PEZHVAKEIRAN.COM روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش دوم )
 

روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش دوم )
نهاد روحانیت ؛ ولایت فقیه ؛ فتوا و اسلام سیاسی  

محمود خادمی

در بخش اول مقاله به نواقص محتوایی اسلام و مذهب تشیع در زمینه سازی آسانتر ؛ برای سوء استفاده روحانیت از اسلام و تشیع اشاره کردم . همچنین در مورد تعریف و چگونگی پیدایش طبقه روحانیت توضیحاتی داده شد و گفتم که روحانیت صنف عرضه کننده و بعبارتی دکاندارانِ فروشِ دین  هستند و آنان میراث دار مدعیان با عالم غیب یعنی " 4 نایب " امام زمان در دوره غیبت صغری می باشند و اکنون ادامه مقاله :

 

سوم ــ نهاد روحانیت ؛ مرجعیت  :

با تشکیل حکومت صفویان ؛ شیعه به دربار برده میشود و پادشاهان صفوی برای مقابله با قدرت  دولت عثمانی ــ که دارای مذهب سنی بودند و مذهب سنی دین رسمی دولت عثمانی بود ــ مذهب شیعه را به دین رسمی کشور تبدیل نمودند . بدین ترتیب راه برای ورود سران ؛ شیوخ و متولیان " فقه " شیعه از کشورهای مختلف به دربار صفویه هموار گردید . با ورود علمای شیعه و تمرکز یابی آنان در دربار صفوی ؛ " فقه " شیعه دیگر از حالت بحث ؛ تدوین ؛ نوآوری و اجتهادِ گذشته خارج شده و از این به بعد ؛ فقهای شیعه به طمع نان و نام در گیر امور حکومتی ــ دولتی ــ شدند . یعنی فقیهان شیعه از این پس جمع شدند تا برای دولت شیعه صفوی یک فقه تبلور یافته شیعی دست و پا کنند تا بر اساس آن دولت بتواند مردم را تربیت و امورات کشور را حل و فصل نماید .

در همین دوره بود که ؛ نطفه بندی اولیه القاب و اسم گذاری برای سلسله مراتب آخوندی بسته شد ــ در این دوره بود که برای علامه حِلّی که جزئی ار ارکان حکومت صفوی شده بود ؛ لقب " آیت الله " بکار برده  شد ــ امّا ؛ اگر چه نطفه بندی اولیه این طرح در دوره صفوی صورت گرفته بود ؛ ولی طرح نهائی ؛ تکمیلی و اصلی سلسله مراتب و رتبه بندی و اعطا القاب به آخوندها در واقع در دوره قاجاریه کامل و بپایان رسید ــ و هم پیمانی استراتژیک و علنی " شاه " و " شیخ " با مشروعیت بخشی روحانیت به پادشاهان قاجار و از جمله مشروعیت و اعتبار به فتحعلی شاه قاجار توسط " ملا احمد نراقی " پدر آرمانی " روح الله خمینی " ؛ پرده برداری شد ــ همچنین بحث مرجع1 و تقلید2از مجتهد جامع الشرایط نیز در همین دوره تئوریزه و تدوین گردید  .

القاب آخوندی عموما" از طرف حکومت3ــ بر حست موقعیت و خدمات آخوندها به حکومت ــ همزمان و به موازات القابی که برای پادشاهان ؛ وزرا و سایر مقاماتِ دربار و دولتِ قاجار تعیین میشد ــ به آخوندها نیز اعطا می شد . القابی مانند ثقه الاسلام ــ که پائین ترین رتبه آخوندی بود ــ ؛ حجت الاسلام و آیت الله و ...... بعد که تعداد آیت الله ها زیاد شد ؛ برای تفکیک و تمیز و مشخص کردن درجه و شأن هر یک از آیت الله ها ؛ لقب آیت الله عظما و .... نیز به القاب اضافه گردید .

بنابراین پیدایش این القاب ربطی به اسلام نداشته و ندارد ؛ یعنی ذاتی اسلام نبوده و نیست . به عبارتی پاسخی به نیاز حکومتگران دوره صفویه و قاجار و برای اعتبار و مشروعیت بخشی به پادشاهان و تثبیت اقتدار آنها بوده است از آنجا که در این دوره روحانیون ــ بخصوص روحانیون طراز اول و شناخته شده ــ جزئی از دربار و ارکان قدرت بودند ؛ به موازات تخصیص القاب به پادشاهان ؛ وزرا و مقامات حکومتی ؛ می بایست برای تقدیس روحانیونی که به پادشاهان مشروعیت و اعتبار می بخشیدند ؛ القابی نیز به روحانیون اختصاص داده شود .

یعنی القاب آخوندی و سلسله مراتبی که امروزه در حوزه های علمیه قم ؛ اصفهان ؛ مشهد و ...... بکار میرود ریشه در ساختار سیاسی حکومتهای صفویه و قاجار دارد و  برای آخوندهائی که در دربار حکومتهای صفوی و قاجار بکار مشغول بوده اند ــ و به عبارتی برای آخوندهای سیاسی ــ ؛ بکار می رفته است . بعدا" در دوره پهلوی ــ بخصوص در دوره پهلوی دوم ــ بر اساس همین القاب در حوزه علمیه قم ؛ رتبه بندی روحانیون نهادینه شد .

همین جا باید توضیح دهم که ؛ روحانیت در حوزه علمیه قم ؛ قبل از تأسیس نظام جمهوری اسلامی ــ و بخصوص تا پیش از یک شبه آیت الله شدن سید علی خامنه ای ــ نسبت به اعطا و بکارگیری این القاب حساسیت داشت و مواظب بود که این القاب بیهوده به کسی که مدارج لازم حوزوی را طی نکرده است تعلق نگیرد . در نظام جمهوری اسلامی و بخصوص در دوره خامنه ای حرمت و اعتبار این القاب از میان رفت و این القاب براحتی و مانند نقل و نبات به آخوند های حکومتی داده شد .

 

بدین ترتیب نهاد اجتماعی شیعه در این دوره ها پا گرفت و نهادینه شد و برای اولین بار در تاریخ شیعه شاهد سیادت یک و یا چند تن از مجتهدان و فقیهان بر دیگران و پذیرش ولایت و رهبری ایشان از سوی دیگر مجتهدان و روحانیون در شهرهای مختلف ایران و دیگر کشورهای شیعه بودیم . این نهاد روحانیت که محصول دولت شیعی صفوی بود و ربطی به اسلام نداشت ؛ بیشتر نهاد فقه بو د تا علوم اسلامی دیگر مانند فلسفه و یا عرفان ( بعدا" بیشتر توضیح می دهم ) .

بنابراین در این دوره است که سازمان کار روحانیت همراه با سلسله مراتب حوزوی رسمیت می یابد و بعد از این فاجعه است که راه ورود متولیان دین به امر سیاست باز می شود . و از جمله " شیخ نورالدین کرکی " معروف به " محقق ثانی " وارد دربار صفوی شده و در زمان شاه " اسماعیل صفوی " به مقام " شیخ الاسلامی ــ" نایب امامی " ــ رسید و باز سازی " نیابت امامی " که از پایان عصر " غیبت اصغر " به سایه رفته بود دوباره از سرگرفته میشود و ادامه می یابد تا امروزه که سید علی خامنه ای معروف به " علی گدا " نایب بر حق امام زمان می شود و دولت احمدی نژاد ؛ دولت ظهور نامیده شده و برای ظهور قبل از موعد " امام غایب " برنامه ریزی میکند .

امروزه بیش از هر زمان دیگر ؛ بدلیل بی اعتنائی و لگد مال شدن ارزشها و پرنسیب های حوزوی در اعطا القاب به روحانیون توسط سید علی خامنه ای ؛ روحانیت موجود در نظام جمهوری اسلامی ــ بلحاظ دنباله روی و تأمین منافع حکومت و رو در روی مردم قرار گرفتن ــ بیشتر به روحانیت شیعه در بار صفوی شبیه میباشد تا روحانیتِ تا حدودی مستقل و خود مختار قبل از انقلاب 57  . بی دلیل نبود که مرحوم منتظری گفته بود : حکومت با درآمدهای سرشار نفتی ؛ قدرت روحانیت را هم خریده است .

امّا امروزه دیگر بخاطر کثرت جنایت و فساد توسط آخوندها در این 34 سال ؛ شدت کینه و تنفر از آخوندها و همدستان آنها بحدی است که بعد از سرنگونی نظام ولایت فقیه و تعیین تکلیف شدن " نهاد روحانیت " و رسیدگی به جرائم آخوندها در دادگاه های صالحه ؛ حتی در مورد امکان زندگیِ سربلندانه آنان در میان مردم ایران تردیدی جدی وجود دارد .

 

چهارم ــ " ولایت فقیه " و ولی فقیه :

" ولایت فقیه " نظریه ای در فقه شیعه است که بر اساس آن ؛ در دوران غیبت امام دوازدهم شیعیان نظام مشروع حکومتی ــ سیاسی ــ توسط ولی فقیه تشکیل میشود . نخستین فقیهی که اولین بار ــ بعد از اسلام ــ واژه " ولایت فقیه " را بکار برده و در این زمینه به بحث پرداخته است " شیخ مرتضی انصاری " ( 1214 ــ 1281 ) بوده که به ولایت محدودِ فقیه ــ ولایت در افتا ــ یعنی صدور فتوا ــ ؛ قضاوت و اخذ وجوهات شرعی ــ معتقد بوده است . وی معتقد است از قرن چهارم هجری قمری که مرجعیت خلق شده است ؛ مرجع این اختیارات را دارا بوده ؛ اما وی دخالت ولی فقیه در امور سیاسی را موجه ندانسته و آن را مورد شک و تردید قرار داده است .

اما بعدا " فقیهانی مانند "شیخ محمد حسین نجفی " معروف به " صاحب جواهر " ( 1200 ــ 1266 ) و " ملا احمد نراقی " ( 1185 ــ 1245 ) حوزه  اختیارات ولی فقیه را بسیار وسیع تر دانسته و دخالت در امور سیاسی را نیز جزء اختیارات ولی فقیه بحساب آورده و " ولایت سیاسی " را هم مطرح نمودند .

خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی به تبعیت و دنباله روی از صاحب جواهر و احمد نراقی ــ پدر آرمانی روح الله خمینی ــ اما بسیار فراتر از آندو ؛ معتقد بود اختیارات ولی فقیه  همطراز با پیامبر اسلام است ؛ وی معتقد بود : ولی فقیه اختیارات پیامبر اسلام ( یعنی اختیار بر نفس و جان مسلمانان ) را دارد و رأی او بر نظر همه مردم و سایر فقها برتری و رجحان دارد .

بنابراین در فقه شیعه ؛ در عصر غیبت به فردی که کار سرپرستی شیعیان را به عهده دارد " ولی فقیه " می گویند . مطابق این نظریه ؛ ولی فقیه بعنوان " ولی امر مسلمین " حتی بدون رضایت مسلمین حق تصرف جان و مال آنها را نیز دارد .

اما واقعیت این است که علیرغم هر تفسیر و تلقی که از نظریه " ولایت فقیه " صورت گیرد ؛ این نظریه ؛ نظریه ای است قرون وسطائی که نظام مبتنی بر آن نظامی است که با نظام مدرن و دمکراتیکِ ملتزم به حقوق بشر و آزادی تعارض جدی و بنیادی دارد . بهمین علت ؛ پذیرش دمکراتیزه کردن ساختار سیاسی و کل جامعه همان و زوال و نابودی " ولایت فقیه " و نظام دینی همان .

تجربه بیش از سی سال حکومت دینی در کشور و نتایج آن ؛ نشان داده است که ولی فقیه نه تنها از حلّ مشکلات و تضادهای انسان ــ در دنیای مدرن و امروزی ــ عاجز و ناتوان است ؛ بلکه جامعه و انسانها را به سطح دستگاه ارزشی نازل و  عقب ماندهِ موردِ قبول خود نیز تقلیل می دهد . بطوریکه حتی بعضا" روحانیون و بسیاری از شخصیت های سیاسیِ دینی که نگاهی نو تر به دین دارند به صراحت این نظریه را نفی کرده اند .

عبدالکریم سروش ( جمعه 6 فروردین 1389 ) : دینداران باید بدانند که در روزگار حاضر ؛ اجرای عدالت که خواسته شرع هم هست ؛ فقط به شیوه ای دمکراتیک امکان پذیر است ؛ نه به شیوه فردی و یا به شیوه ولایتی .

محسن کدیور ( 3 تیر 1389 ) در نامه ای به حسن خمینی : امیدوارم شما نیز در تحقیقات خود باین نتیجه برسید که ولایت شرعی بر مردم فاقد مستند عقلی و نقلی است . ولایت مردم بر خودشان تنها طریقی است که عقل و نقل به صحت آن شهادت می دهند .

آیت الله زنجانی در جمعی از مخالفین رژیم خطاب به اصلاح طلبان در تاریخ 23 دی 88 : اصل ولایت فقیه نه از اصول دین است و نه انکارش کفر آمیز

اما دوران استیلای هیولای استبداد دینی تحت عنوان نظام ولایت فقیهی مربوط به صدها سال پیش نیست که از ذهنیت مردم ایران زدوده شود ؛ وقایع تلخ و رنجبار ؛ قصاص و سنگسار ؛ سرکوب و تحقیر زنان ؛ زندان و شکنجه ؛ اعدام و قتل عام زندانیان سیاسی ؛ به کشتن دادن هزاران تن از جوانان و نابودی و ویرانی کشور در جنگی بیهوده و  ضد میهنی با عراق و هزاران فجایع دیگر در خاطره مردم ایران حک شده است و به آسانی محو نمیشود . بنابراین بعد از این تجربه تلخ و خونبار ؛ بخصوص برای کشوری که ساختار جمعیتی آن یک ساختار جوان می باشد ؛ به آسانی دیده می شود ؛ که این جمعیت جوان و این پدر و مادرهای داغدار و رنجدیده در این نظام ؛ دیگر چیزی بنام " ولایت فقیه " ــ با هر تفسیری  ــ را نخواهند پذیرفت و سرانجام رو در روی آن خواهند ایستاد .

 

پنجم ــ روحانیت ؛ فتوا ابزار سرکوب :

فتوا " بر اساس لغت نامه های فارسی عبارت است از ؛ آنچه عالم دینی ( فقیه ؛ مجتهد و مفتی ) بصورت حکم شرعی می نویسد و چون از شرع بر می خیزد غیر قابل تخطی و لازم الاجرا می باشد . ولی در واقع " فتوا " دخالتی آشکار ؛ نا حق و ناروا از طرف متولیان حجره نشین دینی ــ بنام مجتهد ؛ فقیه و آیت الله ــ است در زندگی انسان متمدن و امروزی .

فتوا از مظاهر و نمادهای آشکار استبدادی است که ؛ در یک حکومت دینی از طرف مراجع و صاحبان فتوا بر مردم تحمیل می شود . فتوا دهنده بر اساس فتوای خود ؛ بر فراز هرگونه اراده ملی ؛ بر فراز هر گونه راه حل قانونی و ساز و کارهای قانونی یک حکومت ؛ حکم صادر می کند . و مهمتر اینکه به خاطر خود شیفتگی آقایان ؛ صاحبان فتوا ــ فقیهان و مراجع صاحب فتوا ــ حق خود میدانند و انتظار دارند که  همه آحاد یک ملت و حتی همه مسلمانان ساکن کره زمین احکام آنان را به جان و دل بپذیرند و در پی اجرای آن باشند .

فتوای صادره از طرف روحانیون و مراجع دینی در طول تاریخ ؛ همواره کاربردی رعب آور و وحشت آفرین داشته  و در بسیاری از موارد انگیزاننده و تشویق کننده بسیاری از قتلها ؛ آدم کشیها ؛ جنگها و ویرانی ها بوده است . و چه بسیار خونهای مخالفین حکومتها و آزادگانی که با چنین دستاویزی بزمین ریخته است ؛ آزادی خواهانی که یا سلطه و اقتدار آخوندها مخالف بوده و نظام حاکم را زیر سئوال برده اند و یا سخنانی بر خلاف میل صاحبان فتوا ابراز داشته اند .

حکم فتوا در حقیقت چیزی نیست جز برنامه ریزی و سازماندهی آشکار و پیدایِ ترور دینی و کشتار مخالفین و دگر اندیشان با توسل به حربه دین . بنابراین حقِ فتوا از مظاهر فاجعه آمیز فرهنگِ اسلام آخوندی است ؛ که نشانگر پتانسیلِ قتل و ویرانگری نهفته در درون شریعت آخوندی می باشد . و همه مردم از کارکرد آن در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 در زندانها ؛ سریال قتل های زنجیره ای در کشور ؛ ترور تبعیدیان سیاسی در خارج از کشور و تجاوز به زنان زندانی قبل از اعدام ــ با فتوای خمینی ــ در زندانهای نظام جمهوری اسلامی ؛ با خبر هستند .

بیش از سی سال است که کشور ما ؛ با فتوای مراجع و متولیان فقه اداره می شود .اکنون دیگر میتوان با یقین اذعان داشت که آنچه بر کشور ما رفته است حاصل فتاوی شرعی و مورد موافقت مراجع ؛آیت الله ها  و سایر روحانیون ( حکومتی و غیر حکومتی که در برابر فجایع ؛ مصیبت ها و ویرانی های وارده بر مردم و کشور ایران توسط همقطاران آنان سکوت کرده اند ) و .... بوده است .

 

ششم ــ روحانیت و سیاست ؛ اسلام سیاسی :

در تاریخ کشور ما تقابل و درگیری دین و حدود و میزان دخالت آن در قدرت حکومتی سابقه ای دیرینه دارد . با ورود اسلام به ایران رابطه دین و سیاست ــ که با مشارکت در قدرت سیاسی و دولت تجلی می یابد ــ دچار تحول جدی شد . زیرا که :

یکم ــاسلام ( و بطور خاص اسلام مورد ادعای آخوندها ) بر خلاف ادیان دیگر ؛ دارای ادعای سیاسی و حقوقی برای اداره دولت است و از همان آغاز هم ؛ اسلام بعنوان یک دین سیاسی عمل کرده است و پیامبر اسلام ؛ همزمان سه قوه " اجرائی " ؛ " مقننه " و " قضائیه " را رهبری می کرده است .

دوم ــ با تکوین شیعه که ماهیتا" سیاسی بود و پیدایش آن ریشه در اختلافات بر سر جانشینی پیامبر اسلام داشت ؛ اسلام ــ بخصوص بخش شیعی آن ــ پیش از گذشته بدنبال بدست آوردن قدرت سیاسی حرکت کرده و با روی کار آمدن صفویان ؛ سرانجام با مشارکت روحانیون در دولت صفوی ؛ شیعه به قدرت سیاسی دست یافت .

آخوند های طرفدار اسلام سیاسی معتقدند ؛ بین سیاست و اسلام هیچگونه جدائی وجود ندارد . آنها جدائی بین مذهب و سیاست را از مشخصه های دین مسیحیت میدانند و نه اسلام . با این تلقی ؛ حوزه ی فرهنگی جامعه به تصرف دین در می آید و فرهنگ به قلمرو اختصاصی مبارزه سیاسیِ روحانیون تبدیل میشود . بهمین خاطر ــ به خاطر تأکید انحصاری به فرهنگ ــ مبارزه اجتماعی در هیچ دوره ای در دستور کارِ سیاسی آخوندها قرار نمیگیرد و در طول تاریخ هم ؛ روحانیون از مبارزه اجتماعی بین طبقات تحت ستم و استثمار با طبقه ستمگر و حاکم بر کنار میمانند و  همواره در کنار طبقات حاکم از مالکیت استثماری دفاع کرده و نابرابری و ستم اجتماعی را مشروعیت بخشیده اند .

سیاست آنها همانگونه که آخوند " مدرس " گفته بود عین دیانت آنها است و دیانت آنها هم اجرای بدون چون و چرای احکام همیشگی فقه می باشد . آخوندها معتقدند حلال و حرام های محمدی تا ابد حلال و حرام باقی میمانند ؛ یعنی شریعت آخوندی قدیم و جدید نمی شناسد . آنها خود را مدعیان ولایت امر مسلمین میدانند و ملت را چون صغار جاهل و ناقص می پندارند که باید از طرف روحانیت قیمومیت و سرپرستی شوند . آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این باره می گوید : قیمومیت ملت با صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت فرق ندارد و می گوید مردم جاهل و ناقص و ناکاملند ؛ آنها نیازمند کمال اند و شرعا" احتیاج به قیم دارند .

روحانیون شیعه معتقدند که اداره انسان و اجتماع و به عبارتی حکومت بر مردم از طریق حاکم کردن فقه شیعه صورت گیرد ؛ ولایت فقیه هم از ابواب فقه می باشد . آیت الله خمینی در حالیکه در تارنمای ولایت فقیه میگوید : فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است . و در حالیکه نظرات ارتجاعی و قرون وسطائی اش در باب اداره جامعه ــ کشور داری ــ در کتابهای وی بنام " حکومت اسلامی " و " تحریر الوسیله " چاپ شده بود . به خاطر ارتجاعی و ضد دمکراتیک بودن این عقاید ؛ زمانی که در پاریس بود ؛ در جواب روزنامه نگار خارجی که در مورد آن کتابها از وی سئوال می کند ؛ ضمن انکار عقاید خودش ؛ مزورانه میگوید : آن دو کتاب " جعلی " و " ساخته و پرداخته ساواک شاه " می باشند

آیت الله سید محمد حسین بهشتی ( انتشاران روزنامه جمهوری اسلامی ) : اگر جامعه ما بخواهد اسلامی بماند و اسلام اصیل بر آن حکومت کند باید فقه در جامعه ؛ هم رهبری فقاهتی کند و هم رهبری ولایتی یعنی باید نبض حکومت در دست فقیه باشد .

در حالیکه نواقص و کمبودهای انکار ناپذیر احکام فقه و ناسازگاری این احکام با آزادیها و حقوق بشر؛ با زندگی مدرن و امروزی و عدم ظرفیت برای ارتقاء این احکام به سطح قوانین مدرن و دمکراتیک ؛ امروزه دیگر بعد از سی و چند سال حاکمیت فقیهان بر کشور ؛ بر همگان روشن و آشکار شده است . باز هم  آنچه آخوندها ــ از هر نوعش ــ تحت نام اسلام برای اداره جامعه و کشور عرضه می کنند ؛ به اجرا در آوردن احکام و قوانینی است که تئوریسین های اسلام ( متخصصین فقه جعفری ؛ آیات عظام و مراجع ) صدها سال است که مستمرا" در احکام و فتاوی خود تکرار می کنند ؛احکامی مانند دست بریدن ؛ چشم از حدقه در آوردن ؛ تازیانه و سنگسار ؛ شکنجه تا حد مرگ ؛ کشتن و از بلندی انداختن ؛ حرام کردن زیبائیها و شادیها و ...

شما اگر در رساله حتی مترقی ترین و به اصطلاح آگاه ترین این مراجع و آیت الله ها نگاه کنید ؛ حرفی و کلامی در باره " آزادی " بخصوص آزادی زنان " عدالت و رفاه اجتماعی " حقوق بشر " و ....... نمی بینید و هر چه هست ؛ خشونت و خونریزی می باشد . در واقع رساله هر یک از آنها یک " مانیفست " جدی خشونت و خباثت میباشد .

فقها و متولیان دین همواره در طول تاریخ و بخصوص در نظام جمهوری اسلامی از حربه های کافر ؛ منافق ؛ ملحد ؛ ملی و .... برای گسترش استبداد و خود کامگی دینی استفاده کرده اند و با حربه دین ؛ خون بیگناهان زیادی را بر زمین ریخته اند . بگواهی تاریخ و بیش از 30 سال حاکمیت فقیهان بر کشور ما ؛ هر زمانی که در جامعه حرکتی بسوی آزادی و تغییر بوقوع پیوسته است ؛ روحانیون با صدها مکر و حیله برای متوقف کردن و یا منحرف کردن آن بپا خاسته اند . چرا که استبداد ؛ تنها نظامی است که با مبانی فقهی و شریعت آخوندی سازگار است .

 

اسلام سیاسی مورد ادعای آخوندها در خصوص بسیاری از مسائل از جمله موقعیت اجتماعی زنان ؛ دیگاهی بغایت ارتجاعی و استثماری دارد ؛ مسئول ستم و فشار بر اقلیتهای دینی و شهروندان غیر مسلمان است و جامعه را به مسلمان ــ آنهم شیعه ــ و غیر مسلمان تقسیم می کند . به سرکوب روشنفکران و آزادیخواهان ــ که بذر تردید و تشکیک نسبت به باورهای خرافی رایج آخوندها می پراکنند ــ دستور میدهد . حتی به مخالفین شیعه هم رحم نمی کند ؛ نباید فراموش کرد که تعداد باورمندان شیعه ای که بفرمان آخوندهای شیعه شکنجه ؛ کشته ؛ قتل عام و یا سر به نیست شده اند به ده ها هزار تن می رسد . آیا هیچ جریان غیر شیعه ای جسارت قتل عام سال 67 و جسارت چنین نسل کشی را داشت ؟ در مورد دیدگاههای شریعت آخوندی در مورد تحقیر زنان ؛ سرکوب آزادیها ؛ فشار بر اقلیت های دینی و ...... در بخش دیگر جداگانه خواهم نوشت .

از طرف دیگر با نگاهی به تاریخ می بینیم ؛ در مواردی هم که روحانیون مخالفت هائی با حکومت وقت داشته اند ؛ مواردی بوده که منافع نهاد روحانیت از طرف حکومت در معرض تهدید قرار گرفته است . در اینگونه موارد هم ؛ همواره روابط نهاد روحانیت با حکومت بر اساسی تنظیم شده که هویت این نهاد به خطر نیافتد . یعنی مرز اعتراض روحانیت به حکومت تهدید و به خطر افتادن منافع نهاد روحانیت و بعد حفظ امتیازهای ویژه فقیهان بوده است .

یعنی " نهاد روحانیت " در برخورد با حکومت ؛ پیش از هر چیز ــ حتی مقدم بر دل مشغولی اجرای شریعت ــ به حفظ و بقای خود می اندیشیده است . بارها از " عبدالکریم حائری " ــ بزرگترین مرجع شیعه در دوره پهلوی اول ــ پرسیدند چرا در برابر نقض حکم شریعت بدست دولت " رضا شاه " اعتراض نمی کند ؟ هر بار پاسخ او آن بود که وظیفه او در آن شرایط حفظ حوزه است .

فقه شیعه امتیازها و حقوق ویژه  بی شماری برای فقیهان قائل میباشد. از نظر فقه شیعه ؛ فقیهان شهروندان عادی و معمولی نمی باشند . مثلا" آنان بر خلاف همه مردم که باید به دولت وقت مالیات پرداخت کنند ؛  از پرداخت مالیات معاف می باشند . تأمین این امتیازها و منافع باد آورده ــ که در واقع از جیب مردم و بیت المال عمومی تأمین میشود ــ همواره مرز سرخ آخوندها در رابطه با حکومت ها بوده است . این مرز سرخ ــ منافع نهاد روحانیت ــ همواره ثابت بوده و ربطی به نوع حکومت نداشته است ؛ مثلا" حتی اگر الان در نظام جمهوری اسلامی به جای ولی فقیه ؛ سلطانی هم در رأس امور باشد اولویت و مرز سرخ آنها تغییری نمی کند .

نهایت خواست روحانیون و مراجع از حکومتگران و دولت مردان این بوده که اقتدار معنوی و سنتی حوزه های دینی و مراجع را برسمیت بشناسند و در زمینه اجتماعی ؛ فقه و احکام شرعی را لحاظ کنند و نظرات مراجع دینی در این زمینه را مد نظر قرار دهند .

با پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57 و با تأسیس نظام جمهوری اسلامی ؛ روحانیت که همواره در تاریخ نقش مشروعیت آفرینی و اعتبار بخشی برای دیکتاتوری های عرفی را بعهده داشته است ؛ این بار مشروعیت بخش استبداد دینی شد . ......    ادامه دارد

 

محمود خادمی ــ 19.11.2012

   arezo1953@yahoo.de   

 

 

پاورقی :

 

1 ــ در فقه شیعه به مجتهد جامع الشرایطِ صاحبِ رساله ؛ بشرط آنکه پیروانی داشته باشد که در احکام فقهی از او پیروی کنند ؛ مرجع می گویند .

2ــ تقلید در لغت به معنای قلاده بر گردن انداختن است و در اصطلاح فقهی به عمل تبعیت مسلمانان عامی از مجتهد جامع الشرایط می گویند . یعنی مسلمانانی که سواد دینی ندارند ؛ باید قلاده یک مجتهد جامع الشرایط را بگردن انداخته و از وی تبعیت کنند .

3 ــ معروف است که حکومت قاجار ید طولانی در ساختن و اعطا القاب داشته است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


محمود خادمی

فهرست مطالب محمود خادمی  در سایت پژواک ایران 

*تاج زاده و سوء استفاده از حمایت و همدردی مردم با زندانیان  [2013 Apr] 
*انتخابات ؛ تناقضِ نظام و شروع یک سر فصل « بخش دوم و پایانی »  [2013 Apr] 
*انتخابات ؛ تناقضِ نظامو شروع یک سر فصل « بخش اول »   [2013 Apr] 
*اسلام فقاهتی ؛ نابرابری طلبی و استثمار اقتصادی « بخش دوم و پایانی »  [2013 Apr] 
*اسلام فقاهتی ؛ توجیه گر نابرابری و استثمار « بخش اول »  [2013 Mar] 
*زنان میهن ؛ نه به " تمکین " * از نظام مرد سالارِ دینی   به بهانه هشت مارس [2013 Mar] 
*دیه ؛ قصاص ؛ سنگسار و ..... احکامی الهی یا تاریخی ؟!  [2013 Feb] 
*امام زاده سازی و ترویج خرافات  [2013 Feb] 
*احمدی نژاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد ( بخش سوم ) هاشمی رفسنجانی به صحنه می آید [2013 Jan] 
*احمدی نزاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد ( بخش دوم )   [2013 Jan] 
*احمدی نژاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد* ( بخش اول )  [2013 Jan] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش ششم )  [2012 Dec] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش پنجم ) امامت قدسی ؛ تقیّه و حکم حکومتی [2012 Dec] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش چهارم )  [2012 Dec] 
*روحانیت شیعه ؛ معضلِ اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش سوم ) حکومت دینی ؛ رمز تداوم پایداری ولی فقیه  [2012 Nov] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش دوم ) نهاد روحانیت ؛ ولایت فقیه ؛ فتوا و اسلام سیاسی  [2012 Nov] 
*روحانیتِ شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی  [2012 Nov] 
*احمدی نژاد ؛ سپر بلا یا اپوزیسیون ؟!  [2012 Oct] 
*«انتخابات آزاد» یا اجتناب ناپذیریِ سرنگونیِ رژیم ؟!  [2012 Oct] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... بخش سیزدهم ( آخر ) جنبش اعتراضی 22 خرداد ؛ نیزه ملت برای سرنگونی جنبشی شکست نا پذیر است [2012 Sep] 
*اجلاس غیر متعهدها ؛ تَرتیزکی1 که قاتل جان شد  [2012 Sep] 
*شکنجه ؛ موضوع و مقوله ای تاریخی  [2012 Sep] 
*راه حلی واقعی برای مقابله با زلزله معنویات آخوندی ؛ صدقه و دعا !!!! [2012 Aug] 
*نظام ولایت فقیهی ؛ کِشتگاهِ اصلیِ فاجعه و ویرانی اخلاق در جامعه  [2012 Aug] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش دوازدهم ) جنبش سبز ؛ نیزه ملت برای سرنگونی [2012 Jul] 
*مذاکره و جنگ ؛ نه حمایت از مبارزه مردم برای سرنگونی رژیم ؛ آری  [2012 Jul] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش یازدهم )  [2012 Jun] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش دهم )  [2012 Jun] 
*حاکمیت فتوا ؛ ناقض قانونیت و کشورداری  [2012 Jun] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمين و .....( بخش نهم )  جنبش سبز ؛ نيزه ملت برای سرنگونی پايه گذاران ؛ جوانان و دانشجويان و ....  [2012 Jun] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و ... ( بخش هشتم ) جنبش سبز ؛ نیزه ملت برای سرنگونی [2012 May] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش هفتم )  [2012 May] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش ششم ) اصلاح طلبان و خامنه ای  [2012 May] 
*اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و ..... ( بخش پنجم )  اصلاح طلبی حکومتی ( دینی ) و ولایت فقیهی خامنه ای [2012 May] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و ...« بخش چهارم » اصلاح طلبی حکومتی ( دینی ) ولایت فقیه ؛ منشاء و مشروعیت  [2012 Apr] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و مزاحمی جدی در مسیر سرنگونی  [2012 Apr] 
*اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و مزاحمی جدی در مسیر سرنگونی- « بخش دوم »  [2012 Apr] 
*اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و مزاحمیِ جدی برای مسیر سرنگونی  [2012 Apr] 
*بَختَک اصلاح طلبیِ دینی ؛ مانع رشد و ارتقاء جنبشِ مردم  [2012 Mar] 
*زنان ؛ زیانکاران اصلی انقلاب 57  به مناسبت " 8 مارس " روز جهانی زن [2012 Mar] 
*تحريم انتخابات مجلس ؛ پردهِ آخرِ سرنگونی   [2012 Feb] 
*منتقدان نو ظهور ؛ نشانه های فروپاشی و سقوط   [2012 Feb] 
*انتخابات مجلس ؛ غَزوِه1 سرنگونی یا شرایط " بدر " و " خیبر "   [2012 Jan] 
*سرنگونی رژیم ؛ گزینه اصلی برای جلوگیری از جنگ   [2011 Dec] 
*حکومت دینی ؛ استبداد قانونی مبتنی بر احکام و قوانین شریعت  [2011 Dec] 
*« نوسازی نظام» و پایان پروژهِ اصلاح طلبیِ دینی  [2011 Nov] 
*موسوی و کروبی سکوت چرا ؟!  مصلحت مردم و انقلاب یا مصلحت نظام ؟  [2011 Oct] 
*افشایِ اختلاس یا آتش تهیه باند ولی فقیه برای زمینه سازی جراحی احمدی نژاد از نظام   [2011 Oct] 
*نه به انتخابات نمایشی ؛ سر فصل یک «اجماع ملی» برای سرنگونی  [2011 Sep] 
*انقلاب لیبی ؛ فریب یا پیروزی ملت ؟! بخش دوم   [2011 Sep] 
*انقلاب لیبی؛ فریب یا پیروزی ملت ؟! «بخش اول»   [2011 Sep] 
*گذر از خيال، دولت ملی بختيار پادزهر استبداد دينی بود!   [2011 Aug] 
*تشدید منازعات باند های اصولگرا ؛ زمینه ساز سرنگونی استبداد دینی  [2011 Aug] 
* «نه» به انتخابات نمایشی رژیم ؛ آزمونی فرا روی اصلاح طلبان  [2011 Jul] 
*حاکمیت دینی مروّج بحران و هرج و مرج اخلاقی در جامعه   [2011 Jun] 
*فقر و بی عدالتی ؛ انکار واقعی حقوق بشر   [2011 Jun] 
*جن گیری ؛ رمّالی و ..... بهانه است و قدرت نشانه   [2011 May] 
*اختلاف سید خراسانی و شعیب بن صالح ؛ بلا تکلیفی ظهور   [2011 May] 
*مقصد نهائی تحولات دنیای عرب در متن جهان یک قطبی!؟  [2011 Apr] 
*احمدی نژاد ؛ پیش به سوی یک دیکتاتوری غیر دینی  [2011 Apr] 
*دشمنی ژنتیک کدیور با مجاهدین ؛ چرا ؟  [2011 Apr] 
*ولی فقیهِ اتمی مرگ می شود ؛ نابود کننده دنیا   [2011 Mar] 
*اشک ها و لبخندها ؛ بهاران خجسته آزادی در راه است  [2011 Mar] 
*25 بهمن ؛ پایانی و آغازی نو برای جنبش مردم ایران  [2011 Mar] 
*سرنگونی رژیمِ زن ستیز شرطِ ضروری رهائی و برابری زن ایرانی  [2011 Mar] 
*شورشی نافرجام ؛ یا طلیعهِ انفجارِ آزادی در قاره سیاهان  [2011 Jan] 
*«جمهوری ایرانی» ؛ جمهوری مدرن برای مشتاقان آزادی (در ایران فردا)  [2011 Jan] 
*نگاهی نو به قیام مردم در 22 خرداد  [2010 Dec] 
*راستی ؛ ایران ما را فردائی هست !؟ افق کدام است ؟ [2010 Nov] 
*«آلترناتیو» واقعی یا آلترناتیوی که اجنه ها رهبری می کند   [2010 Nov] 
*میهن پرستی واقعی یا ناسیونالیسم رضا خانی ؟   [2010 Oct] 
*آیا احمدی نژاد و باند او ,, دجالان (1) ؛؛ قبل از ظهور هستند ؟!  [2010 Sep] 
* آیا حجتیه ؛ پیروز نهائی جنگ و دعوای 30 ساله باندهای نظام است ؟!   [2010 Sep] 
*اصلاحات ساختار شکن در هدف: انقلابی ؛ در روش : مسالمت آمیز   [2010 Aug] 
* اصلاح طلبان ؛ اجرای بی تنازل قانون اساسی  هم استراتژی هم تاکتیک [2010 Aug] 
*هجمه خطی به خامنه ای ؛ زمینه چینی برای نفی اصل ولایت فقیه   [2010 Jul] 
*قانون اساسی و آینده جنبش سبز   [2010 Jul] 
*نفی خمینی و ولایت فقیه ؛ واجب عینی اصلاح طلبان   [2010 Jul] 
* اعتراف به خطاهای گذشته بدون تبری جستن از خمینی اعتماد برانگیز نیست   [2010 Jun] 
*تأثیر اعدام های 19 اردیبهشت بر روند جنبش سراسری مردم  [2010 May] 
*جنبش سبز و تفاوت بارز دو نسل  [2010 Apr] 
*بهار پایدار آزادی مردم فرا میرسد!   [2010 Mar] 
* آیا واقعا" اصلاح طلبان، جنبش سبز را رهبری می کنند؟!   [2010 Feb] 
*آیا انقلاب دیگری در راه است ؟!   [2010 Jan] 
*تظاهرات اعتراضی عاشورا ؛ پایان و مرگ « اصل ولایت فقیه »  [2010 Jan] 
*منتظری آزاده ای که از نو باید شناخت   [2009 Dec] 
* برای اولین بار ؛ ترس از ماه محرم ؟!  [2009 Dec] 
*جنبش دانشجوئی و رهبری قیام مردم ایران  [2009 Dec] 
* شانزده آذر و شعار اتحاد ؛ مبارزه ؛ پیروزی   [2009 Nov] 
*جنبش سبز، نیزه ملت!  [2009 Nov] 
* وظایف نیروهای سیاسی در شرایط مرگ خامنه ای؟!   [2009 Oct] 
*جایگاه نهاد دین در نظام سکولار  [2009 Oct] 
*جنبش سبز و راه طولانی تا رسیدن به سکولاریسم   [2009 Sep] 
* کجا بایستیم بهتر است ؟!   [2009 Sep] 
* چرا این رژیم آمد و چه خوب شد که آمد   [2009 Aug] 
* لزوم همراهی اصلاح طلبان با خواسته های اصلی جنبش!  [2009 Aug] 
*با افتخار قهرمانان جنبش با شکوه ایران را معرفی کنیم   [2009 Aug] 
*توضیح ضروری   [2009 Aug] 
*کودتای 28 مرداد و تجاربی برای جنبش مردم ایران  هر گز در مسیر پیموده شده گام بر ندارید ؛ زیرا این راه تنها به همان جائی میرسد که دیگران رسیده اند ( گراهام بل ) [2009 Aug] 
*حمله به ساکنین قرارگاه اشرف محکوم است  [2009 Jul] 
*آزادی، حق مردم ایران است!  [2009 Jul] 
*جنبش با شکوه مردم را تقویت کنیم، نه تضعیف!   [2009 Jul] 
*جنبش اعتراضی مردم ادامه خواهد یافت!  [2009 Jul] 
*به جنبش حق طلبانه مردم بپیوندیم!  [2009 Jun]