کوچه های گره خورده به پاییز
تقویم بی بهار و ترانه و مهتاب
بغض ِ شبهای بلند، تاریک، تلخ
در حصاری خاموش و فروخفته
با زخمِ سرخِ انار می شکند
زمزمه ی سپید برف
در زمستانی سخت طولانی
نگاه و اشک و هیاهوست
نگاره ای انگار
روبروی آینه
در مرارت ملال جزیره ی "من"
با خود گفت:
خودت را تنها مگذار
پلک های متروک خورشید
در شرجی بوسه های صبح
غوطه می خورند
مهناز قزلو
۲۱ دسامبر ۲۰۱۸- استکهلم