برای شناخت افرادی همچون قدیریان و رحمانی و مهرآیین و صالحی و کچویی و جولایی و امانی و حاج‌حیدری و ابراهیمی و جوهری‌فرد و صفی از این گونه افراد که همراه با لاجوردی دادستانی اوین و زندان‌های اوین، گوهردشت و قزلحصار و «گشت‌های شکار» و گروه ضربت و اعضای جوخه‌های اعدام و تیم‌های تعقیب و مراقبت را در سیاه‌ترین دوران تاریخ معاصر ایران اداره می‌‌کردند، بایستی جمعیت هیئت‌های مؤتلفه را که مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و بازار و جریان مذهبی راست سنتی بودند، شناخت و به روابط خانوادگی آن‌ها پرداخت. همچنان باید پایه پیوند این دسته بی‌رحم خون‌ریز با دادستانی را در اتحاد سنتی خاستگاه اجتماعی آنان با روحانیت و بازار دید.

سه چهره اصلی کنونی حزب مؤتلفه: محمدنبی حبیبی، سید مصطفی میرسلیم، اسدالله بادامچیان

سه چهره اصلی کنونی حزب مؤتلفه: محمدنبی حبیبی، سید مصطفی میرسلیم، اسدالله بادامچیان

شکل‌گیری هیئت‌های مؤتلفه اسلامی

هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در بهار ۱۳۴۲ از ائتلاف سه هیئت مذهبی مسجد امین‌الدوله، هیئت مسجد شیخ‌علی و هیئت اصفهانی‌ها در منزل خمینی در قم شکل گرفت. آن‌ها در راه‌اندازی و هدایت غائله‌ی ۱۵ خرداد نقش اصلی و تعیین کننده داشتند اما هیچ‌یک از رهبران آن علیرغم شناسایی توسط ساواک و دستگاه امنیتی بازداشت و زندانی نشدند و به جای آن‌ها، اراذل و اوباشی مانند طیب حاج‌رضایی و اسماعیل رضایی که به تحریک آن‌ها در این غائله شرکت کرده بودند دستگیر و اعدام شدند.[1]

این عده به همراه دیگر اراذل و اوباش نقش تعیین‌کننده‌ای در کودتای ۲۸ مرداد داشتند که با حمایت مراجع تقلید، روحانیت و در رأس آن آیت‌الله کاشانی، سید‌محمد بهبهانی صورت گرفت. این دسته از اراذل توسط روحانیت بسیج و در اختیار کودتاگران قرار گرفته بودند. از آن‌جایی که پس از کودتای ۲۸ مرداد سر روحانیت بی‌کلاه مانده بود آن‌ها به سرکردگی خمینی خواهان سهم خود از قدرت بودند.

الگوی رفتاری و فکری جمعیت هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، گروه فداییان اسلام به رهبری مجتبی نواب صفوی بود. چنان‌که حتا برخی از اعضای موتلفه از جمله مهدی عراقی و هاشم امانی از جمله فعالین جمعیت فداییان اسلام به حساب می‌آمدند.

در سال ۱۳۴۲ که خمینی خواستار ائتلاف هیئت‌های مذهبی تهران با یکدیگر شد بخشی از اعضای باقی مانده فداییان اسلام وارد هیئت‌های موتلفه شدند و شاخه نظامی هیئت‌های موتلفه را تشکیل دادند و در اول بهمن ۱۳۴۳ اقدام به ترور نخست‌وزیر حسنعلی منصور کردند. در ارتباط با ترور او صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیک‌نژاد و رضا صفارهرندی اعدام و تعدادی دیگر همچون، حاج‌مهدی عراقی، هاشم امانی، حبیب‌الله عسگراولادی، ابوالفضل حاج‌حیدری، محی‌الدین انواری به حبس ابد و احمد شهاب به ۱۰ سال حبس محکوم شدند.

در دهه‌ی ۵۰ تعدادی دیگر از گردانندگان مؤتلفه مانند اسدالله بادامچیان و لاجوردی و ابوالفضل توکلی‌بینا و کچویی… نیز به خاطر ارتباط با مجاهدین دستگیر و به آن‌ها پیوستند. با این حال نظام پهلوی پس از سرکوب غائله ۱۵ خرداد و همچنین ترور نخست‌وزیر که توسط وابستگان مؤتلفه صورت گرفت نسبت به اعضا و وابستگان این جریان سخت نگرفت و تا آن‌جا که ممکن بود با آن‌ها مدارا کرد. در غائله ۱۵ خرداد تنها تعداد اندکی از آن‌ها دستگیر شدند که پس از مدت کوتاهی از زندان آزاد شدند در حالی که مهندس بازرگان و یدالله سحابی و آیت‌الله طالقانی که سال‌ بعد به علت اعتراض به سرکوب غائله ۱۵ خرداد دستگیر شدند به حبس‌های طویل‌المدت محکوم شدند. چرا که شاه و ساواک، مؤتلفه را وابسته به بازار و روحانیت می‌شناختند و متحد دربار در کودتای ۲۸ مرداد، و نهضت‌ آزادی و بازرگان و طالقانی و سحابی و… را وابسته به جبهه ملی و مصدق می‌شناختند و دشمن دربار. به مؤتلفه و روحانیت به دیده‌ی اغماض می‌نگریستند و به جبهه ملی و مصدق که در آن دوران زنده بود به دیده‌‌ی دشمن.

پس از اعدام و زندان سران مؤتلفه در سال ۱۳۴۳ این هیئت‌ها به فعالیت سیاسی پایان داده و اعضای آن تنها به فعالیت‌های تجاری و مذهبی ادامه دادند تا این که در سال ۵۶ پس از فراخوان خمینی با احتیاط و پس از اطمینان از عدم پیگیرد امنیتی و قضایی دوباره به فعالیت سیاسی روی آوردند.

اعضای مؤتلفه در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ با اجازه‌ی ساواک و همراهی اعضای نهضت‌ آزادی در تأسیس و کمک به مدارس اسلامی و صندو‌ق‌های قرض‌الحسنه که پس از کودتای ۲۸ مرداد و همراهی روحانیت و بازار راه‌اندازی شده بودند فعالیت داشتند. دیدگاه‌های اسلامی در این دوره متأسفانه موجب نزدیکی بازرگان به روحانیت و پررنگ شدن فعالیت‌های مذهبی او شد.

اعضا و گردانندگان مؤتلفه شاگرد‌بازاری‌هایی بودند که پس از سرکوب غائله‌ی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با توجه به رشد اقتصادی سریع کشور در دهه‌ی ۴۰ خورشیدی و رونق صادرات و واردات، تبدیل به بازاری‌های گردن‌کلفت شده و پس از انقلاب اهرم‌های اقتصادی و امنیتی و قضایی را در دست گرفتند.

دو چهره شاخص هیئت‌های مؤتلفه اسلامی: حبیب الله عسگراولادی و  اسدالله لاجوردی. در سفر به پاریس به قصد دیدار خمینی (سال ۱۳۵۷)

مؤتلفه در پس از انقلاب

اعضای زندانی مؤتلفه که از سال ۱۳۵۶ همگی آزاد بودند در دوران انقلاب، با استفاده از خلاء سیاسی جامعه و زندانی بودن رهبران مجاهدین و گروه‌های چپ، و عدم تحرک و دوراندیشی لازم رهبران جبهه‌ملی و نهضت‌آزادی بدنه‌ی مذهبی سنتی جامعه را علیه حکومت پهلوی بسیج کردند و با توجه به تشکلی که در بازار و مساجد داشتند، و به واسطه‌ی ارتباطی که با خمینی و نزدیکان او داشتند هدایت تظاهرا‌ت‌ها را به دست گرفتند. نیروهای سیاسی با وجود اطلاع از ماهیت گردانندگان تظاهرات‌ها و نیروهای اطراف خمینی، متأسفانه خطر را جدی نگرفته و همچنان به همراهی و همگامی با خمینی و اطرافیانش ادامه دادند.

اعضای مؤتلفه بدون آن که این تشکل منحل شود در سال ۱۳۵۷ به حزب جمهوری اسلامی پیوستند. این عده همچنان روابط خود را در حزب جمهوری اسلامی حفظ کردند و هفت نفر از اعضای آن مهدی عراقی، صادق‌ اسلامی، علی درخشان، اسدالله لاجوردی، حبیب‌الله عسگراولادی، سعید امانی و اسدالله بادامچیان به عضویت شورای مرکزی آن درآمدند.

مؤتلفه با توجه به ویژگی‌ای که داشت پس از پیروزی انقلاب اداره‌ی دستگاه قضایی و سرکوب در دادستانی و زندان‌ها را عهده‌دار شد و با ایجاد اختناق و جو رعب و وحشت به تحکیم پایه‌های نظام و خود پرداخت.

از سوی دیگر اداره‌ی بازار و اتحادیه‌های صنفی را از طریق جامعه اسلامی اصناف، صندوق‌های قرض‌الحسنه را از طریق «سازمان اقتصاد اسلامی» و تجارت خارجی را از طریق کنترل وزارت بازرگانی و اتاق بازرگانی و صنایع و معادن در اختیار گرفت. و با اداره‌ی اموال مصادره‌ای و تسلط بر بنیاد مستضعفان در غارت و نابودی اموال و منابع ملی سهم ویژه‌ای داشت. بازاری‌های وابسته به مؤتلفه با آگاهی از سیاست‌های اقتصادی و سیاسی نظام ولایی در طول سال‌های گذشته به ثروت‌های عظیمی دست یافته‌اند.[2]

در کنار آن اعضای مؤتلفه تلاش کردند اداره وزارت آموزش و پرورش و تبلیغات را نیز به عهده بگیرند. این مهم برای مدتی با انتصاب مصطفی میرسلیم به عنوان وزیر ارشاد و علی‌اکبر پرورش به عنوان وزیر آموزش و پرورش صورت گرفت. اعضای مؤتلفه از ابتدای انقلاب اداره «کمیته امداد امام خمینی» را به عهده گرفتند و از بودجه‌های هنگفتی که در اختیار این نهاد بود برای پیشبرد مقاصد خود در ایران و کشورهای منطقه[3] استفاده کردند.

آن‌ها همچنین از طریق چنگ‌اندازی بر سازمان اوقاف و حج و زیارت که به قول خودشان «نفت دوم» کشور است از طریق عوامل‌شان همچون حبیب‌الله عسگراولادی و محمدرضا اعتمادیان مسلط شدند.[4]

چهره‌ها و نقش‌ها

اکثریت قریب به اتفاق اعضای مؤتلفه − که سواد غالب‌شان در حد ششم ابتدایی بود − یا مستقیماً‌ در شکنجه و کشتار دست داشتند و یا مسئولیت پشتیبانی از آن را عهده‌دار بودند. خانواده‌‌های امانی‌‌همدانی، بادامچیان که روابط تو در تو و پیچیده‌ای با هم دارند سرآمد خانواده‌‌های جنایتکار مؤتلفه هستند که در ادامه به آن‌ها خواهم پرداخت. این تشکل سیاسی، امنیتی، اقتصادی، همچنین در سال‌های ۵۸ – ۱۳۶۰ نقش مهمی نیز در بسیج چماقدار برای حمله به متینگ‌ها و دفاتر گروه‌های سیاسی در قالب حزب جمهوری اسلامی داشت.

خانواده‌های امانی‌همدانی، بادامچیان، لاجوردی، عسگراولادی، اسلامی، خاموشی، قدیریان، محتشمی‌پور، میرمحمدصادقی، رفیق‌دوست، ‌شفیق، رخ‌صفت، عباسپور، صالحی، کچویی، رحمانی، جولایی، خداداد استادی، جاسبی، نیری، انواری، آل‌اسحاق از جمله عناصر اصلی تشکیل‌دهنده‌ی مؤتلفه‌ی اسلامی هستند که عضو شورای مرکزی آن پیش یا بعد از انقلاب بوده‌اند.

خانواده عسگراولادی شامل حبیب‌الله دبیرکل سابق، وزیر بازرگانی، گرداننده کمیته امداد و…، اسدالله تاجر معروف پسته و زیره بود. در این خانواده محمود گرایش توده‌ای داشت. خواهر آن‌ها مادر ابوالفضل حاجی‌حیدری رئیس سابق زندان اوین است.

خانواده رفیق‌دوست، شامل محسن وزیر سپاه و رئیس سابق بنیاد مستضعفان، جواد عضو شورای مرکزی و مرتضی رئیس کمیته انقلاب اسلامی سعدآباد. رضا رفیق‌دوست رئیس دفتر نظریه‌پردازی و عضو شورای مرکزی مؤتلفه است.

خانواده خاموشی، شامل‌ علینقی رئیس سابق اتاق بازرگانی و صنایع و معادن به مدت ۲۷ سال، تقی، پدر سیدمهدی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، ابوالحسن سرپرست اسبق وزارت نیرو و محسن عضو بخش مارکسیست لنینست مجاهدین است که در بهمن ۱۳۵۴ اعدام شد. حاج طرخانی‌ها (کاظم علی، تقی) [5] دایی خاموشی‌ها هستند.

خداداد استادی شامل آیت‌الله رضا استادی نماینده مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه سابق قم و مهدی استادی؛ مهدی عضو قبل از انقلاب و خواهر این دو، همسر حبیب‌الله شفیق است.

خانواده عباسپور شامل حسن عضو شورای مرکزی (در انفجار حزب جمهوری اسلامی کشته شد)، علی، داماد آیت‌الله مرتضی مطهری و نماینده مجلس و رئیس کمیسیون آموزش مجلس و خواهر این دو همسر عبدالله جاسبی است.

خانواده محتشمی‌پور شامل دو برادر هستند. حسین عضو شورای مرکزی قبل و بعد از انقلاب که در سال ۱۳۸۳ درگذشت. علی‌اکبر محتشمی‌پور فرزند وی است. محمود عضو شورای مرکزی است. وی از هواداران سابق فدائیان اسلام و نواب صفوی بود و مدت‌ها در نوفل‌لوشاتو در کنار خمینی حضور داشت. دختران محمود، فخر‌السادات همسر مصطفی تاجزاده و دیگری همسر مرتضی رفیق‌دوست است. این دو دخترخاله‌ی محمد‌حسین صفارهرندی وزیر سابق ارشاد و سردبیر روزنامه کیهان و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هستند.

محی‌الدین انواری، عضو شورای روحانیت مؤتلفه، فرزندش حسین عضو شورای مرکزی مؤتلفه، سرپرست سابق کمیته امداد امام خمینی و عضو هیئت امنای این نهاد است.

بهاءالدین میرمحمد‌صادقی از گردانندگان بازار است. برادر کوچکتر او علاءالدین میرمحمدصادقی معروف به حاج‌آقا علاء، میلیاردر صاحب هولدینگ میرمحمدصادقی، فعال در عرصه‌های ساختمانی، معدنی، داروسازی، کشاورزی و حمل و نقل دریایی، عضو هیئت مدیره مؤسسه علوی، نماینده خمینی در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، بنیانگذار سازمان اقتصاد اسلامی و صندوق‌های قرض‌الحسنه‌ است. فرزند وی میرحسین میرمحمد‌صادقی سخنگوی قوه قضاییه در دوران هاشمی شاهرودی بود.

محمد میرمحمدصادقی وزیر کار و امور اجتماعی در دولت‌های محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر و دولت موقت محمدرضا مهدوی‌کنی.

خانواده کریمی‌اصفهانی شامل سه برادر هستند، احمد‌ کریمی ‌اصفهانی دبیرکل جامعه اصناف و بازار و عضو هیئت نظارت مؤتلفه، به اتفاق برادرانش اکبر و محمد از گردانندگان و صادرکنندگان صنف فرش ایران محسوب می‌شوند. عبدالرضا داوری یکی از نزدیکان احمدی‌نژاد در مورد احمد‌ کریمی ‌اصفهانی نوشته است: «این فرش فروش محترم بداند که اسنادی از زمان فعالیت چشمگیرش به همراه رفقا در حوزه فرش‌های مربوط به کاخ‌های سلطنتی در سال‌های ابتدایی انقلاب در دست داریم که اگر مایل باشند می‌توان به بازخوانی این اسناد مبادرت نمود.» [6]

برادران رخ‌صفت اینهایند: سید‌‌علی‌اصغر، اولین رئیس زندان قصر، عضو شورای مرکزی و هیئت نظارت مؤتلفه، از بنیانگذاران سازمان اقتصاد اسلامی، سید‌محمد معاون او در زندان قصر، و سید‌مصطفی، محافظ خلخالی که بعدها به کیهان فرهنگی پیوست و مجله کیان را پایه‌ گذاری کرد.

محمد‌نبی حبیبی دبیرکل مؤتلفه مدتی شهردار تهران بود. وی همچنین استاندار تهران، فارس و خراسان، مدیرعامل شرکت پست جمهوری، معاونت وزارت راه و ترابری، رییس سازمان هواپیمایی کشور، معاون سیاسی استاندار کرمان، بوده است. همسر وی سیده‌ فاطمه فخر نیز عضو شورای مرکزی و مدت‌ها مسئول واحد زنان بوده است.

سید‌رضا نیری، رئیس کمیته امداد امام خمینی، محسن لبانی مطلق، نماینده مجلس، نماینده خمینی در بازار، محمدرضا اعتمادیان مشاور رئیس جمهور در امور اصناف و بازرگانی ۱۳ سال، معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه، قائم مقام تولیت آستان قدس، عضو هیئت مدیره دانشگاه امام صادق، عضو هیئت امنای آستان قدس، از بینانگذاران سازمان اقتصاد اسلامی و ابوالفضل توکلی‌بینا مسئول بنیاد مستضعفان و ریاست سازمان حج و زیارت، از مؤسسان مدرسه‌ی رفاه و یکی از بنیانگذاران مسجد قبا، یحیی آل‌اسحاق فرزند آیت‌الله محمد آل‌اسحاق، وزیر بازرگانی دولت رفسنجانی، معاون عسگراولادی در وزرات بازرگانی و عضو هیئت امنای کمیته امداد، مصطفی میرسلیم، وزیرکشور، و وزیر ارشاد و عضو مجمع تشخیص مصلحت ‌نظام، حسن غفوری‌فرد، استاندار خراسان، وزیر نیرو، رئیس سازمان تربیت‌بدنی و نماینده مجلس شورای اسلامی، سید‌رضا زواره‌ای دادستان انقلاب اسلامی تهران و یکی از چهره‌های سرکوب‌گر نظام، قائم مقام شورای نگهبان و معاون قوه قضاییه و رئیس ثبت اسناد و عبدالرضا مصری بازجو و شکنجه‌گر و دادستان انقلاب اسلامی کرمانشاه در دهه‌ی ۶۰، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی در دولت احمدی‌نژاد، سفیر ایران در ونزوئلا، نماینده مجلس شورای اسلامی حسین همدانی عضو شورای مرکزی مؤتلفه عضو جوخه‌‌‌های اعدام، از مسئولان گروه ضربت و گشت شکار دادستانی از دیگر گردانندگان مؤتلفه پس از انقلاب بودند.

زنان عضو مؤتلفه از جمله راضیه بادامچیان، طیبه حاجی‌محمد‌یزدی، سیده‌فاطمه فخر، لاله افتخاری و فاطمه رهبر، به اعتبار کارکرد آشکارشان از دشمنان حقوق زنان در ایران محسوب می‌شوند.

راضیه بادامچیان نگهبان زندان و از کارمندان دادستانی اوین و همکار و همراه شکنجه‌گران در سال‌های اولیه دهه‌ی ۶۰ بود. لاله افتخاری و فاطمه رهبر سال‌ها در مجلس شورای اسلامی در اقدامات زن‌ستیزانه‌ی و تصویب قوانین و لوایح ضد‌زن مجلس مشارکت داشته و گاه پیشتاز بودند. فاطمه رهبر مخالف حضور زنان در ورزشگاه‌ها است و تماشای مسابقات ورزشی مردان توسط زنان را حرام می‌داند. [7] سطح شعور لاله افتخاری را از ادعایش در مورد خواستگارانش می‌توان فهمید که می‌گوید:‌

«الان یادم نیست که چند خواستگار داشتم. اما یادم هست که خیلی زیاد بودند و حتا باهم دعوا می‌کردند یک بار دو تا از خواستگارهایم باهم به منزل ما رسیدند. این دو بیرون در حسابی باهم دعوا کردند این قدر دعوای آن دو بالا گرفت که خانواده من را به هیچ کدام از آن‌ها نداد. بنده با نظر خانواده ازدواج کردم و همیشه نظر آن‌ها برای من مهم بوده است.» [8]

برادران تجریشی، اسدالله آقامحمدحسین‌تجریشی‏‏، محمد و مرتضی ضمن آن که رابطه‌ی نزدیکی با مؤتلفه داشتند از این جریان حمایت مالی به عمل می‌آوردند.

هیچ صاحب‌نفوذی در بازار تهران نبود که با این عده در ارتباط نباشد و از منافع سرشار این همراهی برخوردار نباشد.

علی‌اکبر پوراستاد دیگر عضو و حامی مؤتلفه آهن‌فروش بود و با توجه به نفوذی که داشت رئیس اتحادیه فروشندگان آهن آلات شد و با حمایت عسگراولادی وزیر بازرگانی انحصار توزیع آهن در کشور را در دست گرفت. وی در روزهای پیروزی انقلاب تعداد زیادی مسلح در اختیار داشت.[9]به نوشته روزنامه اطلاعات در شماره بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۱ وی موارد متعدد (۱۹۳ مورد) تخلف در توزیع آهن داشته و به حکم دادگاه اصناف به بیست و هفت روز حبس محکوم شده بوده اما مشمول عفو قرار گرفت و در انتخابات میاندوره‌ای سال ۱۳۶۱ به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافت.

سیدعلینقی خاموشی، جلال‌الدین فارسی، عبدالله جاسبی و محسن رفیق‌دوست از جمله اعضای مرکزی حزب موتلفه هستند که به دلایل گوناگون از این حزب جدا شده‌اند. حاج مهدی عراقی − که یکی از وزنه‌های مؤتلفه بود و از گردانندگان اقامت‌گاه خمینی در نوفل‌لوشاتو، یکی از مسئولان بنیاد مستضعفان، سرپرست زندان قصر و مسئول مالی روزنامه کیهان − همراه با پسرش احسان توسط گروه فرقان در آذر ۵۸ ترور شد. علی درخشان پیش از آن که بتواند از نعمات نظام ولایی استفاده کند در انفجار حزب جمهوری اسلامی کشته شد و محمدعلی نظران رئیس دفتر بهشتی و قدوسی و مسئول اسرای عراقی نیز در سال ۱۳۷۳ در تصادف رانندگی کشته شد.

سیدمرتضی نبوی وزیر اسبق پست و تلگراف و تلفن و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و احمد توکلی وزیر اسبق کار و امور اجتماعی و سخنگوی دولت، نماینده مجلس، بازجو و شکنجه‌گر و رئیس کمیته بهشهر و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از نزدیکان این حزب به شمار می‌رفتند و در سال ۱۳۶۶ با بنیانگذاری روزنامه رسالت همراه با احمد آذری‌قمی دیدگاه‌های سیاسی و اقتصادی مؤتلفه را انعکاس می‌دادند.

پس از پیروزی انقلاب اعضای این حزب کوشیدند سوابق مبارزاتی برای خود تراشیده و تا آن‌جا پیش رفتند که محمد بهشتی و مرتضی مطهری و محمد‌جواد باهنر را نیز که کمترین فعالیت سیاسی نداشتند به همکاری گسترده با آموزش و پرورش و آموزش عالی و انجمن سلطنتی فلسفه در دوران شاه مشغول بودند جزو رهبران خود و مسئولان ترور حسنعلی منصور جا زدند و فضل‌الله محلاتی و محمد مفتح و محمد‌علی رجایی را نیز عضو این حزب معرفی کردند.

استفاده از نیرنگ و ریا ویژگی اصلی این جریان مذهبی سیاسی است. در مهرماه ۱۳۹۷ رسانه‌های رژیم خبر یکسانی را منتشر کرده و اطلاع دادند:‌ »موکب شهدای موتلفه اسلامی به مناسبت ایام عزای اهل بیت و سالگرد شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) به همت حزب موتلفه اسلامی در تهران برپا می‌شود. این موکب از روز پنجشنبه (۱۹ مهرماه) مصادف با اول ماه صفر به مدت پنج شب در (میدان شهدا) از اذان مغرب پذیرای عموم مردم و عزاداران حسینی خواهد بود.» [10]

مؤتلفه با تدارک این خیمه‌شب‌بازی‌ها و کارناوال‌های ماتم و عزا می‌کوشد از احساسات مذهبی مردم سوءاستفاده کرده و جانیانی چون لاجوردی را در ردیف «شهدای تاسوعا و عاشورا» قرار دهد.

آذر ۱۳۹۷، مجمع عمومی حزب مؤتلفه، در ردیف اول: محمدنبی حبیبی، مصطفی پورمحمدی (جزو مهمانان)، اسدالله بادامچیان

آذر ۱۳۹۷، مجمع عمومی حزب مؤتلفه، در ردیف اول: محمدنبی حبیبی، مصطفی پورمحمدی (جزو مهمانان)، اسدالله بادامچیان

شکست‌خورده در همه انتخابات

مؤتلفه علیرغم برخورداری از امکانات فوق‌العاده حکومتی و بخش خصوصی و بازار به علت بدنامی و عقب‌ماندگی حتا در دورن حاکمیت نیز یک شکست‌‌خورده مطلق انتخاباتی است.

کاندیدای آن‌ها در رقابت با بنی‌صدر، جلال‌الدین فارسی بود که مجبور به کناره‌گیری شد. بعد از برکناری بنی‌صدر در رقابت با محمد‌علی‌ رجایی آن‌ها سیدعلی‌اکبر پرورش، عباس شیبانی و حبیب‌الله عسگراولادی مسلمان را وارد میدان کردند که شکست خوردند. در سومین دوره انتخابات در رقابت با خامنه‌‌ای حسن غفوری‌فرد و علی‌اکبر پرورش نامزد شدند که شکست خوردند.

حبیب‌الله عسگراولادی یک بار دیگر بخت خود را در انتخابات ریاست جمهوری چهارم آزمود که بازهم در برابر خامنه‌ای شکست خورد. در انتخابات ریاست جمهوری پنجم این حزب کاندیدایی نداشت و از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. در انتخابات ششم موتلفه احمد توکلی و عبدالله جاسبی را روانه میدان کرد که حریف هاشمی‌رفسنجانی نشدند. در انتخابات هفتم ریاست جمهوری علی‌اکبر ناطق‌نوری در مصاف با سیدمحمد خاتمی شکست معناداری خورد. در انتخابات هشتم باز هم حسن غفوری‌فرد و احمد توکلی، عبدالله جاسبی و شهاب‌الدین صدر در مقابل خاتمی شکست خوردند. در نهمین انتخابات علی لاریجانی کاندیدای آن‌ها بود که در میان ۷ نفر نامزد ششم شد و احمدی‌نژاد از صندوق درآورده شد.

در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوی، مؤتلفه از احمدی‌نژاد حمایت کرد که با تغییر نتایج آرا، وی را به پاستور فرستادند.

در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری با وجود رد صلاحیت هاشمی‌رفسنجانی از سوی شورای نگهبان مؤتلفه از ولایتی و قالیباف حمایت کردند و در برابر حسن روحانی شکست خوردند. در دوازدهمین دوره ابراهیم رئیسی و مصطفی میرسلیم را یه میدان فرستادند و باز در برابر روحانی شکست خوردند.

این حزب اسلامی روابط گسترده‌ای با حزب کمونیست چین و رهبران کره‌شمالی دارد و ضمن دیدار با مسئولین و رهبران احزاب این دو کشور هدایایی را نیز رد و بدل می‌کنند.

عمر سیاسی مؤتلفه در نظام اسلامی با روی کارآمدن احمدی‌نژاد و فاصله‌گیری افرادی همچون علی‌اکبر ناطق‌نوری از آن به سر‌آمده و دیگر نقش اساسی و تعیین کننده در سیاست ندارند، اما سران آن همچنان از امتیازوران عمده نظام به شمار می‌آیند.

پانویس‌ها

[1]   بنگرید به این مطلب در “شما” ارگان مؤتلفه.

[2]   اسدالله عسگراولادی می‌گوید: « من به واسطه اطلاعاتی که از بازار کسب می‌کنم و در روزنامه‌ها می‌خوانم و در تلویزیون می‌بینم، می‌توانم زودتر از اتفاقات مطلع شوم. بیکار نمی‌نشینم. دائما در حال کسب اطلاعات هستم. حتی موقع ناهار و در مراسم ختم اطلاعات را از افراد مختلف در حوزه‌های مختلف چه سیاسی و چه اقتصادی کسب می‌کنم. از نمایندگان مجلس از اوضاع آنجا خبردار می‌شوم و از نمایندگان شورای شهر اوضاع شورا را.» (روزنامه دنیای اقتصاد ۳ خرداد ۱۳۹۷).

[3]   روزنامه «اعتماد» ۱۷ خرداد ۱۳۹۷خود  اینفوگرافیک کمک‌های کمیته امداد به نیازمندان کشورهای مختلف را منتشر کرد.

اینفوگرافیک «اعتماد» بنا به گزارش کمیته امداد نشان می‌داد تا سال ۱۳۹۲ حداقل به ۱۷۹۹۳ تن در لبنان، ۱۳۲۱۶ تن در افغانستان، ۱۲۷۰۹ تن در عراق، ۷۲۶۶ تن در سوریه و… مستمری داده بود.

اینفوگرافیک «اعتماد» شمار فلسطینی‌های زیر پوشش «کمیته امداد» را «نامعلوم» توصیف کرده بود. در سال ۱۳۹۷ اعلام شد فلسطینی‌هایی که در مرز اسرائیل کشته می‌شوند نیز تحت تکفل این نهاد قرار ‌می‌گیرند.

[4]   منبع: روزنامه اعتماد، شماره ۲۱۱۰ به تاریخ ۲/۹/۸۸.

[5]   علی حاج‌طرخانی به اتفاق عسگراولادی و حبیب‌الله شفیق مسئولیت مصادره‌ی اموال هژبر یزدانی و اداره‌ی آن را از سوی خمینی دریافت کردند. تقی حاج‌طرخانی از سوی گروه فرقان در سال ۱۳۵۸ ترور شد.

[6]   روزنامه دنیای اقتصاد ۲۰ دیماه ۱۳۹۴.

[7]   نگاه کنید به این ویدئو.

[8]   آفتاب نیوز.

[9]   آخرین سقوط آریاها، سرهنگ توکلی‌‌نیشابوری، ص ۷۳۵.

[10]   منبع.