یک اتفاق خوب
مهناز قزلو
یک اتفاق خوب
يك اتفاق خوب دارد مي افتد
دارد مي افتد توي دامن قلبم
مگسِ جاليز
زَنجِرَك هاي مكنده
كرمينه لارْوها
آفت هايي كه درست در فاصله هاي خوشبختي ي انسان
مثل جنازه مي افتند روي يك عشق
مثل نيم تنه ي مرده ي كوسه اي متعفن
كه در انتهاي جرزهاي بن بست خود پوسيده اند
همه بروند به دَرَك
يك اتفاق خوب دارد مي افتد
كه برساند لبهاي من و تو را به بوسه اي طولاني
دور از نيمرخِ مجسمه هاي خاردار
مهناز قِزِلّو
پانزدهم آگوست دوهزاروپانزده - استكهلم
منبع:پژواک ایران