي ماهيانِ اشك آلود
چشمه هاي رنج تَرَك خورده و زُمُخت
كودكانِ حسرتِ بازي ها
كه حواسشان نيست
در ايستگاه فاصله های محض
خودت را تَرك كردي
مهناز قِزِلّو
جمعه بيست و چهارم جولاي دوهزاروپانزده - استكهلم
منبع:پژواک ایران