جنبش با شکوه مردم را تقویت کنیم، نه تضعیف!
محمود خادمی
گذشته را نمی توان برگرداند ولی برای ساختار آینده اطمینان بخش ؛ باید از گذشته عبرت گرفت . (یک اندرز چینی)
چندی پیش مقاله ای از یک دوست ارجمند را می خواندم در مورد جنبش اعتراضی اخیر مردم ایران . وی به دلایلی که در نوشته اش قید کرده و بعدا" به آن اشاره می کنم این جنبش عظیم مردمی را از آن خود ندانسته است ! قبل از ورود به محتوی نوشته و بحث پیرامون آن ؛ یادآوری نکاتی را ضروری می بینم که ما اپوزیسیون خارجه نشین را در فهم و قضاوت عادلانه واقعی تر در باره حوادث ایران کمک می کند.
اولا: اشتباه محض می باشد که با عینک سی سال پیش ( که ما در ایران بوده ایم ) مردم و به خصوص نسل جوان ایران ( نسل سومی ها )رانگاه کرد و داوری نمود. در ایران با نسلی مواجه ایم که :
به دلیل انقطاع از گذشته ، بدون ریشه داشتن درگذشته بدون این که اصرار داشته باشد از شیوه های گذشته استفاده نماید، در حال پی ریزی آینده بهتری است ؛ آنطور که خود میخواهد وخود می فهمد. فرهنگ سیاسی این نسل با آنچه که در سالیان پیش در میان جوانان و روشنفکران آن دوران رواج داشت به طور کلی فرق کرده است . درک و تلقی جوان امروزی از آزادی، عدالت ، مبارزه طبقاتی و حتی درجه آرمانخواهی و میزان اتکایش بر ایديولوژی با گذشته به طور کیفی تفاوت دارد. بنابراین در قدم اول ما می بایست از آسمان آرمانخواهایی گذشته که تا به امروز نیز راه به جایی نبرده است به زمین امروز ایران فرود آییم و به زبانی که جوان امروز ایران می فهمد و می اندیشد و قبول دارد با وی صحبت کنیم . به باورمن، جوانان امروز ایران از فرهنگ سیاسی، شعارها و تحلیل های دهه پنجاه و شصت – که ذهنیت اغلب ما را تشکیل داده و در عمل چندان هم قابل استفاده نبوده اند - عبور کرده و تشنه و جستجوگر حرف و پیام نویی میباشند و هیچ اعتنایی به کلیشه ها و نسخه های تکراری گذشته ندارند .
بعد از خیانت خمینی به اعتماد مردم و تجربه قریب به سی سال حکومت پر از درد و رنج آخوندها ، مردم و جوانان ایران دیگر به سادگی به کسی اعتماد نمی کنند و در انتخاب رهبری سخت گیر میباشند. واقعیت این است که آنان خود رهبر میباشند ویا می خواهند رهبرانشان را از میان همرزمان و اطرافیان خود انتخاب کنند . بنابراین اگر کسی از نسل دیروز، مدعی یا متقاضی کمک به آنان برای رهایی ایران زمین است، در قدم اول باید قبای رهبری را که خود به تن خودش برازنده کرده – و در خارجه تعدادشان فراوان است - از تن به در آورد و به زبانی صریح یا تلویحی از مردم نخواهد که پشت سر او به خط شوند! باید که به فهم و ادراک نسل امروز احترام بگذارد و همراه و همگام با آنان برای یافتن راهی برای رهایی از استبداد حاکم چاره اندیشی نماید.
حال، به طور مختصر به مقاله این دوست گرامی می پردازم . مقدمتا بگویم، به همان میزان که روشنفکران و اپوزیسیون خارج کشوری، در کادر تحلیل های گذشته ؛ قادر نبودند شرکت گسترده مردم در انتخابات ( به عنوان تاکتیک مناسب وکم هزینه ای از طرف مردم برای مخالفت و نفی احمدی نژاد) را پیش بینی کنند ؛ اکنون نیز نمی توان در کادر تحلیل های گذشته به وقایع بعد از انتخابات نگاه کنند، در باره آن داوری نمایند و به نتیجه درستی رهنمون گردند. بدین ترتیب،
از کسی که در پشت سنگر اعتقاد مطلق به مبارزه مسلحانه وقهرآمیز ( آنهم با رویا پردازی و نه ارائه طرح و برنامه مشخص عملی ) به عنوان تنها راه سرنگونی رژیم گارد گرفته است، طبیعی است که نمی توان و نباید انتظار همدلی و پشتیبانی از جنبش اعتراضی گسترده مردم ایران را داشت .
اینگونه ساده و غیرمسؤلانه زیر آب هر حرکت مدنی و اجتماعی را زدن و مبارزه قهرآمیز را مطلق کردن ( که گوییا سق مردم ایران با مبارزه مسلحانه بسته شده ) و هر حرکت مدنی را پیشاپیش محکوم به شکست دانستن، در بهترین حالت، از دگماتیست روشنفکرانه ای نویسنده ناشی می شود. عاملی که باعث گردیده تغییرات شگرفی را که طی سه دهه در جامعه ایران ونسل جوان آن به وقوع پیوسته است نبیند . این در حالی است که امروزه در بین سیاسیون ایران تردیدهای جدی و اما و اگرهای فراوان در مورد صحت و درستی استراتژی مبارزه قهرآمیز و ادامه آن وجود دارد. از طرف دیگر، موضع گیری های مسئولانه اخیر قای مسعود رجوی در حمایت از تحولات نوین امروز میهن مان بسیار قابل توجه و درس آموزاست. چه آن جا که در نامه اش به دبیر کل ملل متحد و سایر ارگان های بین المللی نسبت به امنیت جانی آقای موسوی هشدار داده ؛ چه آن جا که مواضع انقلابی آیت اله منتظری در حمایت از قیام مردم را تایید و تشویق نموده و چه آن جا که در نامه به مجلس خبرگان حکومتی، خواستار برکناری خامنه ای و انتصاب برحق آیت اله منتظری به جای ایشان گشته است. در چنین فضای پر از تحولی در راس اپوزیسیون، تخطته ونفی این حماسه بزرگ ملی و مردمی نشان از برخوردی سطحی وغیرمسؤلانه با مساله میباشد و نشان میدهد نویسنده عزیز چقدر از حقایق ایران بدور می باشد. این درحالی است که به استناد خود نویسنده، اپوزیسیون خارج کشور علیرغم سالیان دوندگی نتوانسته عنصر اجتماعی را به صحنه آورد .
با توجه به این ناکارآمدی آشکار، حق این بود اکنون که مردم خود به صحنه آمده اند ، اپوزیسیون و روشنفکران خارج کشور از آن استقبال نمایند. این نشان گر آن است که دیگر توجیه ناکارآمدی اپوزیسیون سنتی با درجه بالای اختناق و سرکوب در ایران، موجه و منطقی نیست. ماهیت فاشیستی رژیم البته تغییری نکرده، اما امروز مردم با اتخاذ شعارها وتاکتیک های مناسب، در صحنه اند.
عدم کارآیی تاکتیک ها ؛ شعارها و ادعاهای غلط گذشته را که نمی توان و نباید با متهم کردن کردن جنبش اعتراضی مردم و گفتن اینکه این جنبش چون با هماهنگی ما به صحنه نیامده و یا چون مارک و رهبری ما را بر پیشانی ندارد و شعارهای ما را نمی دهد پس اصالت ندارد و از آن ما نیست سرپوش گذاشت. با جنبشی به این عظمت – که به ندرت در تاریخ میهن ما تکرار می شود – نباید مانند سفارش غذای "دلخواه" در رستوران برخورد کرد و بعد از مواجه شدن با بی مزگی آن، با عصبانیت تحویل گارسن داد!
اصرار بر حقانیت دگم های گذشته جز دلخوشی های فردی و خود فریبی حاصلی به بار نمی آورد و هیچ ذهن مسؤلی آنها را جدی نمی گیرد
به ادعای نویسنده ؛ این جنبش چون مارک رهبری وی و اپوزیسیون سرنگونی طلب مورد ادعایش را ندارد پس خود به خودی است. این ترم "خود به خودی" نیز از همان اصطلاحات تاریخ در رفته چپ سنتی است که این جا هم پاپیچ نویسنده شده است. در این دیدگاه مطلق نگرانه سیاه و سفیدی، یا باید یک رهبر فرهمند سفارشی وجود داشته باشد و الا حرکت ها خود به خودی است. اگر این جنبش را ادامه برنامه ریزی های گسترده شرکت در انتخابات مردم ( به عنوان حرکتی هوشمندانه برای کنار زدن احمدی نژاد ) بدانیم بروشنی معلوم میشود که همان کسانی که جوانان و خیل بی شمارمردم را برای تبلیغات انتخاباتی بسیج میکرده اند ؛ در اعتراضات بعد از انتخابات نیز عهده دار هدایت جنبش اعتراضی مردم بوده اند ؛ مضاف بر این، انسجام ؛ یکپارچگی و نظم حاکم بر اعتراضات مردم گواه نوعی هدایت شدگی در این قیام مردمی است و الا در شرایط بعد از اعلام نتایج انتخابات که رژیم با حداکثر سبعیت برای سرکوب اعتراضات وارد میدان شده بود هیچ جنبش خود به خودی نمی توانست پا بگیرد ، چند هفته استمرار داشته و بعد هم به پشت بام های منازل معترضین منتقل شود . هم اکنون نیز طلیعه استمرار آن با شیوه های نوین به خوبی مشاهده می شود.
از شگفتی های این حماسه عظیم مردمی یکی هم این است که با فکر جمعی و تصمیم واحد همه اجزاء آن پیش رفته است . هوشمندی و درایت قشر رهبری کننده این جنبش و استفاده از وسایل پیشرفته ارتباطی، از عوامل اصلی موفقیت ها بوده است. این هوشمندی و درایت و استفاده زیرکانه از ظرفیت های حداقل موجود، باعث گردیده که زمان فرود آمدن تیغ انتقام رژیم برگردن آن ها هر چه عقب تر بیفتد. اگر کسی شرایط حساس آن ها در این برهه تعیین کننده در تاریخ ایران را درک نکند و مرتبا از روی "منو"ی ذهنی خود، رهبری و جنبش دلخواه سفارش دهد، بهتر است مردم را به حال خود گذاشته وفکری به حال عقب ماندگی و رمانتیسیزم سیاسی خود نماید!
مردم ستمکشیده ایران بعد از تحمل سی سال ظلم و ستم آخوندی در حالیکه از حرافی های روشنفکران وبی عملی اپوزیسیون های خارج کشوری ناامید شدند خود به میدان آمدند ؛ تا به دست توانای خود تکلیف این رژیم قرون وسطایی را تعیین کنند وشر او را از این مملکت دفع نمایند.آنها راه خود را برای سرنگونی این رژیم یافته اند و نیازی به تئوری های مرحمتی از جانب ما را ندارند. واقعیت این است که این خود ما هستیم که بایستی خودمان را در برابر مردم به صحنه آمده مان تعیین تکلیف نماییم. حضور گسترده مردم ایران در روزهای بعد از انتخابات یک فرصت تاریخی برای اپوزیسیون خارج کشور بود تا برای ترمیم رابطه و پیوند گسسته شان با داخل و با مردم جان به لب آمده شان اقدام کنند. فرصتی برای امتحان پس دادن در صحنه ملی پیش آمده که هرکس جان مایه میهن پرستی واقعی خودش را با همراه شدن و تقویت این جنبش مردمی نشان دهد و یا این که با شعارهای چپ روانه و طرح مطالبات و توقعات حداکثری به تضعیف آن بکوشد.
منبع:پژواک ایران