پاسخ به نوشتهی شادی صدر
مهناز قزلو
منبع:پژواک ایران
پاسخ به نوشتهی شادی صدر
پس از انتشار بیانیهی شریرانهی شادی صدر- شادی امین و رها بحرینی، آش آنقدر شور بود که آشپزها هم فهمیدند و ناگزیر به انتشار یک "توضیح نامه" شدند. اینان اعتراف کردند که بیانیهاشان در اعتراض به دادن امکان سخنرانی در بنیاد پژوهشهای زنان، بحثهایی را ایجاد کرده است که ناشی از "سوءتفاهم" نسبت به "مبانی حقوقی" بیانیهی اعتراضی بوده است.
لینک مقالهی شادی صدر با عنوان: "آزادی بیان برای اعتراض به افترا حق ماست":
با نگاهی به این "هذیاننامه"، ذکر چند نکته ضروری است:
یک:
تعریف حقوقی ارائه شده از "افترا" توسط "شادی صدر" مطابق با تعاریف منطبق با قوانین "مجازات اسلامی" در ایران است نه قوانین مدرن بینالمللی.
از این گذشته شادی صدر، "فعلی" را که در پروسهی دادگاه کانادا؛ به طرفین "شادی امین" و "آرشام پارسی" در صورتجلسه به آن صرفن اشاره شده، "افترا" قلمداد میکند در حالیکه اساسن به لحاظ حقوقی اینچنین نیست. این نحوهی نگارش غیرحرفهای یا نشان از بیدانشی دارد یا غرض ورزی کینهتوزانه.
ارسال ایمیل یک پناهجو به طور خصوصی برای چارهیابی به یک نهاد رسمی که سالهاست در حوزهی پناهجویان ایرانی فعالیت میکند در هیچ قانونی و در هیچ کجای دنیا نه "افترا" است و نه "توهین و فحاشی". نه "اتهام" است و نه "جرم" و "همدستی با مجرم" بلکه وظیفهای است مدنی. بنابراین دستوپا زدن شادی صدر را فقط میتوان تلاشی بیهوده در پیچاندن صورت مسئله و ارائهی تصویری غلط و غیرصادقانه از واقعیت دانست.
حال اگر "فرض کنیم" نویسندهی نامهای که آرشام پارسیپور آن را منتشر کرده – و بسیاری او را در بیستوچهارمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان در کلن در کنار شادی امین دیدهاند و او را می شناسند- خود، این مطلب را منتشر میکرد، آیا باز هم "افترا" بود؟
براساس قوانین مدرن بینالمللی؛ "کسی که "متهم" به ارتکاب جرم است حق دارد به دادگاه برود تا "دادگاه" اتهام وارده به وی را بررسی کند. آن فرد بایستی "بیگناه" تلقی شود مگر آنکه دادگاه صالحه حکم دیگری صادر کند".
همچنین اگر "به فرض محال" نویسندهی نامه "در سلسله مراتب خشونت کلامی" به اتهام "افترا" مجرم شناخته شود آیا آنطور که شادی صدر مینویسد: از نظر قوانین بسیاری از کشورها، به "بالاترین و شدیدترین برخوردها" مجازات خواهد شد؟ "بالاترین و شدیدترین برخوردها" یعنی اعدام و حبس ابد. کدام کشور این مجازاتھا را برای افترا دارد؟
آیا استفاده از این ادبیات خشونتآمیز برای رسیدگی به موضوع "افترا" از جانب شادی صدر، بیانگر باور و تحت تاثیر بودن او نسبت به فضای حاکم بر قوانین "مجازات اسلامی" نیست که برای سادهترین جرائم "بالاترین و شدیدترین برخوردها" را تجویز میکند؟
دو:
در ادامه، شادی صدر مینویسد: "در ارتکاب جرم افترا، هیچ تفاوتی ندارد که مفتری، نسبت مجرمانه را به قربانی در یک مکالمه خصوصی بدهد و یا در یک روزنامه با تیراژ میلیونی چاپ کند"
و سپس در ادامه مثالی میآورد و به آن، لینک میدهد:
و مینویسد: "یکی از جالب ترین احکامی که در این زمینه صادر شده، دادگاهی در کاناداست که سفیر این کشور در گواتمالا را به عنوان "مفتری" به پرداخت خسارت محکوم کرد زیرا در یک مکالمه خصوصی به یک دانشجو و در مکالمه تلفنی دیگر به یک اسقف کاتولیک گفته بود که کارگر زن گواتمالایی که شخصیت یک فیلم مستند در باره نقض حقوق مردم بومی گواتمالا توسط یک شرکت معدنی کانادایی بود، ادعاهای دروغ کرده و بازیگری است که پول گرفته است".
شادی صدر، عامدانه، فقط بخشی از خبر را اطلاع میدهد و بخش اصلی را که موجب میشود Steven Schnoor یعنی "شاکی" پروندهی فوق به وکیل مراجعه کرده و بواسطه وکلای خود به دادگاه طرح دعوی کند؛ یعنی بدست آوردن ۲۰۰ صفحه اسناد را به تزویر سانسور میکند.
“Schnoor wrote to the Department of Foreign Affairs requesting clarification, but was dissatisfied with the “form letter” he received four months later. He made an Access to Information request. A year later, he received 200pages of blacked-out emails.”
توصیه میکنم شادی صدر یا به کلاس انگلیسی برود و یا مترجم با دانش و بیغرض و مرضی، متنها را برایش ترجمه کند. حکم دادگاه "محاکمات خرد" (دادگاه رسیدگی به خلافھای کوچک) بر سر ٢٠٠ صفحه اسناد بوده؛ نه مکالمهی خصوصی تلفنی!
ادعای شادی صدر در مورد دادگاه فوق و حکم صادره از سوی آن، یک دروغ بزرگ است. با توجه به دروغگویی مستند شادی صدر که به سادگی قابل اثبات است و تلاش او برای فریب خوانندگان، آیا میتوان ادعاهای دیگر او را پذیرفت و یا در صداقت او شک نکرد؟
"شاید در ضمن بد نباشد بدانید بر اساس قوانین سوئد اگر مکالمهی خصوصی کسی را بدون اطلاع او ضبط و سپس منتشر کنید، جرم محسوب میشود."
سه:
شادی صدر که گویا داستان ذهنی خودش را باور کرده در ادامه مینویسد: "یکی از مواردی که در آرای دادگاهها تثبیت شده، وارد آوردن نسبت مجرمانه به کسی در چت و ایمیلهای شخصی و خصوصی و نیز فوروارد کردن و ارسال مطالب افترا آمیز بدون ضمیمه کردن اسناد آن است".
این عبارات شادی صدر خود عین نقض آزادی بیان است. یعنی ایشان حکم میدهد هر کس حتا فکر هر گونه انتقاد و مخالفت با آنها (شادی امین/صدر) را کند محکوم به اشد مجازات است. باور نمیکنید از Pamela Thomson قاضی دادگاه مورد اشاره او بپرسید مشروط بر اینکه موضوع دویست صفحه اسناد را سانسور کنید.
شاید هم منظور شادی صدر این است که حکم دادگاه کانادا بعد از این مشمول تمامی کسانی خواهد شد که در مکالمات خصوصی در باره "شادی امین" جرات کنند و نقدی بزبان آورند! به عبارت دیگر مردم باید کلن خفه شوند و اظهار نظر خصوصی هم نکنند. او به این ترتیب میکوشد از طریق تهدید و ارعاب، دامنهی سانسور در مورد خودشان را حتا تا مکالمات خصوصی نیز گسترش دهد.
چهار:
در بخشی از مطلب شادی صدر نوشته شده است:
"2. جزییات پرونده مورد بحث با توجه به اینکه در یک بیانیه اعتراضی کوتاه، امکان ارائه تمامی جزییات پرونده ای که به آن اشاره رفته و بر پایه آن گفته شده بود که چون یکی از سخنرانان کنفرانس بنیاد پژوهشها سابقه مستند و مسلم افترا دارد، شایستگی سخنرانی در این کنفرانس را ندارد نبود، در اینجا مرور کوتاهی بر این پرونده خواهم داشت."
این عبارات شادی صدر به قدری کینهتوزانه و غیرحقوقی است که خود، مصداق افترا است. "سابقه مستند و مسلم افترا سخنران کنفرانس بنیاد پژوهشها، از کجا استخراج شده است؟ آیا اینها واژههای حقوقی است؟ آیا شادی صدر مفهوم حقوقی واژههایی را که بکار میبرد واقعن میداند؟ آیا در دادگاهی بر اساس "مستند/ات"، حکمی علیه "سخنران" صادر شده؟ و در پروسهی طرح دعوی و صدور حکم و تجدیدنظرخواهی و ارجاع به دادگاه عالی ارتکاب جرم "مسلم" شده است؟
این را مثلن یک وکیل؛- البته درس خوانده در حکومت اسلامی و بر اساس حقوق اسلامی - نوشته وگرنه عطایش را به لقایش میبخشیدم. او به دروغ متوسل شده و به "سخنران" افترا میزند که "سابقه مستند و مسلم افترا دارد" اما از ارائهی سند و اثبات آن عاجز است.
پنج:
در ادامه، شادی صدر، ایمیل آن پناهجو را که به نهاد آی.آر.کیو.آر برای چارهجویی ارسال شده است و پاسخ آرشام پارسیپور را به تفصیل منتشر میکند:
پاسخ آرشام پارسیپور:
"ممنونم مهناز جان، لطفا این نامه را از طرف من برای این دوستمان بفرست.
دوست ناشناخته من نامه شما را خواندم و واقعا متاسف شدم. از تو از صمیم قلب عذرخواهی می کنم بابت این تجربیات تلخ و شرمنده ام. شرمنده از اینکه بعد از این همه سال نتوانسته ام کاری کنم که این ظلم و ناحقی ها پایان یابد.از تو خواهش می کنم که قوی باشی و در کنار هم تلاش کنیم که دیگران در این دام نیفتند. خواهش می کنم که بار دیگر از تجربیاتت بنویس و از دیگر دوستانی که میشناسی و آنها تجربیات تلخی داشتند خواهش کنی که بنویسند. من مطلب تو و چند نفر دیگر را که دریافت کرده ام برای چند سازمان و گروه فرستاده ام تا پیگیری کنند".
عجبا که شادی صدر نوشتههای متهم را در دادگاه کانادا منتشر میکند که اعتراف کرده است به مھناز و نویسنده نامه دروغ گفته و آنھا را به این باور کشانده که مطالب آنھا را برای پیگیری به سازمانھای مربوطه میفرستد، در حالی که آنھا را منتشر ساخته. بنابراین عقل سلیم یک وکیل باید به او بگوید که این اتهام متوجه متهم دادگاه کاناداست و نه غیر.
قاضی دادگاه البته بخوبی میداند چه کسی در آن دادگاه محاکمه میشود، اما شادی صدر در نهایت بیاخلاقی، اصرار دارد که اتهام را به قصد "حذف" و "سنتهای قبیلهای"، متوجه "مهناز" کند.
شش:
شادی صدر سپس بخشهایی از حکم دادگاه را میآورد که به طور مشخص، شخص آرشام پارسیپور مورد خطاب است. و اینهمه بدان معناست که قاضی با توجه به قوانین کانادا، در کشور کانادا، برای شهروند کانادایی حکم داده. "مهناز" هم نه طرف دعوا بوده، نه متهم بوده، نه در پروسه محاکمه بوده و نه حکم دادگاه کانادا به او ربط دارد.
حکم دادگاه کانادا، اتھامِ متهمِ همان دادگاه را ثابت میکند و نه جرم مھناز را برای دادخواهی برای فردی که فکر میکرد مظلوم واقع شده.
شادی صدر یا اختلال حواس دارد و یا شرارت کور کینهتوزانه که دائم با سرسختی و بلاهت جای متهم دادگاه کانادا را با "مهناز" عوض میکند.
هفت:
شادی صدر سپس مینویسد:
"مطلب افتراآمیز در ابتدا توسط سخنران مورد بحث کنفرانس بنیادپژوهشها، برای محکوم پرونده دادگاه کانادا فرستاده شده و سپس، در وب سایت افتراآمیز منتشر شده است. همان طور که گفته شد، براساس قوانین و آرای مربوطه، دادن نسبت مجرمانه به یک شخص حتی در ایمیل و چتهای خصوصی حتی اگر فوروارد کردن یا نقل قول از دیگری باشد، باز هم مصداق افترا محسوب میشود. (برای اطلاع بیشتر از این آرا، به ارجاعات قاضی در همین پرونده درباره چت خصوصی بین متهم و شخصی دیگر که در آن درباره شادی امین صحبت کردهاند و قاضی آن چت را هم مصداق افترا دانسته است مراجعه کنید."
احتمال میدهم شادی صدر دارد در اینجا به قسمتهای نامریی حکم و یا تراوشات ذهنی خود استناد میکند!
من بارها تاکید کردهام که "پیغامها، مدارک و نامههای متعددی توسط پناهجویان در ترکیه و افراد در دیگر نقاط بدستم رسیده که هرگز قصد انتشار آنها را نداشته و ندارم. در این مورد خاص، قصد من کشف حقایق بود و نه انتشار آن. اما به نظر میرسد تا شادی صدر و شادی امین مرا به جرم گناه محکوم دادگاه کانادا، گردن نزنند، راضی نخواهند شد. عجب عدالتخانهایست این سازمان "عدالت برای ایران"!
هشت:
در بخش دیگری شادی صدر مینویسد: "به طور خلاصه، او در حالی اصرار بر درست بودن این اتهام با ارجاع به نامهای که خودش برای مسئول وب سایت افتراآمیز فرستاده دارد که هیچ سند و مدرکی ارائه نمیدهد و به همین دلیل، از نظر حقوقی یک بار دیگر مرتکب افترا میشود."
عجب! دیگر به وکیل بودن شادی صدر شک کردهام. به نظر میرسد ایشان خودش ھم توضیح خودش را در مورد قصد "مھناز" برای کشف حقیقت اتھامات مطروحه در آن نامه، درک نمیکند.
نٌه:
شادی صدر در ادامه مینویسد:
"الف- همانطور که در بیانیه اعتراضی آمده، اسناد دادگاهی که در ژانویه امسال در تورنتو منتشر شد، همکاری فرد مورد بحث را در تهیه مطالب افتراآمیز با متهم پرونده برملا کرد.
ب- فرد مذکور نیز اخیرا خود به نقش داشت در تهیه و انتشار این مطالب اذعان کرده و باردیگر اتهام تجاوز، آزار جنسی روانی، کارگذاشتن دوربین مخفی در اتاق خواب و سوءاستفاده از یک پناهنده را با طرح درست بودن آن نامه مورد تایید قرار داده است. کلیه این اتهامات قبل طبق رای یک دادگاه کانادایی، دروغ و به همین دلیل، افتراآمیز دانسته شده است."
موضوع حکم دادگاه کانادا، فقط و فقط انتشار بیمدرک مطالبی توسط آرشام پارسیپور بود. در ضمن این عبارات "تجاوز، آزار جنسی روانی و کارگذاشتن دوربین مخفی در اتاق خواب" را چرا شادی صدر بهدروغ القا میکند. چنین ادعا و عبارتهایی اساسن هرگز در ایمیل آن پناهجو نبوده است. این دروغی است که شادی صدر و امین در دادگاه کانادا نیز مطرح میکنند و از آنجایی که متن به زبان فارسی بوده، با حقهبازی و فریبکاری قادر میشوند جابیاندازند که گویا ادعا شده دوربینی در اتاق خواب بوده و یا تجاوز و آزار جنسی صورت گرفته است. در حالیکه تاکید در نامه آن پناهجو "تجاوز روانی" است. یعنی احساس آزار، تحقیر و اذیت روحی و روانی از جانب کسی که در مناسبات سلطه و آتوریته قرار دارد و به همین خاطر او خود را قربانی رابطهای میداند که از آن آسیب روانی یا عاطفی دیده است.
ده:
شادی صدر در قسمتی دیگر مینویسد:
"بنابراین، از نظر سندیت (فکتهای موجود)، حکم دادگاه و اعتراف خود این شخص، برای اینکه هر عقل سلیمی را به این نتیجه برساند که وی "مفتری" است کافی است و برای این امر، نیازی به تشکیل یک دادگاه دیگر و صدور حکم محکومیت علیه شخص او وجود ندارد."
شاهکار نوشتهی شادی صدر اتفاقن همینجاست. یعنی او تشخیص داده و حکم میکند که برای اثبات اتهام و افترایی که بدون هیچ سندی به "مهناز" نسبت میدهیم، نیاز به تشکیل دادگاه نیست و به "بالاترین و شدیدترین مجازات" محکوم میشود. حتا در نظام اسلامی و در جایی که "قانون مجازات اسلامی" حاکم است نیز اینگونه حکم نمیدهند و اگر شده دادگاهی صوری تشکیل میدهند. در کشتار ۶۷ هم برای تمامی قتلعام شدگان دادگاه صوری حتا در بعضی موارد چندین بار تشکیل شد تا "بالاترین و شدیدترین مجازات" را در مورد آنها اعمال کردند.
بر اساس فتوای صادره از سوی شادی صدر هر کس از این پس به شادیها نقدی روا بدارد به واسطه حکم او که به جای وکیل و قاضی و دادستان صادر شده باید به اشد مجازات محکوم شود.
سوال اصلی اینجاست چرا شادی صدر و شادی امین که اینقدر مطمئن هستند مهناز در هر دادگاهی محکوم میشود بخت خود را در دادگاه سوئد نمیآزمایند؟ چرا علیه او در دادگاه سوئد طرح دعوا نمیکنند؟ پاسخ ساده است؛ آنها بهتر از هر کسی میدانند با توجه به اسناد و مدارکی که به دادگاه مزبور ارائه خواهم داد حتا این امکان هست که دستاوردهای آنها در دادگاه کانادا هم به زیر سوال برود.
یازده:
در بخشی دیگر شادی صدر با آوردن مثال یک ناظم که به کودکان تعرض جنسی کرده مینویسد:
"آیا میتوانیم به خشونتی که دیدهایم و شنیدهایم هیچ واکنشی نشان ندهیم چون هنوز حکمی علیه آن مرد در دادگاه صادر نشده است؟ قطعا پاسخ این سئوال، منفی است"
بله، من هم موافقم که پاسخ منفی است و حتمن باید واکنش نشان داد. اما بعید میدانم شادی صدر به این امر وفادار باشد. اتفاقن من هم به همین علت و از آنجایی که نمیخواستم بیتفاوت باشم و باور داشتم که میبایستی "واکنش" نشان دهم، نامهی آن زن همجنسگرای پناهجو را که فکر میکردم شاید در حقش خشونت شده، به سازمانی شناخته شده که از حقوق همجنسگرایان حمایت میکند ارسال کردم و از آن مرجع خواستم که به موضوع رسیدگی کند.
دوازده:
شادی صدر سپس ادامه میدهد:
"اما این همه به معنای آن نیست که قبل از تشکیل دادگاه و صدور حکم این فرد باید از اعتبار و احترام سابق برخوردار باشد گویی هیچ اتفاقی رخ نداده است. "
فقط در نظام اسلامیست که افراد از هیچ "حقوق" و "احترامی" برخوردار نیستند، "انصار حزبالله" و مداحان حکومتی و دستپروردگانشان به خودشان حق میدهند که بدون تشکیل "دادگاه و صدور حکم" افراد را از "اعتبار و احترام" ساقط کنند. باز هم از شادی صدر و شادی امین درخواست میکنم هرچه زودتر بر اساس ادعاهایشان در دادگاه سوئد علیه من طرح دعوا کنند و نتیجه را به اطلاع عموم برسانند.
باعث تعجب است حقوقدانانی همچون دکتر کریم لاهیجی و شیرین عبادی که شادی صدر میکوشد خود را به آنها بچسباند در مورد این نظریههای بدیع "حقوقی" سکوت کرده و اجازه میدهند وی از نام آنها سوءاستفاده کند.
سیزده:
شادی صدر همچنین مینویسد:
نوشتن بیانیه جمعی، یکی از ابتداییترین و رایجترین راههای بیان اعتراض بوده و هست. هیچکس حق ندارد که این حق بنیادین را از امضا کنندگان نامه بگیرد و یا با توسل به خشونت کلامی، توهین و تهدید، آن را محدود سازد.
سوال این است که کدام کنوانسیون بینالمللی، بیانیهی جمعی دادن را حق بنیادین دانسته؟ چرا برخی بادگلویشان را بجای تئوری حقوقی جا میزنند. بعید میدانم کسی اندک سواد حقوقی داشته باشد و نداند "حق بنیادین" چیست و به چه اموری میگویند؟
شادی صدر مقابل این سؤال که چرا کاری به آرشام پارسیپور "متهمی" که در دادگاه محکوم شده ندارند و همهی حملاتشان را متوجهی "مهناز قزلو" کردهاند که هیچ نقشی در این ماجرا نداشته و اساسن موضوع دادگاه کانادا نبوده، پاسخی نمیدهد. چرا شادی امین/ صدر، علیه آرشام پارسیپور محکوم دادگاه کانادا بیانیه جمعی نمیدهند و از "حق بنیادین" خود علیه او استفاده نمیکنند؟
آیا حقیقت دارد که این دو از این طریق میخواهند به زعم خود با یک تیر دو نشان بزنند؟ هم یک رقیب و فعال حقوق "ال.جی.بی.تی" را از میدان به در کنند و هم دل مجاهدین را به دست بیاورند که "مهناز" از منتقدان جدی آنهاست و در طول سالهای گذشتهُ، هدف حملات مستقیم آنها بوده است. لازم به ذکر است که شادی امین و رها بحرینی برای پروژهی نان و آبداری که در دست دارند به آلبانی رفته و در میهمانیهای رهبران مجاهدین شرکت کرده و با آنها به گفتگو پرداختهاند.
چهارده:
شادی صدر در ادامه مینویسد:
"اسناد مربوطه پیش از اعلام اسامی نهایی سخنرانان، از سوی شخص قربانی افترا در اختیار برگزارکنندگان کنفرانس قرار داده شده بود و از آنها خواسته شده بود اگر در روند بررسی آن اسناد، توضیح بیشتری لازم دارند، حتما تماس بگیرند. مسئولین کنفرانس هیچگاه تماسی برای اخذ توضیحات بیشتر نگرفتند و پاسخ ندادند که آیا به وظیفه خود در بررسی دقیق اسناد و دادن حق دفاع به هر دو طرف عمل کردند یا خیر"
وکیلی! که هنوز نمیداند محل طرح دعوای حقوقی و ارائه اسناد، دادگاه است و نه بنیاد پژوهشهای زنان نامش چه میتواند باشد؟
البته جالب است که اعتراف میکند کلی زور زدهاند که در خفا سر "مهناز" را زیر آب کنند، منتهی چون کسی برای حرفشان پشیزی ارزش قائل نبوده، به عربده کشی اینترنتی روی آوردهاند.
تردید دارم شادی صدر آگاه به این امر باشد که تعاریفی که "افترا" و "توهین" از آن به دست میدهد در واقع مشمول این نوشتهی خودش هم میشود.
مهناز قزلٌو
ششم جولای 2018- استکهلم
mahnaz.ghezellu@gmail.com
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب مهناز قزلو در سایت پژواک ایران *خیانت مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزی مجاهدین بعد از سی خرداد [2020 Jun] |