اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمين و .....( بخش نهم )
جنبش سبز ؛ نيزه ملت برای سرنگونی پايه گذاران ؛ جوانان و دانشجويان و ....
محمود خادمی
يکی از آثار شوم و زيان بار ستم و اختناق آخوندی در ايران قطع ارتباطِ نسلی در کشور ما بود . به دليل غيبت اجباری و طولانی نسل اول و دوم انقلاب ( که يا توسط رژيم ضد بشری آخوندها اعدام شده و يا تن به تبعيد اجباری به خارج از کشور سپرده بودند ) و عدم تماس آنها با نسل سوم ؛ نسل سوم برای ابهامات ؛ رخدادها و اشتباهات نسل اول و مسائل حاد پيش روی خود ( مسائلی که برای مبارزه با رژيم جنايتکار آخوندی با آن دست به گريبان بود ) به جواب هائی دست يافت که کاملا" متفاوت با نگرش ؛ آرمانها ؛ ارزش ها و اسلوب های مبارزاتی نسل اول و دوم بود . اين نسل بر خلاف نسل دوم ــ نسل واسطه با نسل اول ــ که در دهه 60 دوران جوانی خود را سپری می کرد و هنوز متأثر از فضاهای ايدئولوژيک ــ سياسی و آرمانخواهی های نسل اول بود ( و نهايتا" نيز بر سر همين ايده آل های سياسی ــ عقيدتی جان شيرين خود را بر کف نهاد ) با نسل اول و حتی با نسل پيش از خود مفاهمه و درک متقابل جدی ندارد .
خلاصه اينکه نسل سوم ارتباطِ نسلی خود را با نسل اول قطع کرده است و با اهداف ؛ اسلوب و شيوه های مبارزاتی آن نسل ؛ ارتباط مستحکمی بر قرار نمی کند ــ به عبارتی آن اهداف و روش های مبارزاتی را قبول ندارد ــ و بدنبال ايده آل ها و طرح ريزی جديد اجتماعی ــ سياسی و اسلوب های مبارزاتيِ ويژه خود می باشد .
نسل اول :
نسل اول در واقع متولدين دوران مبارزات ملی ( ضد استعماری ) دکتر محمد مصدق بودند ــ نسل حنيف نژادها ؛ جزنی ها ؛ پاک نژادها و ..... ــ . کودتای ضد ملی و استعماری امريکا عليه دولتِ ملی و دمکراتيک دکتر محمد مصدق و شکست و ناکامی مبارزات يک صد سال گذشته ؛ اين نسل پر شور و آرمانخواه را به چاره جوئی برای دستيابی به شيوه های نوينی از مبارزه و روياروئی با ديکتاتوری سلطنتی وا داشت ــ شيوه هائی که ضعف ها و نا کار آمديهای مبارزات سياسی گذشته را نداشته باشد ــ سرانجام اين نسل با آموزه های دوگانه ای که رويکرد اسلامی و سوسياليستی داشت ؛ و با اتخاذ استراتژی مبارزه مسلحانه ؛ برای سرنگونی استبداد سلطنتی و فروپاشی ساختار سياسی و فرهنگی جامعه ؛ قدم به ميدان مبارزه نهاد و نهايتا" پايه های انقلاب ضد سلطنتيِ بهمن 57 را پی ريخت ؛ انقلابی که با جانفشانی و مبارزات آنها پايه گذاری شد و بعدا" بوسيله خمينی و دار و دسته آخوندها ؛ ملا خور گرديد .
نسل سوم :
نسل سوم ( بقولی نسل موبايل ؛ اس ـ ام ـ اس و اينترنت ) يعنی متولدين دهه 60 ؛ نسلی که بيشترين دوران رشد و اجتماعی شدن خود را در دورانی سپری کرده که علاوه بر اينکه شاهد جنگ ويرانگر و ضد ملی ايران و عراق بوده است ؛ شاهد تصفيه حساب آخوندها با ارزش های مبارزاتی دوران شاه و انقلابيون نسل اول نيز بوده است . اين نسل همچنين تصفيه حسابهای جناحی و جنگ و دعوا های درون حکومتی را نيز به چشم خود ديده است .
اين نسل در جريان انتخابات رياست جمهوری 22 خرداد 1388 ؛ با پايه گذاری يک جنبش مسالمت آميز بدنبال تحقق دمکراسی و حقوق شهروندی در کشور و بزير کشيدن همه روشها و منشهای استبدادی بود . وی در ابتدا با طرح مطالبات حداقلی " رأی من کجاست " به دنبال تحولی روبنائی در کشور بود. با مواجه شدن اين نسل ؛ با دروغ و تقلب گسترده در انتخابات رياست جمهوری و بعد هم ؛ پاسخ سرکوبگرانه رژيم به خواسته هايش ؛ به يک طغيان اجتماعی روی آورد و در پروسه اين طغيان ؛ روز به روز از رويه های مسالمت جويانه و همچنين مطالبات حداقلی فاصله گرفت .
جنبش اجتماعی ــ معروف به جنبش سبز ــ که بوسيله اين نسل پايه گذاری شد ؛ در ادامه رشد و بلوغ خود خواستار سرنگونی تمام عيار اين رژيم دينی و استقرار يک نظام ملی ــ دمکراتيک و سکولار شد . تظاهرات عاشورا و بعد اعتراضات 25 بهمن اوج طغيان ؛ راديکاليسم و انقلابی گری اين نسل در 6 ماه قيام مستمر بود .
نسلی که بر اثر فساد دامنگير ساختار قدرت دينی ؛ بيشترين لطمات را ديده و به مراتب بيشتر از نسلهای پيشين ؛ در ضديت با فرهنگ دينی حاکم قرار دارد . بخصوص که با دسترسی بيشتر با فضاهای اينترنتی و روشهای جديد چند رسانه ای ؛ ديگر آموزه های کهنه نظام دينی را بر نمی تابد . نسلی که بشدت دمکراسی خواه است و علاوه بر انگيزه های برابری طلبی ؛ حس مشارکت سياسی نيز در وی شديد می باشد . جنبش مدنی سبز محصول نا همسوئی مطالبات و خواسته های اين نسل با استبداد دينی است .
نسل پيشرو و بالنده ای که بعلت عدم شناخت وی و ظرفيت های مبارزاتی اش ؛ اصلاح طلبان سلطه و رهبريِ انحصاريِ اوليه خود بر جنبش را از دست دادند . و متقابلا" بدليل همين نقيصه ؛ نيروهای انقلابی و مخالفين سياسی رژيم در خارج ؛ نتوانستند به وظيفه تاريخی خود ( حمايت همه جانبه از جنبشی که اين نسل پايه گذاری کرده بود ) عمل نمايند .
با معرفی ويژه گيها و تفاوتهای اين نسل با نسل اول بهتر می توان ؛ به اهميت جنبشی که در جريان انتخابات رياست جمهوری در 22 خرداد 88 بوسيله اين نسل پايه گذاری شد و اهميت سر فصل تاريخی قيام با شکوه مردم در آن دوره پی برد .
تفاوت های آشکار دو نسل اول و سوم :
يکم ــ فرا ايدئولوژيک بودن نسل سوم :
نسلی که بشدت از جر و بحث های ايدئولوژيک بر خلاف نسل اول روی گردان است . و همچنين بر خلاف نسل اول همه چيز را در پشت عينک ايدئولوژيک نگاه نميکند و نمی بيند ؛ معتقد است که دوران رقابت و مبارزات ايدئولوژيک با پايان يافتن جنگ سرد ــ با پايان يافتن جهان دو قطبی ــ و يک قطبی شدن جهان ؛ بپايان رسيده است . اين نسل به خصوص ؛ کمترين اعتقاد به باورهای مذهبی و دخالت های آن در عرصه های سياسی و اجتماعی را دارد .
دوم ــ همزيستی اعتقادات :
پيروان اين نسل معتقد به تنوع و رنگارنگی اعتقادات و باور ها می باشند . از جر و بحث ها ؛ رقابتها و تنگ نظريهای گروهی و سازمانی پرهيز ميکند . به راهبرد تصفيه های گروهی و سازمانی ــ که معمولا" در پی مشاجرات ايدئولوژيک پديد ميآيد ــ اعتقادی ندارد و خواستار مشارکت همه مردم کشور در سرنوشت شان و حضور همه اقشار مردم با هر عقيده ؛ دين و مليتی برای تغيير در کشور است . عنصر وحدت بخش بين آحاد انسانی را تنها درد و علائق مشترک آنان ميداند .
سوم ــ گرايش به سکولاريسم :
مشخصه ديگر اين نسل ؛ گرايش به سکولاريزم و عدم مداخله ايدئولوژی در قدرت سياسی است . آنها در زندگی تحت حکومت دينی به درستی تشخيص داده اند ؛ تا زمانی که بساط حکومت دينی در کشور بر قرار است ؛ در بر همين پاشنه خواهد چرخيد و نه تغييری در وضعيت رقت بار مردم و سرکوب لجام گسيخته آزاديها بوجود خواهد آمد و نه با اتکاء به يک ايدئولوژی و يا باور های دينی ؛ امکان اتحاد فراگير به منظور تغيير و سرنگونی رژيم متصور خواهد بود . معتقد است تنها آن استراتژی و شعارهائی می تواند تضمين کننده پيروزی مردم باشد که ؛ فاقد هر گونه رنگ و صبغه ايدئولوژيک باشد تا بتواند همه مردم را زير پوشش خود قرار دهد . يعنی اين نسل با شفافيت و صراحت بيشتر و آشکارتری از گذشته به جدائی دين از حکومت تأکيد می ورزد .
چهارم ــ پرسشگری :
جوانان ؛ دانشجويان و فعالين سياسی اين نسل بر خلاف نسل اول ــ که به اعتبار ملاحظات امنيتی ؛ اصول و ضرورتهای تشکيلاتی و مبارزاتی حاکم بر مبارزات آن دوران کمتر سئوال ميکردند و يا کمتر به نقد مسئولان و رهبران سياسی خود ميپرداختند ــ ديگر سرباز و پياده نظام صرف و مطيع بی چون و چرای احزاب و گروه های سياسی نيستند . و از تابوی " رهبران بر گزيده " ؛ " تراز مکتب " و بی عيب و نقص " عبور کرده اند .
در جريان قيام مردم ايران هم ؛ هر جا که لازم ميديدند ؛ خود وارد گود ميشدند و به انتظار دستورات رهبران نمی نشستند . بر اساس فکر و انديشه خود تصميم می گيرند و همانطور که در جريان اعتراضات خيابانی شاهد بوديم ؛ به آسانی رهنمودهای ناصحيح رهبران را نقض می کردند و از بکارگيری اين نوع رهنمودها خودداری می نمودند و بی هيچ تزلزلی بر خلاف انتظار رهبران ؛ چارچوب های نظام را پشت سر گذاشتند ( اين يکی از عواملی بود که رهبران اصلاح طلبان به جنبش مردم پشت کرده و سکون و رخوت جنبش را زمينه چينی کردند ) .
پنجم ــ شهادت پذيری و اسطوره سازی :
فعالان سياسی اين نسل اگر چه حاضر و آماده بودند که آگاهانه جان خود را برای آزادی و رهائی مردم و ميهن خود فدا کنند ؛ ولی بر خلاف گذشته به مقوله شهادت مانند يک اصل مقدس نگاه نمی کردند . آنها باور دارند که مردن و شهادت هنر و هدف نيست بلکه يک انتخاب آگاهانه است برای راهگشائی و بن بست شکنی برای پيشبرد مبارزه . رزمندگان آزادی بايد زنده بمانند ؛ زندگی و مبارزه کنند و برای مردم و کشور خود افتخار آزادی بيافرينند .
ششم ــ حضور چشمگير زنان در مبارزه :
زنان اين نسل ؛ در جريان قيام شايستگی خود را در ميدان مبارزه بنحو شايسته ای ابراز نمودند و با شهامت و بی باکی تمام ؛ در مقاطعی از حيات اين جنبش ؛ سکانداران اصلی و موتور جدی راه اندازی اعتراضات بودند . زنان و دختران جوانی که شجاعانه و بی هراس ؛ برای پيشبرد امر قيام خود را بی محابا به آب و آتش می زدند .
آنها خوب ميدانستند تا اين رژيم ضد زن حاکم است ؛ آزادی ؛ رهائی و زندگی بدون تحقير و سرکوب ؛ به خصوص برای زنان تصوری بيهوده است . بنابراين آنان بيش از ديگر اقشار جامعه ايران از سرنگونی اين رژيم و رهائی از چنگال پليد آخوندها بهره می برند و درست بهمين دليل اين دختران جوان ؛ اين زنان شجاع پيش از هر قشر و گروهی تضمين آينده جنبش و مانع جدی هر نوع مصالحه ؛ سازش و انحراف در آينده اين جنبش می باشند .
در آخر اينکه ؛ اين نسل جوان و دانشجويان دلير کشور که پايه و پتانسيل اصلی برای تغيير و سرنگونی اين رژيم می باشند ؛ نسلی که تجربه انقلابِ بهمن 57 را پيش روی خود دارد و عاری از خطاهای گذشته است ؛ همچنين نسلی که اپوزيسيون در داخل و خارج کشور ؛ از او انرژی و انگيزه می گيرد و يقينا" ؛ نسلی که نهايتا" پيروزی بر اين رژيم را تقديم مردم ايران خواهد کرد ؛ به نقطه اميد و دلگرمی مردم بدل گشته اند . اکنون ديگر چشم اميد مردم به اين پيشگامان عملی جنبش و رهبران عملی جنبش در داخل کشور دوخته است . در اين باره و مسئله رهبری جنبش اجتماعی سبز مستقلا" خواهم نوشت . ..... ادامه دارد
محمود خادمی ــ 04.06.2012
arezo1953@yahoo.de
منبع:پژواک ایران