گفتگوی پژواک ایران با محمدرضا روحانی پیرامون ۱۶ آذر، وحدت نیروها و ... بخش دوم
محمدرضا روحانی
پژواک ایران: هفته دیگر روز دانشجو است. هم رژیم، هم مخالفین درونی آن و هم دشمنانش چشم انتظار هستند، شما چه توقع و انتظاری از مراسم ۱۶ آذر امسال دارید؟
روحانی: در انتظار رحمت ایزدی بودن هم در تمدن باستانی و هم عقاید مذهبی قبل از اسلام ما وجود داشت و هم در مذاهب ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام). اما به نظر من اگر لاهوتیها هم منتظر دخالت نیروهای آسمانی و مشیت باشند در اشتباه هستند. این سطح ارتقاء مطالبات و اقتدار مردم است که دگرگونیهای اجتماعی را ایجاد میکند. ما در شورای ملی مقاومت ایران بر این اعتقاد بودیم و هستیم که میراث حقوقی ارزشمند مشروطیت این است که «حاکمیت از آن ملت است» این اصل در قانون اساسی مشروطیت آمده است. در متمم آن و صحبت ۱۰۳ سال قبل است. همان وقت پدران ما، پدران فکری خمینی شیخ فضلالله نوری را محاکمه و معدوم کردند. حالا در قرن بیست و یکم باید جبار ولایت فقیه را از تخت ولایت به زیر کشید. و این اراده تاریخی مردم ایران است. ایران گیت، بمباران مجاهدین، برچسب تروریستی، چوبه دار، زندانهای خمینی و پروندهسازیهای همدستانش در سراسر جهان و سیاست رسوای مماشات ریگان و برژنف و میراثخواران آنها تا امروز سرنوشت آخوندها را عوض نکرد. امروز هم نه اروپای متحد و نه چین و ماچین و روس و ینگه دنیا برای غارت ایران نمیتوانند به حرکت تاریخ دستبند و پابند بیشتری بزنند و آنها هم باید تسلیم درخواست ایرانیان شوند. این به نفع ایران و ایرانیان، صلح و همکاری و امنیت بینالمللی است و تمام کشورهای مسلمان نشین را از فاجعه اوجگیری ارتجاع دینی نجات میدهد. به هر حال انتظار ما از ۱۶ آذر وحدت مبارزاتی بیشتر مردم است و تخفیف تشنج های بیهوده در بین مردم و توجه به دشمن اصلی، یعنی ارتجاع خونریز حاکم.
پژواک ایران:این یک آرزوست اما عملاً چه پیشنهادی دارید؟ شما که همه ارگانهای تسخیر قدرت و برنامههایتان را از قبل روشن کردید. از دیگران توقع دارید که پشت سر شما حرکت کنند؟
روحانی: اگر منظورتان شخص من نباشد، ما گناهان دیگری هم مرتکب شدهایم و بزرگترین آنها همین است که یک آن از پا نایستادیم. من مخصوصاً فعل جمع به کار میبرم تا مبارزان جان به کف از جمله خود شما «دیگران» محسوب نشوند. شما که با دقت حوادث را بطور روزمره تعقیب میکنید و حتما حرفهای مسئول شورا را شنیدهاید که مردم اگر از حداقل آزادیها بهره مند شوند ما میرویم به کار سیاسی میپردازیم. هرکس مدعی برکندن این سرطان از تن میهن است این گوی و این میدان. در این میدان که جز گلوله تا کنون جایزه دیگری به کسی نرسیده است. کشته شدن که جزء حقوق و انحصارات و تکالیف ثبت شده یک عده نیست. اگر اشخاص میهندوست و شجاعی پیش افتادند و ما و شما پشت سر آنها حرکت نکنیم مستحق لعنت نخواهیم بود؟
پژواک ایران: ولی پیشنهاد مشخص شما چیست؟ برای آن که همه به دشمن اصلی توجه کنند؟
روحانی: شما آدم با اطلاع و باهوشی هستید و پاسخ مرا حتماً میدانید. تأسیس جمهوری بر اساس اعمال حاکمیت مردم یعنی جدایی دین از دولت. هفته پیش در سایت شما و ذیل بخش اول این مصاحبه دو طرح شورای ملی مقاومت هم چاپ شد. با مچگیری که چرا روسری دارید یا چرا ماه محرم شیعیان عزاداری میکنند که نمیتوان به وحدت دست یافت. ما بر این اساس طرح و جبهه همبستگی ملی را پیشنهاد کردیم. جمهوری براساس جدایی دین از دولت، دشمن اصلی را با این پرچم و با ایجاد بزرگترین اتحاد ممکن باید از سر راه برداشت.
پژواک ایران: حال راه حصول وحدت به نظر شما چیست؟
روحانی: مرحوم ابوی با زحمت فراوان اخوی بزرگوار و ارادتمند را به «گلستای سعدی» برده و عشق به ادبیات فارسی را در کودکی ۸-۹ سالگی برای ما میراث گذاشته. اجازه بفرمائید از این ارثیه بهره گیرم و از خواجه حافظ مدد بخواهم
شتشویی کن و آنگه به خرات خرام
تا نگردد ز تو این کهنه رباط آلوده
ما باید بپذیریم که برای نجات میهن با هم بیشتر سازگار باشیم. دست از کینه ورزی و بهانهجویی بکشیم و فکر نکنیم که بنگاه انحصاری تولید حقایق هستیم. ائتلاف کار مشکلی است. «مستقل» یا وابسته به فلان حزب و جمعیت کمتر زحمت دارد. می دانیم که ائتلاف یک پایه ندارد و دو پایه دارد یکی احترام به وحدت مبارزاتی و دوم، و مهمتر و سنگینتر به رسمیت شناختن اختلافات است. اجازه میخواهم از دستور خارج شوم. آخرین جلسه تصویب قانون اساسی آمریکا بود، بیش از دویست و ده سال قبل، اختلاف بین شمالی لیبرال و جنوبی بردهدار زیاد بود و کار داشت بیخ پیدا میکرد رئیس جلسه که ارشد سنی بود آقای بنجامین فرانکلین و عمرش بیش از ۸۰ سال بود و به افراد مردد گفت که بهتر است آقایان «کمی به لغزش ناپذیری خود شک کنند» حرف او را پذیرفتند و قانون اساسی آمریکا تصوییب شد. حالا بد نیست همه ما به توصیه آن لیبرال گوش کنیم و به لغزش پذیری خود شک کنیم. قرار بود در باره شانزدهم آذر صحبت کنیم که من مشغول تبلیغات شورایی شدم.
پژواک ایران: آیا جنبش اخیر ایران، که شما آن را فراطبقاتی، ملی و گسترده میخوانید و تظاهرات عظیم ماههای گذشته ما را به وحدت نمیخواند؟
روحانی:عملاً وحدت مبارزاتی وجود دارد. ما البته انتخابات را تحریم کردیم. اما وقتی بر سر نتایج اختلاف شد و صحبت از آراء مردم شد ما بهترین و متمدنانهترین امکانات قانونی را به میان کشیدیم. ابطال انتخابات آری و بعد انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد. چه کسی با این نظر میتواند مخالف باشد؟ مگر آنها که با اعمال اراده آزاد مردم و داوری صندوق رأی مخالفند. البته این تکلیف شاقی بود و رژیم هم نمیپذیرفت و نپذیرفت و رأی مرا پس بده تبدیل شد به مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای. نوع مبارزه را هم مردم تظاهرات مسالمتجویانه انتخاب کردند. کار به جایی رسید که شب مردمی را که الله اکبر میگفتند با صدای تیراندازی و گاه به خود گلوله خاموش کنند. بقیهاش را میدانید و فیلمها را دیدهاید. آقایان موسوی و کروبی درخواست ابطال انتخابات را داشتند. رفسنجانی و خاتمی هم آنها را حمایت کردند. مگر ما با ابطال انتخابات مخالفت کردیم؟ اسم این کار هست وحدت مبارزاتی نه با اشخاص و نه با سبز و زرد و آبی بلکه با ابطال انتخابات رژیم با یک درخواست مشخص که مورد حمایت مردم هم قرار گرفت. ببینیم اگر فراد اژهای، نیری، ریشهری، گیلانی هم از این درخواست پشتیبانی کردند و فرضاً بهشتی و رجایی، باهنر، صیاد شیرازی و لاجوردی هم از گور در بیایند و ابطال انتخابات را بخواهند شما با ابطال مخالفت میکنید؟
شما با تئوری ابن طاوس که مخالف نیستید؟ اگر حرف او را بپذیرید ساختار شکن میشوید؟ این که نمیشود در تیرماه ابن طاوس باشیم و تا مردم فوائد ابن طاوسی بودن را دریافتند به مردم بگوئیم ساختار شکنی نکنید و بهانه دست نظامیها ندهید و دوباره خامنهای را که به فاضلاب حوزه فرستادید و خلع لباس و ممنوعالفتوا شد را غسل بدهیم و بگذاریم بالای سرمان
پژواک ایران: وحدت عمل در ۱۶ آذر به چه شکلی باید باشد؟
روحانی: اجتماعاتی مثل ۱۶ آذر روز وحدت عمل است. چند روز پیش من با رادیو چکاوک در شهر استکهلم مصاحبه داشتم. از جناب مهندس حمید ذوالنور که هرکجا هست به سلامت باد تشکر کردم که تاریخ ۱۶ آذر را با دقت نوشتند. ایشان از من بزرگتر هستند و «فنی چی» و عضو حزب ایران . منهم ۴۸ سال پیش در دانشگاه تهران جزء دانشجویان دانشکده حقوق با حزب ایران بودم. مسئول ما ابتدا دکتر خسرو سعیدی و بعد دکتر محسن مهرداد بود. بهرحال جبهه را ضرورت وحدت عمل ایجاد میکند و از عناصری که به لحاظ دیدگاهی ناهمگون هستند تشکیل میشود. ائتلافهای سیاسی کلاس تهیه دموکراسی ها هستند. تاریخ جبهه ملی اول و دوم و سوم و همین گزارش با ارزش آقای ذوالنور را بخوانیم نتیجهکار را میبینیم. آقای ذوالنور از دانشجوی مبارزی نام برد به نام خانم پروانه اسکندری و سخنرانی ایشان در ۱۶ آذر۱۳۳۹ یاد کرد.
همین الان اگر مثلاً من از شما و از خوانندگان شما بخواهم که از این خانم که یکی از پایهگزاران روز دانشجو- ۱۶ آذر است آنهم نیم قرن پیش و زن دلیری که در استمرار فعالیتهایش بالاخره به وسیله آخوندها در برابر چشمان شوهر بیمارش شادروان فروهر دریده شد، همراه بزرگ نیا، شریعت رضوی و قندچی نام ببرند و عکس او را تکثیر کنند و برای بزرگداشت این شهید راه آزادی و اعتلای نام و خاطراهاش تلاش کنند، فکر میکنید چند نفر با تجزیه و تحلیلهای ذهبی خود مخالفت خواهند کرد؟
دوستانی از من به خاطر سخنرانی جمعه گذشته در میدان شاتله پاریس که نسبت به این همرزم قدیمی هم ادای دین کردم سپاسگزاری کردند. من فکر میکنم حتماً نباید عضو حزب ملت ایران بود تا آن شیر زن پیشتاز را گرامی بداریم. توجه سیمای مقاومت برای انتخاب این قسمت از حرفهایم که پخش شد نشانه سعه صدر و توجه و احترام اعضای مقاومت است به ضرورت همدلی با همه مبارزان و این نمونه کوچکی است از وحدت عمل جبههای و در خور قدردانی.
پژواک ایران: دانشجویان نه جبهه هستند و پلاتفرمی دارند، نه سندیکالیست هستند و از سازمانی بهرهمند میشوند اختلافات اعتقادی زیادی را هم با یکدیگر دارند، این تظاهرات ۱۶ آذر مثل ۱۳ آبان و روز قدس و نماز جمعه فرصتی فراهم میکند برای بیان اعتراضها. چگونه چسب لازم برای پر کردن شکافهای ناشی از سازمان نیافتگی، نبودن فرصت تبادل نظر برای روشن شدن نقاط اختلاف و نقاط وحدت فراهم میآید.
روحانی: خواستههای بسیار عمومی مطرح است. مثل حق بیان و آزادیهای سیاسی در جوامع استبداد زده فرصتی نیست تا اعتقادات انسجامی پیدا کند و در برخورد عقاید نقاط اشتراک و اختلاف روشن شود. در مورد نبود سازمان که مهمترین نقطه ضعف به شمار میرود هم از این پس جای نگرانی دارد. تاکنون مصونیت میآفرید چون پراکنده بود. از این پس آسیبپذیری را افزایش میدهد چون تنوع شعارها و روشها همین ماری که انداختند ساختار شکن و ساختار دوست میتواند موجب بروز اختلافات درونی شود. عمل مشترک و دشمن مشترک در میدان گرم نبرد، خود عنصر وحدت بخش است. اما به محض کاهش کمی عمل و کم شدن فشار خارجی، یعنی دشمن خارجی، انفعال ایجاد میکند که امالفساد است و آدم ناامید بهانهجو میشود و معمولاً فرد در چنین وضعی به جای رفع کمبودهای خود، عناصر دیگری را دراز میکند بنابر این یکی چپروی کرد و دیگری راست روی و نتیجه آن که دیگران مقصرند و فایده ندارد و بالاخره ول کن بابا به من چه به تو چه
پژواک ایران: این روزها صحبت از جلوگیری از خشونت است. نهضت آزادی و آقای منتظری هم هشدار دادهاند شما چه توصیهای میکنید؟
روحانی: مرگ بر خشونت و مرگ بر زورگو شعار مردم متمدن است. لابد شما بعد از قریب نیم قرن زندگی سیاسی از یک وکیل توقع ندارید که مردم را تحریک به خشونت کند. این حکومت است که زور میگوید. از ۱۳ آبان تا امروز هزارها دانشجو را احضار کردند. صدها نفر را زندانی کردند. به بسیاری از آنها اخطار دادند و «ستاره دار» شدند. حال نهضت آزادی کشف کرده که روز قدس ملی است و روز ۱۳ ابان ملی است اما روز ۱۶ آذر دانشجویی است و لابد ملی نیست. رفسنجانی دوزاریاش افتاده میگوید: «دانشجویان به گروههای مرجع تبدیل شدهاند» و خطاب به خامنهای میگوید تسلیم شو. اما «برادران» نهضت آزادی معتقدند و پیشنهاد میکنند که اجتماعات منحصراً پشت میلهها و در محوطه دانشگاهها باشد. دانشجویان هم توپ را به زمین رقیب میاندازند و میگویند در راه باز کنید که مردم و پدر و مادرهای ما هم بتوانند بیایند. اگر نگذاشتند ما به سراغ آنها خواهیم رفت یعنی به خیابانها سرازیر میشویم. کار درست آنست که از عناصر فرودست و ناآگاه دستگاه سرکوب بخواهیم آلت دست نشوند و نافرمانی کنند و به قول آقای منتظری برای «شیطان» بسیج نشوند. دانشجویان که اهل خشونت نیستند. اگر هم روزی ناگزیر به اعمال قدرت قهریه شوند با چوب و چماق راه نمیافتند. زمان شاه وقتی ماشین «محاکم حرب» یعنی دادگاه های ارتش شاهنشاهی پنجر شد برای دانشجویان پرونده سازی میکردند که مأمورین را زدند و متوسل به زور شدند، تا آنها را به عنوان اشراری که در غارت و تخریب شرکت داشتند به دادگاههای جنایی بکشانند. دادگستری هم توی دهان دربار فاسد شاهنشاهی زد. رهبران نهضت آزادی نمیتوانند برای یک روز هم شده مقلد آقای منتظری شوند و از عوامل و بدنه دستگاه سرکوب بخواهند که عمله ظلم نشوند؟
پژواک ایران: ما در خارج از کشور چه میتوانیم بکنیم؟
روحانی: حالا دیگر صحبت داخل و خارج خیلی جدی نیست. اجداد شما صد سال، صدو بیست سال پیش از کلکته، قاهره، نجف، استانبول، پاریس، لندن، تفلیس، برلن و با امکانات آن روز چراغ مشروطیت را روشن کردند. آنوقت حداقل یکماه طول میکشید تا پست نامه را برساند. (راستی یادتان ب اشد که ایران یکی از اولین کشورهایی است که به اتحادیه جهانی پست پیوست). حالا شما ظرف چند ثانیه به ابرکوه (همان ابرقو) میرسید با اینترنت.
گرچه دوریم به یاد تو قدح مینوشیم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
امروز جهان ظروف مرتبطه شده است. سال ۴۰ اعلیحضرت همایون شاهنشاه (هنوز آریامهر نشده) با کمک رنجرها دانشگاه را گوشمالی شاهانهای داد. لباس شخصیهای شاهنشاهی در هیأت لجنی دانشگاه را ویرانه کردند و دانشجویان را لت و پار. روزنامهها و رادیوها خبر ندادند. دانشگاه را به سبک «انقلاب فرهنگی» خمینی بستند. من هم برگشتم به ولایت یعنی ساری با سر شکسته و زخمی ولی بی سرشکستگی و با سربلندی. این داستانی دارد که باید روزی بنویسم اگر وقت و فرصت و همتی باشد. آن وقت تعداد دانشجویان ایرانی داخل کشور حداکثر ۱۲ هزار نفر بود. با پلی تکنیک و کشاورزی کرج و دانشسرای عالی و دانشگاه تهران و تبریز. ما در دانشگاه تهران حدود ۹ هزار نفر بودیم. شاید جمعیت چیزی حدود ۲۰ – ۲۳ میلیون نفر بود و ما هم نیم در هزار جمعیت کشور را تشکیل نمی دادیم. در ساری آن زمان تعداد ما حدود ۲۰ نفر بود و همه همدیگر را میشناختیم. به همت «فنیچیها»که جدی تر بودند ۷-۸ نفر از آنها در خانه پدری ما ( و بدون حضور من) نشستند و اعلامیه اعتراض به دولت را نوشتند و خودشان «دانشجویان ساری وابسته به جبههملی» را تشکیل دادند. نوشتههای روی کاغذ عادی بود و با کپبیه تکیر شده بود. شبانه در سطح شهر پخش شد. دبیرستانهای شهر متشنج شد و اگر اشتباه نکنم دبیرستان شریف ( در امامزداده یحیی) تظاهرات شد و دبیرستان را تعطیل کردند و ساواک به خانه دانشجویان ریخت. چند نفر دستگیر و ما چند نفری متواری شدیم. چند تن از بچه های ۱۴- ۱۵ سالهای که با این حرکت کوچک در ساری به مبارزه جلب شدند بعداً در سیاهکل چشم همه ایرانیان را روشن کردند که قضیه دیگری است و خارج از دستور. این خاطره را ذکر کردم تا کمیت و کیفیت فعالیتهای آن روز و امروز را بتوانیم مقایسه کنیم. ما با همان امکانات کم و تعداد کم پوست اعلیحضرت را کندیم. ما آنروز با خانوادههایمان میشدیم مثلاً شصت هزار نفر. یعنی دو نیم در هزار جمعیت ایران. هفته گذشته نماینده رژیم از تبعید زیدآبادی به گناباد اعتراض داشت. گناباد ده هزار دانشجو دارد و زیدآبادی به آنجا برود آشوب راه میافتد. امروز دانشجویان ۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند. سه میلیون و هفتصد هزار نفر هتسند. با پدر و مادر و برادر و خواهرشان یک چهارم جمعیت مملکت هستند. اقلاً دو میلیون نفر از آنها را زنان تشکیل میدهند. آنان سردار و سالارند و جلوی همه ایستادهاند و ایرانیان را در جهان سربلند کردند. آخوندها با «یاروسری یا توسری)ارشاد آنان را شروع کردند تا امروز که آنان را به «حجاب برتر» ارتقاء دادند. این فقط مسئله پوشش است و نمونهای کوچک. نفرت انباشته زنان ایران از این رژیم و خواستهها و مطالبات تاریخی آنان مهمترین موتور حرکت است.
پژواک ایران: نظر شما در باره اعلامیه نهضت آزادی و توقع شما از آنان چیست؟
روحانی: رهبران نهضت آزادی نگران هستند که مردم «فراتر از مطالبات مشترک« بروند و از «اقدام متقابل خشونت آمیز... وحشت دارند» آنها به خامنه ای و جعفری نمیگویند آدم نکشید. خشونت نکنید. به قربانی میگویند آّهسته بیا، آهسته برو که گربه شاخت نزنه. به خامنه ای نمیگویند که تقلب تاریخی اخیرش را به پای خدا ننویسد و از «اعجاز الهی» دم نزند و اعتراض به تقلب را «جرم بزرگ» نخواندا و ناسوتیهای فرنگ نشین هم این روزها حدیث ابن طاوس را میخوانند. توقع آنست که نهضتیهای لاهوتی از نوههای خود دختران و پسران و مردان و زنانی که در میدان واقعی نبرد مظهر شرف ایرانی و اشرفی وار «با تن بی سپر» ایستادهاند پشتیبانی کنند و به خیابانها بروند و مردم را در این روزها تنها نگذارند. دکتر ملکی با بیماری سخت در بند و زنجیر ایستاده است. طبرزدی از آخرین فرزندان نهضتآزادیها هم کوچکتر است و خوب است یک صدم او قلم و قدم و همت داشته باشند. زندانیان سیاسی با تجاوز، شکنجه و تیرباران و دار مواجه هستند. آنها از چه چیز نگران و وحشت زده هستند. دیگر رژیم چه باید بکند که نکرد؟ روز گذشته فیلمی دیدم از یک دانشجوی ایرانی در فرانسه که با فرستاده وزیر علوم حرف میزد. باورم نمیشد. ما در اواخر حکومت شاه در پاریس امکان نیافتیم که با آقای شیلانی سفیر کبیر اعلیحضرت روبرو شویم تا مثل این دانشجو از تجاوزها حرف بزنیم. قطعاً این دانشجو که با صلابت و پختگی از جنایات رژیم حرف زد جای نوه بعضی از نهضت آزادیهاست. آقای صدر حاجسیدجوادی پیشکسوت ما وکلا مسجد نجفآباد در سال ۱۳۵۷ را فراموش نکردهاند و سرکار استواری که نسبت به ایشان جسارت و دستدرازی شدید کرد و روزهای آخر حکومت شاه آن افسر اسلحه به دست که به خانه آقای دکتر حاجسیدجوادی رفت تا ایشان، همسر و کودکانش را بکشد را فراموش نکردهاند. این دو مثال را آوردم تا نهضت آزادیها یادشان باشد که آن روز و امروز قربانی و متجاوز خیلی فرق نکردهاند. متجاوز طبق مقررات سلطان است و قربانی هم مردمان تحت سلطه. برای جلوگیری از خشونت باید متجاوز را از تجاوز بازداشت و راه دیگری وجود ندارد.
پژواک ایران: روابط شما با سبزها چیست؟
روحانی: باز هم باید برویم سراغ حافظ
یکی است ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بهر زبان که تودانی
هر آزادیخواهی با هر رنگ و زبانی و هرجا علیه استبداد بجنگد، همرزم همه آزادیخواهان است. شما شاعر بزرگ ایران، بانوی شجاع مازندرانی مینا اسدی را میشناسید و لابد میدانید که ما مرزبندی اعتقادی زیادی داریم. ایشان انقلابی هستند و من در برابر ایشان قطعاً محافظه کار محسوب میشوم و لیبرال. من وقتی میبینم فرزندان معنوی ایشان به قیمت جان و در تظاهرات خیابانی شعر ایشان را روی پرچم سبز مینویسند، یا ترانههای ایشان و آهنگهای محمد شمس را با مشتهای گره کردهای که مچ بند سبز هم دارند میخوانند همراه شلیک مسلسل و در میان گاز اشکآور، به ارزش رنگ و ر ابطه آن با ماهیت اعتراض بیشتر پی میبرم. مگر مردمی که سرود ای ایران، سرود رسمی شورا را میخوانند با ما روابط رسمی و تشکیلاتی دارند. کار یک سازمان سیاسی جبههای عضو گیری نیست سمت و سو دادن به حرکات اجتماعی است. مگر در انقلاب آمریکا، انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه ... این منحصراً احزاب بودند که به مدد اعضا و هواداران خود پشت دشمن را به خاک رساندند؟ مگر در انقلاب مشروطیت تنها انجمنها و احزاب بودند که شرکت داشتند؟مگر مصدق تنها به اتکاء جبههملی نهضت ملی را هدایت کرد. پس مردم سازمان نیافته کجا قرار داشتند و دارند؟ البته هیچ حزب اصولی برای رسیدن به قدرت سوار هر قطاری نمیشود باید مقصد معلوم باشد. اگر سبز یا قرمز یا آبی بگویند ابطال انتخابات ما هم که آنرا باطل میدانیم باید بویم که حق دارید و ما از شما حمایت میکنیم و البته بعد با نظارت ملل متحد انتخابات آزاد باید برگزار شود. این اعتراض را قوی می کند و ارتقاء میبخشد. اگر رژیم نپذیرفت و بازهم با گلوله حرف زد و مردم شعار مرگ بر دیکتاتور را دادند و زنده باد آزادی و جمهوری ایرانی خواستند دیگر آنها از حیث ماهیت سیاسی با من و شما یکی هستند به لحاظ سیاسی و در امر سیاست ماهیت گرایی غلط است. استالین آدمکش و روزولت لیبرال هیتلر را دشمن اصلی شاختند و به جنگ او رفتند. کار که تمام شد نه روزولت استالینیست شد و نه استالین لیبرال. فعلاً ما با مردمی که میگویند مرگ بر دیکتاتور و زنده باد آزادی وحدت سیاسی بسیار محکمی داریم. آنهایی که این مردم و شعارهای آنها را پیش میبرند، همرزمان ما هستند. شما که با مجاهدین آشنایی دارید با تاریخ جنگهای اسلام، خانه ابوسفیان و واقعه مربوط به حر ریاحی آشنا هستید. استالین و روزولت را هم میشناسید چه نیازی به رنگ شناسی من دارید؟
پژواک ایران: منظور من ساختار شکنهای جنبش نیستند، باصطلاح رهبری آن است، یعنی آقای منتظری، رفسنجانی، خاتمی، کروبی، موسوی و ... شما روابط خود را با آنها چگونه تنظیم میکنید؟
روحانی: من درباره وجود چیزی به نام رهبری سبزها تردید جدی داریم. گنجی میگوید: هیچکس نمایندگی ندارد و محسن آرمین همین چند روز پیش گفته که اصلاحطلبها «نه در مورد شعار و نه در مورد حضور مردم در خیابانها نقشی نداشتهاند» این مصاحبه با اعتماد بود «قطعاً هیچ یک از احزاب اصلاح طلب در روز قدس یا ۱۳ آبان دعوت به راهنمایی اعتراض آمیز نکردهاند». میدانم شما این کلمه را با مسامحه فراوان به کار بردید. اگر آنها در رهبری جنبش هستند و طرفدار ولایت مطلقه فقیه باید بدنه نافرمان که حرف نمیشنود را سرجایش بنشانند. و اگر قرار است به حاکمیت آراء آزادانه مردم احترام بگذارند و طرفدار حاکمیت مردم باشند که علیرغم همه سوابق خصومت به احترام منافع مردم باید هم صف و همرزم همه کسانی باشیم که به حاکمیت مردم احترام میگذارند. از ۵ نفری که به عنوان رهبری نام برده میشود چهار نفر اهل لباس هستند و با این که «همه قبیله من عالمان دین بودند» من این ارباب عمائم را نمیشناسم. موسوی احتمالا همدوره ما بوده و از هواداران نهضت آزادی در دانشگاه تهران، ایشان را هم به خاطر نمیآورم.
پژواک ایران:وظیفه مبرم ایرانیهای خارج کشور در ارتباط با جنبش دانشجویی و حرکات اعتراضی مردم چیست؟
روحانی: طرف سخن شما چه کاره است که وظیفه مبرم ایرانیها را معنی کند. من نمیتوانم برای خودم بدون مشورت با دیگران خط و خطوطی معلوم کنم. من امروز وظیفه خودم را تلاش در راه تشنج زدایی در صفوف ایرانیها میدانم چه در داخل و چه در خارج کشور. احتراف به اختلافها و تشدید مبانی اتحاد برای سمت و سو دادن به همه انرژیها علیه رژیم و البته مرهم گذاشتن بر زخم عمیق و کهنه کینهها. سی و پنج سال پیش تمام ایرانیان خارج از کشور یک دهم امروز نبودند و غالباً دانشجویان فقیر. یادتان هست که کنفدراسیون چه نقش عظیمی در حمایت از مبارزات داخلی به عهده داشت. امروز ایرانیان خارج از کشور نزدیک به دو هزار میلیارد دلار ثروت دارند و و اکثریت قریب به اتفاق آنها دشمن رژیم هستند و در دل دوست بهر حیله رهی باید کرد.
پژواک ایران: به نظر شما جنبش چه کمبود واقعی دارد؟
روحانی: باید به طرف شعار واحد رفت. آلترناتیو سازیهای خارجی ها مالی نیست اولاً مشروع نیست، ثانیاً عملی نیست. ریشه و پایهای ندارند. اگر یک کودتاچی پیدا شود که سر خامنهای را زیر برف بگذارد. ریش میزند و کراوات میبندد و چند روزی فیل هوا میکند و بعد چون نمیتواند به مطالبات اقتصادی، اجتماعی مردم پاسخ دهد و از جنس مردم نیست تا با او همراهی کنند و فقط مطالبات انباشته خود را از او خواهند خواست باز هم لباس شخصیهای جدید است و کهریزک هایی بزرگتر. البته من شورایی طرفدار جبهه همبستگی ملی هستم. اما تا به اتحاد برسیم و مبارزه را با یک پلاتفرم به اتحاد عمل تبدیل کنیم فاصله است. هر کس میتواند باید تلاش کند که بین کارگران، معلمین و دانشجویان در داخل کشور هماهنگی یبشتری ایجاد شود. در خارج کشور جلب سندیکاهای دانشجویی، معلمین و کارگران برای حمایت از جنبش داخلی بسیار مؤثر است. مثلاً کاری کنیم که کارگران در سطح بینالمللی خودشان دست به تحریم ارائه مثلاً خدمات حمل و نقل به جمهوری اسلامی بزنند. امروز رژیم در داخل توسط مردم و در خارج توسط مماشات گران سابقه دار، آنهم برای بمب اتم، تحت فشار است. فرصت تاریخی بینظیری است. ما قریب نیم قرن پیش همراه بسیاری از دوستان شورایی امروز، پایهگذاران مجاهدیین و فداییها، نهضت آزادیها، نیروی سومیها و جبههملیها شعاری داشتیم که امروز هم کهنه نشده است :
۱۲ آذر ۱۳۸۸
منبع:پژواک ایران