دلهره
بعد از چندین روز سفر به خانه بازگشتم . قبل از هر كارى به سراغ پیامهاى تلفنى رفتم. دوستان خبر می دادند فردا قرار است اجتماعى داشته باشند. دلواپس جان آنانى بودم كه در اعتراض به جنایت خامنه اى- مالكى در كشتار وآدم دزدى اشرف اعتصاب غذا كرده بودند. چه خبر شده است؟ كسى قول جدى باز گرداندن گروگانها را داده است؟ فلسطینى ها میانجیگرى كردند؟ پادشاه عربستان سعودى ریش سفیدى كرده؟ آیت اله سیستانى به داد هموطنان پناهنده وسوگوارش رسیده؟ ملل متحد به وظائف خود عمل مى كند؟ باز به قول آمریکایی ها اعتماد كرده اند؟ خبر از حمله جدیدى است؟
دیر وقت بود. در اروپا مردم در خواب هستند. به دوستى در سیدنى زنك زدم. خانمى جواب داد آن هم به انگلیسی كه فارسى وانگلیسى نمیدانم. خلاصه آنکه حرفت را نمى فهمم. خانم آنقدر جویده جویده حرف مى زد كه من میتوانستم معلم انگلیسى او بشوم . یادمان باشد كه من انگلیسى نمیدانم . فهمیدم كه او براى نظافت خانه آمده و كسى ازاهل خانه را نمیشناسد. اگر هم میشناخت كسى در خانه نبود. به دوستی در كالیفرنیا زنگ زدم، نبود. آقایى كه فارگلیسى میدانست سعى می كرد جیمز باندى عمل كند. همان نوع چریك بازیهاى معمول. نم پس نداد جز آنكه شماره تلفن ونام مرا پرسید و كلى پرچانگى كرد كه مثلاً رد گم كند. خسته بودم و از بى خوابى كلافه، دیر خوابیدم. صبح با زنگ تلفن بیدار شدم.
مژدگانى
- سلام آقاى روحانى ، اعتصاب تمام میشود .
- كسى از دست نرفته؟
- نه. این دفعه هم ما بردیم، ما بردیم. خامنه اى چشمت كور ما بردیم ما بردیم .
- خدا را شكر. گروگانها چه شدند؟
- گفتند امروز اعلامیه مى دهند كه در اجتماع هواداران پخش مى شود. من هم با سه نفر از بچه ها مى رویم.
مثل معمول باز هم راننده هستم . باید بروم راهبندان است.
-به كسى سلام نرسان نام مرا بشنوند آنقدر حرافى مى كنند كه یا ترا به راه راست هدایت كنند یا به خارج از انجمن و جبهه خلق تبعید مى شوى .
-جرات این فضولى ها را ندارند. چوب این حركات را خوردند. با هر كس حرف زدند تو دهنى خوردند و ضرر کردند. آنها هم آدم مى شناسند. دكتر قصیم وشما را بیشتر از قبل دوست داریم .
- سپاسگزارم.
با اجازه مى روم دنبال بچه ها.
- پیروز باشید.
سپاس و شادکامی
از روز اول روشن بود كه آدم كشها و آدم دزدها تسلیم اعتصاب غذا نمى شوند. آمریكائیها هم در بحبوحه مذاكرات اتمى حاضر به اجراى تعهدات خود نبودند ونیستند. كلاه آبى هم نمى توانند بفرستند، به فرض محال پیشنهاد به شوراى امنیت هم برسد اروپا وامریكا هم موافقت كنند روسیه وچین وتو خواهند كرد.
متاسفانه بیهوده بودن این فداكاریها از روز اول معلوم بود. با همه صدماتى كه اعتصابیون خوردند و گاه تا پایان عمر آنان را آزار خواهد داد خوشبختانه كسى از بین نرفت. جاى شكرش باقى است.
چندین روز در سفر بودم كه همواره دلهره یك فاجعه قریب الوقوع را داشتم. بى حال و حوصله وبى حركت بودم.
جشن
با این خبر جان گرفتم وبعد دوشى داغ . فعلاً تنگدلى وتنگ خلقى بى معناست صبحانه مفصلى خوردم حتى دارو را هم با اشتها به دهان بردم .
حالا بعد از چند روز رخوت وتنبلى باید پیاده روى كنم هوا هم خیلى سرد نیست ، بهانه خوبى براى یك شادكامى به دست آمد.
عصر بر مى گردم شامى جور میكنم. دوستان هم میآیند. سر خوش و دلخوش خواهیم بود مازندرانى ها میگویند «دل خوش بوئه سره كولى بش بوئه » ، دل خوش باشد ( حتى اگر) خانه ات پشت لانه مرغ باشد.
مرحوم پدرم به فرزندانش آموخت كه هر شادى را براى بهره بردارى از زندگى مغتنم بدانیم . در ظلمات تبعید شبى شاد در خدمت دوستان داشتیم. به رعایت ادب وملاحظه دوستان به تلفن ها پاسخ ندادم.
شگفتی
قبل از خواب به پیامهاى تلفنى گوش فرا دادم . چند نفر راجع به اطلاعیه دبیر خانه شورا سؤال داشتند. به من چه؟ چرا به دبیر خانه زنگ نمى زنند؟ یكى فرزندش در لیبرتى است . دیگرى با دبیر شورا آشنائى سى چهل ساله دارد میتواند تماس بگیرد. آن یكى كلید خانه اش تو جیب بچه هاى روابط بینالمللى است . هر وقت بروند در را باز میكنند وروى باز ومهمان نواز صاحبخانه را مى بینند وسفره ساده پناهنده اى پهن است و خانه خانه تست . دیگرى پسرش جزء اعتصابیون بود . آن دیگرى دخترش گل سر سبد ً اور ً است .
به هر حال از من در باره حكم دادگاه اسپانیا توضیح میخواستند. من هنوز اسناد را ندیده و اطلاعات من كلى بود . لابد دادگاه اسپانیا پس از ملاحظه شكایت واسناد وكیل و همكار ارجمندم دكتر خوان كارسه آن را معتبر و شایسته تحقیق تشخیص داد.
دو خاطره
سال گذشته خانم رجوى به پارلمان اسپانیا دعوت بودند. من هم به اتفاق آقاى دكتر قصیم و چند نفر دیگر از اعضاى شورا در نشست بارلمان حضور یافتیم . بعد از اتمام جلسه به خیابان رفتیم . در محلى مجسمه چند نفر را دیدیم كه دایره وار دست یکدیگر را گرفته بودند. من زبان اسپانیولى هم نمیدانم اما نوشته زیر مجسمه ها را خواندم . متوجه شدم اینان وكلائى هستند كه به اتهام انجام وظیفه وجدانى دفاع در ایام فرانكوى فاشیست اعدام شدند . در مبارزات وكلاى ایرانى الهام بخش ما بودند.
به خاطر دارم، كمیته انتقام ملى در سال ٥٧ براى زهر چشم گرفتن از وكلائى كه كسوت شرافت دفاع ازمردم را بر تن داشتند آماج انواع تهدید ها قرار داده بود . از جمله آقاى دكتر متین دفترى و دكتر لاهیجى مورد حمله قرار گرفتند. من در پاریس بودم . اشتباهى اتوموبیل دوست وهمكار دیگرى را آتش زدند. من هم تهدید شدم . به میهن بازگشتم و در برابر تریبون دادگاه جنائى دفاع از دانشجویان سیاسى با یادآورى از همكاران اسپانیایی اعدام شده این شعر را خواندم .
من صلیب سرنوشتم را، بر فراز قتلگاه خویش بوسیدم .
این خاطره را براى آن دوستان تعریف كردم خواستند بنویسم . پذیرفتم . از آقاى ابوالقاسم رضائى خواهش كردم كه از یاران مقیم اسپانیا بخواهند تا عكسى از آن مجسمه ها بگیرند كه زینت بخش نوشته ام باشد . پذیرفتند. دوستى محبت كرده و آن عكس را برایم فرستاد بعداً پشیمان شدم بنویسم ، آنرا خودنمائى بى جائى میدانستم . امروز روزى است كه ضمن یاداورى از آن شهدا وسپاسگزارى از همه دست اندركاران به خصوص همكار شجاع و دانشمندم دكتر خوان كارسه ، به همه سوگواران عدالت خواه شادباش بكویم . این مطلب را به نام یكى از پنجاه هزار وكیل دادكسترى ایران مخصوصاً همكاران اسیرم مینویسم . دهها سال است قلم ما شكسته وزبان ما بریده است .
این گریه هاى زار امانم نمیدهد. (۱)
ادامه دارد...
پانویس:
۱- در یادداشت زیراندوه ودرد خود را از كشتار اشرف نوشتم وبه سوگواران عرض تسلیت كردم .
یكى از عشاق خوشنام آقاى رجوى براى تقویت ملى در مقاله «به آنان كه شرافت را چوب حراج زده اند» از قول مرحوم پدرش اشك تمساح را تعریف كرد كه «معمولاً جانیان براى پوشاندن جنایت خود براى قربانیانشان اشك میریزند ...»
من افتخار زیارت والدین ایشان را داشتهام، یادشان به خیر. امیدوارم آن نویسنده سعى كند تا نام نیك پدر و مادر را نگهدارد.
http://www.iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view=article&id=12609:2013-11-21-18-24-00&catid=27:2013-11-17-10-07-51&Itemid=36
منبع:پژواک ایران