PEZHVAKEIRAN.COM حاکمیت فتوا ؛ ناقض قانونیت و کشورداری
 

حاکمیت فتوا ؛ ناقض قانونیت و کشورداری
محمود خادمی

دیو ارتجاع و واپسگرائی آخوندی پس از هزار و اندی سال با پیشینه ای تیره و تار در همسوئی و همدستی با حاکمانِ دیکتاتور ؛ خوانین و فئودالها در طول تاریخ ؛ در 22 بهمن از شیشه تاریکِ قرون و اعصار بدر آمد و با تکیه بر خرافات و احکام و قوانین قرون وسطائی آخوندی ؛ خودکامگی مطلق و استبداد دینی را بر کشور ما حاکم کرد .

 بر اساس متون و اسناد مذهبی تا قرن پنجم قمری ؛ از هیچ لقب خاصی برای امامان شیعه استفاده نمی شده  است و همگی آنان ؛ به عنوان شخصیت های درستکار ؛ مؤمن و انسانهایی پرهیزکار شناخته می شده و مورد احترام بوده اند و تا آن زمان ؛ از بکار بردن القاب قدسی و فرا بشری برای امامان خبری نبوده است . همچنین در صدر اسلام ؛ معاصران پیامبر ؛ محمد رسول الله را با دو چهره می شناخته اند . بهنگام اتصال به " وحی " او را با نام " محمد رسول الله " مورد خطاب قرار می داده اند و کلامش را مصون از خطا می دانستند و در مواقع دیگر ؛ او به اسم " محمد ابن عبدالله " ــ محمد پسر عبدالله ــ مورد خطاب قرار می گرفته است .

 اما ؛ آخوندها در طول تاریخ تصاویر دیگری از امامان شیعه ساخته و ارائه داده اند ؛ تصاویری غیر واقعی و افسانه ای که هیچ تناسبی با آموزه های قرآن و دیگر متون معتبر شیعی ندارد . علمای اسلامی ؛ فلاسفه  و شخصیت های دیگر و از جمله یارانِ نزدیک امامان شیعه هم ؛ نیز در قرنهای اولیه ظهور اسلام با نامهایشان و بدون هیچ لقب ویژه ای صدا زده می شدند و در آن زمانها ؛ از اینهمه القاب آخوند ساخته  ؛ مانند " حجت الا سلام " ؛ " ثقة الاسلام " ؛ " آیت الله " ؛ " مرجع تقلید " ؛ " ولی فقیه " و ..... خبری نبوده است .

واقعیت این است که نظامها و نهاد های دینی ؛ اقتدار و مشروعیت خود را از آسمان و غیب می گیرند . بنابراین برای تدوام و تثبیت اقتدار خود می بایست غیب و آسمان را مقدس نشان بدهند و در تثبیت حیطه های مقدس و باز آفرینی حیطه های جدید و بسط و گسترش آن بکوشند . احترام آخوندها به مقدسات نه به خاطر مقدس و غیبی بودن آن پدیده ها ؛ بلکه در واقع پاسخ نیاز آنها برای تثبیت اقتدار و مشروعیت خودشان می باشد و چیزی جز حفظ بیضهِ اسلامِ تاریخی و اسلام آخوندی ؛ از طریق اشاعه ترس از نقد مذهب نیست .

 امروزه در کشور مان گسترش حیطه های مقدس به حدی افزایش یافته است که نه تنها خدا ؛ پیامبر ؛ ائمه ؛ قرآن و کتابهای دینی را در بر می گیرد ؛ بلکه انتقاد و ایراد به خمینی و خامنه ای و آیت الله های گردن کلفت وابسته به باند حاکم نیز بدون مجازات نمی ماند . خلاصه اینکه هر آخوندی برای خوش خدائی شده است  .

علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران 19 خرداد ( خبر گذاری فارس ) : اختیارات ولایت فقیه ؛ انبیاء و معصومین یکسان بوده و ....  رهبری در سه سطح ؛ انبیاء ؛ معصومین و ولایت فقیه از لحاظ اختیار یکسان است و به همان اندازه که از امامان تبعیت واجب است ؛ تبعیت از رهبری هم واجب است و این دو با هم فرقی ندارند .

واقعیت دیگر این است که مردم ایران ؛ اسیر و گرفتار یک نظام اسلامیِ شیعه بر اساس مدلهای رایج تاریخی آن شده است . رژیم فقیهان حاکم بر کشور ما ایران ؛ یک رژیم تمام عیار اسلامی بر اساس سنت های تاریخی است که اجرای مو به موی احکام و قوانین شرعی را وظیفه خود می داند . آنچه که این رژیم انجام می دهد به اجرا در آوردن احکام و قوانینی است که تئوریسین های اسلام ( متخصصین فقه جعفری ؛ مراجع و آیات عظام ) صدها سال است که مستمرا" در احکام و فتاوی خود تکرار کرده و می کنند .

از نظر این احکام و فقه آخوندی ؛ زندان ؛ شکنجه ؛ سنگسار ؛ تجاوز ؛ قصاص ؛ مجازات اقلیتهای مذهبی ؛ توهین و تحقیر زنان ؛ صدور و اجرای حکم ارتداد و .... نه تنها زشت و زیانبار نیست که عین عبادت ؛ خدا پرستی و اسلام است و بسیار هم خدا پسندانه و پر ثواب می باشد . بنابراین از این رژیم نباید انتظار دیگری داشت ؛ یعنی این نظامِ مبتنی بر احکام و شریعت که بر کشور ما حاکم شده ؛ برای ایجاد و گسترش رفاه ؛ آزادی ؛ عدالت و پیشرفت مردم و کشور که تأسیس نشده است ؛ بلکه برای اجرای همین قوانین و احکام بنیان گذاری شده است .

رساله آیت الله ها و مراجعی که بستر فکری و فرهنگی این رژیم را نمایندگی می کنند ؛ تا بخواهید پر است از احکام جنایتکارانه اعدام ؛ قصاص و تازیانه ؛ قطع عضو ؛ سنگسار و .... . شما حتی در رساله مترقی ترین و ظاهرا" سالمترین فقیهان و آیات عظام و مراجع شیعه ؛ حرفی و کلامی از " آزادی " به خصوص آزادی زنان ؛ عدالت ؛ رفاه اجتماعی ؛ حقوق بشر و .....  نمیتوانید بینید . هر چه هست ؛ صحبت از احکام نفرت انگیز دست بریدن ؛ چشم از جدقه در آوردن ؛ پرتاب از بلندی ؛ تازیانه ؛ سنگسار ؛ شکنجه تا حد مرگ و .... می باشد بطوریکه می توان رساله هر یک از ماموت های حجره نشین را یک " مانیفست خشونت و خباثت " دانست .

این موجودات انسان نما ــ آخوندها ــ ؛ قرنها ست که چون زالو بر بدن مردم ایران چسبیده اند و از خون بدن آنان تحت عنوان وجوهات شرعیه ــ خمس ؛ زکات ؛ صدقه و خیرات ــ تغذیه می کنند و در عین حال برای آنکه قداست و اقتدارشان بر همین مردم ثابت و پا برجا بماند ضمن ترویج دروغ و خرافات ؛ فرمان و فتوای مرگ و نیستی نیز برای همین مردم نیز صادر مبکنند .

اسلام تاریخی و بخصوص تشیع که در تاریخ همیشه بوسیله این قشر نمایندگی شده است ؛ همواره  مظهر خشن ترین سرکوبها بر علیه آزادیِ بیان و سایر آزادیهای انسان جلوه گر شده است . تاریخ ایران به ندرت شاهد آراستگی و پیرایش در میان این قشر ــ آخوند ها ــ بوده است و هر گاه هم تک ستاره ای از میان آخوندها برای آزادی و حقوق مردم درخشیدن گرفته ؛ به گواهی تاریخ قبل از هر چیز و هر کس با سد سدید جمود و عقب ماندگی همفکران خود مواجه شده است ــ در دوران حاکمیت این رژیم می توان به نمونه آقای منتظری اشاره کرد که چگونه بیش از همه ؛  توسط همفکران خود مورد آزار ؛ اذیت و سرکوب قرار گرفت ــ  .

بر عکس تاریخ ایران پر از نمونه هائی از قساوت ؛ کشتار و خونریزی است که باعث و بانی اصلی آنها همین قشر بوده است . همچنین تاریخ نشان می دهد که بساری از ظلم و ستم ها و بسیاری از جنگ و خونریزی ها از جام طلائی خرافات ؛ ریا ؛ دروغ و فریبکاری که در دستان این قشر سیاه دل و سیاه کار بوده است به بیرون سرایت کرده است .

اما از آنجا که ؛ بطور مجرد و در دنیای خارج از ذهن چیزی بنام اسلام که قابل رؤیت باشد وجود ندارد و  آنچه قابل مشاهده ؛ ارزیابی و قضاوت است ؛ مردم مسلمان ؛ مراجع و رهبران دینی ؛ پیام ها ؛ متون و کتابهای مذهبی ؛ شعائر و مراسم عبادی و نهاد های دینی می باشند . هر کس برای قضاوت در باره اسلام ؛ به ناچار  سراغ بر رسی و شناخت همین پدیده ها و مقولات ذکر شده بالا می رود و قضاوت در باره آنها به قضاوت در مورد اسلام تعمیم داده می شود.

  برای مثال ؛ وقتی مردم مسلمان کشوری ؛ در مقابل فتاوی سرکوبگرانه مراجع مذهبی خود سکوت می کنند ؛ وقتی نهاد های دینی همصدا با مراجع مشوق ترور و آدم کشی میشوند ؛ وقتی متون و کتابهای دینی ؛ سراسر به قطع دست ؛ سنگسار ؛ پرتاب از بلندی ؛ قتل و خون ریزی و ....... فرمان می دهند ؛ وقتی مراسم دینی مملو از خونریزی و جراحات است ــ زنجیر و قمه زنی در عزاداری های ماه محرم را نگاه کنید ــ دیگر چه جائی برای مبرا داشتن دامان اسلام از گفتار نمایندگان رسمی اسلام ( روحانیون و مراجع ) که فرمان کشتار و خونریزی میدهند ؛ باقی میماند .

اگر غیر از این است که من نوشته ام و دین اسلام مبرا و بدور از این اتهامات است ؛ پس شما آقایان روحانیون که به مثابه یکی نمادهای اسلام و مسلمانی شناخته می شوید ؛ حداقل برای طهارت و پاکیزگی اسلام و مبرا نگاهداشتن دامان آن  از اینهمه زشتی ؛ پلیدی و شقاوت ؛ یکبار هم فتواهائی در محکومیت اعدام ؛ شکنجه ؛ تجاوز به زنان در زندانهای رژیم و ..... همچنین فتواهائی به نفع مردم ایران ؛ برای سعادت و رستگاری آنان و برای بهروزی و رهائی شان از چنگال رژیم ضد بشری حاکم صادر کنید و از مردم ایران در مقابله شان ؛ با استبداد دینی حاکم بر کشور حمایت نمائید و ...... :

 آهای " علمای دین " ؛ " مراجع عظام " و " آیت الله های معظم " که می بایست آیت ها و نشانه های خدا در روی زمین می بودید ؛ چرا صدای شما علیه اینهمه بیداد و ستم که از سوی نظام اسلامی حاکم بر کشور ؛ به نام دین بر مردم وارد می شود بلند نیست ؟ مگر نمی بینید بنام دین چه بر سر مردم مظلوم و بی پناه ایران آورده اند ؟ چرا سکوت کرده اید ؟ چرا اعتراض نمی کنید ؟!

آهای شریکان دزد و رفیقان قافله ؛ که از وجوهات شرعی و کمک های مالی قافله مردم ارتزاق می کنید ولی یار و مددکار و همکار حکام ستمگر دینی بر علیه همین مردم می شوید .مگر پیغمبر خدا ــ رهبر عقیدتی و ولی فقیه همه مسلمانان جهان ــ نگفته است : من سمع رجلا" ینادیا" یا للمسلمین ؛ فلم یجبه فلیس بمسلم ( اگر مسلمانی فریاد داد خواهی مردمانی را بشنود که در خواست کمک می کنند ؛ اگر اجابت نکند و به یاری آنها نشتابد پس مسلمان نیست ) . بیش از سی سال است فریاد دادخواهی زنان و مردان مسلمان از بیداد حاکمان دینی گوش فلک را کر کرده است ؛ آیا شما این صداها را نمی شنوید ؟

بعد از سی و چند سال تجربه حکومت دینی در کشور و بعد از دیدن اینهمه جنایت و فساد در حضور آیت الله های ریز و درشت که بعضا" خود آنها هم در این جنایات سهیم و دخیل بوده اند. آیا مردم ایران حق دارند نسبت به اسلام شما رویگردان باشند ؟  و از شما سئوال کنند ؛ تکلیف شان با اسلامی که شما نمایندگی می کنید چه می باشد ؟

اگر مردم ایران با یک حکومت مذهبی مواجه نبودند ؛ قطعا" مشکلی با مذهب پیش نمی آمد . ولی وقتی سیاهکاریهای یک حکومت مذهبی جلوی چشمان مردم ایران قرار دارد . وقتی حکومت اسلامی با نام خدا ؛ پیغمبر و امامان به جان و مال و ناموس مردم حمله ور شده است . مردم باید یقه چه کسی را بگیرند ؟ تکلیف مردم با خدایان زمینی ؛ صاحبان اصلی تقدس و غیب ؛ این متجاوزین اصلی به حقوق و حلقوم مردم چیست ؟ و مهمتر اینکه ؛ تکلیف مردم با اسلام عزیزی !! که امروزه شما نماینده و سخنگوی آن هستید چه می باشد ؟ آیا نباید عطای آن را به لقایش ببخشایند ؟

 

فتوا ابزار دینی سرکوب !!!

" فتوا " بر اساس لغت نامه های فارسی عبارت است از آنچه عالم دینی ( فقیه ؛ مجتهد و مفتی ) بصورت حکم شرعی می نویسد . و چون از شرع بر می خیزد غیر قابل تخطی و لازم الاجرا می باشد. ولی در واقع " فتوا " دخالتی آشکار ؛ ناحق و نا روا از طرف ماموت های حجره نشین ــ بنام مجتهد ؛ فقیه و آیت الله ــ است در زندگی انسان   متمدن و  امروزی .

فتوا از مظاهر و نمادهای آشکار استبداد در یک حکومت دینی است که فتوا دهنده بر اساس آن ؛ بر فراز هر گونه اراده ملی ؛ بر فراز هر گونه راه حل قانونی ؛ قوانین وضع شده کشوری ( توسط نمایندگان مردم در مجلس ) و ساز و کارهای همه نهادهای حکومتی نظر می دهد و نظر وی نیز باید به اجرا در آید . یعنی شخص مفتی انتظار دارد همه آحاد یک ملت ؛ حتی همه مسلمانان ساکن کره زمین ؛ نظر او را به جان دل بپذیرند و در پی اجرای آن باشند .

 اما در واقع فتوا و بخصوص فتاوی که بر اساس آن ــ بر فراز قوانین قضائی یک کشور ــ احکام جزائی صادر میشود ؛ چیزی نیست جز برنامه ریزی و سازماندهی آشکارِ ترور دینی و کشتار مردم با توسل به حربه دین . و چون این فتوا ها معمولا" از حمایت دولت اسلامی نیز بر خور دار هستند  ؛ می توان آن را ؛ ترویج نوعی تروریسم دولتی ــ دینی دانست . بدین ترتیب ؛ فتوای قتل شهروندان ایران و حتی افراد خارجی نمونه فاجعه آمیزی از فرهنگ سیاسی ــ مذهبی حاکم بر کشور ماست که بوسیله نظام حاکم ترویج و حمایت می شود .

خوب است بدانیم که ؛ از میان فتاوی متعددی که تاکنون از طرف آیت اله ها صادر شده است ؛ بجز فتوای " تحریم تنباکو " که یک استثنا در تاریخ روحانیت شیعه است ؛ تمامی فتواها باعث ضرر و زیانهای فراوان و جبران نا پذیر برای مردم و ملت ایران بوده است ؛ از آن جمله میتوان به فتوا های مجتهدین صاحب فتوا در جریان مشروطه ــ در واقع فتوا هائی که بر علیه جنبش مشروطه طلبی صادر گردند ــ و یا فتوائی که باعث زمینه چینی و شروع جنگ میان ایران و روسیه در دوره قاجار گردید ــ و نهایتا" باعث اشغال قسمت هائی از خاک ایران توسط ارتش روسیه گردید ــ اشاره کرد .

در رژیم آخوندی فتوا به ابزاری برای رعب افکنی ؛ سرکوب مخالفین و دگر اندیشان برای تثبیت پایه های سیاسی قدرت ؛ تبدیل شده است  . آخرین مورد آن ؛ فتوائی است ( نه بر علیه دزدیهای نجومی ــ 3 هزار میلیارد تومانی ــ ایادی و کارگزاران رژیم ؛ نه علیه فساد و خباثت سر دمداران نظام ؛ نه در اعتراض به جنگ طلبی و تروریسم  رژیم  و نه در اعتراض به عاملان کشتار ؛ شکنجه و تجاوز در زندانها )  علیه شاهین نجفی ــ خواننده جوان ترانه های ایرانی به سبک " رپ " ــ به جرم ارتداد ــ توهین به امام دهم شیعیان ــ صادر شده است .

 این فتوا در حالی توسط چند آیت الله صادر شده ؛ که مطابق اعتقادات فقهی مندرج در رساله خود آقایان ؛ در شرایطی که برای " ولایت عامه فقیه " قائلیت وجود دارد ؛ اجرای حدود مختص " ولی امر مسلمین " ــ ولی فقیه ــ میباشد و امر صدور فتوا از دیگر آیات و مراجع سلب شده است .

 از آنجا که ؛ تمام آیت الله هائی ــ از جمله آیت الله فاسد و پر نفوذ ؛ سرمایه دار و سلطان شکر ایران آیت الله مکارم شیرازی ) که علیه شاهین نجفی فتوا صادر کرده اند به " ولایت عامه فقیه " معتقدند. مطابق این نظریه ؛ فقط  ولی فقیه یعنی خامنه ای می تواند چنین فتوائی صادر کند و بقیه آیت الله ها مانند دیگر امت اسلامی مقلد ولی فقیه محسوب شده و از صدور فتوا منع شده اند .

ضمن اینکه مطابق متون فقهی شیعه ؛ وقتی می توان شخصی را به کفر گوئی متهم نمود که این شخص به کفر آمیز بودن سخنان خود آگاهی داشته باشد . یعنی اگر کسی بدون قصد و آگاهی ؛ سخنانی کفر آمیز بگوید ؛ مفتی نمی تواند سخنان او را کفرانه تلقی کند و برای او فتوای مرگ صادر نماید . در حالیکه آخوندهای صادر کننده فتوا ؛ بدون توجه به سخنان " شاهین نجفی " که منکر کفر گوئی شده و گفته است اصلا" چنین قصدی نداشته است ؛ فتوای قتل وی را صادر کرده اند ( حرفی که در مورد فتوای خمینی علیه " سلمان رشدی " هم صادق است ).

اما صرفتظر از اینکه مطابق خزعبلات آخوندی ؛ کدامیک از این دایناسورها حق صدور فتوای قتل و کشتار داشته باشند یا نه ؛ فتوای ارتداد بخش بسیار ناچیزی از پتانسیل ویرانگری در درون اسلام تاریخی و اسلام آخوندی است . حکم ارتداد علیه شاهین نجفی صرفنظر از اینکه وی به مقدسات شیعه توهین کرده یا نکرده باشد ؛ بخش بسیار اندکی از ستم ها و جنایاتی است که بیش از 30 سال است از طرف این رژیم بر مردم ایران وارد شده است .

این رژیم بدون وجود پدیده ای به نام فتوا ؛ نه می توانست زندانیان سیاسی محکوم به حبس را در زندانهای رژیم قتل و عام کند ؛ نه می توانست سریال قتل های زنجیره ای را تدارک ببیند ؛ نه می توانست بسیاری از تبعیدیان سیاسی در کشورهای خارجی را هدف برنامه ریزی ترورهای خود قرار دهد ؛ نه میتوانست به زنان زندانی در درون زندانها قبل از اعدام تجاوز نماید و نه می توانست  .... .

اما این بار با فتوای قتل شاهین نجفی به نظر می رسد ؛ رژیم بخواهد ریل عوض کرده و برای پنهان کردن نقش خود در کشتار مخالفین و دگر اندیشان ؛ فرمان قتل مخالفین را نه از کانال ارگانهای رسمی حکومتی ؛ بلکه از دالان های تاریکِ اندیشی حوزه ها و از سوی مراجع و روحانیون صادر کند . باین دلیل هم ؛ مخالفت با فتوای جنایتکارانه آخوندها ؛ یعنی فتوایِ  ارتداد  " شاهین نجفی " در واقع مخالفت با تروریسم دینی است که بیش از 30 سال است در کشور ما جریان دارد .

 

فتوا نقض قانونیت :

روشن است که در کشور ما نیز مانند دیگر کشورهای جهان امروزی ؛ باید صدور احکام جزائی تنها در اختیار دادگاههای صالحه و اجرای احکام نیز در صلاحیت ضابطین قضائی باشد .  باید فتوای هر آخوندی و از جمله " ولی فقیه " تا زمانی که حیثیت قانونی نیافته است ؛ فاقد هر گونه اثر لازم الاتباع قانونی باشد . همچنین قضات دادگاههای کشور هم اجازه نداشته باشند ؛ با نقض قوانین کشور  به استناد فتوائی حکم قضائی صادر کنند . اما فتوای صادر شده علیه " شاهین نجفی " حتی با قانون اساسی دست پخت آخوندها و بعضا" قوانین شریعت آخوندی مغایرت دارد :

1 ــ در جهان متمدن و دنیای امروز ؛ مطابق اصل حاکمیت سرزمینی ؛ قوانین یک کشور خارج از قلمرو حقوقی آن کشور قابل اجرا نمی باشند . یعنی اقتدار قانونی هیچ مقام و نهاد کشور ایران یک اقتدار فرا ملی نمی باشد و در خارج از قلمرو نظام جمهوری اسلامی ؛ هیچگونه اثر حقوقی و یا تعهدی بر دوش مردم و دیگر نهاد ها در ایران نمی گذارد . بنابراین اجرای احکام صادره مربوط به این فتواها در کشورهای دیگر نشانه ای از دخالت مستقیم در مسائل آن کشور ها محسوب شده و بعنوان ترویج تروریسم دولتی ؛ جرم شناخته میشود . و مرتکبین این جنایت تحت تعقیب پلیس بین المللی قرار میگیرند . در داخل کشور هم تا زمانی که احکامِ  صادره از فتواها ؛ حیثیت قانونی نیافته است فاقد هر گونه اثر لازم التباع قانونی برای اجرا می باشد .

بنابراین صدور و اجرای فتوا به خصوص در مورد اتباع خارجی و یا ایرانیانی که در خارج از ایران ساکن هستند ( مانند فتوای خمینی در مورد قتل " سلمان رشدی یا فتوای فاضل لنکرانی در باره قتل کار گردان هلندی "نئو وان گوگ " و یا فتوای جمعی از آخوندهای قم در مورد کشتن " شاهین نجفی " که اکنون در آلمان ساکن است ) به لحاظ داخلی و بین المللی غیر قانونی است . و صادر و اجرا کنندگان این نوع فتوا ها باید ــ  بخاطر اقدامات غیر قانونی خود ــ مورد محاکمه قرار گیرند . مطمئنا" در ایران آزاد فردا ؛ قضات آزاده و شریف ایرانی ؛ در دادگاههای صالحه به جرائم   ناشی از صدور و اجرای فتاوی آخوندها  رسیدگی خواهند کرد .

2 ــ بر اساس فقه و شریعت آخوندی ؛ حوزه ولایت و دخالت ولی فقیه " امت اسلام " می باشد . بر این اساس وی ــ ولی فقیه ــ فقط اجازه  " افتاء متمرکز " را دارا می باشد . یعنی ولی فقیهِ مسلمانانِ ایران فقط می تواند به صدور فتاوی اقدام نماید که به امور دینی و فقهی مسلمانانِ شیعه اثنی عشری و ایرانی مربوط می شود . بنابراین ولی فقیه و سایر آیات صاحب فتوا ؛ حق مداخله در امور و یا صدور فتوا در رابطه با اقلیتهای دینی و یا ایرانیان غیر مسلمان و یا مقیم در خارج از ایران را ندارند و هر نوع دخالت در مسائل مربوط به آنان عملی غیر شرعی ( شرع آخوندی )  محسوب می شود .  افراد غیر شیعی ایرانی ساکن در کشور تابع مدیریت کشور و تحت ولایت قانون اساسی کشور می باشند .

 

اما براستی مگر ؛ در کشوری که بر اساس حاکمیت فتوا اداره می شود و ارگانها و نهادهای دولتی مسئول اجرای فتواها هستند . دیگر جائی برای اداره کشور بر اساس قانون باقی می ماند ؟ چه ضرورتی بوجود نهادی بنام مجلس برای وضع قوانین در کشور وجود دارد ؟ و اصلا" چه نیازی به انتخابات مجلس قانونگزاری وجود دارد ؟ و ....... ؟

اما بر خلاف ولی فقیه و سایر آخوندهای این نظام که سعی می کنند با صدور فتوا و تبلیغ و ترویج قواعد ؛ احکام و قوانین قرون وسطائی ؛ جان تازه ای به این هنجار های عهد بوقی بدهند و بدین ترتیب  اقتدار دینی و نهاد شریعت را تثبیت کنند . جامعه ایران در حال گذار و هر چه دورتر شدن از اجبارها و مرزهای ترسیم شدهِ دینی ــ بوسیله آخوندها ــ می باشد .

 

محمود خادمی    11.06.2012

arezo1953@yahoo.de    

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


محمود خادمی

فهرست مطالب محمود خادمی  در سایت پژواک ایران 

*تاج زاده و سوء استفاده از حمایت و همدردی مردم با زندانیان  [2013 Apr] 
*انتخابات ؛ تناقضِ نظام و شروع یک سر فصل « بخش دوم و پایانی »  [2013 Apr] 
*انتخابات ؛ تناقضِ نظامو شروع یک سر فصل « بخش اول »   [2013 Apr] 
*اسلام فقاهتی ؛ نابرابری طلبی و استثمار اقتصادی « بخش دوم و پایانی »  [2013 Apr] 
*اسلام فقاهتی ؛ توجیه گر نابرابری و استثمار « بخش اول »  [2013 Mar] 
*زنان میهن ؛ نه به " تمکین " * از نظام مرد سالارِ دینی   به بهانه هشت مارس [2013 Mar] 
*دیه ؛ قصاص ؛ سنگسار و ..... احکامی الهی یا تاریخی ؟!  [2013 Feb] 
*امام زاده سازی و ترویج خرافات  [2013 Feb] 
*احمدی نژاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد ( بخش سوم ) هاشمی رفسنجانی به صحنه می آید [2013 Jan] 
*احمدی نزاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد ( بخش دوم )   [2013 Jan] 
*احمدی نژاد ؛ رئیس جمهوری که عادت دارد سکته بدهد* ( بخش اول )  [2013 Jan] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش ششم )  [2012 Dec] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش پنجم ) امامت قدسی ؛ تقیّه و حکم حکومتی [2012 Dec] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش چهارم )  [2012 Dec] 
*روحانیت شیعه ؛ معضلِ اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش سوم ) حکومت دینی ؛ رمز تداوم پایداری ولی فقیه  [2012 Nov] 
*روحانیت شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش دوم ) نهاد روحانیت ؛ ولایت فقیه ؛ فتوا و اسلام سیاسی  [2012 Nov] 
*روحانیتِ شیعه ؛ معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی  [2012 Nov] 
*احمدی نژاد ؛ سپر بلا یا اپوزیسیون ؟!  [2012 Oct] 
*«انتخابات آزاد» یا اجتناب ناپذیریِ سرنگونیِ رژیم ؟!  [2012 Oct] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... بخش سیزدهم ( آخر ) جنبش اعتراضی 22 خرداد ؛ نیزه ملت برای سرنگونی جنبشی شکست نا پذیر است [2012 Sep] 
*اجلاس غیر متعهدها ؛ تَرتیزکی1 که قاتل جان شد  [2012 Sep] 
*شکنجه ؛ موضوع و مقوله ای تاریخی  [2012 Sep] 
*راه حلی واقعی برای مقابله با زلزله معنویات آخوندی ؛ صدقه و دعا !!!! [2012 Aug] 
*نظام ولایت فقیهی ؛ کِشتگاهِ اصلیِ فاجعه و ویرانی اخلاق در جامعه  [2012 Aug] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش دوازدهم ) جنبش سبز ؛ نیزه ملت برای سرنگونی [2012 Jul] 
*مذاکره و جنگ ؛ نه حمایت از مبارزه مردم برای سرنگونی رژیم ؛ آری  [2012 Jul] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش یازدهم )  [2012 Jun] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش دهم )  [2012 Jun] 
*حاکمیت فتوا ؛ ناقض قانونیت و کشورداری  [2012 Jun] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمين و .....( بخش نهم )  جنبش سبز ؛ نيزه ملت برای سرنگونی پايه گذاران ؛ جوانان و دانشجويان و ....  [2012 Jun] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و ... ( بخش هشتم ) جنبش سبز ؛ نیزه ملت برای سرنگونی [2012 May] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش هفتم )  [2012 May] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش ششم ) اصلاح طلبان و خامنه ای  [2012 May] 
*اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و ..... ( بخش پنجم )  اصلاح طلبی حکومتی ( دینی ) و ولایت فقیهی خامنه ای [2012 May] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و ...« بخش چهارم » اصلاح طلبی حکومتی ( دینی ) ولایت فقیه ؛ منشاء و مشروعیت  [2012 Apr] 
*اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و مزاحمی جدی در مسیر سرنگونی  [2012 Apr] 
*اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و مزاحمی جدی در مسیر سرنگونی- « بخش دوم »  [2012 Apr] 
*اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و مزاحمیِ جدی برای مسیر سرنگونی  [2012 Apr] 
*بَختَک اصلاح طلبیِ دینی ؛ مانع رشد و ارتقاء جنبشِ مردم  [2012 Mar] 
*زنان ؛ زیانکاران اصلی انقلاب 57  به مناسبت " 8 مارس " روز جهانی زن [2012 Mar] 
*تحريم انتخابات مجلس ؛ پردهِ آخرِ سرنگونی   [2012 Feb] 
*منتقدان نو ظهور ؛ نشانه های فروپاشی و سقوط   [2012 Feb] 
*انتخابات مجلس ؛ غَزوِه1 سرنگونی یا شرایط " بدر " و " خیبر "   [2012 Jan] 
*سرنگونی رژیم ؛ گزینه اصلی برای جلوگیری از جنگ   [2011 Dec] 
*حکومت دینی ؛ استبداد قانونی مبتنی بر احکام و قوانین شریعت  [2011 Dec] 
*« نوسازی نظام» و پایان پروژهِ اصلاح طلبیِ دینی  [2011 Nov] 
*موسوی و کروبی سکوت چرا ؟!  مصلحت مردم و انقلاب یا مصلحت نظام ؟  [2011 Oct] 
*افشایِ اختلاس یا آتش تهیه باند ولی فقیه برای زمینه سازی جراحی احمدی نژاد از نظام   [2011 Oct] 
*نه به انتخابات نمایشی ؛ سر فصل یک «اجماع ملی» برای سرنگونی  [2011 Sep] 
*انقلاب لیبی ؛ فریب یا پیروزی ملت ؟! بخش دوم   [2011 Sep] 
*انقلاب لیبی؛ فریب یا پیروزی ملت ؟! «بخش اول»   [2011 Sep] 
*گذر از خيال، دولت ملی بختيار پادزهر استبداد دينی بود!   [2011 Aug] 
*تشدید منازعات باند های اصولگرا ؛ زمینه ساز سرنگونی استبداد دینی  [2011 Aug] 
* «نه» به انتخابات نمایشی رژیم ؛ آزمونی فرا روی اصلاح طلبان  [2011 Jul] 
*حاکمیت دینی مروّج بحران و هرج و مرج اخلاقی در جامعه   [2011 Jun] 
*فقر و بی عدالتی ؛ انکار واقعی حقوق بشر   [2011 Jun] 
*جن گیری ؛ رمّالی و ..... بهانه است و قدرت نشانه   [2011 May] 
*اختلاف سید خراسانی و شعیب بن صالح ؛ بلا تکلیفی ظهور   [2011 May] 
*مقصد نهائی تحولات دنیای عرب در متن جهان یک قطبی!؟  [2011 Apr] 
*احمدی نژاد ؛ پیش به سوی یک دیکتاتوری غیر دینی  [2011 Apr] 
*دشمنی ژنتیک کدیور با مجاهدین ؛ چرا ؟  [2011 Apr] 
*ولی فقیهِ اتمی مرگ می شود ؛ نابود کننده دنیا   [2011 Mar] 
*اشک ها و لبخندها ؛ بهاران خجسته آزادی در راه است  [2011 Mar] 
*25 بهمن ؛ پایانی و آغازی نو برای جنبش مردم ایران  [2011 Mar] 
*سرنگونی رژیمِ زن ستیز شرطِ ضروری رهائی و برابری زن ایرانی  [2011 Mar] 
*شورشی نافرجام ؛ یا طلیعهِ انفجارِ آزادی در قاره سیاهان  [2011 Jan] 
*«جمهوری ایرانی» ؛ جمهوری مدرن برای مشتاقان آزادی (در ایران فردا)  [2011 Jan] 
*نگاهی نو به قیام مردم در 22 خرداد  [2010 Dec] 
*راستی ؛ ایران ما را فردائی هست !؟ افق کدام است ؟ [2010 Nov] 
*«آلترناتیو» واقعی یا آلترناتیوی که اجنه ها رهبری می کند   [2010 Nov] 
*میهن پرستی واقعی یا ناسیونالیسم رضا خانی ؟   [2010 Oct] 
*آیا احمدی نژاد و باند او ,, دجالان (1) ؛؛ قبل از ظهور هستند ؟!  [2010 Sep] 
* آیا حجتیه ؛ پیروز نهائی جنگ و دعوای 30 ساله باندهای نظام است ؟!   [2010 Sep] 
*اصلاحات ساختار شکن در هدف: انقلابی ؛ در روش : مسالمت آمیز   [2010 Aug] 
* اصلاح طلبان ؛ اجرای بی تنازل قانون اساسی  هم استراتژی هم تاکتیک [2010 Aug] 
*هجمه خطی به خامنه ای ؛ زمینه چینی برای نفی اصل ولایت فقیه   [2010 Jul] 
*قانون اساسی و آینده جنبش سبز   [2010 Jul] 
*نفی خمینی و ولایت فقیه ؛ واجب عینی اصلاح طلبان   [2010 Jul] 
* اعتراف به خطاهای گذشته بدون تبری جستن از خمینی اعتماد برانگیز نیست   [2010 Jun] 
*تأثیر اعدام های 19 اردیبهشت بر روند جنبش سراسری مردم  [2010 May] 
*جنبش سبز و تفاوت بارز دو نسل  [2010 Apr] 
*بهار پایدار آزادی مردم فرا میرسد!   [2010 Mar] 
* آیا واقعا" اصلاح طلبان، جنبش سبز را رهبری می کنند؟!   [2010 Feb] 
*آیا انقلاب دیگری در راه است ؟!   [2010 Jan] 
*تظاهرات اعتراضی عاشورا ؛ پایان و مرگ « اصل ولایت فقیه »  [2010 Jan] 
*منتظری آزاده ای که از نو باید شناخت   [2009 Dec] 
* برای اولین بار ؛ ترس از ماه محرم ؟!  [2009 Dec] 
*جنبش دانشجوئی و رهبری قیام مردم ایران  [2009 Dec] 
* شانزده آذر و شعار اتحاد ؛ مبارزه ؛ پیروزی   [2009 Nov] 
*جنبش سبز، نیزه ملت!  [2009 Nov] 
* وظایف نیروهای سیاسی در شرایط مرگ خامنه ای؟!   [2009 Oct] 
*جایگاه نهاد دین در نظام سکولار  [2009 Oct] 
*جنبش سبز و راه طولانی تا رسیدن به سکولاریسم   [2009 Sep] 
* کجا بایستیم بهتر است ؟!   [2009 Sep] 
* چرا این رژیم آمد و چه خوب شد که آمد   [2009 Aug] 
* لزوم همراهی اصلاح طلبان با خواسته های اصلی جنبش!  [2009 Aug] 
*با افتخار قهرمانان جنبش با شکوه ایران را معرفی کنیم   [2009 Aug] 
*توضیح ضروری   [2009 Aug] 
*کودتای 28 مرداد و تجاربی برای جنبش مردم ایران  هر گز در مسیر پیموده شده گام بر ندارید ؛ زیرا این راه تنها به همان جائی میرسد که دیگران رسیده اند ( گراهام بل ) [2009 Aug] 
*حمله به ساکنین قرارگاه اشرف محکوم است  [2009 Jul] 
*آزادی، حق مردم ایران است!  [2009 Jul] 
*جنبش با شکوه مردم را تقویت کنیم، نه تضعیف!   [2009 Jul] 
*جنبش اعتراضی مردم ادامه خواهد یافت!  [2009 Jul] 
*به جنبش حق طلبانه مردم بپیوندیم!  [2009 Jun]