چه چیز خشم «اهل حق» در ایران را برانگیخت و خودسوزیها چرا آغاز شد؟
ایرج مصداقی
در خبرها آمده است که یکی از پیروان یارسان، در میدان بهارستان در مقابل مجلس شورای اسلامی خود را به آتش کشید.
بی بی سی در این رابطه گزارش کرده است:
«یکی دیگر از پیروان کیش یارسان (اهل حق) بامداد امروز (شنبه پنجم مرداد - ۲۷ ژوئیه) در نزدیکی مجلس شورای اسلامی ایران اقدام به خودسوزی کرده است. در دو ماه گذشته، محمد قنبری سومین نفر از پیروان یارسان است که دست به خودسوزی میزند. این خودسوزیها در اعتراض به آنچه تبعیض در مورد پیروان یارسان و توهین به آداب و رسوم مذهبی آنان عنوان شده، انجام گرفته است. محمد قنبری، ۲۴ ساله، از یارسانیهای ترک زبان روستاهای اطراف قزوین بوده و اکنون در بیمارستان مطهری تهران بستری است. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از شاهدان عینی گزارش داده که وی بدون اینکه سخنی بر زبان بیاورد، ساعت نه و پانزده دقیقه بامداد امروز بین ایستگاه مترو و دیوار مجلس پس از ریختن بنزین به روی خویش، خودکشی کرده است. به گزارش ایسنا، ماموران انتظامی و حفاظتی حاضر در محل همراه به کمک رهگذران، پس از خاموش کردن جسم آتش گرفته آقای قنبری، او را به بیمارستان انتقال داده اند. خودسوزیهای اعتراضی پیروان یارسان پس از آن آغاز شد که ماموران زندان همدان، سبیل یکی از یارسانیهای زندانی به نام کیومرث را که به دلیل مسائل خانوادگی در زندان بود، تراشیدند. این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش به شمار میرود.
پس از این واقعه، یکی از جوانان یارسانی همدان به نام حسن رضوی، به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد. چند روز پس از این خودسوزی، در بامداد چهاردهم خرداد (چهارم ژوئن) گذشته، یکی دیگر از پیروان یارسان به نام نیکمرد طاهری که ساکن تهران بود، به همراه افرادی که برای فیلمبرداری فراخوانده شده بودند، در برابر دوربین خود را آتش زد و ساعتی بعد جان باخت.
چند روز پس از او نیز حسن رضوی، نفر اول، که بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی در بیمارستان بستری بود درگذشت.
طی هفتههای اخیر، به مناسبت چهلم این دو، افرادی از پیروان یارسان محل دفن حسن رضوی در روستای پل شکسته همدان و محل دفن نیکمرد طاهری در شهر صحنه تجمع کرده و خواهان رعایت حقوق پیروان این کیش شده اند.
تجمع کنندگان در سخنانشان تاکید کرده اند که خواستههایشان سیاسی نیست و تنها خواهان ملاقات با مسئولان برای مذاکره در جهت جلوگیری از رفتارهای توهین آمیز با پیروان یارسان و نقض حقوقشاناند.»
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/07/130727_u07_mf_yarsan_suicide_burnt_parlement_tehran.shtml
«صبح امروز یك هموطن به جان آمده از سركوب وستم آخوندی در اعتراض به سیاستهای ضدانسانی رژیم خود را در مقابل مجلس ارتجاع در تهران به آتش كشید.
به گزارش خبرگزاری حكومتی ایسنا (۵ مرداد) این هموطن كه از دراویش اهل حق(یارسان) و از اهالی قزوین است، صبح امروز وارد تهران شده و با تهیه بنزین خود را به مقابل مجلس رژیم رسانده و حوالی ساعت ۹/۱۵ دقیقه به آتش می كشد. وی كه محمد قنبری نام داشت و ۲۲ ساله بود، متأسفانه در بیمارستان جان سپرد.
اواسط خردادماه نیز دو تن از دراویش اهل حق، در اعتراض به اذیت وآزار یك هموطن اهل حق در زندان همدان، خود را در مقابل فرمانداری این شهر خودسوزی كرده و جان باختند.
سركوب و تبعیض مذهبی یكی دیگر از وجوه ضد انسانی ستم آخوندی است كه تمامی اقشار جامعه ایران را فراگرفته و رژیم ولایت فقیه را در صدر حكومتهای سركوبگر و ضد انسانی امروز جهان قرار داده است.»
بر اساس آنچه در اخبار آمده، خودسوزیهای صورت گرفته پس از آن آغاز شد «که ماموران زندان همدان، سبیل یکی از یارسانیهای زندانی به نام کیومرث را که به دلیل مسائل خانوادگی در زندان بود، تراشیدند. این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش به شمار میرود.»
چنانچه در صفحهی ۲۸ «گزارش ۹۲» نامهی سرگشاده به مسعود رجوی نوشتهام، یکی از «سادهترین» و «پیشپا افتادهترین» آزار و اذیتها و تحقیرهایی که در رابطه با «شهاب اختیاری» یکی از باورمندان به کیش «اهل حق» و رزمندگان سابق ارتش آزادیبخش که پس از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و متحدیناش از مجاهدین جدا شد صورت گرفت، اقدامی مشابه و چندباره بود.
در گزارش مزبور از جمله آمده است:
«شهاب اختیاری هم به محض این که فرصت یافت بدون توجه به آنچه از زبان او و به نام او انتشار یافته بود از شما جدا شد و به نزد آمریکاییها در کمپ تیف رفت و چه مصیبتها که در این راه متحمل نشد که همچنان ادامه دارد. متأسفانه آنچه در مورد آزار و اذیتهایی که شهاب اختیاری در اشرف متحمل شده بود انتشار یافته حقیقت داشت. آقای رجوی سادهترین و پیشپاافتادهتریناش را میگویم یادتان هست در خواب چندبار سبیل او را که «اهل حق» بود زدید؟»
http://www.pezhvakeiran.com/pfiles/massoudRajavi_15khordad_iraj_20130502_bakhsh_1.pdf
لابد سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، توضیح منطقی در مورد مشابهت شیوههای بکار برده شده در «ارتش آزادی بخش ملی» و زندانهای رژیم دارند.
چگونه است کاری که خود به عنوان «وظیفهی انقلابی» مبادرت به انجام آن میکنند چنانچه از سوی رژیم صورت بگیرد محکوم است؟
آیا اگر «شهاب اختیاری» یا دیگر باورمندان به کیش یارسان (اهل حق) در برابر پیشپا افتادهترین توهین و تحقیر صورت گرفته توسط مجاهدین خلق در «اشرف» خود را به آتش میکشیدند آنها را «لاشه متعفن» و ... نمیخواندند؟ آیا از دفن جسد آنها در گورستان «اشرف» جلوگیری نمیکردند؟
آیا وجدان ما اجازه میدهد وقتی اقدامی از سوی رژیم صورت میگیرد آن را تحت عنوان «آزار و اذیت» و «تحقیر و توهین» و ... محکوم کنیم و وقتی همان عمل بارها از سوی مجاهدین صورت میگیرد از کنار آن رد شده و یا به توجیه آن بپردازیم؟ آیا شهاب اختیاریها در اشرف میتوانستند آزادانه تبلیغ کیش «اهل حق» کنند؟
در صفحهی ۳۴ بخش دهم «گزارش »۹۲ که تحت عنوان «انجام کارهایی که خود محکوم میکنید» انتشار یافت به نمونههایی چند اشاره کردم .
http://www.pezhvakeiran.com/pfiles/massoudRajavi_15khordad_iraj_20130502_bakhsh_10.pdf
همچنین در مقالهی « واکنش مشابه مجلس شورای اسلامی و «شورای ملی مقاومت» به «استعفا» به این معضل اشاره کردم.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-53607.html
«رطب خورده» چگونه میتواند «منع رطب» کند؟
آیا نباید قبل از هر چیز نگاهی هم به خود داشت؟
آیا وقت آن نرسیده که از اقدامات «خمینیگونه» دست کشید و فاصله گرفت؟
ایرج مصداقی ۶ مرداد ۱۳۹۲
منبع:پژواک ایران