جایگاه جامعه ی انسانی کوییر در روز جهانی زن
مهناز قزلو
منبع:پژواک ایران
جایگاه جامعه ی انسانی کوییر در روز جهانی زن
ظهور هویتهای متنوع انسانی، محصول تعارضات ناشی از جهان تقابلها و مرزبندی های جزمی و ثابت از یک سو و دگرگونی ساختار تحولات انسانی از سویی دیگر است که در روند خود از پوسته های بدوی خود فاصله گرفته و به سمت تولید نظریه های اجتماعی و فلسفی منطبق و منعطف و به رسمیت شناختن تفاوتهای موجود در حتا یک پدیده ی واحد و نه صرفن تقسیم بندی های یک بعدی و دوگانه انگاشت، حرکت می کند.
مختصات اتمسفر و ساختار پسامدرنیسم، متاثر از سطحی از هوشیاری روشنفکری و آکادمیک است که روایتهای کهن انسانی را به چالش می کشد و در یک خلاء نرماتیو، نه تنها فراتر از کاوشی نقادانه پیش می رود بلکه به بازاندیشی در حوزه ی خلق اندیشه های غیرنهادی و دینامیزم مفاهیم در بیان و تصویر مناسبات نوین می پردازد.
به نظر می رسد هر اندازه از فرض وجود انگاشت مشترک بنیادین میان همسانها دور شویم به اعتبار تفاوتهای ماهیتی و هویتی و ... انسانها نزدیک می شویم. چرا که هیچ مفهومی بطور مطلق، تجلی معنای کلیت یکپارچه ی محض نیست بلکه بعکس؛ تلقی شالوده ی تفاوت و ترکیب را پیوسته بروز و تقویت می کند.
خرد مدرن، داعیه تعالی، تقدس و جهان شمول بودن را رد می کند. برای دستیابی به دریافتی تازه برای تعریف پدیده های پیرامون، نیازمند مفهومی تمامیت بخش، جانبدارانه و یگانه ساز نیستیم. اساسن ضدونقیض مداوم در مناسبات و پدیده های انسانی و پروسه ی رویه های گسست آور در حوزه های نظری و پنداشت (که به طور مستمر مستعد قالب پذیری در هنجارهای فرهنگی هستند) در روند تاریخی خود بر بستر دیدگاهی معطوف به انکار، بازنگری، نقد و تغییر به یک دریچه ی ممکن تبدیل می شوند که از آن به نگاهی به غایت تازه می توان نگریست و نگریسته شد.
کماکان فقدان زیرساختها در گفتمان وضعیت عینی روند شکل گیری هویتی فرای دوگانه ی غالب و فرصت های جنبش های همجوار موجب شد تا سوالی را با مضمون جایگاه جامعه ی انسانی کوییر در روز جهانی زن، با چند تن مطرح کنم که از میان آنها پاسخ (شهرنوش پارسی پور – شعله ایرانی – امیرحسین ذوالقدری – فرشته احمدی – نعیمه دوستدار و ژوان انتخاب شد که شاید تا حدی بتواند نمونه ای از نگاههای متفاوت باشد.
شهرنوش پارسی پور (نویسنده و مترجم):
"از نظر من یک فرد همجنس گرا یا دو جنسگرا یا ترانس سکسوال همنند هر انسانی حق حیات دارد. در نتیجه در روز زن هم تمامی این افراد حق شرکت دارند و باید با آنها همانند یک انسان کامل رفتار کرد.
اما شخصا نظری در مورد این مسائل دارم که می نویسم. به نظر من رابطه جنسی در اصل به این دلیل بوجود می آید که موجودات ریز و کوچکی به نام اسپرم و اوول تصمیم می گیرند به دنیا بیایند. آنها با تمام قوا در این زمینه کوشش می کنند. نتیجه کوشش آنها ایجاد حس جنسی در مرد و زن است . البته پس از نه ماه هم حداقل یکی از این اوول ها و اسپرم ها به دنیا می آید. با به دنیا آمدن این موجود یک رابطه سه نفره میان زن و مرد و بچه بوجود می آید و نهاد خانواده شکل می گیرد.
اکنون افرادی که همجنس گرا هستند یا ترانس سکسوال تشکیل خانواده می دهند. این نوع خانواده ها بر مبنای رابطه جنسی شکل می گیرد و فاقد حضور موجودات کوچک، یعنی بچه هاست، در نتیجه نوعی خانواده است که بنیاد لرزانی دارد و وقتی احساس جنسی از میان می رود این خانواده نیز ممکن است از هم بپاشد. امید که این پاسخ پرسش شما باشد."
نعیمه دوستدار (روزنامه نگار)
"نقش و جايگاه يك زن فارغ از گرايش جنسي اش، يك نقش انسانى است اما اگر نابرابرى براى زنان وجود دارد، اين نابرابرى قطعا نسبت به زنى كه از نظر جامعه در يك گروه اقليت قرار مى گيرد، شديدتر است. به همين دليل مبارزه براى تحقق برابرى براى اين گروه زنان نياز به تلاش بيشتر دارد. زنان متعلق به هريك از اين گروه ها نياز به حمايت بيشتر و گسترده تر هم دارند، چون درك فعلى جامعه نسبت به گرايش هاى مختلف جنسي و تنوع هاى جنسيتى ناقص است و براى تحقق برابرى براي اين گروه ها بايد در دو ميدان جنگيد: نبرد براى تامين حقوق آنها به عنوان گروه هاي كمترشناخته و درك شده و نبرد براى برابرى جنسيتى به عنوان زن."
شعله ایرانی (سردبیر نشریه آوای زن)
"پاسخ این پرسش را باید قبل از همه از خود همجنس گرایان زن (لزبین)، تغییرجنسی/جنسیتی ها، دراگ کوئین ها… خواست. این آنها هستند که به مثابه کنشگران اجتماعی جایگاه شان را تعریف می کنند و بر اساس هویتی که برای خود انتخاب می کنند آن جایگاه را اشغال می کنند. اگر خود را فمینیست می دانند پس با جنبش زنان که با انواع سرکوب و تبعیض مبارزه می کند نیز همراه هستند و خواست های زنان را نیز فریاد می زنند. جنبش فمینیستی نگهبان و اساسنامه ندارد و هر فرد با هر تعلق قومی و نژادی و مذهبی و یا جنسیتی می تواند خود را بخشی از این جنبش تلقی کند. اصل پایه ایی جنبش مدرن فمینیستی مبارزه برای پایان بخشیدن به انواع ستم - با تمرکز ویژه بر ستم جنسی- است. جنبش فمینیستی تاریخا و در عمل همواره از حقوق هر فرد برای تعیین گرایش جنسیتی و جنسی اش دفاع کرده است زیرا این یکی از مضمون های اصلی مبارزه فمینیستی است. تاریخ مبارزاتی جنبش فمینیستی با جنبش همجنسگرایان و ترانس ها … -ال جی تی بی کیو- گره خورده است. زیرا هر دو در عمل و به واسطه هویت شان در اپوزیسیون نظام پدرسالارانه مبتنی بر تقسیم افراد به دو جنس با نقش های از پیش تعیین شده و کلیشه ایی قرار دارند."
امیرحسین ذوالقدری (فعال برابری جنسی و جنسیتی)
"من فکر میکنم روز جهانی زن متعلق به تمامی افرادی است که خودشان را زن میدانند یا جامعه پیرامون شان زنانگى در آنها میبیند و یا با ویژگی های بیولوژیک یک زن متولد میشوند. به عبارت بهتر دنیا ی امروز ما،از مرز های جنس گذشته و میتواند جنسیت را در ابعاد مختلف تعریف کند،بنابراین منحصر کردن این روز به جنس افراد ناقص و خالی از محتوا است و به نظر من باید آن را از منظر جنسیت گرامی داشت و نه جنس!
به همین دلیل به نظر من ترنس ها،لزبین ها و حتی کسانی که توسط اجتماع زنانه پنداشته میشوند نقش اصلی و برابر با سایر زنان در این روز دارند و در آن سهیم اند.
و البته همانطوری که در این روز سهیم اند وظایفی هم مانند سایرین دارند و به نظر من این وظیفه،لذت بردن بجای کتمان ویژگی هایی است که توسط خودشان یا دیگران زنانه پنداشته میشود،مخصوصا وقتی تفکر مرد سالار در پی حذف و تحریف این ویژگی ها است که هویت فردی و اجتماعی افراد را میسازد."
فرشته احمدی (پروفسور جامعه شناسی در دانشگاه یوله)
"من نظر خاصي ندارم فقط فكر ميكنم روز زن روز مبارزه زنان براي حقوق خود بوده است و هر كس خود را زن مي شمارد ميتواند اين روز را براي مبارزه خود يا گروه خود ببيند ولي اينكه اين روز روز همه أدمها كه به دليل گرايشات جنسي خود مورد ستم قرار ميگيرند بدانيم مخدوش كردن هدفها است مثلا هفته هم جنس كرايان pride روز زن نيست."
ژوان (پژوهشگر حوزه جنسیت)
"جایگاه لزبین¬ها، ترنس¬های زن، دراگ کوئین¬ها، آندروژنی¬های با جنس زیست شناختی زن، فراجنسیتی¬های با جنس زیست شناختی زن و از این دست در روز جهانی زن کجاست؟
به عنوان فعال اجتماعی و مدنی حوزه زنان و کوییر که قریب به یک دهه است در کشور ایران و در میان فعالان فمینیست به فعالیت می¬پردازم، بزرگ¬ترین نقد به این جریان فمینیستی در داخل کشور ایران را هویت بندی و مرزکشی¬های عمیق و پررنگ و هم¬چنین طبقه بندی¬های منجر به ایجاد تقابل فرادست- فرودستی می¬دانم که همین تکثرپذیری این جریان در ایران را کاهش داده و منجر به شکست¬ها و رکود¬ها و درجا زدن¬های پیاپی در این جریان پس از قریب به بیست سال از شکل گیری آن شده است.
تقابل¬هایی چون چپگرا- لیبرال، مرکز نشین- غیر مرکز نشین و در نهایت و از همه پررنگ تر تقابلی بین زنان سیسجندر دگرجنسگرا با زنانی که در گروه¬های در بالا ذکر شده قرار می¬گیرند، به وضوح و با شدت در میان عناصر جریان فمینیستی در ایران دیده می¬شوند.
بر اساس تجربه زیسته یک دهه¬ای خود به عنوان یک لزبین فراجنسیتی و هم¬چنین مصاحبه¬هایی که با دیگر افراد شبیه خودم به عنوان فعالان فمینیستی داشته¬ام، به جرأت می¬توانم بگویم که افرادی شبیه من با جنس بیولوژیک ماده (قائل به جنسیت یا فراجنسیتی و با گرایش جنسی متفاوت از گرایش جنسی مجاز در جامعه ایران) در بطن و بستر جریان فمینیستی در ایران جایگاهی فرودست¬تر از زنان به اصلاح دارای نُرم¬های رفتاری در جامعه داشته و داریم. گروه¬ها و کانون¬های زنان فمینیست به دلیل همین عدم تکثرپذیری هرگز اقناع نشدند که در جلسات سخنرانی و غیره از ترنس¬های زن که هویت زنانه¬شان هرگز توسط جامعه مورد پذیرش قرار نمی¬گیرد و به کرات مورد آزار و اذیت¬های جنسی قرار می¬گیرند نیز صحبت کنند و زنان با این هویت¬ها را نیز در دسته زنان بشناسند. این جلسات چه در 25 نوامبر چه در 8 مارس همواره حول محوریت زن سیسجندر دگرجنسگرایی می¬گردد که هویت زنانه بیولوژیک و اجتماعی¬اش مورد قبول قرار گرفته به دلیل همین هویت مورد ستم و خشونت است.
همواره، یکی از دلایل عدم رشد جریان فمینیستی در ایران را عدم پذیرش زنان با هویت و گرایش متفاوت از آن چه در جامعه مجاز است می¬دانم که متأسفانه این افراد را حتی با دانش تئوریک و عملی بیشتر در انزوا قرار داده و نیروی دست دو تلقی می¬کند؛ به بهانه¬هایی واهی چون این که جامعه همه فمینیست¬ها را لزبین می¬داند و باید از این تفکر جلوگیری کرد."
مهناز قزلو
یازدهم مارس دوهزاروهفده
Mahnaz.ghezellu@gmail.com
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب مهناز قزلو در سایت پژواک ایران *خیانت مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزی مجاهدین بعد از سی خرداد [2020 Jun] |