میرحسین موسوی شش ماه بعد از انتخابات
بهروز ریحانی
تنوره کشیدن ولی فقیه همراه با تمامی ارگان های سرکوب، میرحسین موسوی را به یک "عقب نشینی" آشکار کشاند. این پیام را البته محسن رضائی فرد کارکشته پاسدار-اطلاعاتی نظام در نامه ای به خامنه ای رساند. اودر این نامه با اشاره به بیانیه شماره 17 موسوی نوشت که "عقب نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی نژاد .... هر چند دیرهنگام بود". بیانیه شماره 17 میرحسین موسوی نه تنها سینه ساییدن در برابر ولی فقیه بود بلکه قلب وقایع سی سال گذشته به ویژه شش ماه بعد از انتخابات بود. او بعد از رطب و یابس بافتن های اخلاقی و نان قرض دادن از کیسه مردم سرکوب شده به ولی فقیه، آشکارا چشمانش را بر تمامی جنایت های انجام شده میبندد. انگار نه انگار که همین نظام (و نه فقط به قول موسوی دولت) قاتل امثال ندا، سهراب، ترانه، اشكان، على، امير، شهرام، رحمان، مهدى، محمد على، جهانبخت، ارسلان، كيانوش و... بوده. گویی نه نظام مبتنی بر ولایت فقیه و پاسدارن بلکه عناصر خودسری این همه فجایع را مرتکب شده اند.
البته انتظاری جز این از میرحسین موسوی نسیت. اما یک سؤال اساسی از ایشان باقی میماند و آن این است که حکومت جمهوری اسلامی سی و یک سال بر اریکه قدرت میباشد. با یک حساب سرانگشتی هشت سال نخست وزیری ایشان بعلاوه هشت سال دولت رفسنجانی بعلاوه هشت سال دولت خاتمی میشود بیست و چهار سال از سی و یک سال این نظام که تحت نظر و مسئولیت متحدین اصلاح طلب ایشان و خودش بوده است. آیا تمامی انحرافات، جنایات، خیانت ها و .... فقط منحصر به هفت سال باقیمانده میباشد؟ ایشان و متحدینش در 24 سال باقیمانده چه نقش ها و مسئولیت هایی داشته اند؟
در دهه شصت و تحت دولت میرحسین موسوی هزاران جوان به ویژه دختران و پسران نوجوان با مارک منافق، باغی، یاغی، تاغی ... به جوخه های اعدام سپرده شده اند. دهها شیوه شکنجه های قرون وسطایی در زندانهای تحت حاکمیت آقای موسوی اعمال میشد. در روزنامه جمهوری اسلامی که آقای میرحسین موسوی از گردانندگان اصلی آن بود، عکس های دختران و پسران نوجوان را که اعدام کرده بودند چاپ میکردنند و از والدین داغدیده آن کودکان و نوجوانان خواهان احراز هویت آنها میشدند. راستی آقای موسوی شما چگونه به قول خودتان "نگاه ملامت آمیز... از این همه خشونت یک دولت به ملت خود را" تعبیر و توجیه میکنید؟
موسوی در این بیانیه با استناد به امام علی و موضوع ضارب او به نقل از امام علی مینویسد:"مبادا ضارب او را در زندان با غذایی جز شبیه غذای او نگهداری شود و یا در صدد شکنجه و امثال آن قرار گیرد." راستی در هشت سال حاکمیت دولت شما و امامتان چه شکنجه هایی در زندان هایتان اعمال میشد؟ چندهزار نفر در سالهای 60 تا 67 به طرق مختلف سربه نیست شدند؟ آیا دادگاههای صالح برای اعدام شدگان برگزار شد؟ آیا شما به عنوان نخست وزیر آن دوران اجازه سرکشی و نظارت به ارگانهای بین المللی حقوق بشری همچون عفو بین الملل و صلیب سرخ جهانی را دادید؟ زنده یاد دکترعلی گلزاده غفوری، انسان وارسته ای که در اوج محبوبیت و در بحبوبه اعدام های سال 60 عطای لباس روحانیت را به لقایش بخشید را آقای موسوی حتمأ بیاد دارد. سه تن از فرزندان ایشان و دامادشان در دهه شصت بعنوان "منافقین منحوس" (بیانیه شماره 17 موسوی) به چه جرمی اعدام گردیدند؟ آقای موسوی شما بعنوان نخست وزیر محبوب امام در آن دوران و اکنون چه نظری و نقشی نسبت به این اعدامها داشتید و دارید؟
البته ایکاش میرحسین موسوی که مدعی اسلام و شیعه اثنی عشری است همچون حر به حکومت یزید زمان،خامنه ای، میشورید. اما از آنجایی که در بیانیه شماره 17 خود آشکارا خاک بر چشمان ملت میپاشد و قلب واقعیات سی سال گذشته را میکند، وظیفه وجدان های آگاه میباشد که نگذارند مردم بیگناه یک بار دیگر به قربانگاه برده شوند.
فرض کنید موسوی رئیس جمهور برآمده از انتخابات نظام میشد. آیا با اعتقاداتی که او نسبت به خمینی (امام راحلش) دارد، میتوانست و یا میخواست حقوق پایمال شده مردم را طلب کند؟ و یا حداقل آزادی های شناخته شده و جهانشمول را در چهارچوب نظام ولی فقیه محقق کند؟ ایشان و متحدین هم کیشش خود را نخست وزیر محبوب امام راحل و خط امامی های اصیل میپندارند و اساسأ ایرادشان به ولی فقیه و جناح مقابل انحرافشان از اصول خمینی است. به ویژه اینکه ولی فقیه (خامنه ای) در تمامی امور حکومتی دخالت و نظارت میکند. آیا این نوع شیوه حکومت داری خلاف عقاید و نظرات خمینی بود و یا اینکه امثال موسوی سهم بیشتری از حاکمیت در چهارچوب همین نظام میخواهند؟
کافیست به عقاید خمینی و نقش ولی فقیه در نظام جمهوری اسلامی نگاهی کوتاه بیاندازیم تا معلوم شود دعوا نه برای حقوق مردم، بلکه بر سر لحاف ملا میباشد. توجه بفرمایید:
خمینی: "نترسید از ولایت فقیه ،حرفهای آنهایی که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب میکنند و میخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند، اعتماد نکنید، اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است، ریيس جمهور با نصب فقیه نباشد غیر مشروع است."
خمینی: "ولایت فقیه، ولایت بر امور است. نظارت کند بر مجلس، بر رییس جمهور، نظارت کند بر همه دستگاهها، بر ارتش،......". "شما کجا بودید، به ولایت فقیه اشکال میکنند، توی دهنتان میزنم من. خوب این قانون اساسی که شما میگویید ارتجاعی، کدام یکی از مواردش ارتجاعی است؟ اولی که دست رویش میگذارند، روی ولایت فقیه."
این آخری را خمینی درست گفته بود. راستی آقای موسوی گفته های شما و متحدینتان را باور کنیم و یا نعره های خامنه ای و جناح مقابلتان را؟ ایشان در بیانیه مینویسد: " ما یک دولت و نظام صادق و رئوف و با شفقت و مبتنی به آراء مردم میخواهیم که تنوع آراء و عقاید مردم نه به شکل تمدید که بلکه بصورت یک فرصت نگاه کند. ما سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم، تفتیش عقاید، تجسس، بستن روزنامه ها... را مخالف قانون اساسی میدانیم." آیا به استناد عقاید خمینی که در بالا آمده، این موعظه ها محلی از اعراب دارد؟ آیا آراء مردم در این نظام پشیزی ارزش دارد؟ آیا در سی سال گذشته که موسوی 8 سال نخست وزیرش بوده حاکمیت یک روز از تفتیش عقاید، تجسس، بستن روزنامه ها و ... دست کشیده؟ بزرگترین قتل عام زندانیان سیاسی در دوران میرحسین موسوی واقع شد. آیا آن جنایت عظیم در چهارچوب قانون اساسی و به استناد فتوا امام راحل و با تایید نخست وزیر محبوبش نبوده؟ 16 سال حکومت رفسنجانی و خاتمی چطور؟ ترور و قتل مخالفین در خارج و داخل کشور در دوران سردار سازندگی (رفسنجانی) را چگونه توجیه میکنند؟ قتل های زنجیره ای و ماستمالیهای عاملین و فتوا دهندگان آن را در دوران دولت خاتمی چطور؟
میرحسین موسوی در بیانیه شماره 17 خود اعتراف میکند که قصدش از شرایط کنونی "آرام کردن رودخانه" خروشانی است که میرود تا بنیان ولایت فقیه را برکند. از این رو به تصور خود و به زبان هنری میخواهد با "روانه ساختن نهرها و چشمه هایی از آب روشن و شیرین" از این رود بنیان کن جلوگیری کند و یا مسیر آن را منحرف کند. لذا چند راه حل پیشنهاد میکند.
موسوی در راه حل های پیشنهادیش در مقایسه با 16 بیانیه ماقبل آن
1- هیچ اشاره ای به قتل و شکنجه و تجاوز معترضین و فرزندان مردم نمیکند.
2- اینکه انبوهی از معترضین و آزادیخواهان که بقول خودش جزو دوستان عزیز دربندش هم هستند، در سیاهچالها و زندانهای مختلف سپاه و وزارت اطلاعات چه وضعیتی و حق و حقوقی دارند، جایی در راه حلهای ایشان ندارد.
3- دولت را (که گویا قرار بوده ایشان رییسش باشد) در مقابل ملت، مجلس، قوه قضاییه پاسخگو میداند، اما به این مسله ساده پاسخ نمیدهد که قوه قضاییه قرون وسطایی نظام چه نقشی در سرکوب، کشتار و تجاوزات حداقل در 6 ماهه اخیر داشته؟ اینکه بسیاری از نمایندگان همین مجلس از عاملین و آمرین و بازجوهای زندانها و شکنجه گاهها بوده اند؟
4- موسوی "تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات" را خواستار شده و مجالس اولیه انقلاب را بعنوان الگو قرار داده. ایشان با این خواسته اعتراف میکندکه به جزمجالس اولیه (لابد چون خودشان نخست وزیر بوده اند) انتخابات انجام شده در چهارچوب نظام، اعتماد برانگیز و شفاف نبوده اند؟ بگذریم که انتخابات مجالس اولیه انقلاب، آن مواردی که نظام از دستش در رفته بود همچون نمایندگی مرحوم بازرگان، امثال خلخالی با عمامه و نعلین مترصد گوشمالی شان بودند و در همان انتخابات رژیم با تقلبات و جعلیات اجازه نداد حتی یک نماینده بعنوان نمونه نمایندگان مجاهدین خلق وارد مجلس اول شوند؟ حال پرسیدنی است که کاندیداها و نمایندگانی که باید از فیلترهای شورای نگهبان، قوه قضاییه و ولایت فقیه بگذرند و مورد تایید اینان قرار بگیرند، چگونه میتوانند اعتماد ملت را جلب کنند؟
5- موسوی خواهان آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حثیت و آبروی آنها شده است که البته ایشان مد نظرشان بیشتر نمایندگان و وزراء و مسؤلین همین نظام در دوران دولت های خودش، خاتمی و رفسنجانی میباشد. همان کسانی که تاکنون در مقایسه با فرزندان گمنام مردم کوچکترین گزندی بهشان نرسیده و با وثیقه های چند میلیارد تومانی یا آزاد شده اند و یا برای دید و بازدید نزد خانواده هایشان میایند. اگر غیر از این بود آقای موسوی میبایستی در بیانیه خود بصورت شفاف و اعتماد برانگیز خواهان شناسایی و محاکمه آمرین و عاملین کشتارها و سرکوبهای بعد از انتخابات میشد.
و در پایان میرحسین موسوی آنچنان عقب نشینی کرده که حتی "یک جوی کوچک زلال" را هم مغتنم میشمارد و با بیان اینکه "همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و دادوستدهای سیاسی و از موضع حکمیت و تدبیر و خیرخواهی میتواند اجرایی شود" به جناح مقابل التماس زبونانه میکند که کوتاه بیا ! ما حتی سند و مدرک کتبی و نوشته شده هم نمیخواهیم. تو (ولایت فقیه) یک اشاره کن، ما به سر میدویم.
اینکه جهانیان هزاران هزار فیلم و عکس و سند از جنایات شما را دیده اند با یک "حکمت" و "تدبیر" قابل حل است؟ اینکه این نظام چه جنایاتی را در حق فرزندان این مرز و بوم مرتکب شده را با یک خیرخواهی ( آن هم از جانب ولی فقیه) میتوان سرپوش گذاشت؟ باید به موسوی گوشزد کرد که شما البته میتوانید با توافق نامه و مذاکره و داد وستدهای سیاسی و عقیدتی با جناح مقابل و دوستان هم مرام و مسلکتان، تمامی ظلم و ستمی را که این نظام بر مردم ایران روا داشته را دور بزنید و سرپوش بگذارید. اما مردم ایران از قاتلین فرزندانشان نخواهند گذشت و آنها را پای میز محاکمات عادلانه همراه با نظارت بین المللی خواهند آورد.
بهروز ریحانی
منبع:پژواک ایران