اپیلاسیون هستهای گفتگو با محمدرضا روحانی قسمت ۱۴
محمدرضا روحانی
منبع:پژواک ایران
اپیلاسیون هستهای گفتگو با محمدرضا روحانی قسمت ۱۴
پژواک ایران: در گفتگوی حاضر بارها درباره تزلزل خامنهای در موضوع «برجام» توضیح دادید نتایج این رفتار تردیدآمیز چیست؟
محمدرضا روحانی: خامنهای برای ختم به خیر تسلیمنامهای که به قول خودش «تکلیفش » معلوم نیست له له میزند. اما باید تعادل ظاهری خود را حفظ کند تا نتایج فاجعهآمیز بلندپروزایهای خود را به حساب دیگران بگذارد. «به یک کرشمه دو ناز» میکند یکی برای برادران تحت سلاح و دومی برای اهل اصلاح. فرانسویها ضربالمثلی دارند که وضع فعلی آقا را تداعی میکند. ترجمهاش این است « او نمیداند روی کدام پای خود برقصد».
پژواک ایران: یعنی خامنهای دیگر فصلالخطاب نیست؟
محمدرضا روحانی: این فصلالخطاب هم از اصول اسلامی است و مبتنی بر آیات قرآنی. فصلالخطاب همان ولی فقیه و رهبر عقیدتی است که از طریق بیعت وظیفه نمایندگی وجدان عمومی را عهدهدار نمیشوند بلکه منصوب خدا هستند. به جای دیگران فکر میکنند. در معنای اصطلاحی فصل الخطاب جدا کننده حق از باطل است. خیر را از شر تشخیص میدهد. منقول است از علیبن ابیطالب که «والله لقد اهدایی الله فصلالخطاب» یعنی سوگند به خدا که مقام فصلالخطاب را به من عطا کرده است. این مقام بعداً به اراده خداوند به ائمه منتقل شد. همین دو روز پیش رئیس مجلس خبرگان رهبری آیتالله محمد یزدی به لفظ مبارک تکرار فرمودند «آیتالله خامنهای منصوب خدا و پیامبر است» آیات عظام، مراجع بزرگ قم و نجف هم سکوت میکنند. از فتنه میترسند؟
با آن که علی ابن ابیطالب مدعی بود که خدا او را فصلالخطاب کرد و شیعیان معتقدند که پیامبر او را معرفی کرد اما مشکلات جانشینی از فردای رحلت پیامبر شروع شد. شیعیان معتقدند که علی بن ابیطالب با ابوبکر بیعت نکرد و اصلاً بیعت و شورا در امر انتخاب خلیفه بدعت است و دخالت در کار خدا. علیبنابیطالب از طرف خدا منصوب بود و مردم هم به او گرویدند، همین و بس.
دعوای قدرت و فصلالخطاب شدن در اسلام یک رقابت عشیرتی و فامیلی بود. ابوبکر پدر عایشه سوگلی متقدر پیابمر بود. عمر هم داماد پیامبر بود و هم داماد علی. عثمان چون در حرمسرا دو تن از دختران پیامبر را به همسری برگزیده بود لقب ذوالنورین را داشت یعنی صاحب دو نور. علی هم با فاطمه دختر محمد بنعبدالله ازدواج کرده بود. در همین رقابتهای فصلالخطاب شدن فامیلی فصلالخطاب بودن سه تن از چهار تن خلفای راشیدن شربت شهادت نوشیدند. فصلالخطاب بالاتر از هر قانونی اعمال حاکمیت میکند .حالا پس از ۳۷ سال فصلالخطاب بودن این رهبر عقیدتی هم رطوبت کشیده است . فصلالخطاب باید قاطع باشد. رهبر اخیراً فرموده بودند من انقلابی هستم و دیپلمات و سیاستمدار نیستم. خوشبختانه این بار هم دروغ گفته و تقیه کرده اند. آقا چشمهای مبارک را میبندند تا مردم افتضاح او را نبینند. پتهها روی آب افتاده و آقا سرش را مثل کبک کرده توی برف صرف نمیکند، دور و برش را ببیند و به روی خود بیاورد. هی شعار بالا میآورد و گردو خاک راه میاندازد.
پژواک ایران: شما در قسمت یازدهم این گفتگو از چشمانداز دچار شدن رفسنجانی به تیر غیب، کنارهگیری، بازنشستگی یا خانهنشینی او صحبت کردید اما او به مشهد رفت با صانعی که او را «شیخ فتنه» لقب دادهاند ملاقات کرد. از شورایی شدن رهبری صحبت کرد و این که در انتخابات اسفند خبرگان شرکت میکند. استاندار و تولیت آستان قدس، مقامات محلی و روحانیون از او استقبال کردند. طی چهار روز چندین ملاقات با آنان و به ویژه روحانیون داشت، به تهران هم که رسید خامنهای را بازخواست غیرمستقیم کرد و گفت آنها که از احمدینژاد حمایت میکردند باید پاسخگو باشند. چرا خامنهای به اجازه این مانورها را میدهد؟
محمدرضا روحانی: دو سه هفته پیش من فکر نمی کردم که پشم آقا این قدر ریخته است که حتی پس از زندانی کردن یادگار رفسنجانی اجازه سفر به او بدهد. من در ارزیابی خودم از قدرت آقا و ضعف رفسنجانی اشتباه کردم. این سفر دلیل روشنی بر اشتباهآمیز بودن آن محاسبات بود. من هنوز مثل شما در کسوت آدمی هستم و انسان جایزالخطاست. انحصار توزیع حقایق زمینی و آسمانی مال ولی فقیه ، رهبر عقیدتی و انواع گوناگون فصلالخطاب است و آنان که به قول محمد یزدی «منصوب خدا و پیامبر » هستند. این که ظریف به زیارت رفسنجانی میرود و دست به سینه میگذارد و تشویق میشود نشانه دیگری از ناتوانی حضرت آقاست. در سال «همدلی و همزبانی دولت و ملت» صادق لاریجانی به «جوسازی عوامانه» ريیس جمهور میپردازد. رئیس حزب اصلاحطلبان که تازه متولد شده و هنوز ولیمهاش را ندادهاند و نخوردهاند را میبرند زندان آن هم بعد از کنفرانس مطبوعاتی حزبی، صدوپنجاه میلیون وثیقه گرفتهاند و فعلاً آزاد است. اتهام او این است که در حزب مشارکت که از ارباب فتنه است فعال بوده است. آقای خندان وکیل دبیرکل حزب را هم که بعد از کنفرانس همراه او به دادسرای اوین رفت را نپذیرفتند. این هم از محصولات تبصره ماده ۴۸ اصلاح قانون دادرسی کیفری است. پاسدار جعفری فرمانده سپاه هم به ريیس دولت امید و اعتدال امر میکند که حرف «سنجیده» بزند و احمد خاتمی کشف میکند که «شورای نگهبان تنگه احد نظام» است.
در عین حال که ريیس حزب ندای ایرانیان صادق خرازی (معروف به دیپلمات قاچاقچی که در مافیای عتیقه فعال است و خواهرش زن مسعود خامنهای پسر رهبر) به زبان شیرین فارسی اعلام میکند که اصلاح طلب واقعی «سردار سلیمانی» است. در حالی که در بغداد سردار را از اطاق نخستوزیر به بیرون هدایت میکنند. به نجف میرود. آقای سیستانی هم وقت ندارند که به او بدهند. مصباح یزدی که گفته بود نتیجه این مذاکرات «سبب لعن و نفرین نسلهای آینده کشور به ما میشود زیرا که ایران همه چیز خود را باخته است...» حالا باید به مصاف آخوند علوی برگزیده ولی فقیه در وزارت اطلاعات برود که نظر سنجی سربازان گمنام امام زمان را فاش میکند و « ۶۵ تا ۸۲ درصد مردم طرفدار توافق هستند...» تازه این در حالی است که صالحی در مجلس اقرار میکند که «ادعا نمیکنم توافق هستهای کاملاً به نفع ایران است» و پایگاه اطلاعرسانی رفسنجانی با زیرکی پوست خربزه هستهای را زیر نعلین آقا میگذارد .
«هشدار رفسنجانی به ولایت معاشهایی است که دلواپس توافق هستهای هستند ولی هنوز نفهمیدهاند که انجام چنین کاری هرگز مسیر نبود مثل پذیرش قطعنامه که بی اذن امام نمیشد....» فریاد فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی به آسمان رفت که «بدون جنگ خلع سلاح شدیم». رفسنجانی و خاتمی باید جوابگوی فعالیتهای اتمی باشند. راست هم میگوید آنچه خامنهای امروز درو میکند بذرش را آنها پاشیدهاند و البته با رهبری خودش. عباسی دستش به خاتون نمیرسد مزاحم کنیزکان مطبخی شده است. در همین شرایط ابوترابی نایب رئیس مجلس اسلامی به خاطرش میآید و میگوید «اگر محوریت فقیه عادل نبود... استخوانهای ملت زیر چرخهای تحریم دشمنان له میشد ... تمامی دستاوردهای هستهای به برکت وجود رهبری صالح است...» یکی از این دستاوردها را همان سردار جعفری معروف، رونمایی میکند تا همه بدانند «توافق هستهای خطر جنگ را بیشتر کرده است...»
اینها مشتی از خروار اطلاعات و اسنادی است که دلالت دارد بر پراکندگی هیأت حاکمه در برابر «برجام». این تفرق در همه سطوح به چشم میآید. فصلالخطاب هم ناتوان و از کار افتاده هذیان های ضدآمریکایی و ضد یهودی خود را میپراکند تا چراغ سبز شیطان بزرگ در کاپیتول روشن شود و «امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف السوء» آن کیست که دعای بیچارگان را اجابت میکند و رنجها را برطرف میکند. سوره نمل آیه ۶۲
با این همه خامنهای – رفسنجانی دو بال فرتوت و فرسوده این رژیم هستند و فعلا صرف ندارد ، نمیتوانندیا نمیخواهند از یکدیگر صرفنظر کنند. قبل از پایان این پاسخ بی مناسبت نیست که به نامه مورخ ۱۱ شهریور [خواهر؟ خانم یا بانو و یا سرکارعلیه؟] عفت مرعشی متعلقه رفسنجانی توجه کنیم.
من بیش از نیم قرن است که فارغالتحصیل شده کارهای حقوقی و به ویژه وکالت کردهام. نامه این شاکیه محترم مرا به فکر انداخت که اگر امسال سال «سین» باشد و «امروز اینجا فردا تهران» و «میبریمت به تهران» به وقوع بپیوندد بروم خدمت مشارالیها تجدید کارآموزی کنم. دست مریزاد از مقدمه، متن، طبقهبندی درست ،مؤخره و بالاخره نتیجهگیری آن به لحاظ شکل، محتوی ، به کارگیری درست لغات، اصلاحات و اصول حقوقی بینظیر است. میتوان آن را به عنوان نمونه به کارآموزان وکالت و قضا آموخت. البته نمیدانم اگر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام فراری باشد تکلیف شرعی من برای اخذ مجوز تلمذ در خدمت متعلقه ایشان چیست؟یک عیب کوچک هم داشت امضای دوگانه همسر و بیت هاشمی رفسنجانی یعنی چه؟ یعنی یک شخصیت حقیقی، متعلقه محترمه ایشان و یک شخصیت حقوقی که «بیت» نامیده میشود امضا کردهاند؟ البته تهدیدات ادامه دارد که «سؤالات مهمتر را میفرستم شاید که دوای دردتان باشد». عجالتاً آقای حنیف حیدرنژاد به درستی نامه را بررسی و تحلیل کرده و از ضرورت احترام به حقوق همه متهمان مطلب مفیدی نوشتهاند.
مخاطب واقعی این نامه شخص خامنه ای است اما به نشانی اژهای فرستاده شد تا پلها را علنی خراب نکنند و این هم واسخ واقعی اژهای است که :
دانی که منم زبون تر و عاجزتر پالان بزنی چو بر نیایی با خر
امیدوارم شخصیتهای طرفدار حقوق حیوانات محترم بابت استناد به بیت اخیر خشمگین نشوند. پاسخ مقدر شیخ اجل سعدی را در این باب به من ندهند که فرمود:
مسکین خر اگر چه بی تمیزاست چون بار هم برد عزیز است
گاوان و خران باربردار به زآدمیان مردم آزار
و عذر مرا بپذیرند که در مثل مناقشه نیست.
پژواک ایران: برائت از تسلیم نامهای که به آن صفت ذلیلانه هم دادهاید برای دیگران چه فایدهای دارد؟
محمدرضا روحانی: در مورد باندهای گوناگون و اشخاص مختلف باید دید کجا هستند، چه منفعت یا ضرری برای آنها دارد. بسیاری میگویندخطر جنگ را دور کردیم. باند احمدینژاد این را نمیگوید. میگوید من بهترش را در آستین داشتم. رهبر اخیراً شروع مذاکرات را نتیجه میانجیگری سلطان عمان اعلام کرد منظور از «یکی از محترمین منطقه» همین آقاست. اما دیروز و امروز دبیر سابق شورای امنیت ملی که عنوان نمایندگی شخص مقام معظم رهبری را هم یدک میکشید صاف و پوست کنده از دروغگویی ولی مطلقه فقیه پرده برمیدارد یکی در اجلاس خبرگان رهبری و دیگری در مجلس شورای اسلامی. دکتر سعید جلیلی رهبری را این چنین لو داد «زمانی که دولت یازدهم پروژهای هستهای را تحویل گرفت طرف مقابل به حقوق هستهای ایران در چهارچوب ان تی پی اذعان کرده و بر استثنا نبودن ایران در حقوق و تکالیف هسته ای اعتراض داشته و آمادگی خود را برای شکل گیری معامله هستهای و ورود به موضوع لغو تحریمها ....» اعلام کرده بود. فراموش نمیکنیم که به دلیل عنوان نمایندگی مقام معظم رهبری از جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری تجلیل فراوان شد و او مورد مرحمت مردم قرار گرفت و با شعار زیر از او استقال می شد.
بدون هیچ دلیلی خاک بر سرت جلیلی
پژواک ایران: این نوع افشاگریهای باند رقیب برای سنگ انداختن در روند تصویب «برجام» نیست؟
محمدرضا روحانی: نه. خیلی شلوغ تر ازن حرفه است. ما قبلاً در گفتگوی قسمت ۱۲ هم حرف صالحی را نوشتم که تلکرافی گفت به امر آقا موقع انتخابات مذاکرات متوقف شد. بعد به امر ایشان به حسن روحانی که تازه انتخاب شده بود خبر دادم که «موضوع برایشان باور پذیر نبود». صالحی که امروز رقیب نیست رفیق است. چرا یک عمامهدار خوش سابقه را که او هم جزء رفقا و در قدرت است مثال نزنیم،پور محمدی امروز وزیر دادگستری است و قاتل شناختهشده در کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷، حالا پس از شش سال، همین امروز اعلام کرد که درباره حصر سران «فتنه» نمیتوان آن را با مبانی حقوقی و قضایی توضیح داد چون حصر ناظر به یک مبحث سیاسی و امنیتی است» و «دولت برجام را یک توافق سیاسی میداند و نیازی به ارجاع آن به مجلس نیست» اگر فصلالخطاب ولی مطلقه امر و امامت امت، این همه به پیسی نیفتاده بود چه کسی جرأت این فضولیها را داشت؟ چه کسی میتوانست هرچند با ایهام یا ابهام، اشاره آدرس رهبر معظم را برای پاسخگویی آن هم بطور علنی دراختیار عموم قرار دهد؟ کار به جایی رسیده که ولی فقیه ناچار میشود که به دفتر خود امر دهد که «انتساب مواضعی به او درباره پرونده اتمی فاقد اعتبار است...» دهم شهریور
آقا خودش شده مثل بوجار لنجان از هر طرف باد بیاد بادش میدهد و در عین حال مریدان قاتل خود را بی اعتبارتر میکند. استاد سخن سعدی، همیشه زنده است و در وصف این نوع ارشادات به زیبایی سرود که
محتسب کون برهنه در بازار قحبه را میزند که روی بپوش.
شهریور ۱۳۹۴
منبع:پژواک ایران *رهبر،جرائم قوادی و خیانت [2020 Jun] |